من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





دی 1397
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 10
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 6
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 14
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

گل یاس کبود ...

 

گل یاس کبود
شعر من قالب ندارد وزن و قافیه هم ندارد.
اصلا اینکه میگویم شعر نیست،ولی از گفتن سرشار است.
گفتن از شمعی که تا انتها نسوخت و خیلی زود خاموش شد.
من می نویسم و از نوشتن برایتان شرم دارم.
یا فاطمه جان،ای گل یاس کبود
این قلم از شنیدن نام تو دست و پایش را گم کرده.
تو شمع بودی و علی پروانه ات بود.
تو عشق بودی و علی عاشقت بود.
عشق تنها تو بودی
علی شبهای قدر را برای تو گریه میکند

و ما….
برای گریه ی علی می گرییم.
شب همچون چادر سیاه ات شهر را در بر گرفته بود
و کودکان منتظر بودند تو لالایی بخوانی و بخوابند
اما نمی دانستند که خدا در گوش تو لالایی خوانده
نمی دانم چگونه قصه ای بود که تو را این چنین خواباند
تو خوابیدی و بچه ها بی خواب شدند
ای ستاره ی امید علی
ای عشق پاک محمد
این دنیا برایت تنگ شد
و به دنیـای بـزرگتری رفــتی

پریسا احمد زاده طلبه
دنیایی که به اندازه ی دلت وسیع بود.

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-10-30] [ 09:30:00 ق.ظ ]

ذولفقار خطبه و اشک فاطمی ...

در ماجرای سقیفه و غصب مقام جانشینی پیامبر(ص)، توسط منافقان؛ امیرامومنین (ع) طبق وصیت پیامبر(ص)مامور به سکوت بود.

اگر قرار بود برای جلوگیری از غصب مقام جانشینی پیامر(ص) دفاع کند و خلافت را بدست بگیرد، باید شمشیر می کشید و جنگ می کرد.

از طرفی دشمنان خارج از مرز های مدینه مدت‌ها بود که منتظر فوت رسول خدا بودند.

با توجه تعداد انگشت شمار مسلمان واقعی، حضرت علی(ع) پیروز جنگ که نبود، اساس اسلام هم نابود می شد.

 حضرت زهرا(س) قرار نبود با شمیر مبارزه کند بلکه با ذولفقار خطبه و اشک به میدان جهاد شتافت.

چون ولایت و دین اسلام را از جانش مهمتر بود، در این راه دریغ نکرد و اولین فدایی راه ولایت از اهل بیت شد.

یعنی باطن دفاع فاطمی با سکوت علوی یکی بوده است هر چند از جهت ظاهر متفاوت بوده است.

همانند باطن صلح حسنی  و قیام حسینی که چون دوبال بود برای حفظ دین اسلام.

 

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1397-10-29] [ 07:01:00 ب.ظ ]

افشاگری های مادر پدر ...

اعتراض به مردمان بی بصیرت و بی عمل‏
از نگاه فاطمه(س) اگر اصحاب متساهل، كاهلى را كنار نهاده و به‏ طور جدى در برابر انحراف‏‌ها ایستادگى‏ می‏‌كردند، مشكلات برطرف مى‏‌شد و امور طبق روال صحیح جریان مى‏‌یافت؛ لذا یكبار در میان احتجاجات خود علیه خلیفه به‏‌خاطر غصب فدك، رو به انصار كرد و فرمود: «اى گروه نقباء و بازوان ملت و حافظان اسلام! این چشم پوشى در مورد حق من و این سهل‏‌انگارى از دادخواهى من براى چیست؟

آیا پدرم، رسول خدا(ص) نمى‏‌فرمود: «(حرمت) هركس در فرزندان او حفظ مى‌‏شود»، چقدر با سرعت مرتكب این اعمال شده‌‏اید، و چه با عجله این بز لاغر، آب از دهان و دماغش فرو ریخت، در صورتى‏كه شما مى‏‌توانید مرا در آنچه چاره‏‌جویى مى‌‏كنم كمك كنید و قدرت (حمایت مرا) در آنچه مطالبه مى‏‌كنم و قصد كرده‌‏ام ، دارید.»
هنگامى كه زنان مهاجرین و انصار به عیادتش آمدند، تقریبا از ابتدا تا انتهاى سخنانش شوهرانشان را به‌‏شدت ملامت فرمود و در پایان بیاناتش عواقب شوم‏ بى‌‏توجهى آنان به وصایاى پیامبر(ص) در مورد خلافت را متذكر شده و آنان را از آینده‌‏اى پر از زورگویى و هرج و مرج بیمناك ساخت و فرمود: «بشارت باد شما را به شمشیرهاى كشیده و حمله متجاوز ستمكار، و به هرج و مرج عمومى و استبداد ستمگران، كه حقوقتان را اندك داده و اجتماع شما را (به‏‌وسیله شمشیرهایشان) درو خواهند كرد، پس بر شما حسرت باد كه كارتان به كجا مى‏‌رسد
سوید‏بن غفله مى‌‏گوید: زن‏ها سخنان فاطمه(س) را براى شوهرانشان نقل كردند و آن‏ها براى عرض پوزش نزد آن‏‌ حضرت آمده و گفتند: اگر ابوالحسن قبل از بیعت با دیگرى این مطالب را براى ما مى‏‌گفت، كسى را بر او ترجیح‏ نمی‌‏دادیم.
حقیقت آن است كه آن‏ها شكى در برترى على(ع) نداشتند و در غدیر خم با آن‏حضرت بیعت كرده بودند، ولى این ‏بار با اتخاذ سیاست تساهل و تسامح عهد خویش را شكستند؛ لذا حضرت زهرا علیها السلام عذر آنان را نپذیرفت .
 بهره بردن از راهبرد سكوت سیاسى
در مسیر دفاع از حریم ولایت و امامت، فاطمه زهرا(س) شیوه مبارزاتى دیگرى را با سكوت خود آغاز كرد و آن «اعتصاب سخن» با حاكمان وقت بود. این راهبرد و شیوه جدید در اذهان جامعه كه به حضور آن‏ حضرت در صحنه عادت داشتند، سؤال ایجاد مى‏‌كرد كه چه شده است كه فاطمه زهرا(س) سكوت كرده است؟ فاطمه(س) در محاجّه خود عهد كرد كه دیگر با حکومت سخن نگوید.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 05:45:00 ب.ظ ]

شخصیت پوشالی طلبه مانند کاه روی آب ...

برای شناخت ابعاد فکری افراد، راه های گوناگونی در روایات بیان شده است. به عنوان مثال، الناس یعرف بخلیله، افراد را با دوستانش بشناسید.شاید بعضی از افراد با دوستان خوبی همنشین باشند و در سایه این دوستی ها بهره‌های مادی را در نظر می گیرند. بنابراین باید راه های دیگری را بیابیم.

امام خمینی «ره»پیشنهاد خوبی داده اند:"برای شناخت افراد به آن ها پست یا مقامی بدهید، بعد آن پست را بگیرید” اگر در رفتارش تغییری حاصل نشد، معلوم است که درون برونش یکی بوده است.
وقتی زمان ریاست جمهوری آقای خامنه‌ای به پایان می رسید، پرسیدند: «چند ماه قبل از رحلت امام (رضوان‌‌ا‌للّه‌‌علیه)، مرتب از من می‌‌پرسیدند که بعد از اتمام دوره ریاست جمهوری، می‌خواهید چه کار کنید. من خودم به مشاغل فرهنگی زیاد علاقه دارم؛ فکر می‌کردم که بعد از اتمام دورۀ ریاست جمهوری، به گوشه‌ایی بروم و کار فرهنگی بکنم.
وقتی از من چنین سؤالی کردند، گفتم اگر بعد از پایان دوره ریاست جمهوری، امام به من بگویند که بروم رئیس عقیدتی، سیاسی گروهان ژاندارمری زابل بشوم -حتی اگر به جای گروهان، پاسگاه بود- من دست زن و بچه‌‌ام را می‌گیرم و می‌‌روم! واللَّه این را راست می‌گفتم و از ته دل بیان می‌کردم؛ یعنی برای من زابل مرکز دنیا می‌‌شد و من در آن‌جا مشغول کار عقیدتی، سیاسی می‌‌شدم!
به نظر من، بایستی با این روحیه کار و تلاش کرد و زحمت کشید؛ در این صورت خدای متعال به کارمان برکت خواهد داد».#

مشکل ما مدعیان انتظار این است که نه نصیحت ناصحان را می پذیریم و نه واعظی در درون داریم که به ما پند دهد.
بنابراین نه طاقت شنیدن نقد داریم، نه حاضر به اصلاح خود هستیم.
با این وصف، خود را از استوانه های محکمی برای زمینه سازی ظهور می‌دانیم!
می خواهیم خود را نساخته دیگران را بسازیم، طبق دستور دین مبین این کار از محالات است.
وقتی کارکرد اخلاقی ضعیف شد و نتیجه عکس داد، و عذر ما را خواستند، شیاطین انس و جن وارد می‌شوند؛ چنان افسار محکمی را لجام می کنند که از دست کرام الکاتبین هم کاری بر نمی آید.
تیشه ها بر ریشه ها می خورد و پل های پشت سر و آینده را ویران می کند!
این چنین، رفتار درونی ما در ذهن عقلا حک می شود، او فرد شایسته ای نبوده است، که این گونه ناسپاسی می کند، در برابر کسانی که سالیان سال برای او زحمت کشیدند و باعث رشد علمی، مادی او شده اند.

حتی برای شناخت خودمان هم می‌توانیم با این گزینه آزمایش کنیم، که کجای انسانیت هستیم!

وقتی از معاونت، یا تدریس و مدیریت یا هر پست دیگری ما را برداشتند به احوالات درون خود بنگریم، که آیا دچار بغض کینه شده ایم یانه!

آیا ما کار را برای خدا انجام می‌دادیم، یا برای نام و نشان و مادیات؛ خیلی سخت است به این مرحله برسیم!

#بیانات در دیدار با مسئولان سازمان تبلیغات اسلامی در پنجم اسفند1370

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 09:57:00 ق.ظ ]

آشنایی با مدرسه علمیه فاطمیه ...

 

 

 

 

 

 

فضای سبز

حیاط

درختان میوه

 

درختان میوه مدرسه

 

فضای سبز جلوی مدرسه

محل شستن ظروف

 وضوخانه

سالن اجتماعات

سایت اینترنتی مدرسه

نمازخانه

موضوعات: نگارخانه  لینک ثابت
 [ 08:10:00 ق.ظ ]

راز ماندگاری انقلاب،رشد عقلانیت ...

امیر المومنین فرمودند: رَحم الله اِمرأ علم مِن عَینَ فی عَین اِلی عَین
چهل سال پیش جایگاه ما در دنیا از جهت علمی، اقتصادی، پزشکی، نظامی در چه رتبه‌ای بود؟
کسانی می توانند در باره قبل از انقلاب قضاوت صحیحی داشته باشند، که حداقل 25 ساله باشد تا بتواند از وضع آن زمان با اطلاع باشد.
در مراکز نظامی مستشاران آمریکایی حرف اول را می زدند، علاوه برحقوق، حق توحش می گرفتند.
پزشکان پاکستانی، هندی که از جهت پزشکی سوادشان در حد یک پرستار بود، در بیمارستان‌ها بیماران تیمار می کردند.
بازار اجناس خارجی در کشور بیداد می کرد، که نتیجه‌اش تب خرید جنس خارجی است که در این زمان وارث آن شده ایم.
زندگی بیشتر مردم زیر خط فقر بود.
از جهت علمی، هروقت از ابتکار و خلاقیت سخنی گفته می‌شد، این ضرب المثل را می شنیدیم که یک ایرانی آفتابه ساخت که لوله نداشت!
اگر انقلابی در گوشه کنار کشور اتفاق می افتاد، بدون اینکه کسی باخبر شود؛ در نطفه خفه می شد.
شخصیتی مثل رئیسعلی دلواری در تنگستان در غربت با متجاوزین انگلیسی جنگید و به شهادت رسید.
میرزا کوچک خان جنگلی در جنگل‌های شمال بدست یک هم وطن مزدور به شهادت رسید.
انقلاب خیابانی و سردار ملی باقرخان و یارانش برای بیرون راندن بلشویک ها از آذربایجان به سرانجامی نرسید.

اکنون در چه رتبه‌ای هستیم؟
گویا مردم از جهت عقلانیت در ضعف بودند، یا از اخبار کشورشان بی خبر بودند، که قهرمانانی بزرگ به تنهایی باید با دشمن می جنگیدند.
انقلاب بزرگ امت ایران به رهبری خمینی کبیر، از همان ابتدا به رشد و شکوفایی عقل مردم منجر شد.
از همه اقشار، از هر گوشه ایران به سوی خرمشهر روان شدند تا جلوی متجاوز را بگیرند.
شما کدام انقلاب را سراغ دارید، که یک امت چهل سال در سختترین روزها، از رهبرشان پیروی کنند، این پیروی را حتی در حکومت امیرالمومنین(ع) هم نمی بینیم!
ایرانی که باید حق توحش به مستشاران بی‌دین پرداخت می کرد، اکنون با اقتدار ناجی ملت هایی مثل بوسنی، لبنان، سوریه، عراق، یمن… شده است.
مهمترین نقش انقلاب، صدور آن به کشور های دیگر بوده است. روزی که امام خمینی جمعه آخر رمضان را روز دفاع از قدس قرار داد، چه کسی باور می کرد که روز قدس در بیشتر کشورها بزرگ شمرده شود.
هر روزی که می گذرد اختراع و خلاقیت جوانان در تولید فناوری، پزشکی، هسته‌ای… در کشور حرف اول را می زند، آن هم با وجود کارشکنی های داخلی و تحریم های خارجی.
اگر همانگونه که جهادگران در هشت سال دفاع مقدس عمل کردند، در این چهل ساز، دولت مردان هم جهادی عمل می کردند؛ اکنون در قله پیروزی بودیم.
انتهای هدف انقلاب کجاست؟
هدف انقلاب چه بوده است؟ آماده کردن زمینه فرهنگی و بیدار کردن ملت ها برای ظهور صاحب عصر(عج) و سپردن پرچم به دست مهدی موعود.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1397-10-28] [ 07:25:00 ب.ظ ]

فاطمه بانوی برای همه فصول ...

شهادت حضرت زهرا(س) به روایت 75 روز
حضرت زهرا(س)؛
الگوی مبارزه سیاسی در دفاع از حریم ولایت و امامت
•در تاریخ مظلومیت شیعه ، شاید واقعه های جانگدازتر و جان‌سوزتر از شهادت صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا(س) نباشد، چراکه شهادت ایشان در واقع علاوه بر جایگاه والا و بی نظیری که آن حضرت نزد خداوند، رسول گرامی اسلام (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) دارند، نقش ایشان در دفاع از جایگاه رفیع امامت و غصب این حق الهی و شهادت در این مسیر به عنوان اول شهیده راه ولایت قابل توجه و بررسی است. در این زمینه آن حضرت در جایگاه همسر امیرمومنان علی(ع) و نیز در جایگاه معصوم با تمام وجود و توان و قدرت خود از این مقام دفاع کردند؛ چنانکه نحوه شهادت مظلومانه ایشان و وقایع بعد از آن همچون وصیت جانسوز و تاریخی آن حضرت، خود گواهی بر این مبارزه سیاسی است و الگویی با عظمت و ماندگار برای شیعیان در تمام تاریخ است. آنگونه که می توان گفت ویژگی بارز این الگوی سیاسی و خط‌‏مشی بانوی عصمت و طهارت(س) مشى آگاهانه توأم با بینش و بصیرت، اندیشیده و حساب‏شده، انتخابى و گزینش‏شده و مبتنى بر ایمان و عقیده است که با هدف تحقق سعادت و کمال تمامی انسان‌ها و نجات از بردگى‌‏ها و ذلت‏‌ها و تضمین و فراهم آوردن مبادى ارزش‏‌هاى معقول در جامعه به وقوع پیوست.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1397-10-27] [ 01:22:00 ب.ظ ]

فاطمه عشق خاموش علی ...


السلام علیک یا فاطمه الزهرا

فاطمه عشق خاموش علی

بارها گفتم خدا نکند زمین بخوری اما……
وقتی گوشه ی چادرت به در گرفت، مراپشت سرت ندیدی که دست برسر گرفته بودم وقتی یاور هجده ساله ام در میان عذاب آتش و دیوار و میخ و در قرار گرفته بودی، زمانی که کودکانت ناظر تمام صحنه ها بودند حال و اوضاع من بدتر بود.

وقتی پای ظلم در خانه یمان را باز کرد صدای شخصی که می‌گفت هیزم ها خشک باشد بهتر است دلم را ریش می‌کرد.صداها آشنا بودند.سخت تر آن بود که این ها همان هایی بودند که ولایت را پذیرفته بودند.

فاطمه جان ای یاور عزیزتر از جانم وقتی برزمین افتادی و توان بلند شدن نداشتی انگار زمین مرا به خود گرفته بود.بدان که دلم همزمان با شکستن پهلویت شکست.
آنان که با طناب دنبالم آمدند مگرفراموش کرده بودند علی مرد خیبر است؟نمی دانم بعد من چگونه با آن جسم زخمی و کم طاقتت آمدی و وقتی شمشیر بالای سرم را دیدی و خواستی نفرینشان کنی وقتی جلوی نفرینت را گرفتند، با شجاعت تمام گفتی من بدون علی نمی‌روم.

فاطمه چگونه پاسخ دخترت را دهم که می‌گوید:پدر جان مگر در خانه نامحرم است که مادر رویش را پوشانده.فدای شرم و حیای تو که صورت از علی پوشاندی تا دردهایت را نبینم.وقتی ذره ذره در مقابل چشمانم اب می‌شوی تحمل دیدن ندارم.فدای آه های که می‌کشی، شوم بانو جان.دردت از کدامین زخم‌هاست؟به فکر علی نباش زهرا جان کمی برایم درد دل کن.برای نیمه ات از درهایت بگو و حرف بزن.نکند گلویت هم درد می‌کند زهرا جان.می دانم بغض درد آور است.دوباره بلند شو و در خانه راه برو تا عطرت در خانه بپیچد.

ای مادر مهربان کودکانم، خانه ما برای حسن و حسینت غم‌خانه شده.حال و اوضاع دخترت را دیگر نمی‌گویم.فقط دستاس برای دستهای کوچکش خیلی بزرگ است لااقل رحمی به حال زینب کن و از بستر بلند شو.این حق کودکانمان نیست که با این سن و سال شاهد رفتن مادر جوان و پیر شدن پدر باشند.ای ریحانه ام جوان رفتنت پیرم کرد.خدا هم دیگر تحمل دیدن ندارد. کتاب زندگی تو هجده برگ داشت اما هر برگش به اندازه ی دنیا وسیع بود، هرچه به چاه بگویم تمام نمی‌شود.زهرا جان مگذار درد دلهایم را به چاه بگویم. رفتن برایت زود است و بی مادری برای کودکانمان زودتر.اما اگر می‌روی سلام مرا به رسول مهربانی ها برسان و دعا کن من هم زودتر به شما بپیوندم که بی تو ماندن سخت است و زندگی بی تو معنا ندارد.

احمد زاده طلبه پایه دوم

 

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 12:46:00 ب.ظ ]

#راز ماندگاری انقلاب در فطرت ستیزگری باظلم ...

هماهنگی و تناسب با فطرت الهی انسان

موضوعات فطری از ماندگار ترین فصل های زندگی بشر است، شاید در برهه ای روی آن غبار بگیرد ولی مانند آتش زیر خاکستر،  هر آنی که نسیمی به آن دمیده شود؛ شعله ور می شود.

انقلاب هم مانند نسیمی بر فطرت غبار گرفته اقشار  عوام جامعه دمید، همان‌هایی که از روی جهالت برای تداوم سلطنت شاه دعا می کردند؛ با سخنان امام خمینی«ره» فطرتشان بیدار شد، به دریای بیکران انقلاب پیوستند.

از عوامل پایداری انقلاب اسلامی، هماهنگی و تناسب با فطرت الهی انسان است. به تعبیر آیت الله خامنه‌ای: «دل میلیون‌ها مردم را به یک سمتى متوجه کردن، کار عادى‌اى نیست . وقتى کسى با فطرت سخن می گوید و از خدا حرف می زند ، فطرت‌ها به او متوجه می شود؛ «لو انفقت ما فى الأرض جمیعا ما الّفت بین قلوبهم و لکنّ اللَّه الّف بینهم».(سوره انفال ، آیه 63) دست قدرت خداست که دل‌ها را به یک سمت هدایت می کند لذا نتیجه همین می شود. در بیست و دوم بهمن، جمعیتى که در خیابان‌ها حضور پیدا می کنند، از جمعیت سال‌هاى قبل بیشتر است؛ نه فقط کم نشده است، کمرنگ نشده است، بلکه پُررنگ‌تر و قوی تر شده است. برخلاف آن چیزى که در طبیعت عالم وجود دارد و گذشت زمان، امواج اجتماعى را خاموش می کند . اما حقیقتى که بر مبنای فطرت انسانی شکل می گیرد، گذشت زمان آن را خاموش نمی کند ، بلکه روز به‌ روز برجسته‌تر می شود.»

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-10-26] [ 01:59:00 ب.ظ ]

حباب های پر از خالی ...

 

روزگار سختی است. چگونه به کسانی که به عنوان دست اندر کار در جامعه ما مشغول هستند، اعتماد کنیم؟!
اشخاصی در پست‌هایی قرار گرفته‌اند که برای رقم زدن سرنوشت این مردم آماده شده است، تاهمه خوشبین با خیال راحت زندگی کنند؛ که افرادی با ایمان به خدا و قیامت هستند!
زهی خیال باطل که در میان این خیل کثیر، رهزن‌هایی هم ورود کرده اند، با ریش و تسبیح، چادر و مقنعه، برای انباشتن درهم ودینار به بیگانه اعتماد و علاقه قلبی دارند.
در این میان پدرانی که علاقه به فرزند آن‌ها را به وادی دشمن دوستی کشیده است، و فرزندانی که پدران، آن‌ها را وارد «وَیل» خطرناک انحراف کرده است!
این دنیا دوستی ایمان‌های ظاهری را که مانند «زَبَد» کف روی آب، به شکل حباب جاری می شود؛ و در طی مسیر حباب ها می ترکد، در آخرمسیر چیزی باقی نمی ماند.
گره امیدمان به شاخه‌های درخت تناور مخلصین زده ایم، «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا »( 103 آل عمران )باید مراقبت کنیم که این گره‌‌ها باز نگردد.
مخلصینی که مانند دری گرانبها در صدف شان گمنام زندگی می کنند، به خاطر درخشندگی نور ایمانشان قلب‌های ناامید را امیدوار می سازند.
پس اگر مدعی ایمان هستیم، به معاد اعتقاد داریم نباید دوستی دشمنانی چون آمریکا و اروپا وصهیونیسم در دلمان جوانه داشته باشد!
اگر بود، باید به ضد عفونی عقایدمان بپردازیم که ویروسش دلمان را سیاه نکند.
 ویروس نفاق، آیت اله و حجت الاسلام، جانباز و برادر شهید…. نمی شناسد، بیرحمانه چون موریانه کاخ اعتقادات را ویران می کند.
«لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ ۚ أُولَٰئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ۖ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ أُولَٰئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (22، مجادله)
هرگز مردمی را که ایمان به خدا و روز قیامت آورده‌اند چنین نخواهی یافت که دوستی با دشمنان خدا و رسول او کنند هر چند آن دشمنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشان آنها باشند. این مردم پایدارند که خدا بر دلهاشان (نور) ایمان نگاشته و به روح (قدسی) خود آنها را مؤید و منصور گردانیده و آنها را به بهشتی داخل کند که نهرها زیر درختانش جاری است و جاودان در آنجا متنعّمند، خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا خشنودند، اینان به حقیقت حزب خدا هستند، الا (ای اهل ایمان) بدانید که حزب خدا رستگاران عالمند.»

شان نزول
صاحب مجمع البیان می افزاید که این آیه درباره عبدالله بن ابى رئیس منافقین و پسرش عبیدالله نازل شده و این پسر در نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود در حالتى که پیامبر آب مى نوشید. از رسول خدا صلی الله علیه و آله خواست که مقدارى از آب را در ظرف باقى بگذارد تا پدرش از آن آب بنوشد. شاید خداوند قلب او را از اثر نوشیدن نیم خورده پیامبر پاک گرداند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ظرف آب را به عبیدالله داد او هم آن را براى پدرش برد. پدرش گفت: در این ظرف چیست؟ گفت: بقیه نوشیدنى رسول خدا صلی الله علیه و آله است. براى تو آورده ام که از آن بنوشى شاید خداوند قلب تو را پاک گرداند. پدرش از روى مسخره گفت: چرا بول مادرت را نیاوردى. پسر نزد پیامبر صلی الله علیه و آله مراجعت کرد و از توهینى که پدرش نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله نمود، اجازه خواست که او را به قتل برساند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نه، به اورحم کن و او را ببخش.
ابن ابى حاتم در تفسیر خود از ابن شوذب روایت کند که این آیه درباره ابوعبیدة جراح نازل شده. موقعى که پدر خود را در جنگ بدر کشته بود چنان که طبرانى و حاکم در مستدرک نیز آن را نقل نموده اند و ابن المنذر در تفسیر خود از ابن جریح نقل کند که ابوقحافه پدر ابوبکر به رسول خدا‌ صلی الله علیه و آله دشنام داده بود. ابوبکر سیلی شدیدى به صورت او زد و او را انداخت. جریان قضیه به گوش رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید. به ابوبکر فرمود: آیا پدرت را زده اى؟ در جواب گفت: یا رسول اللّه اگر شمشیر می‌داشتم با شمشیر او را می‌زدم سپس این آیه نازل گردید.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1397-10-25] [ 10:25:00 ق.ظ ]

راننده پرسید جنگ زده‌ای ...

دچار بیماری شده بودم، سال 60بود، همسرم رفته بود جبهه، اتفاقا شب از راه رسید.

صبح حالم بدتر شد، قبل از صبحانه رفت بیمارستان نوبت بگیرد.

حالم وخیم شد، فکر کردم تا بیاید از دست میروم! بچه ها هنوز خواب بودند.

با حال زار و نزار خودم را رساندم سر خیابان و یک تاکسی ایستاد، سوار شدم، گفتم: بیمارستان، وقتی پول دادم  راننده نگرفت، پرسید: جنگ زده‌اید؟

بیشتر شهر ‌های مرزی جنوب وغرب کشور گرفتار بمباران صدامیان بودند.

مردم آن شهرها به قم هجوم آورده بودند، حال بد، و تنهابودنم باعث شده بود که راننده گمان کند که من جنگ‌زده هستم.

آن زمان از تاکسی تلفنی خبری نبود، و حتی تلفن توی اکثر خانه‌ها وجود نداشت.

رسیدم بیمارستان، خانم دکتر هندی بود، دکتر ایرانی نداشتیم، در قم فقط یک خانم ماما بود که مطب داشت! دکتر های مرد هم دوسه تا بیشتر نبودند!

قرار شد پرونده‌ام را تکمیل کنم، خانم‌های متصدی پرونده، با تعجب به همدیگر، می گفتند: بیمار خودش آمده پرونده‌اش را تکمیل کند!

چون اتاق عمل آماده نبود، تا ظهر با حال وخیم منتظرماندم، خدا خیلی رحم کرد که نمردم!خلاصه بدون بیهوشی عمل شدم! و بستری شدم.

نزدیک‌های غروب بود که گفتند: ملاقاتی داری، چون وقت ملاقات نبود، از شانس خوبم اتاق یک ایوان داشت که به حیاط راه داشت، از طبقه دوم نگاه کردم، دیدم همسرم با بچه ها آمده بود.

تا من را دید گفت زن، مردم وزنده شدم! از صبح منتظر شدم که میآیی، پچه را فرستادم مدرسه،  تمام بیمارستان‌های قم را دنبالت گشتم، پیدایت نکردم.

اینجا هم آمدم گفتند: چنین مریضی نداریم!

با توسل به حضرت معصومه، یادم افتاد که اسم شناسنامه ‌ایت را بگویم.

من دوتا اسم داشتم، نام طاهره که مادرم انتخاب کرده بود،  نامی که پدرم انتخاب کرده بود، نرجس خاتون بود.

علت آن هم، زمانی که رفته بودند کربلا، مادرم بار دار بود، در سامرا، پدرم سر قبر نرجس خاتون، عهد کرده بود اگر نوزاد دختر باشد اسم او را نرجس خاتون بگزارد.

مادرم مخالفت کرده بود، که مردم نرگس صدامی زنند و دوست نداشت.

پدرم در شناسنامه نرجس خاتون را ثبت کرده بود ولی مادرم طاهره صدا می کرد.

همسرم هرجا رفته بود، گفته بود مریضی به نام طاهره محمدی دارید، شنیده بود ،نداریم.

 

 

 

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-10-24] [ 10:50:00 ق.ظ ]

فضای مجازی سنگری برای زدن دشمن ...

مقام معظم رهبری، در جایگاه ولایت امر، هر دستوری می دهند؛ طبق دستور شارع مقدس، بر کسانیکه توانایی انجام آن امر را دارند واجب می شود.

مطالبات مقام معظم رهبری در فضای مجازی چه بود و به کجا رسید؟

مقام معظم رهبری سال‌هاست که دغدغه غفلت از فضای مجازی را مطالبه کرده اند؛ اما اینکه مطالبات ایشان تا چه حد برآورده شده سؤالی است که پاسخ مشخصی ندارد.

ایشان زمانی که مباحث اقتصادی و سیاسی مهمی مطرح است می فرمایند: من به اندازه مسائل فرهنگی نگران نیستم. من به خاطر نگرانی های فرهنگی شب ها خواب به چشمم نمی آید. بلند می شوم و نگران هستم. اهمیت فضای مجازی در نگاه مقام معظم رهبری آنقدر زیاد است که می فرمایند: اگر امروز رهبر انقلاب نبودم حتما رئیس فضای مجازی کشور می شدم.

اخیرا در دیدار با اهل قم فرمودند:«فضای مجازی می تواند ابزاری باشد برای زدن توی دهان دشمنان»

اکنون این طلاب هستند که در جایگاه پاسخ گویی قرار می گیرند. متهمین ردیف اول، سربازان ولایت هستند که دم از سربازی می زنند و ابزار ها را در اختیاردارند.

تاکنون چه کرده اند؟

محتواهای دشمن شکنانه کجاست؟

مطالبی که بصیرت افزا باشد در کدام پست است؟

محتواهای خنثی کننده حرکت دشمن را چه کسی نوشته است؟

مطالب وجدان بیدار کن کو؟

صرفا با نوشتن دو سه خط شعر و یا کپی کردن از مطالب آماده و تکراری دیگران و بازدید رفتن و لایک کردن یکدیگر و بالا رفتن آمار بازدید پستشان دلخوش هستند که به امر ولایت عمل کرده اند!

یعنی اگر قرار باشد روزی آقایمان نگاهی به پست ها بیندازد و نمره دهد چند می گیریم؟!

بیایید به مغزمان حرکتی بدهیم، از در جازدن دوری کنیم، با اخلاص پست بزنیم نه برای لایک شدن، تا وقتی پست هایمان را امام عصر«عج» نگاه می کند، از غفلت های ما اندوهگین نشود.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-10-23] [ 04:46:00 ب.ظ ]

باید ‌ها و نبایدهای طلبگی ...

خاطرات خوبم از بایدهای طلبگی

سال 81 بود از داوطلبان پذیرش فقط دونفر قبولی داشتیم!

این دونفر از بچه های مثبت بودند، حیف بود که یک سال بیکار باشند تا سال بعد.

تصمیم گرفتیم طلبه خوابگاهی پذیرش کنیم. برای این کار باید درخواست می‌دادیم تا مدارسی که داوطلب زیاد داشتند، تعدادی را برای ما بفرستند.

توصیه مرکز این بود که قبل از مصاحبه طلبه درخواست کن؛ من میدانستم که این کار شدنی نیست.

طبیعیه که هر مدیری دوست داره اول خودش بهترین ها را انتخاب کند، بنابراین حرمت خودم را حفظ کردم، بعد از مصاحبه تقاضا دادم.

در آن سال هم به آن مدرسه اجازه پذیرش بیش از 30 نفر نداده بودند.

برای همین اسامی پانزده نفر، یعنی از نفر سی و یکم تا چهل  و پنجم را به مدرسه ما منتقل کردند.

وگوشی مدرسه زنگ می زند و پشت خط صداهای نگران طلابی است که با یک آرزویی برای مدرسه مبدا، که برای خودش اسم و رسمی در کرده بود، شرکت کرده بودند و قبول شده بودند.

بعد متوجه می شوند که باید بروند به یک مدرسه ای که تازه تاسیس شده و در منطقه مرزی .

بعد‌ها خودشون می گفتند: از ادامه طلبگی منصرف شده بودیم، وقتی صدای مدیر را می شنیدیم که با محبت و صمیمیت حرف میزد، دوباره عشق طلبگی سر وامی کرد.

مثلا وقتی می پرسیدند چه چیز‌هایی باید بیاوریم؟ گفته می‌شد، عزیزم شب‌ها روی چی می خوابید؟ تشک پر قو، یا پشم گوسفند هرچی که دوست داری رویش بخوابی با خودت بیار.

خلاصه کلاس با 17 نفر خوابگاهی تشکیل شد، بقیه هم از سال های قبل روزانه بودند.

در سه خانه آپارتمانی که از داخل کمد های دیواری به هم وصل کرده بودیم، عین خانه های خرمشهر که در زمان جنگ، برای عبور و مرور رزمندگان با هم متصل شده بود.

اتفاقا آن سال زمستان سختی را گذراندیم، تمام لوله های آب و فاضلابمان ترکید.

ولی این 17 نفر طلبه بقدری ساخته شده بودند، فعال، فهمیده، با ادب، ایثارگر، هماهنگ در کارهای مدرسه، که تلخی مشکلات را متوجه نشدم.

انگار که 17 نفر کمک کاربرای مدیر به مدرسه آمده بودند.

در نظافت مدرسه، وسایر برنامه ‌ها همکاری داشتند.یکی از این طلبه‌ها به حدی فداکار بود، که به او عنوان جدیدی به او داده بودند. به نام خاله معروف بود.

خصوصا در درس و مباحثه بسیار فعال بودند، وقتی بهشان گفتم که مدرسه مبدا شما را با این فکر که امتیاز تان از آن سی نفر قبلی کمتر بوده به مدرسه ما فرستاده است؛ تلاششان چندین برابر بیشتر شد.

همه با معدل بالا قبول شدند. و اکثریتشان در تربیت مدرس ادامه تحصیل دادند. بیشترشان در حوزه های علمیه به عنوان معاون و استاد مشغول فعالیت هستند.

خصوصا وقتی در مرکز تربیت مدرس مشغول بودند، از طرف مدیرشان از بنده تشکر می کردند که چنین طلابی را داشته ایم.

بعضی هم در سطح دکتری تحصیل کرده اند.

تجربه خوب و دوست داشتنی من ازپذیرش اولین دوره خوابگاهی که زمینه شد تا هرسال خوابگاهی بپذیریم.

 

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1397-10-22] [ 10:15:00 ق.ظ ]

خواهری مانند زینب کجا سراغ دارید ...

همیشه فکر می کردم، چرا حضرت زینب سلام الله علیها  از مدینه به شام آمده و در شام رحلت کرده، بانویی که عزیزانش؛مثل امام سجاد و امام باقر علیهما السلام در مدینه بودن. و اگر می خواست به تربت سید شهدا علیه السلام و سایر شهدای کربلا نزدیک باشه که شهیدانش هم در کربلا بود،بنابراین باید در کوفه ساکن می شد!! سرانجام با شهادت مدافعان حرم به این راز پی بردم!!!
یعنی سالار کربلا می دانسته که روزی می رسد عمر سعدیان و یزیدیان از مسیر شام به کیان اسلام، دست درازی می کنن، باید کسی در شام باشد تا جبهه را فرماندهی کند و یار گیری را برای ندای هل من ناصر حسینی ادامه دهد!!!

هنوز هم این خواهر به قولی که به داداش داده وفاداره!

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 09:58:00 ق.ظ ]

حضرت زینب(س)؛الگوى ماندگار ایثار و بصیرت ...

حضرت زینب(س)؛الگوى ماندگار ایثار و بصیرت زن مسلمان
حضرت زینب كبرى تا حدود پنج یا شش سالگى، تحت اشراف شخص پیامبراكرم(ص) و در آغوش مادر بزرگوارش حضرت زهرا(س) پرورش یافت و از آن پس، مسؤولیت تربیت و پرورش او به‏‌عهده حضرت على(ع) گذارده شد و به‏‌همین‌‏دلیل از همان آغاز دوران كودكى از سرچشمه وحى و فضائل خاندان عصمت سیراب شد و رشد و نمو یافت و آراسته به همه فضایل و خصلت‏‌هاى والاى اخلاقى و الهى گردید و در سایه این كمالات به مرتبه‌‏اى از منزلت انسانى دست یافت كه شایستگى محرم راز الهى و امین ودایع امامت و ولایت بودن را حداقل در بخشى از عمر شریفشان به خود اختصاص داد. «ابن اثیر» در رابطه با فضائیل و خصائص بانوى نمونه اسلام مى‌‏نویسد: «زینب در فصاحت و بلاغت و زهد و عبادت و فضیلت و شجاعت و سخاوت شبیه‌‏ترین مردم به پدر خود على(ع) و مادر خود فاطمه(س) بود.»

صفحات: 1 · 2

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 09:55:00 ق.ظ ]

چراغ گردسوز بخار ی اطاق بود ...

گسترش موج اعتصابات در سراسر کشور، بخصوص صنعت نفت، مملکت را به حال فلج کامل در آورد و درآمد ارزی کشور به صفر رسید و این حکوت شاه را با بحران رو به رو می‌کرد و به شاه اجازه نمي داد تا با تكيه بر نفت به كار خود ادامه دهد.این اعتصابات نقش تعيين كننده اي در استمرار نهضت اسلامی داشت.

اما موضوع قحطی نفت و بنزین از جمله مشکلاتی بود که زمستان 1357به شدت ظاهر شد و مشکلات بسیاری برای مردم خصوصا در هوای سرد زمستانی بوجود آورد.بخاطر همین موضوع امام خمینی (ره)  دستور فوری صادر کرد، و طی حکمی از کارکنان خواست تا به‌اندازه مصرف داخلي نفت توليد کنند، تا مردم در سرما نمانند.

پ ن

روزهای سختی بود. روزهای مبارزه با شاه، جنگ و گریزهای خیابانی، دستگیری‌ها؛ بی‌خبری از سرنوشت زندانیان.
صدای شنی تانگ‌ شب‌ها، کابوس مردم شده بود.مناسب صدا خواب هم می‌دیدیم، شبیه ناله زندانیان زیر شکنجه بود.
خبرها از این قرار بود که ناخن می‎کشند، با اره برقی دست کودکان را جلوی چشم پدر و مادر ها قطع می کنند.تصاویر را پنهانی دست بدست می‌کردند.
کارکنان شرکت نفت به دستور امام خمینی از صدور نفت جلوگیری کردند. مردم با کمبود نفت مواجهه شدند، امام دستور داد به اندازه مصرف مردم نفت استخراج کنند. زمستان 1357 بود.آن روزها مردم ازخود گذشتتگی می‌کردند، نفت خودشان را به پرجمعیت‌ها می دادند.

با کمبود می‌ساختند، با هم مدارا می کردند، توی صف گالن نفت زنان پیرمردان را جلو می‌انداختند.کاری نداشتند که طرف آشنا است یا غریبه!
ماهم که دچار بی‌نفتی بودیم، شب‌ها همگی زیر یک لحاف کرسی می خوابیدیم تا از گرمای بقیه گرم شویم.
برای دمای اتاق یک چراغ گردسوز روشن می کردیم تا با آن گرم شویم.
خلاصه زمستان 1357 تمام شد و روسیاهی برای ذغال ماند.
اتاق ‌هایی که با یک چراغ گردسوز گرم می شد، ولحافی که همه زیر خودش جمع می کرد، چه برکتی داشت زندگی‌ها. بدون اسراف با همدلی، بدون تجمل و تفاخر.
چرا به این روز افتاده‌ایم، نه ژوفاژها نه بخاری ها و نه رختخواب‌ها نمی تواند زندگی‌ها را گرم کند!
مردم یکدیگر را نمی شناسند، به هرنحوی سر یک دیگر کلاه می گذارند.

 

 

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-10-19] [ 12:42:00 ب.ظ ]

آتش به اختیاری مردم قم،19 دی ماه ...

درس‏ های قیام ۱۹ دی برای امروز
 اولین درس ۱۹ دی ؛ شناخت لحظه و درک صحیح از نیاز زمانه است. مردم قم با این شناخت بود که در ۱۹ دی قیامی را پایه گذاری کردند که در کل کشور شیوع یافت. درک صحیح نیاز لحظه را می‏توان با عنوان شناخت تکلیف خود و بصیرت از وضعیتی که در آن قرار داریم نیز بیان کرد.
 دومین درس ۱۹ دی ؛ برای امروز ما شناخت طرح و برنامه دشمن است. مردم قم در شناخت طراحی تبلیغاتی دشمن برای صدمه به حیثیت و آبروی امام و نقشه‏ای که دربار سلطنتی برای جنگ روانی علیه امام کشیده بود موفق بودند. مردم قم توانستند طرح و برنامه‏ی دشمن را به خوبی بشناسند و با حرکت صحیح خود آن را بی‏ اثر کنند. شناخت طرح تبلیغاتی دشمن و واکنش صحیح به آن درس دوم ۱۹ دی برای امروز ماست.
 سومین درس ۱۹ دی ؛ امید به آینده و توکل به خداست. در شرایط خفقان سال‏ های رژیم سرکوبگر شاه، خصوصا بعد از سال ۵۴ که دستگاه سرکوب کاملا مسلط جلوه می‏کرد بسیاری تصور می‏کردند که مبارزه به نتیجه ‏ای نمی‏ رسد و مشت در برابر درفش و تانک اثری ندارد. اما قیام مردم قم بر اساس امید به آینده و توکل بر خدا و انجام تکیلف برای حصول نتیجه استوار بود.
چهارمین درسی که می‏توان از ۱۹‏دی برای امروزمان گرفت مجاهدت و خستگی ناپذیری و ایستادگی در میدان است. مردم قم می‏دانستند که شعار مرگ بر شاه و مقاومت در برابر سرنیزه دژخیمان شاه و دست نشاندگان آمریکا هزینه دارد و باید برای این هدف خون داد و در میدان ماند و استقامت کرد. درس‏های ۱۹ دی امروز نیز برای ملت ایران در مبارزه‏ی بزرگتری که علیه استکبار جهانی در پیش دارد مفید و راه گشاست.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 12:18:00 ب.ظ ]

ژن لجبازی و قانون شکنی ...

لجبازی، کارشکنی و سد راه شدن، از ویروس‌های طلبه‌های گمراه است.

امام سجاد در حدیثی طولانی  در باره حقوق می‌فرماید: حق کسی که بر دانایی تو می‌افزاید این است که احترام او را حفظ نمایی. به سخنان او گوش کنی و صدایت را از او بلندتر نکنی. پشت سر او بدگویی نکنی، واگر کسی از او بدگویی کرد، از ایشان دفاع کنی.

عیب های اورا بپوشان و فضیلت هایش را آشکار کن.  با بدخواهانش همنشین نشو.هرگاه چنین کنی فرشتگان خداوند گواهی می دهند توبرای خدا پیرو دانشمند بوده‌ای.

سال1378 بود، تازه مدیریت را تجربه می کردم، طلابی که پایه سوم را تحویل گرفتم.

تمام تلاشش برای قانون شکنی‌ بود. یک از دوستانش همیشه 20 می‌گرفت، گفت: در امتحان شخصیت زن شرکت نمی کنم. گفتم مشکلی ندارد. روز امتحان رسید، سرجلسه وقتی سوالات را دید، اجازه خواست تا به دوستش بگوید که سوالات راحت است می‌تواند 20 بگیرد.دوستش حاضر نشد، به تحریک او با چند نفر حاضر به امتحان دادن نشدند!

شهریور ماه با سوالات سخت تری مواجهه شدند!

 

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-10-17] [ 12:09:00 ب.ظ ]

حجابی که مرا شرمنده کرد ...

شهدا شرمنده ایم

با دیدن چهره های آرایش کرده و رنگین، موهای بیرون گذاشته شده از روسری و شال، مانتو های جلو باز

و…غیره، بغض راه گلویم رابسته بود.

روز میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها بود.

مکان مراسم سالن بنیاد شهید شهرمان بود

نگاهی به پوشش خانم مسئول کردم، چندان تعریفی نداشت.

بنر بزرگی جلوی جایگاه نصب شده بود، روز دختر مبارک باد.

تصویر زیبای شهیدی نورانی که بخشی از وصیت نامه اش را نوشته بودند که سفارش کرده بود،

تداوم سرخی خون من به سیاهی چادر توست!

این من بودم که باید برای فرزندان و خواهران شهدا سخن می گفتم.

هر آنچه که قرار بود بگویم، زبانم قفل کرد.

قرار بود بگویم که شما نزدیکترین فرد به شهدا بودید و بهتر می توانید مردم را به شناخت رفتار و ویژگی های

شهید هدایت کنید.

شما هستید که می توانید مردم را به اهداف شهدا آشنا کنید!

بغض راه گلویم را بست، وقتی دیدم که شهدا تابلو های فریاد هستند و گوش شنوا و چشم بینا نیست.

و اینکه این دولتهای سرکار آمده با خون شهدا چه کردند؟!

دولت اصلاحات گفت: شهدا خشونت طلب بودند!

گفتند ما مردم به اجبار به بهشت نمی توانیم ببریم.

استاد ازغدی فرمود: حاکمیت بر مردمی که بی حجاب ،مشروب خوار، و روابط دختر و پسر آزاد باشد، آسان است؛

چون کسی به مسائل مهم مثل اختراعات و پیشرفت فکر نمی کند، تا انتقادی داشته باشد.

و دراین سی سال، آموزش و پروش با کودک و نوجوان چه کرد؟!

و این دانشگاه به جوانان ما چه کرد؟!

و این صدا وسیما با مردم چه کرد؟!

و ما هم بی تقصیر نیستیم، به عنوان طلبه و مبلغ کار ی نتوانستیم انجام دهیم!

و این مهم که خراب کردن بسیار آسان است و جبران خرابی ها بسیار سخت است، و مسئله اخلاق کند ترین

حرکت در تغییر انسان است.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 11:00:00 ق.ظ ]

حجاب و راه بهشت ...

حجاب شناخت محرم و نامحرم از کودکی

وقتی دیدم تزریقاچی آقاست،  یواشکی به خواهرم گفتم، نمی خوام این آقا به من آمپول بزنه.

خواهرم اصرار کرد، من توی این محله غریبم، آمپول زن خانم نمی شناسم.

گفتم  نامحرمه من نمی خوام نامحرم بهم آمپول بزنه.

بدنم از تب می سوخت، به خواهرم حق می دادم، سال 1345 بود و من 11 ساله بودم؛ همراه خواهرم رفته بودم تهران.

آقای تزریقاتچی مشغول روشن کردن چراغ الکلی و ضد عفونی کردن سر سوزن و سرنگ قدیمیش بود.

معلوم نبود تا آنوقت با آن سرنگ ها به چند نفر آمپول زده بود، حتما خیلی کُند شده بود.

آمپول زن اول فکر می کرد که می ترسم، سعی می کرد که با دلداری دادن از ترس من کم کند.

گفتم من نمی ترسم، شما نامحرمید.

آمپول زن در یک لحظه با یک التماسی روکرد به من گفت: خانم کوچولو هر وقت بهشت رفتی ما را هم ببر!

 

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
 [ 10:58:00 ق.ظ ]

گلوله از جنس حجاب ...

شهدا چادر حیا عفت

با دیدن چهره های آرایش کرده و رنگین، موهای بیرون گذاشته شده از روسری و شال، مانتو های جلو باز

و…غیره، بغض راه گلویم رابسته بود.

روز میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها بود.

مکان مراسم سالن بنیاد شهید شهرمان بود

نگاهی به پوشش خانم مسئول کردم، چندان تعریفی نداشت.

بنر بزرگی جلوی جایگاه نصب شده بود، روز دختر مبارک باد.

تصویر زیبای شهیدی نورانی که بخشی از وصیت نامه اش را نوشته بودند که سفارش کرده بود،

تداوم سرخی خون من به سیاهی چادر توست!

این من بودم که باید برای فرزندان و خواهران شهدا سخن می گفتم.

هر آنچه که قرار بود بگویم، زبانم قفل کرد.

قرار بود بگویم که شما نزدیکترین فرد به شهدا بودید و بهتر می توانید مردم را به شناخت رفتار و ویژگی های

شهید هدایت کنید.

شما هستید که می توانید مردم را به اهداف شهدا آشنا کنید!

بغض راه گلویم را بست، وقتی دیدم که شهدا تابلو های فریاد هستند و گوش شنوا و چشم بینا نیست.

و اینکه این دولتهای سرکار آمده با خون شهدا چه کردند؟!

دولت اصلاحات گفت: شهدا خشونت طلب بودند!

گفتند ما مردم به اجبار به بهشت نمی توانیم ببریم.

استاد ازغدی فرمود: حاکمیت بر مردمی که بی حجاب ،مشروب خوار، و روابط دختر و پسر آزاد باشد، آسان است؛

چون کسی به مسائل مهم مثل اختراعات و پیشرفت فکر نمی کند، تا انتقادی داشته باشد.

و دراین سی سال، آموزش و پروش با کودک و نوجوان چه کرد؟!

و این دانشگاه به جوانان ما چه کرد؟!

و این صدا وسیما با مردم چه کرد؟!

و ما هم بی تقصیر نیستیم، به عنوان طلبه و مبلغ کار ی نتوانستیم انجام دهیم!

و این مهم که خراب کردن بسیار آسان است و جبران خرابی ها بسیار سخت است، و مسئله اخلاق کند ترین

حرکت در تغییر انسان است.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 10:57:00 ق.ظ ]

بی حجابی و درمان کمردرد ...

چند بار برای دیسک کمر به دکتر مراجعه کردم، در پایان معاینه و تجویز دارو، دکترها سفارش می‌کردند که به علت حجاب، شما دچار کمبود ویتامین D می‌شوی، بنابراین باید در منزل بیشتر در معرض آفتاب قرار بگیری!
من به خاطر حرمت دکتر که شرمنده می شود، حرفی نزدم.
نگفتم کسانی را می شناسم که از کودکی در زیر آفتاب بزرگ شده اند و اکنون هم هر تابستان زیر آفتاب داغ کشاورزی می کنند.
و همه این بندگان خدا دیسک کمر دارند و عمل جراحی شده اند!
و باز نگفتم که آقای دکتر شما هم من را عمل کردید و هم همسرم را و اصلا متوجه نیستید که همسرم یک مرد است و آفتاب او را سوزانده است!
نگفتم آقای دکتر این وسوسه‌های شیطانی است که شما ناخوآگاه بر زبان می‌آورید.
نگفتم آقای دکتر همان روزی که من بستری بودم بیمارانی که مانند من عمل دیسک شده بودند هیچ کدام چادری نبودند!
نگفتم که مادرم یک عمر چادری بود و هرگز دچار کمر درد نشد.
نگفتم چرا دیوار چادر کوتاه است!
و این روز‌ها نماینده مجلس با مغز کوچکش تشخیص داده است که چادرش باعث درد در دست و کمر او شده است.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 10:55:00 ق.ظ ]

روایات و راز ماندگاری انقلاب ...

ما به این سخن نورانی ایمان داریم، و معتقدیم که سخنش برگرفته از احادیثی بوده که پیشوایان دین برای ما گفته‌اند. تا این مقطع هرآنچه پیشگویی کرده‌اند را با دو چشم سر همه نظاره‌گر بودیم، هرچند که متوهمین داخلی نمی‌توانند با عقل گُنگشان درک کنند. ولی عقلانیتی که از نفس مسیحایی امام بر مردم دمیده شد، توانستند از همه بحران‌ها عبور کنند.
امام خمینی کبیر فرمود:با صبر و استقامت، حق بر باطل پیروز است، و خداوند وعده پیروزی داده است و امیدوارم که زمان نزدیک باشد.(صحیفه امام، 16/126) همه دنیا به این سخن اذعان دارند که شد.
در ادامه جانشین خلفش، فرمود: که اسرائیل 25 سال آینده را نخواهد دید. و اکنون نشانه‌های آن فروپاشی آمریکا و اسرائیل را به تماشا نشسته‌ایم. جنگ‌های 33 روزه 22 روزه و اخیرا چند ساعته با آن هم پزی که اسرائیل از گنبد آهنینش می‌داد، در برابر مقاومت شکست خورد.

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-10-16] [ 04:36:00 ب.ظ ]

راز ماندگاری انقلاب و خواص خائن ...

 

جمعیت خیلی زیاد بود. از همه جای کشور دبیران کمسیون بانوان را جمع کرده بودند. به خاطر اتفاقات ضد ارزشی و سنت شکنی که در دولت اصلاحات دیده بود، دبیر کمسیون جلفا دوست نداشت شرکت کند. با اصرار همسرش و تشویق بنده، که با این مبنا شرکت کن و هر چه را شنیدی فقط گوش کن.

اولین سخنران خانم اشراقی، همسر محمد رضا خاتمی(نوه دختری امام خمینی«ره») بود.

البته با پوشش چادر نصف و نیمه، هرچه دلش خواست علیه مراجع سخن گفت: خانم‌ها تمام ظلم‌هایی که به شما می شود، تقصیر مجتهدها است!

با شنیدن این سخنان ضد دین، آن‌هم از سوی نوه بنیان گزار جمهوری اسلامی نزدیک بود خفه شوم، بغضی مانند توپ راه گلویم را بسته بود.

بعد از سم پاشی هایش، نُک پیکان حمله را از مجتهدان به سوی دبیران کمسیون برگرداند.

گفت: حواستان جمع باشد، قرار نیست کسی شما را استخدام کند، بیچاره‌هایی که به امید استخدام شدن در فرمانداری‌ها مشغول شده بودند، انگار آب سردی را رویشان ریخته باشند؛ روحیه شان را باختند.

بعد نوبت سید محمد خاتمی شد که قرار بود برای دور دوم انتخابتش سخنرانی کند، وقتی آمد پشت تریبون، جمعیت  چنان در سکوت بود؛ که گمان می‌کردی همه خواب هستند.

کسی تشویقش نکرد، تا اینکه یک یا دونفر صدا بلند کردند، خاتمی خاتمی حمایتت می کنیم!

در همین کش و قوس‌ها بودیم که رئیس جمهور از همان راهی که آمده بود، برگشت رفت!

بی اختیار آیه مکروا و مکر اللَّه واللَّه خیر الماکرین« 54 آلعمران »بغض گلویم را باز کرد.

آهی از ته دل کشیدم و با خودم گفتم: پروردگارا شکرت که نقشه‌های شومشان را خنثی کردی!

در حاشیه اجلاس، مشاور استانداری تبریز دست مرا گرفت تا برای چای سر میز مشاور استاندار قم با هم باشیم.

بعد از معرفی من، مشغول صحبت با خانم عباسقلی زاده که او هم حوزوی بود، شد.از او پرسید: شما در چه حالی هستید؟

او گفت: ما نزدیک است، عمامه ملاها را بپیچیم دور گردنشان و از گردونه خارج شان کنیم.

دوباره بغض گلویم را بست، اشکم می خواست سرازیر شود، با زحمت بغضم را فروخوردم، تا اشک خشک شود.

وقتی از تهران برگشت، ماجرا را تعریف کرد، ماهم بقیه ماموریت را به عهده گرفتیم و به مسئولین اداره اطلاعات خبر دادیم؛ تا به حساب مشاور استانمان رسیدگی شود.

بعدها دانستیم که خانم عباسقلی زاده بعد ازدستگیری، به خارج فرار کرده است و درمستند خارج از دید او را دربرنامه شبکه‌های دشمن دیدم که می گفت مشکل زنهای ایران غیرت مردان است!  

پ ن

این گونه بود که بعد از سی سال از گذشت انقلاب از جهت فرهنگی روز بروز رنگ وبوی جامعه تغییر کرد،که اکثر مادران چادری در کنارشان دختر بی حجاب دارند!

 

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[شنبه 1397-10-15] [ 04:54:00 ب.ظ ]

به مجلس ضد انقلابی‌ها پاتک زدیم ...

سال 78-79 بود، که عضو کمسیون بانوان شهر جلفا شدیم.  دبیری کمسیون را هم به یک از بانوان حوزوی که دبیر آموزش و پرورش بود محول شد.
یعنی خانم دبیر به شرطی دبیری کمسیون را پذیرفت که بنده هم در کنارش باشم. به ظاهر کار کمسیون برنامه‌های فرهنگی شهرستان بود.
با همکاری بنده و دبیر کمسیون برنامه ریزی می‌شد، مثل سخنرانی در مدارس و ادرات، برگزاری نمایشگاه‌های با محتوای دینی و….
ولی هدف اصلی کمسیون‌ها استفاده فرهنگی و سیاسی از NGO ها که تشکل ‌های زنان نام داشت بود.
بنابراین گاه جلساتی را در استان تشکیل می‌دادند، و شرکت اعضا هم الزامی بود.
در یک از این جلسات که در سالن استانداری بود، شرکت کردیم، سخنران جلسه مشاور زنان رئیس جمهور اصلاحات «خاتمی» بود.
از همه کمسیون‌ها آمده بودند، از همه شهر‌های استان که فرمانداری داشتند. خانم اشرف بروجردی، که همسر شهید معتمدی از شهدای دفتر حزب جمهوری اسلامی بود، شروع کرد به سخن.
گفت: باید در جامعه زنان سنت شکنی کنیم، دبیران محترم بگویند تا کنون چه فعالیتی کرده اند؟
دبیر کمسیون تبریز گفت: ما فعالیت ورزشی زنان در ملا عام فرهنگ سازی کردیم که خانم‌ها هم مانند آقایان در پارک‌ها و بلوار های شهر با لباس راحت بتوانند ورزش کنند!
دبیر کمسیون اهر گفت: در شهر رانندگی بانوان را فعال کردیم تا زنان هم بدون خجالت رانند گی کنند!!

هدفشان حیازدایی و از هم پاشیدن خانواده بود!

آموزش هایی که به زنان می دادند، که شما می‌توانید تا هرزمان که خواستید شب‌ها بیرون از خانه بمانید و همسر شما حق ندارد به شما اعتراض کند؛ در صورت اعتراض پول وطلا و مهریه خود را همراه داشته باشید و از خانه بگریزید!
ماهم که از جلفا رفته بودیم و تمام تلاشمان برای تقویت حیای بانوان بود و کُدمان اصلا با آن‌ها همخوانی نداشت، مات و متحیر تماشا می کردیم و همچنان تقیه می کردیم؛ چون اگر با اعتقاد ما آگاه می‌شدند، فورا دبیرمان را حذف می کردند و کسی را مانند خودشان می‌گماشتند.
در یک جلسه‌ای دیگر که روز میلاد حضرت زهرا (س) بود، در تبریز همه اعضا‌ی کمسیون‌ها را که تقریبا هزار نفر می‌شد دعوت کردند.
سخنران جلسه شخص استاندار و خواهر سید محمدخاتمی نماینده اردکان بودند.
استاندار از آزادی ‌هایی که اسلام به زنان داده سخن گفت: مثال زد که در حج زن و مرد در کنار هم طواف می کنند و بدن‌هایشان به تماس پیدا می‌کند و زنان باید گردی صورتشان آشکار باشد،این‌ها همه مجاز است و حلال؛ ما چرا به زنان سخت می گیریم و فضا را برای زنان تنگ می کنیم!
بعد هم دونفر نوازنده و خواننده آمدند که یکی می نواخت و یکی می خواند وقتی خوب گوش کردم دیدم شعر خواننده مربوط به ترانه‌های ترکی زمان طاغوت است، صدای آهنگ هم گوشخراش بود.
دیگر نتواستم در جلسه بمانم با اشاره به اعضا که بیست نفر می شدیم، جلسه را ترک کردیم . پشت در سالن حراست استانداری ایستاده بودند، وقتی خروج بانوان چادری را دیدند پرسیدند چرا خارج شدید؟ گفتم: با این صدای گوش خراش می خواهید مغز مردم بترکانید، بلافاصله برق سالن را قطع کردند، و محترمانه از ما خواهش کردند که بفرمایید توی سالن.
ما برگشتیم، دیدیم آن دو نفر می‌خوانند ولی صدایشان به کسی نمی رسد، استاندار و خواهر خاتمی هم متعجب شده بودند که چرا برق قطع شده است.
خلاصه پاتکی به جلسه آن‌ها زدیم و دلمان خنک شد.

#راز_ماندگاری_انقلاب

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
 [ 12:56:00 ب.ظ ]

#راز_ماندگاری_انقلاب_با_همه_موانع ...

انقلاب شکوهمند ایران علی رغم موانع بسیار و دشمنان داخلی و خارجی همچنان راه خود را بسوی قله انتظار سپری می کند.
1. استکبار با ایادی و اذناب آشکار و پنهانش همچنان برای ریشه کنی انقلاب شب و روز در تلاشند.
2. هشت سال تحمیل جنگ در ابتدای پیروزی که با هزاران کاستی از باقی مانده ‌های طاغوت، از قوت گرفتن انقلاب جلوگیری می کرد.
3. در همان ابتدای پیروزی گرفتار افراد منافق در رده‌های بالای کشور شدیم؛ که شب و روز در کوشش بودنند تا انقلاب را به شکست بکشانند. گروه بازرگان، بنی صدری‌ها،شریعتمداری‌ها رجوی‌ها،کمونیست‌ها،دمکرات و کوموله، منتظری‌ها….
4. کودتا‌های پی در پی توسط خائنین و مزدوران داخلی،کودتای نوژه، طوفان طبس، فتح لانه جاسوسی.
5. تحریم های سنگین از سوی استکبار برای شکست انقلاب و دلسردکردن مردم.
6. کاهش هنجار‌های دینی توسط مسئولان فرهنگی کشور در مدت چهل سال،با اجرای کنسرت‌ها و فیلم ‌های مستهجن، برای استحاله هویت انقلاب و بی هویت کردن نسل‌های دوم و سوم و چهارم.
7. جاسوسی، اختلاس آقازادگان و خود مسئولان رده بالای کشوری سبب شد که عده‌ای از انقلاب نا امید شوند.
8. نفوذ پنهان در اکثر نهاد‌های انقلابی.
9. ترور نخبگان و مردم کوچه و بازار بصورت دسته جمعی.
10.خیانت سهوی و عمدی مسئولین رده بالای کشور در معاهدات بین المللی. از بنی صدر، خاتمی، رفسنجانی و روحانی….
11.تساهل و تسامح در حفظ ارزش‌های دینی، توسط مسئولین

12.خروج داعش، ادامه جنگ هشت ساله به مرزهای سوریه، عراق، یمن، بحرین….
دولتی در مراکز علمی، با کتبی که الگوی آن از آن طرف آبی ‌ها نسخه می شود، برای مهد کودک‌ها تا دانشگاه.
وقتی به این همه موانع فکر می کنیم، از ترس موی به تن انسان سیخ می شود.

13- استفاده ابزاری از زنان با عنوان‌های گوناگون، مثل نمایندگی مجلس و شورا‌ها، منشیگری در ادرات و شرکت‌های خصوصی،نفوذ زنان مرتبط با دشمن به ادارات برای جاسوسی و آلوده کردن خانواده‌ها، مثل خانواده سپید….
هرکدام از بندهای بالا برای شکست یک انقلاب نوپا کافی بوده است، چنانچه در کشور‌های همسایه، انقلاب‌هایی شد ولی بلافاصله شکست خورد.
و اینکه انقلاب همچنان با مقاومت و سرعت قله‌های پیشرفت را طی می‌کند؛ تا جاییکه برای ملت ‌های مسلمان و غیر مسلمان الگو شده، و رایحه خوشش به مشام آزدگان جهان رسیده است؛ اشک شوق را از چشمان منتظران جاری می سازد.
همه این نعمت‌ها به خاطر گل روی شهدا و رهبری داهیانه مقام ولایت است. چه زیبا فرموده: پروردگارم یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم والله متم نوره ولوکره الکافرین.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 09:43:00 ق.ظ ]

طلبه یعنی طالب خدا بودن ...

 

طلبگی یعنی مودبانه طالب خدا بودن

طلبگی یعنی سرباز بودن برای امام زمان (عج).

طلبگی یعنی شناخت شیوه ی پیمودن راه حق و از میان برداشتن موانع سلوک، یعنی صفات نکوهیده و برکشیده شده میان خدای متعال و بنده. اوایل فکرمی کردم طلبه همون معنای دانشجو را می دهد با خودم همیشه مرور می کردم که باید درس بخوانم و به دنبال دانش الهی باشم ! مدتی که گذشت یکی از دوستان پای تخته این جمله ی حاج اسماعیل دولابی را نوشت… تکان خوردم… هیچ وقت اینطوری بهش فکر نکرده بودم .

طلب دانش اشتباه بود و مقصود طلب خداست. خدا اصل ملاک فعالیت های طلبه است.درسته! اما ثمره‌ی طلبگی چیست؟ بله اینکه راه و روش طالب خدابودن را پیداکنیم .

گاهی وقتا به درودیوار می زنم برای با خدا بودن و به دنبال یک مشاور یک استاد خوب برای پیمودن راه هستیم …

اما در حوزه با انتخاب راه طلبگی، اساتید خالصانه برایت کمک می کنند.

دوستان وهمنشین خوب برایت انگیزه می دهند.مشاورها رنگ و بوی خدایی دارند. رنگ زندگی تغییر می کند. و بلآخره آداب پیمودن راه رو برایت یادمی دهند،بقیه اش با خودمان است که چقدر بخواهیم از این نعمت بزرگ الهی استفاده کنیم.

ن الف

موضوعات: فرهنگی, دلنوشته  لینک ثابت
[جمعه 1397-10-14] [ 04:54:00 ب.ظ ]

راز های ماندگاری انقلاب ...

راز ماندگاری انقلاب و پشتیبانی مردم

امت مسلمان و شیعه که پیروی از امام حسین علیه السلام از راسخترین ارکان اعتقادی شان بوده و هست، برای حفظ دین و ارزش‌های دینی، از گذشته های دور مهمترین دغدغه روز مره آن‌ها بوده است.

لذا وقتی سلطه بی‌دینی را در همه لحظه‌های زندگی با تمام وجود حس می کردند و رنج می بردند؛ اکثر متدینین آن روز های غم انگیز، حاضر نبودند در ادارات دولتی آن زمان کار کنند. چرا که حقوق دولت طاغوت را حرام می دانستند.

ناموس فروشی، تحقیر مردم، فرصت دادن به بهائیت، بی غیرت کردن مردان، نابودی حیا از جامعه، برتردانستن کفار و له کردن مردم بینوا و مظلوم …همه و همه مردم منتظر را روز بروز دچار اندوهی بزرگ و بغضی فروخورده کرده بود.

بنابراین وقتی دم مسیحایی روح الهی، امام خمینی بت شکن زمان، مانند دمیدن اسرافیل در سور؛ در کالبد بی‌جان امت دمیده شد، همه به یک باره قیام کردند.

بی سواد، باسود، روحانی، بازاری، کارمند، کشاورز، دستفروش، نوجوان سالمند، همه و همه در این رستاخیز شرکت کردند.

در این قیام جنسیت معنا نداشت.

مردم متدین این قیام را ادامه قیام حسین بن علی علیه السلام می دانستند. لبیک خود را به امام خمینی کبیر؛ همان لبیک به هل من ناصر حسین می دانستند.

بنابراین چنین امتی هرگز رهاورد گرانبهایی را که خون‌بهای جان ومال و آبرویشان است، تنها نمی گذارند.

به همین جهت است که هنوز راه را ادامه داده‌اند و بهترین جوانانشان به کشور های درگیر جنگ داعش اعزام می کنند و در غربت به شهادت می رسند، افتخار می‌کنند.

امت اسلامی ایرانی به این آیه معتقد بوده و هست،ان الله لا یغییر مابقوم حتی یغییروا ما بانفسهم، که محققا سرنوشت قومی را تغییر نمی دهیم مگر با تغییر خودشان و در ادامه مطمئن است که این کلام خداوند هرگز تردید در آن راه ندارد؛ ان تنصروالله ینصرکم ویثبت اقدامکم، اگر خدارا یاری کنید شمارا یاری می کند و پیروزیتان را تثبیت می کند.

با توجه به ویژگی مردم ایران، وقتی از رهبری عالم و فرزانه پیروی می کنند، و این تبعیت را همانند اطاعت از رسول خدا(ص) و ائمه هدی می دانند؛ خداوند هم با نص کریمه، فقد نصرکم اله فی مواطن کثیره، در لحظه‌های سخت پیروزشان می کند.

زیرا معتقد هستند چه بسا، کم فئه قلیله غلبت فئه کثیره؛ چه بسا گروه های کم و گروهای بزرگ غلبه کردند، این اعتقادات را بروز رسانی می کنند.هر وقت که ویروس شک و دودلی از ذهنشان عبور می کند، باگوش دل از سخنان مقام عظمای ولایت خود را تقویت می کنند.

و این چنین مردم پای انقلابشان ایستاده اند، و آماده هستند تا پرچم انقلاب را با دستان عباس گونه ولایت به دست صاحبش برسانند.

 

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 03:51:00 ب.ظ ]

راز ماندگاری انقلاب ...

پنج ویژگى مهم انقلاب اسلامى در چهل سالگى‏

 چکیده: رهبر معظم انقلاب اسلامى موضوع چهل سالگى انقلاب اسلامى را به ‏صورت ویژه مورد توجه قرار داده اند؛ ایشان در سخنرانى ابتداى سال به مناسبت سال جدید كه تقارن با ۴۰ سالگى انقلاب پیدا كرده است، به تشریح این موضوع پرداختند و مختصات ۴۰ سالگى انقلاب را در این پنج ویژگى معرفى مى‏كنند:

۱-دوران پیرى نبودن چهل سالگى انقلاب ۲- دوران عقب گرد نداشتن و ارتجاع در چهل سالگى انقلاب‏۳- دوران پختگى و بانشاط بودن چهل سالگى انقلاب ۴- پیشروى قدرتمندانه و بانشاط انقلاب در چهل سالگى ۵-گرایش و پایبندى عمیق ‏تر نسل سوم و چهارم به انقلاب.

 

          ۱-دوران پیرى نبودن چهل سالگى انقلاب‏

از دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامى چهل سالگى انقلاب نشانه پیرى نیست، هر چند در نگاه اول این‏گونه به نظر مى‏رسد. از حیث فیزیولوژى رسیدن انسان به عدد چهل علامت كهولت و افتادن در سراشیبى كهولت سن و جسم تلقى مى‏شود.

در اینجا سخن از حركت كم نظیرى است كه مسیر حركت تاریخ را تغییر داده است؛ كه نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستى مدعى شد انقلاب اسلامى به‏‌مثابه زلزله‏‌اى است كه نه تنها خاورمیانه، بلكه جهان را خواهد لرزاند. سخن از بزرگ‏ترین حادثه قرن بیستم بود كه به اعتقاد آنتونى گیدنز صاحب‏نظر مطرح حوزه جامعه‏ شناسى، انقلاب اسلامى توجه جهانیان را از ماركسیسم و لیبرالیسم به سمت اسلام جلب كرد.

          ۲- دوران عقب گرد نداشتن و ارتجاع در چهل سالگى انقلاب‏

موضوع عقب گرد، ارتجاع در خصوص انقلاب‏ها مورد توجه بسیارى از صاحب ‏نظران قرار گرفته است. در این زمینه مهم‏ترین بحث را «كرین برینتون» در كتاب كالبدشكافى چهار انقلاب ارائه كرده است. ایده اصلى برینتون در این كتاب بیان مراحل مختلف انقلاب است. او ۴ انقلاب را با توجه به پیشینه و در عین حال جریان آن‏ها، مورد تحلیل و مقایسه قرار داده است. در این كتاب واقعیت‏هاى تاریخى از ۴ انقلاب انگلیس (قرن ۱۷)، آمریكا (قرن‏۱۸)، فرانسه (قرن ۱۸) و روسیه (قرن ۲۰) بیان شده است.

چهار انقلاب مذكور رژیم‏‌هاى قبلى خود را دگرگون كرده و كشورهاى نامبرده را نه تنها عمیقاً متحول ساخته بلكه تاریخ غرب و حتى جهان را دگرگون كرده‏اند و بالاخره، این انقلاب‏ها منشا یا حداقل آغاز جنبش نوسازى در آن كشورها بوده‏اند. برینتون در واقع با مطالعه تطبیقى این ۴ انقلاب به همسانى‏‌هاى روند طى شده و فرایند رویدادها دست مى‏‌یابد. مسیر مشتركى كه معتقد است تمامى انقلابات طى مى‏كنند شامل شش مرحله است:

۱- مرحله پیش از انقلاب‏

۲- وقوع انقلاب‏

۳- ماه عسل انقلاب‏

۴- حاكمیت میانه ‏روها

در رابطه با انقلاب اسلامى ایران، این بحث وجود دارد كه آیا نظریه ترمیدور یا حركت دورى انقلاب اسلامى، بر این انقلاب قابل تطبیق است یا خیر؟ به رغم این‏كه برخى خواسته‏اند استقرار دولت موقت در اوایل انقلاب و حضور بنى صدر درپست ریاست جمهورى را مصداق مرحله اول این نظریه و حضور افرادى چون شهید رجایى و حضرت آیت‏الله خامنه اى، به‏عنوان دو چهره ممتاز انقلابى در پست ریاست جمهورى را مصداق مرحله دوم و دوران پس از رحلت امام(ره) را با ویژگى فاصله گرفتن از برخى شعارها و اهداف انقلاب اسلامى به‏ویژه دوران اصلاحات (با ویژگى دوران تشدید این فاصله و بازگشت از ارزش‏هاى اصیل انقلاب) را مصداق مرحله سوم و دوران ترمیدور و حركت دورى انقلاب بدانند، به گونه‏اى كه بسیارى از تحلیلگران ادامه این روند را به استحاله كامل اهداف انقلاب و بازگشت ناپذیرى این فرآیند تعبیر مى‏كردند، اما با انتخابات دروه نهم ریاست جمهورى این فرضیه باطل شد.

به بیان دیگر به فرض كه نظریه برینتون تا این مرحله از دوران انقلاب اسلامى قابل تطبیق باشد، اما با انتخابات دوره نهم و طرح شعارهاى این دولت كه به اعتراف بسیارى از تحلیلگران داخلى و خارجى همان شعارهاى انقلابى دهه اول بود، این نظریه قابلیت تحلیل خود را از دست مى‏دهد و امكان تطبیق آن بر انقلاب اسلامى وجود ندارد. در واقع باید گفت حضور تیزبین و تفكرات انقلابى و رهبرى هوشمندانه و هدایتگرانه مقام معظم رهبرى در طول سال‏هاى پس از رحلت امام(ره)، هرگز اجازه ظهور چنین اتفاقاتى را نداده است و ایشان در سخنانشان به شكل دقیقى به این نكته اشاره كرده‏اند. این نكته واقعیتى است كه امروزه نیز بسیارى از مخالفین نظام جمهورى اسلامى وانقلاب اسلامى بر آن اعتراف دارند و بر همین اساس تأسف مى‏خورند كه چرا بعد از گذشت بیش از چهار دهه سال از انقلاب اسلامى، هنوز ترمیدور ایرانى رخ نداده است.

نظریه كرین برینتون، مراحل پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران را به‏طور نسبى توضیح مى‏دهد كه بیانگر وجود همانندى‏هایى میان انقلاب ایران و انقلاب‏هاى مورد بررسى برینتون است، اما اسلامى‏ بودن انقلاب ایران كه چون چترچوبى خط سیر آن‏را مشخص مى‏كند، بیانگر وجود مسیر مستقیم‏ترى در انقلاب ایران و جهت‏گیرى یكسان آن در طول حیاتش است.

          ۳- دوران پختگى و بانشاط بودن چهل سالگى انقلاب‏

از دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامى چهل سالگى انقلاب اسلامى، دورانى است كه با نشاط و پختگى توام شده است. با این توصیف انتظار آن است كه اقدامات، راهبردها و سیاست برآمده از انقلاب اسلامى همراه با استحكام و عقلانیت باشد. به‏طور طبیعى لازم است كه در آستانه ورود انقلاب اسلامى به چهل سالگى، از اتخاذ كنش‏هاى هیجانى، تصمیمات ناپخته و اقدامات غیرمدبرانه به‏شدت اجتناب كرد.

          ۴- پیشروى قدرتمندانه و بانشاط انقلاب در چهل سالگى‏

سپرى شدن چهل سال از عمر انقلاب اسلامى سبب شده تجربه‏هاى متراكم و روندهایى پر فراز و نشیب هم اینك در دسترس باشد. همین روندها و تجربیات نیز براى حركت پیشروانه و قدرتمند انقلاب اسلامى نقش اساسى و تعیین‏كننده ایفاء خواهد كرد.

بررسى تحولات و تحلیل روندهاى گذشته انقلاب نشان مى‏دهد كه انقلاب اسلامى، هر چند در مسیر حركت خود با چالش‏ها و موانعى مواجه شده است، اما هیچ گاه دچار خصلت توقف یا عارضه عقب گرد نشده است، بلكه علیرغم همه سختى‏‌هایى كه در مسیر حركت انقلاب وجود داشته و دارد، انقلاب به سمت رسیدن به اهداف و منافع ملى خود پیش رفته است.

          ۵-گرایش و پایبندى عمیق‏تر نسل سوم و چهارم به انقلاب اسلامى‏

هر چند موضوع شكاف بین نسلى یكى از تهدیداتى است كه انقلاب‏ها و حتى جوامع سیاسى را تهدید مى‏كند و انقلاب اسلامى نیز مى‏تواند از این قاعده مستثنى نباشد، اما بررسى روندها و رخدادهاى مربوط به انقلاب اسلامى نشانگر آن است كه این پدیده خسارت‏آمیز جامعه شناختى، تاكنون دامن گیر انقلاب اسلامى نشده است. اما باید به‏خاطر داشت كه متغیرهاى گوناگون در كنار فضاى تبلیغاتى و جنگ روانى دشمنان به‏طور مداوم و با بهره‏گیرى از همه شیوه‏ها و تكنیك‏‌هاى رسانه‏‌اى به ‏دنبال آن هستند تا نه تنها شكاف نسلى، بلكه منازعه و مناقشه بین نسل‏‌هاى برآمده از تاریخ و حیات انقلاب اسلامى را ایجاد و یا تشدید نمایند.

در اینجا سخن از حركت كم نظیرى است كه مسیر حركت تاریخ را تغییر داده است؛ كه نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستى مدعى شد انقلاب اسلامى به‏مثابه زلزله‏‌اى است كه نه تنها خاورمیانه، بلكه جهان را خواهد لرزاند. سخن از بزرگ‏ترین حادثه قرن بیستم بود كه به اعتقاد آنتونى گیدنز صاحب‏ نظر مطرح حوزه جامعه‌‏شناسى، انقلاب اسلامى توجه جهانیان را از ماركسیسم و لیبرالیسم به سمت اسلام جلب كرد.

 

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 10:40:00 ق.ظ ]

نقاشی با کلمات را از کودکی آموزش دهیم ...

نقاشی با کلمات
یکی از هنرهای قرآن این است که از طریق کلمات به نقاشی پرداخته و تابلویی گویا از کلمات ساخته و معانی انتزاعی و موضوعات معنوی و ذهنی و حتی حالات نفسانی را به صورت زنده برای مخاطب خود مجسم نموده است تا در روح و فکر بشر بهتر تاثیر کند، به طوری که انسان احساس کند منظره ای را می‌بیند نه این که شنونده‌ی صدایی باشد.
تصویر هنری در قرآن تصویری است آمیخته با رنگ و موسیقی کلمه ها و نغمه‌ی عبارت ها و سجع جمله ها به گونه ای که دیده، گوش، حس، خیال، عقل، وجدان و در یک کلمه تمام ابعاد ادراکی بشر را تسخیر کرده و به خود مختص می‌سازد.

منبع: نقش هنر
عباسزاده، عباس، مبانی هنر و جلوه‌های آن در قرآن، ص71.
غلامرضایی، علی اصغر، در آمدی بر ساختار روایت قصه‌های قرآن، ص 162.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-10-12] [ 12:25:00 ب.ظ ]

لطـفا مـرد باشیـد! ...

 

بياييد جوانمردانه  زنها را پاس بداريد ..

اين بار اگر زن زيبارويي را ديديد ..هوس را زنده به گور كنيد ..

و خدا را شكر كنيد براي خلق اين زيبايي ..

زير باران اگر دختري را سوار كرديد به جاي شماره به او امنيت بدهيد ..

او را به مقصد مورد نظرش برسانيد .. نه به مقصد مورد نظرتان ..

هنگام ورود به هر مكاني ….. با لبخند بگوييد: اول شما ..

در تاكسي خودتان را به در بچسبانيد نه به او ..

بگذاريد زن ايراني وقتي مرد ايراني را در كوچه خلوت مي بيند ..

احساس امنيت كند نه ترس ..

بياييدفارغ از جنسيت .. كمي مرد باشيد !!

طلبه

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 12:15:00 ب.ظ ]

نباید های طلبه ...


بچه‌ها اصرا کردند که ما را ببر اردوی زیارتی قم، گفتند برای تغذیه از ارزاق حوزه می بریم، پخت و پز هم را خودمان انجام می دهیم؛ کرایه را هم از موسس می‌گیریم.
سال 1378 بود، تازه یک سال بود که مدیر شده بودم. تعدادی طلبه از سال‌های گذشته را تحویل گرفته بودم.
در باره کرایه ایاب ذهاب با موسس صحبت کردم، ایشان پذیرفت.
به وعده‌های طلاب امیدوار شدم و راهی قم شدیم.چون اهل قم بودم از زائرسراها و نزدیک بودن به حرم اطلاع داشتم؛ توانستم زائر سرایی رایگان روبروی حرم تهیه کنم.
زائرسرا امکانات پخت و پز داشت. برای خرید گوشت و بقیه مایحتاج از پسرم که در قم زندگی می‌کرد، کمک ‌می‌گرفتم، تا جایی که از دیگ و ظروف عروسم استفاده کردیم.
برای هر وعده فقط اعلام می‌کردم که داوطلب‌های پخت نهار آماده باشند تا غذا را آماده کنیم، هر روز قرارمان بود که غذا را آماده می کردیم و داخل اتاقمان می گذاشتیم و برای زیارت و دیدن اماکن گردشی قم می رفتیم.
در چند روز تمام زیارتگاه‌های قم را زیارت کردیم، دیدار از جامعه الزهرا و گفتگو با طلاب خارجی، کتابخانه آیت الله نجفی مرعشی و دیدار از منزل امام راحل داشتیم. دیدار از مرکز مدیریت و پرسش درباره تهیه نشریه به مسئول آن، اتفاقا از ما پرسید: نشریه دارید که ماهم اولین نشریه را چاپ کرده بودیم، در ادامه گفت: سردبیر دارید؟ یکی از طلابی که در نشریه همکاری می کرد را معرفی کردم، که ایشان است.
همین قضیه باعث دلخوری لیدر فتنه ماشد.یعنی تحریک ژن حسادت.
من در خانه پدر که بودم هرگز برای خرید به بازار نمی رفتم، یعنی قانون تربیتی خانواده ما به این روش بود.
وقتی ازدواج کردم هم همین روش ادامه داشت، خرید نان و غیره به عهده مردان منزل بود.
در آن اردو اجبارا برای تهیه یخ و امثال آن در بازار گذرخان با یک سبد دنبال یخ قالبی بودم تا طلاب آب یخ بنوشند.
طلاب هم از جهت سنی بزرگ بودند، یک شب بعد از شام رفتم منزل پسرم تا سری به عروسم بزنم، وقتی صبح برگشتم دیدم در نبود من، لیدر گروه، فتنه ای را تنظیم کرده است.
از روزی که به عنوان مدیر معرفی شدم این طلبه همیشه کار شکنی می کرد، چون چند سالی بود که طلبه بودند و مدیر نداشتند، زیر نظر مدیر حوزه برادران در یک حجره در گوشه مصلی درس می خواندند.
نه استادی داشتند نه آقا بالاسری داشتند، هر استاد آقایی که از آنجا عبور می کرد مدیر حوزه درخواست می کرد که به آن‌ها درس بدهد.
ماجرا این بود که یکی از طلبه ها را زنبور گزیده بود، لیدر او را بر خلاف عقیده اش با اصرار به بیمارستان برده بود.
تا به همه ثابت کند که مدیری ناتوان است!
خلاصه این جریان گذشت، زمان برگشت رسید. قرار بود در برگشت برای زیارت مرقد امام خمینی «ره»در تهران توقف کنیم؛ قبل از ظهر تا عصر در حرم باشیم؛ بعد از ظهر هم به ترمینال غرب برای حرکت به تبریز برویم.
تازه رسیده بودیم مرقد امام خمینی و زیارت کردیم، لیدر فتنه با همکلاسی‌هایش برنامه ریزی کرد؛ نتیجه این بود که ناهار را در خانه خواهر یک طلبه که منزلشان شهر ری بود برویم.
مخالفت کردم، چون تهیه ماشین برای بیست و چند نفر و پرداخت کرایه آن را نداشتم؛ برنامه ما برای مرقد امام و ترمینال تنظیم شده بود.
اما مخالفت من اثر نکرد چون همه را برای رفتن تحریک کرده بود.
برای همه چیز فکر کرده بودند، گرایه و تهیه ماشین را هم میزبان می‌داد. کاملا مرا خلع صلاح کردند.
رفتیم شاه عبدالعظیم، بعد از زیارت و سیر شدن شکمشان؛ نق زدن‌های یک عده شروع شد.
چرا قبول کردی؟ چرا آمدیم خانه خواهر طلبه؟ همه اصرار هایشان برای رفتن به شهر ری را فراموش کرده بودند.
بهر حال زمان برگشت شد، کسی برای تهیه ماشین اقدام نمی کرد! گفتم: مگر قرار نبود که رفت و برگشت را خواهرت به عهده بگیرد؟
خلاصه با یک آبروریزی برایمان یک مینی بوس تهیه کردند و ما را به ترمینال فرستادند.
وقتی برگشتیم، موسس نامه‌ای را به من داد که پر از شکایت از من بود، این چه اردویی بود که ما رفتیم، مدیر بطور ناشایستی از ما کار کشید.
سه نفر امضا کرده بودند، یک نفر همان لیدر فتنه بود و نفر دوم خواهر خانمی بود که میزبان ما در شهرری و سومی هم طلبه ای بود که به علت بی بصیرتی در دام انها افتاده بود.
تعجب کردم، فقط خدارا سپاس گذار بودم که همه زحماتی که برایشان تحمل کرده بودم فقط برای خدا بود. چون اگر غیر از آن بود حتما دچار افسردگی می شدم.
نامه را بردم حوزه، در جمعشان خواندم، و گفتم این نامه را به مرکز می فرستم؛ تا مرکز بداند مدیری که انتخاب کرده است صلاحیت مدیریت ندارد.
شروع کردند به داد و فریاد که چرا به مرکز می فرستی؟ گفتم: مرکز به من اعتماد کرده است، وقتی من توانایی ندارم، ماندن در این پست خیانت است؛ باید صدای شما را به آن‌ها برسانم.
نمی دانم چرا حاضر نشدند تا نامه را به مرکز بفرستم! شاید مطمئن بودند که خلاف آن ثابت می شود؟
پرسیدن چرا مارا یک شب تنها گذاشتی؟
گفتم: اولا که محل اسکانتان امن بود، دوم که از جهت سنی بزرگ هستید، وقتی درسن شما بودم فرزند داشتم. سوم که از مرکز به من گفته اند سه نفر معاون انتخاب کن،
برای اینکه توان مدیریتی شما را بسنجم که می توانید یک شب خودتان را مدیریت کنید؛ تا از میان شما سه معاون انتخاب کنم.
تا این حرف را زدم همان سه نفر که شکایت نامه امضا کرده بودند، شروع کردند به گریه و شیون که چرا از اول به ما نگفتی چنین هدفی داری!

خلاصه ما هم از همان ها معاون انتخاب کردیم و سالها در کنار هم کار کردیم و هرگز برویشان نیاوردم، ولی مشکل این طلبه، حسادت ، کینه، ناسپاسی بود.

 

 

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[سه شنبه 1397-10-11] [ 03:55:00 ب.ظ ]

قرآن را با نگاه هنر بخوانیم ...

.هدف قرآن از هنر
هنرتصویرگری در قرآن اسلوبی تفننی و محدود نیست که به طور جسته و گریخته و تصادفی در چند جایی از قرآن به کار رفته باشد بلکه این شیوه یک قانون کلی و روش شایع در قرآن است که به اعتقاد برخی از محققان از نظر کمی، سه چهارم قرآن را در برمی گیرد. در اسلوب قرآن کریم تصویر و نمایش ابزار ارزشمندی است که با تصویرها سیمای پر احساس و خیال، پرورش می‌یابد و از آن معنای ذهنی تعبیر می‌کند. از آن حالت روانی و حادثه محسوس جلوه می‌نماید.پیوسته با سیماهایی که ترسیم می‌کند پله پله ترقی می‌کند و به همه ی آن‌ها زندگی ممتاز می‌دهد و با حرکت سازنده به معنای ذهنی یک هیکل زنده می‌بخشد و ناگهان می‌بینی همین حالت روانی یک تابلوی درخشان است با یک جلوه گاه پر فروغ که نمونه انسانی شاخص و زنده است.
سید قطب، تصویر فنی:نمایش هنری در قرآن، ص56

منبع نقش هنر

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-10-10] [ 01:46:00 ب.ظ ]

سینمای مذهبی یا غیر مذهبی ...

نخستین رویش هنر در ایران توسط غربزدگان
تئاتر و دیگر هنرهایی که درنیم قرن اخیر یعنی در روزگار غربت و محکومیت ارزش‌های اسلامی و تهاجم همه جانبه به آن، وارد کشور شد، طبیعتاً برپایه ای غیر اسلامی بنا گشت و در جهت مغایر و حتی متضاد با مفاهیم اسلامی رشد کرد.

غربزدگانی که نخستین رویش این رشته‌های اساسی هنر را در کشور اسلامی ما ارائه کردند، از اسلام کاملا بیگانه و شاید با آن معاند بودند؛ لذا به تدریج این تصور را در ذهن همه، مخصوصا نسل‌های نوخاسته برمی انگیختند که تئاتر و سینما دارای طبیعتی غیر مذهبی و ضد مذهبی است و نمی توان و نباید از آن برای ارائه‌ی پیام‌های اسلامی بهره گرفت.
درزمینه‌ی معیار اسلامی یا غیراسلامی، غیر از محتوای، شکل هم مؤثر است مثلا در هنرهای تجسمی یک وقت است که عکس یک زن عریان کشیده می‌شود یا یک شکل اغوا گر یا یک منظره‌ی دروغ و تهمت آمیز، این‌ها محتوی است؛ اما ظاهر و شکل هم می‌تواند معیار اسلامی بودن قرار بگیرد، یعنی خود مجسمه، منهای این که این مجسمه انسان پوشیده است یا عریان که از نظر بعضی فتاوی درست کردن آن خلاف شرع است .اینجا دیگر بحث این نیست که این مجسمه‌ی زن، روسری دارد یا ندارد، بحث این است که خود تهیه‌ی این عکس یا مجسمه‌ی انسان اشکال دارد یا ندارد.
دراجرای نمایشنامه، منهای محتوای آن، نوع بازی می‌تواند در اسلامی بودن یا نبودن اثر بگذارد. فرضا زنی که لباس مردی را پوشیده یا مردی که لباس زنی را پوشیده، این شرعا حرام است. چه آن زن بیاید آیه‌ی قرآن بخواند، یا سخن شهوت انگیزی بر زبان بیاورد.

 منبع:نقش هنر

[1]بیانات رهبری دومین جشنواره تئآتر دانشجویان کشور 1365/8/14

[1]بیانات رهبری باواحدفرهنگی روزنامه جمهوریاسلامی1365/9/27

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-10-09] [ 03:47:00 ب.ظ ]

هر صفحه قرآن سوژه‌ای برای هنر ...

داستان نویسی یکی از شاخه‌های بسیار مهم و مؤثر و رایج هنر بوده و می‌باشد.از آنجا که بشر ذاتاً به سوی قصه جذب می‌شود و از داستان‌هاو حوادث شگفت و بخصوص وقایع و سرگذشت‌های دنباله دار لذت می‌برد و هرچه شگفت تر، جاذبه هم بیشتر، بخصوص در سنین کودکی و جوانی، از این رو داستان به عنوان وسیله ای جهت جلب توجه و جذب افراد، امری مورد توجه بوده و کاربرد فراوانی دارد.
بسیاری از کسانی که در مقام ساختن افراد یا تبلیغ یک فکر و عقیده و…بوده‌اند از این روش و از این شیوه هنری و تربیتی بهره برداری کرده‌اند. چراکه در داستان- چه به صورت سرگذشت‌های واقعی و چه قصه‌های ساختگی و ابداعی- الگوها و سمبل‌ها و قهرمان‌ها تأثیر بسزایی در ذهن و اندیشۀ شنونده و خواننده می‌گذارند و طرف داستان، سعی می‌کند که خود را با الگوهای طرح شده در داستان، وفق دهد.
در فضای داستانی، خواننده یا شنونده و تماشاگر فیلم و نمایش، خود را یکی از شخصیت‌های مورد پسند داستان قرار می‌دهد و در لحظه لحظۀ حادثه‌ها زیست می‌کند و درآن فضا تنفس کرده و از رخدادهای قصه متأثر می‌گردد.در نهایت داستان، گویا خواننده و شنونده و بینندۀ قصه و نمایش، یک تجربه¬ی شخصی را گذرانده و مرحله ای را- کوتاه یا بلند- طی کرده است.مرحله ای که در اندیشه و دل و وجدان و روحیاتش اثر می‌گذارد.اثر سطحی یا عمیق و ریشه ای، شبیه اثری که صدا در نوار ضبط صوت باقی می‌گذارد. دفاع از خانواده و سینمای اخلاق و سینمای نظم و اخلاق و مدیریت و مدارا و سینمای برابری همه در ذیل سینمای اسلامی قرار می‌گیرد. به این معنا اگر نگاه کنید در هر صفحه از قرآن و هر روایتی می‌توان سوژه‌های سینمایی پیدا کرد.
وظیفه ما این است که از انحراف آن جلوگیری کنیم و از آن در راه درست استفاده نمائیم. بیان حقیقت برای انسان جذاب و دوست داشتنی است، پس باید به وسیله هنر ابهامات را از زندگی بشر کنار زد و راه را از سنگلاخ‌های تردید هموار ساخت. هنراستخراج کننده ارزش‌ها و استعدادهای نهفته در درون آدمی است که باعث برقراری یک تعادل در بهره برداری از غرائز انسانی می‌شود. از پتانسیل فراوان هنر در تمامی اشکال آن مثل قصه، نقاشی و شعر و موسیقی می‌توان برای انتقال مفاهیم اخلاقی بهرمند شد و مخاطب را با مفاهیم قدسی آشنا کرد.

منبع:نقش هنر در انتقال مفاهیم اخلاقی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1397-10-07] [ 02:51:00 ب.ظ ]

سلبریتی یا هنرمند دینی ...

هنر یک شیوه بیان و ادای مقصود است که اگر به موقع و درست از آن استفاده شود پیام خود را با رساترین و جذاب ترین شکل منتقل می‌کند. هنر دارای خصوصیات متفاوتی است و قرار گرفتن آن در هر مسیری نمایش خاصی از حق و باطل را به همراه خواهد داشت.
اگر برای مفاهیم دینی از هنر استفاده کنیم، باعث انتقال آن به بهترین و جاودانه ترین طریق ممکن شده ایم. هنردینی در واقع متناسب با فطرت انسان‌ها است و انسان به وسیله آن به یک آرامش خاصی می‌رسد. اگر انسان همواره به دنبال هنر بوده به خاطر این است که هنر با فطرت و وجود انسان در ارتباط است
هنردینی با القاء غیر مستقیم خود می‌تواند انسان را از مرداب طبیعی خارج سازد و او را به سمت سعادت رهنمون سازد. ما اگر بخواهیم حرفی برای گفتن داشته باشیم ابتدا باید با مفاهیم و اصطلاحات خاص هنر آشنا شویم و بعد از شناخت، از هنر در راستای اعتلای دین استفاده نمائیم، همان¬طور که پیامبران هم از هنر برای تبلیغ دین استفاده کرده‌اند.
استفاده از تصویر در انتقال مفاهیم نقش بسزایی دارد.منظور از تصویر صرفا عکس و فیلم و…نیست.می توان با استفاده از کلمات نیز مفهومی را به تصویر کشید.در این روش تخیل مخاطب است که نقش تصویرسازی به معنای امروزی اش را بر عهده دارد.قرآن کریم در بیان مفاهیم اخلاقی از تصویر سازی استفاده نموده است.این خود نشان دهنده نقش کلیدی تصویر در تاثیر گذاری بر مخاطب است.امروزه تبلیغات هنری بیشترین تاثیر را براذهان ملت‌ها می‌گذارد وجای تاسف است که ما با داشتن سرمایه گرانمایه و جاودانه سوژه‌های قرآنی و سیره معصومین غفلت زده اسیر سوژه‌های کپی شده غربی‌ها باشیم!

منبع:نقش هنر در انتقال مفاهیم اخلاقی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1397-10-06] [ 11:35:00 ق.ظ ]

لباس کهنه طلبه ...

در درس امروز از آئین دانشوری خواندیم که اگر قرار است طلبه خوبی باشیم باید با هوا و هوس مبارزه کنیم.
یکی از راه‌های خوب شدن، خوشحال بودن از لباس کهنه‌ای است که در تن داریم!
فکر کردم کار سختی است، خصوصا برای طلابی که از سیکل آماده طلبگی شده اند!
کمی در احوالات تربیت فکر کردم، دیدم سخت نیست اگر از اول هدفت از زندگی مشخص باشد.
اگر مقصدت رضایت پروردگار باشد، کارها با اخلاص پیش می رود.
اعتماد به نفست زیاد می شود، مهمترین مهم ها نگاه خدایت می باشد.
نگاه مردم برایت بی اهمیت می شود، بله اگر نگاه مردم هم در امتداد دید خدا بود، حتما توجه تو را به خود جلب می کند.
«سلمان عرض کرد: دختران کسری و قیصر آنگونه بپوشند، و این دختر تو زهرای مرضیه است؛ دختری بزرگ از پدری بزرگتر که در این عالم وجود ندارد، و چادرش ده تا وصله دارد!
حضرت فرمود: ما برای این دنیا و مادیاتش خلق نشده ایم!»

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-10-03] [ 05:14:00 ب.ظ ]

آفتابه نجاتم داد ...

گفتم: شما از آفتابه برای آب خوردن سر سفره استفاده می کنید؟

گفت:نخیر! پرسیدم چرا؟ گفت: چون یادآور مستراح است!

گفتم: به همان دلیل نباید از گیلاس مخصوص شراب برای آب خوردن استفاده کنیم. 

نوشابه هایی که در بطری هایی شبیه بطری شراب و ویسکی تهیه می شود، همه برای این است که زشتی شراب فراموش گردد.

همین طور از پوشیدن لباسهایی که مخصوص کفار است نباید استفاده کرد.

سخن در باب زیِّ طلبگی بود، و دلایلی که نباید هرچیزی را پوشید  و نوشید و هر ظرفی را برای پذیرایی از مهمان استفاده کرد.

هرچه توضیح میدادم قانع نمی  شد. تا اینکه آفتابه نجاتم داد!

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-10-02] [ 05:16:00 ب.ظ ]

ازدواج بدون عقد ...

خبری خواندم، که ملایی از تبلیغ برمی گشت، در مسیر به چادر عشایر رسید.
پیاده شد سری به آنها بزند. متوجه شد که پسر خان داماد شده است. پرسید عقدشان را چه کسی خوانده است؟ اظهار بی‌اطلاعی کردند!
حالا آنها در بیابان دور از امکانات و محل پرسش بودند که بعد سی سال عقدخان  خوانده شد. بیست سال پیش که برای تبلیغ به شهری که اکنون مشغول تدریس و تبلیغ هستم آمدیم. در جمع خانم‌ها مسئله می گفتم، رسیدیم به بحث شیر دهی که به هرکسی حق نداریم شیر بدهیم. متعجب شده بودند، نمی دانستند یک مادر بزرگ نباید به نوه دختریش شیر دهد.
یکی یکی پیداشدند که ما این کار را کرده ایم حالا تکلیف مان چیست؟

پ ن

این یعنی فاجعه در تبلیغ، کم کاری مبلغان، رها شدن مردم در جامعه . فقط بلدیم ناله سر دهیم که امام زمان چرا نمی آیی؟

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 02:02:00 ب.ظ ]