|
من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا مینویسم
|
|
|

توجه به آراستگى ظاهرى و باطنى در خانه براى همسر از ویژگىهاى شایسته خانواده آرمانى در اسلام، آراستگى ظاهر و باطن همسران براى یكدیگر است. زینت باطنى آن حضرت عبادت معشوق حقیقى در تمامى لحظه هاى زندگى بود.
اهتمام حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها به این موضوع تا آن اندازه بود كه در شب عروسى خود نیز به عبادت توجه خاص داشتند.
در شب ازدواج، امام على علیه السلام فاطمه زهرا سلام الله علیها را نگران و گریان دید، فرمود: چرا ناراحتى؟ پاسخ داد: در پیرامون حال و رفتار خویش فكر كردم، به یاد پایان عمر خویش و منزلگاه دیگر به نام قبر افتادم كه امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزى دیگر از اینجا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت، در این آغازین لحظه هاى زندگى، تو را به خدا سوگند مى دهم كه بیا تا به نماز بایستیم تا باهم در این شب خدا را عبادت كنیم.
علاوه بر این آن حضرت به زینت هاى ظاهرى و اهمیت آن در خانواده نیز توجه خاص داشتند.
آن بانوى گرامى براى زینت و استحباب، انگشترى به دست مى كرد و از زبان رسول خداصلی الله علیه و آله، به دست كردن انگشتر را سفارش مى فرمود: «هركس انگشترى عقیق به دست كند، همواره خیر مى بیند.» همچنین همواره بر آن بود در محیط خانه و خانواده، خوشبو و آراسته باشد و موهبت زیبایى و جمال بى مانندش را تنها براى همسرش على علیه السلام بیاراید و او همیشه نزد خود عطر نگه مى داشت. ام سلمه مى گوید: «از ریحانه پیامبر خداصلی الله علیه و اله عطر خواستم و گفتم: سرورم! آیا عطر و بوى خوشى نزد خویش دارید؟
ایشان فرمود: آرى و بى درنگ شیشه عطرى آورد و اندكى از آنرا بر كف دستم ریخت. بوى خوشى از آن برخاست كه هرگز به مشامم نرسیده بود.» حتى آن بانوى گرامى اسلام در واپسین لحظه هاى زندگى اش به این موضوع توجه داشت و به اسماء فرمود: «عطر مرا كه همیشه خود را با آن عطرآگین مى كردم، بیاور»
موضوعات: فرهنگی, تاریخ
لینک ثابت
[یکشنبه 1397-12-05] [ 06:23:00 ب.ظ ]
|
|
حفاظت از حریم خانه و خانواده از گناه بالاترین هنر بانوى یك خانه از منظر اسلام، حفظ محیط خانه و اعضاى خانواده از حرام الهى است تا همیشه و در همه حال ارتباط خانواده و اعضاى آن با عالم ملكوت برقرار باشد و كانون خانواده بهترین بستر براى رشد و تعالى اعضاى آن به خصوص فرزندان گردد.
این هنرى است كه حضرت فاطمه آنرا به اوج تجلى رساندند. آن حضرت در آخرین وصیت هایش به امیر مؤمنان على علیه السلام بر این معنا تأكید ورزیده است: «پسرعمو جان، تا در خانه تو بودم، دروغى نگفتم، خیانتى نكردم و از دستورات(الهى) تو هیچگاه گامى فراتر ننهادم.» *
توجه به نشاط و شادابى در خانواده
كانون خانواده هراندازه كه با روابط عاطفى بیشتر، گرم و دل انگیز باشد موجب رشد و تعالى فرزندان و نیز مانعى از انحراف و كجروى آنان خواهد بود.
به همین دلیل استفاده از لذت جویى هاى حلال بین همسران، بهره بردن از میوه ها و خوراكى هاى لذت بخش، همبازى شدن با كودكان، به مسابقه واداشتن فرزندان در عرصه هایى مثل كُشتى، شنا، اسب سوارى و… مورد تأكید این زوج یگانه تاریخ، على و فاطمه سلام الله علیها بوده و همواره سعى مى نمودند كه به طرق مختلفى شادى و خوشحالى را در بیت خود تسرى دهند و این تا حدى بود كه از بازى با كودكان كه نقش بسزایى در تربیت آنها دارد اجتناب نمى نمودند.
در این زمینه نقل شده است كه فاطمه سلام الله علیها فرزندش حسن علیه السلام را روى دست مى گرفت و بالا مى انداخت و حركت داد و مى فرمود: «اشبه أباك یاحسن، واخلع عن الحق الرّسن، واعبد الهاً ذامنن، ولاتوال ذا الاحسن؛ اى حسن، نظیر پدرت باش و ریسمان ظلم از حق دور كن، و خداوندى را كه صاحب نعمت هاست پرستش كن و با افراد تیره دل دوست مباش.» به دلیل اهمیت این موضوع است كه پدرِ خانواده فاطمى مى فرماید: «دین باور باید شبانه روز خود را به سه بخش تقسیم كند: زمانى براى نیایش با آفریدگارش؛ وقتى براى فعالیت اقتصادى اش؛ فرصتى براى واداشتن نفس به لذتهایى كه زیبا و حلال است.»
موضوعات: فرهنگی, تاریخ
لینک ثابت

علىرغم همه شرایط سخت زندگی، هنگامى كه على علیه السلام از جهاد و جبهه جنگ برمى گشت، فاطمه سلام الله علیها استقبال گرمى از او مى كرد، شمشیر او را گرفته و مى شست. در تمام فعالیت هاى على علیه السلام او را همراهى مى كرد و نسبت به مسائل او و جامعه حساسیت نشان مى داد و به این شكل با همراهى، همفكرى و رغبتى كه در خود نشان مى داد خستگى ها و مرارت هاى بیرون را از جسم و روح او دور مى كرد.
به همین دلیل بود كه آن بانوى نمونه عالم، بهترین همراه در سخت ترین شرایط براى حضرت بودند و لب به گلایه نمى گشودند تا كانون خانواده را از ناملایمات و نزاع ها محفوظ بدارد؛ چنانكه در شرح زندگى ایشان آمده است: «روزى امام على علیه السلام به همسر بزرگوار خود فرمود: فاطمه جان! آیا غذا دارى تا رفع گرسنگى كنم؟
آن بانوى بزرگوار پاسخ داد: خیر! سوگند به خدایى كه پدرم را به نبوت و شما را به امامت برگزید، دو روز است كه در خانه غذاى كافى نداریم. امام على علیه السلام با تأسف فرمود: فاطمه جان! چرا به من خبر ندادى تا غذا تهیه كنم؟ فاطمه سلام الله علیها فرمود:اى ابوالحسن! من از پروردگار خود حیا مى كنم كه چیزى از تو درخواست كنم كه فراهم كردن آن در توانت نیست.»
موضوعات: فرهنگی, دلنوشته
لینک ثابت
زن معاصر گرفتار حیرت و سرگردانی شده است. از زندگی لذت نمی برد، از جسم خودش ناراضی است،از همسرش رضایت ندارد ،از فرزندانش راضی نیست.
اگر رضایت داشت، دائما در حال تغییر نبود.امروزه بیشترین هزینه را زنان دارند. برای تغییر بینی، سینه، شکم، پوست صورت، لب ها، موی سر، ابرو،گونه ها ، اگر راضی بوداین همه طلاق وجود نداشت. ….یه نگاهی به فضای مجازی بیندازید متوجه می شوید که کاملا مطابق فضای واقعی شده و منطبق بر هم هستند. چرا زن در پست ترین وضعیت زندگی می کند؟ چون راه را گم کرده است. چون الگو ندارد، نسخه ندارد، والگویش جابه جا شده است.
خداوند برای شناخت انسان هشت راه قرارداده است و برای بهشتی شدن هم هشت در معرفی کرده است. و برای جهنمی شدن هم هفت راه قرار داده است و برای جهنم هم هفت در قرار داده است. اول درهای جهنم را معرفی می کنیم. حس چشایی، شنوایی، بویایی، حس لامسه، حس بینایی، قوه خیال، توهم. انسان اگر فقط بخواهد با این ابزار زندگی کند از همین دنیا وارد جهنم شذه است. پس چه کند؟
دقیقا همین ابزار و در ها برای بهشت هم معرفی شده است منتها به اضافه یک ابزار دیگر که نامش عقل است.
ما باعقل ازیک سری خطرات دوری می کنیم. مثل خطر آتش، … اما بعضی از خطرات را خودمان متوجه نمی شویم ،بلکه بوسیله عقلا به ما گفته می شود، مانند
کمر بند ایمنی، وسایل گازسوز،کسی که ماشین را ساخته می داند که با سرعتی که ماشین حرکت می کند،اگر ترمز کند سرنشین با همان سرعت به جلو پرتاب می شود لذا برایش کمر بند ایمنی را توصیه می کند .
در زندگی بشر یک اعمالی وجود دارد که انجام دادن و یا ندادن آن باعث خسران انسان می شود که خالق انسان از او آگاه هست.
با عقل متصل به وحی باید از این هفت درگاه مراقبت کرد وگر نه گرفتار همان بلایی می شویم که زنهای جامعه شده اند!
برای آسایش و سعادت بشر علاوه بر عقل باطنی ، عقل ظاهری را هم برایش آفریده است. عقل ظاهری عبارت است از پیامبران و معصومین.
یکی از عقول ظاهری وجود مقدس زهرای مرضیه سلام الله علیها است. که لحظه به لحظه زندگی او برای تمامی بشر تا قیامت هدایت و راهنما می باشد. از جزئی ترین نکته های زندگی گرفته تا موضوعات کلان جامعه وجهانی شدن درس دارد.
وقتی با همسرش سخن می گوید، چه گونه خطاب می کند؟ علی جان جانم به فدایت. وقتی کودکش را تربیت می کند، در پاسخ او که مادر جان شما از شب تا صبح برای دیگران دعا کردی، می فرماید اول جار ثم الدار اول همسایه ها. در اقتصاد به کمترین مصرف قانع می شود. در اجتهاد پاسخگوی سوالات و شبهات مردم است. در عبادت در آن سن کم اثر عبادت در اعضای او نمایان است.
در اجتماع فعال است، در جنگ های رسول خدا اطاق جنگ تشکیل می دهد و کارهایی که زنان در پشت جبهه می توانند انجام دهند فرماندهی می کند. در دفاع از ولایت چندین راه را برای روشن شدن اذهان جامعه انجام می دهد
در تمامی عرصه ها حجاب را در کمال احسن حفظ می کند و در نهایت به شهادت می رسد.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت

پیامبر(ص) وارد خانه زهرای مرضیه شد، او را مشغول کار منزل دید، با دستاس گندم و جو آرد می کند. در اثر کار با دستاس دستهای زهرا(س) پینه بسته و لباسش فرسوده شده است، فرمود: فاطمه جان! تعجلي مرارة الدنيا بحلاوة الآخرة، تلخی سختی های دنیا را با شیرینی آخرت آسان کن. فاطمه(س) عرض کرد، الحمد الله علی نعمائک، پدر جان شاکرم بر نعمت های پروردگارم. امروزه دشمن موفقیت های مادی و معنوی زندگی ما را می گیرد و تغییر می دهد و به عنوان نگاه مثبت به سختی ها و مشکلات با نام مهارت و هنر به ما عرضه میکند؛ انسان، مغرور از این فن، اعتماد بنفسی که او را از اعتماد به خدا غافل می کند، با غرور ادعا می کند، این فن را من بلدم. در حالیکه در پس زمینه این گزارهها، خطر قطع ارتباط معنوی با منشا عالم هستی وجود دارد. پیامی که از سخن رسول (ص) خدا به دردانهاش و پاسخ حضرت فاطمه (س)بدست می آید، این است که زهرای مرضیه در باطن این اندیشه را دارد و بر زبان می آورد. این نگاه مثبت اندیشی به سختیهای زندگی در سیره زهرا(س) جلوه میکند می فرماید: من شاکرم.
پیامبر مهربانی، فردای عروسی زهرای مرضیه(س) به دیدار عروس و داماد آسمانی می رود. نگاه این دو زوج بهشتی را به هستی ارزیابی می کند. از علی ابن ابی طالب(ع)، می پرسد: علی جان! فاطمه را چگونه یافتی؟ امیرالمؤمنین(ع) عرض کرد، فاطمه، نعم العون علی طاعته الله، بهترین همکار است در اطاعت پروردگار. اولین نتیجه رفتاری این تازه عروس و داماد که بهترین یاور، در طاعت خدا بیابند. این شاخصها را باید در زندگی کاربردی کنیم. اشتباه بزرگ ما، به زندگی زهرای مرضیه در قبل از 1400سال پیش نگاه می کنیم. در حالیکه مهدی آل محمد(عج) برای نجات بشریت، می فرماید: آنچه برای مردم ارمغان می آورم الگویی از مادرم زهرای مرضیه (س) است. به خود ببالید که در پیشرفته ترین جامعهای که -آرزوی همه ادیان و ملل است-، خواهید دید، زهرا(س) الگو است.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
سؤال: چگونه از سبک زندگی فاطمه زهرا (س) الگو بگیریم؟ سبک زندگی ایشان مربوط به هزار چهار صدو اندی سال پیش بوده است، با زندگی کنونی ما سنخیتی ندارد؟! پاسخ: اولا در شیوه و سبک زندگی موضوعاتی ثابت وجود دارند که در گذر زمان تغییر نمی کنند. دوم: موضوعاتی در زندگی بشر وجود دارد که با گذر زمان تغییر می کند. بخش مهم الگوگیری از سبک زندگی زهرائی، همان بخشی است که ثابت است. با مثال بخش ثابت سبک زندگی را توضیح می دهیم، از گذشتههای دور، مردم به سفر می رفتهاند، هنوز هم سفر رفتن ادامه دارد. مثال دیگر از ابتدای خلقت بشر غذا می خورده، اکنون هم غذا می خورد. چه سفر و چه غذا خوردن …، همیشه ثابت است، تنها تغییری که از قرون گذشته بوجود آمده است، ابزار سفر و تهیه غذا بوده است. اگر در قرون گذشته مردم با پای پیاده ، یا با چهار پایان، و گاری ، قایق سفر می کردند و در این زمان با ماشین، و ترن، هواپیما به سفر می روند، در آینده نمی دانیم فرزندان ما به چه ابزاری، شاید با بالهای مصنوعی با پرواز کردن به سفر بروند. خلاصه اصل سفرکردن، از اول تاریخ وجود داشته است. همینطور اصل تغذیه با خلقت انسان وجود داشته است، تنها تغییر در نوع تهیه و پخت غذا است که تغییر کرده است. حالا با توجوه به توضیح بالا، ما می توانیم از سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا (س) که همیشه ثابت است، پیروی کنیم. مثلا حضرت زهرا(س)، در همسر داری نمونه بوده است، این رفتار زیبای ایشان به عنوان همسری با رنگ خدایی، در همه لحظه های زندگیش، میتواند، الگویی کامل برای بانوان در استحکام خانواده باشد. یا اسراف نکردن در تهیه جهیزیه این بانوی بهشتی امری ثابت است که می توانیم با تمسک به آن برای شروع زندگی، خانواده را از تجمل گرایی، و چشم هم چشمی ها نجات داد. در بحث پوشش حضرت زهرا که امری ثابت است، زنان بهترین الگو را دارند، که بتوانند در اجتماع فعالیت کنند. ولی نوع پوشش که امری متغیر است، و با گذر زمان شکلش عوض شده، و قابل تغییر است، شاید در آینده هم کاملتر و سهل تر شود، که در نهایت، هدف پوشاندن زیبایی های یک بانو باشد. مهمترین بخش فعالیت اجتماعی ایشان، دفاع از ولایت بوده که امری ثابت است، و حضرت زهرا (س) در این موضوع پیشرو و امام بوده است. ولی در نحوه دفاعی، در این زمان شکلهای گوناگونی متصور است. شرکت در راهپیماییها، نمازجمعه، اهمیت به اقتصاد مقاومتی، گوش بزنگ بودن در فرامین مقام ولایت، خوب همسر داری کردن، تربیت فرزند، تلاش در افزایش جمعیت و فرزند آوری، همه از مصادیق دفاع از ولایت است. اینگونه سبک زندگی فاطمی، می تواند تا قیامت الگویی متعالی باشد.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
در دنیایی که قرار است بشر از دوره کودکی خارج شود و به بلوغ برسد؛ متاسفانه عدهای دوست دارند که هیچ وقت عاقل نشوند. کم کم به آخرهای سال 97 می رسیم، متاسفانه هنوز درد شرک آلود چهار شنبه سوزی های سالهای گذشته التیام نیافته است؛ که باید آماده یک خرافه شرک آلود دیگر باشیم. زنده کردن سنت جاهلی. در حالیکه ما به عنوان شیعه، از 1500سال پیش اینگونه هدایت شده ایم که روبروی آتش و چراغی روشن نماز نخوانیم، مبادا شیطان نفیر آتش پرستی را در گوش ما بدمد. شرک جلی چهار شنبه سوری یک شیوه شرک است؛ شرک یعنی این که انسان در حل مشکلات خود به غیر خداوند و اولیای او متوسل شود .وقتی از روشن کردن آتش تقاضای سلامتی و رفع بلا می کنیم، این ها همه سنمبل خرافه است. تخریب طبیعت همه ملل برای سرسبزی کشورشان بودجه های فراوانی صرف می کنند. متاسفانه برای شروع سال نو که خانواده ها تلاش می کنند تا چرکی و سیاهی را از منازل خود پاک کنند؛ عدهای با سوزاندن سرسبزی و زیبایی شهر، شروع سال نو را با تخریب جشن می گیرند. آزار و آسیب رساندن کم کم آتش بازی به پرتاب ترقه با صداهای خطرناک، دهه شصتی ها را به یاد جنگ می اندازد. چه خانواده های بسیاری که بر اثر پرتاب ترقه مردم را دچار نقص عضو کرده اند. خلاصه این خرافه شرک آلود، منشا گناه و فساد های بسیاری است. آسیب های مادی و معنوی را به دنبال دارد.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[شنبه 1397-12-04] [ 10:18:00 ب.ظ ]
|
|
قسمتمان دیدار روی چون ماه امام خامنهای شد، خدا را سپاس گذارم در زمانهی غیبت که توفیق زیارت امام غایب را ندارم، خداوند جایگزین دلتنگی هایم را با دیدار نایبش تسکین می دهد. هنگام برگشت از دیدار که پر از امید و نشاط بودم، سوار بر تاکسی به طرف فرودگاه می رفتیم. هنگام اذان شد، راننده پرسید: ساعت پروازتان چند است؟ گفتم 40/5 دقیقه. راننده گفت: اجازه میدهید در مسجد نماز بخوانیم. خوشحال شدم که نماز را اول وقت می خوانیم، ولی تعجب کردم که راننده تاکسی در شهری مثل تهران، هنگام کار نماز اول وقت بخواند! کنار مسجدی توقف کرد، نماز را خواندیم و حرکت کردیم. راننده متوجه تعجب ما شده بود، گفت: همسرم که خیلی هم مذهبی نبود، دچار بیماری سختی شد؛ بعد از سختی های بسیار مدت سه روز بیهوش شد. بعد از سه روز از کما خارج شد. با سختی و لکنت زبان،گفت: من رفتنی هستم، فقط اجازه دارم که به شما بگویم که سؤالات سختی از شما بعد از مرگ خواهند پرسید.که مهمترین ها : اول نماز اول وقت دوم استغفار بسیار سوم عفو و گذشت چهارم احسان و نیکی به دیگران است. همسرم از دنیا رفت.از آن موقع مراقب نماز اول وقتم هستم.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت

اصبغ بن نباته از یاران علی (علیه السلام): سلمان استاندار مدائن بیمار شد، به عیادتش رفتم. گفت: پیامبر به من خبر داد که زمان مرگم برسد، مردگان با من سخن می گویند؛ مرا ببر قبرستان.او را بردم، سلمان صدا کرد سلام گفت: ای کسانی که در خانه خاک هستید، کسی پاسخ نداد.بار دوم صدا کرد، از قبری صدا آمد،گفت سلام بر شما صاحب خانه های فانی و سرگرم شدگان به دنیا، بپرس. سلمان گفت: آیا اهل بهشتی یا جهنم؟ -مورد رحمت خدا هستم در بهشت برزخی. سلمان گفت: مرگ را تعریف کن، چه دیدی، با تو چه کردند؟ مرده: اگر مرا با قیچی ریز می کردند، آسان تر بود. من در دنیا اهل خیر و نیکی بودم، واجبات را انجام می دادم و به کسی ظلم نمی کردم، در کسب روزی حلال تلاش می کردم، در خدمت پدر و مادرم بودم، در بهترین نعمتها غرق بودم، که بیمار شدم، لحظه مرگ شخص بد قیافه و تنومندی آمد و با اشاره او کور و کر و لال شدم، ولی صدای شیون خانواده را شنیدم، دو شخص زیبارو آمدند و گفتند: ما همان دوفرشتهایم که اعمال تورا می نوشتیم . گفتند: بخوان. نامه اعمال صالح را خواندم، خوشحال شدم. اما نامه گناهان را خواندم و گریه کردم، اما به من نوید دادند که آینده ات خوب است . عزرائیل آمد و روحم را جدا کرد.خانوادهام شیون کردند.عزرائیل آنها را دلداری می داد بعد روحم را باخود پیش خدا برد، از من راجع به اعمال کوچک و بزرگ پرسیدند از نماز و روزه و حج و قرآن و زکات و صدقه و اطاعت از پدر و مادر ، آدم کشی، مال یتیم، شب زنده داری و… بعد روحم را به جسمم برگرداند و مرا غسل دادند و هرچه به غسال می گفتم بدنم خورد شده است نمی شنید.
مرا در قبر گذاشتند، انگار از آسمان پرتاب شده بودم ، وقتی همه رفتند، گفتم کاش، مرا باخود می بردید. صدایی گفت: دیگر برگشتی در کار نیست . پرسیدم ، کیستی؟گفت: فرشته بیدار گر. گفت: مامورم نامه اعمالت را به تو خبر دهم .مرا نشاند. گفت: بنویس، گفتم کاغذ ندارم، گفت کفنت کاغذ تواست، گفتم قلم ندارم گفت با انگشت سبابه بنویس. گفتم مرکب ندارم ،گفت از آب دهانت استفاده کن. بعد نامه را مهر کرد و به گردنم آویخت، مانند کوه سنگین بود. بعد فرشته نکیر و منکر آمد و به لطف خدا همه را پاسخ گفتم. بعد مرا بشارت دادند، دری از بهشت در بالای قبرم گشودند، سپس مرده بعد از شهادتین، به سلمان گفت: مواظب اعمال خود باش که خیلی سخت است.
پ ن
همیشه گمان می کنیم که ازواجبات پرسش خواهد شد، نمیدانستیم که از مستحبات هم می پرسند!
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-12-01] [ 01:36:00 ب.ظ ]
|
|
در تقويم رسمى كشور، روز ۱۳ جمادىالثانى، روز تكريم مادران و همسران شهدا نام گرفته و علت اين نامگذارى اين است كه «ام البنين» همسر حضرت اميرالمومنين(ع) و مادر حضرت ابوالفضل العباس در چنين روزى روى در نقاب خاك پيچيد و از اين جهان كوچيد و در جوار رحمت حضرت حق آرميد.
تكريم مادرانى كه به نداى پير و مراد خود، معمار كبير انقلاب اسلامى حضرت امام خمينى(ره) لبيك گفته و زينب گونه در حماسه هشت سال دفاع مقدس با تشويق همسران و فرزندان برومند خود آنها را براى حضور در جبههها آماده و آنها را تشويق مىكردند.
اگر ايثار و شهامت، شجاعت، صبر و استقامت اين شيرزنان ايرانزمين نبود، خدا مىدانست چه بر سر نهال نو پاى انقلاب مىآمد. اين دلاورزنان بودند كه فرزندان جوان و نوجوان خود را براى خط مقدم جبهه آماده مىكردند و براى دفاع از ولايت، سينه سپر مىكردند تا يك وجب از خاك مقدس اين سرزمين در دست دشمن تا دندان مسلح نيفتد و امروز نيز در حماسه دفاع از حرم و حريم ولايت حضور دارند.
راستى چه روز مباركى را روز تكريم از اين شيرزنان و دلاورزنان تاريخ در تقويم ناميدهاند، روز وفات زنى كه پسران خود را سينه چاك برادر و مقتداى خود ساخت.پسران ام البنين به امر مادر و با رغبت و اشتياق هرچه تمامتر، بهعنوان محافظان و حاميان برادر و امام خود، رهسپار مكه شدند.
امالبنين كه در اين زمان منتظر واكنش و دستور امام زمان خود، نسبت به اين اتفاقات بود، پيوسته در جريان اخبار مدينه و واكنش امام قرار مىگرفت. هنگامى كه امام قصد مكه كرد، پسران خويش را جهت همراهى و محافظت كردن از امام حسين(ع) و اهل بيت او، به همراه ايشان به مكه فرستاد و خود چونان مردى، سرپرستى تنها عروس و نوه خود در مدينه را به اميد برگشتن امام و يارانش از مكه، بهعهده گرفت. امالبنين مادر حضرت ابوالفضل، در مدينه بود كه به او خبر دادند در حادثه كربلا هر چهار پسرت شهيد شدند. اين زن بزرگوار به قبرستان بقيع مىآمد و براى فرزندان خودش نوحهسرايى مىكرد. نوشتهاند نوحهسرايى اين زن آنقدر دردناك بود كه هر كس مىآمد، گريه مىكرد. او در نوحهسرايىاش گاهى همه فرزندانش و گاهى ارشد آنها را كه عباسبن على(ع) بود، ياد مىكرد. حضرت ابوالفضل، هم از نظر سنى و هم از نظر كمالات روحى و جسمى، ارشد فرزندانش بود. در تقويم رسمى كشور، روز ۱۳ جمادىالثانى، روز تكريم مادران و همسران شهدا نام گرفته و علت اين نامگذارى اين است كه «امالبنين» همسر حضرت اميرالمومنين(ع) و مادر حضرت ابوالفضل العباس در چنين روزى روى در نقاب خاك پيچيد و از اين جهان كوچيد و در جوار رحمت حضرت حق آرميد.
تكريم مادرانى كه به نداى پير و مراد خود، معمار كبير انقلاب اسلامى حضرت امام خمينى(ره) لبيك گفته و زينب گونه در حماسه هشت سال دفاع مقدس با تشويق همسران و فرزندان برومند خود آنها را براى حضور در جبههها آماده و آنها را تشويق مىكردند.
اگر ايثار و شهامت، شجاعت، صبر و استقامت اين شيرزنان ايران زمين نبود، خدا مىدانست چه بر سر نهال نو پاى انقلاب مى آمد. اين دلاورزنان بودند كه فرزندان جوان و نوجوان خود را براى خط مقدم جبهه آماده مىكردند و براى دفاع از ولايت، سينه سپر مىكردند تا يك وجب از خاك مقدس اين سرزمين در دست دشمن تا دندان مسلح نيفتد و امروز نيز در حماسه دفاع از حرم و حريم ولايت حضور دارند.
راستى چه روز مباركى را روز تكريم از اين شيرزنان و دلاورزنان تاريخ در تقويم ناميدهاند، روز وفات زنى كه پسران خود را سينهچاك برادر و مقتداى خود ساخت.پسران امالبنين به امر مادر و با رغبت و اشتياق هرچه تمامتر، بهعنوان محافظان و حاميان برادر و امام خود، رهسپار مكه شدند.
ام البنين كه در اين زمان منتظر واكنش و دستور امام زمان خود، نسبت به اين اتفاقات بود، پيوسته در جريان اخبار مدينه و واكنش امام قرار مىگرفت. هنگامى كه امام قصد مكه كرد، پسران خويش را جهت همراهى و محافظت كردن از امام حسين(ع) و اهل بيت او، به همراه ايشان به مكه فرستاد و خود چونان مردى، سرپرستى تنها عروس و نوه خود در مدينه را به اميد برگشتن امام و يارانش از مكه، بهعهده گرفت. امالبنين مادر حضرت ابوالفضل، در مدينه بود كه به او خبر دادند در حادثه كربلا هر چهار پسرت شهيد شدند. اين زن بزرگوار به قبرستان بقيع مىآمد و براى فرزندان خودش نوحه سرايى مىكرد. نوشته اند نوحه سرايى اين زن آنقدر دردناك بود كه هر كس مىآمد، گريه مىكرد. او در نوحه سرايى اش گاهى همه فرزندانش و گاهى ارشد آنها را كه عباسبن على(ع) بود، ياد مىكرد. حضرت ابوالفضل، هم از نظر سنى و هم از نظر كمالات روحى و جسمى، ارشد فرزندانش بود.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[سه شنبه 1397-11-30] [ 03:52:00 ب.ظ ]
|
|
چرا از هنرهای بومی خودمان که با فرهنگ دینیما سازگار است استفاده نمی کنیم؟
غربیها هنرهای مختلفی دارند، مثل هنر معماری، موسیقی، تجسمی. تمدن اسلامی - ایرانی هم هنرهای مخصوص خود را دارد، هم هنر معماری، موسیقی، تجسمی دارد.
رسانه هم یک ابزار است برای رساندن پیام. اگر از هالیود اثر بگیریم، منفعلانه عمل کردهایم. باید خلاقانه عمل کنیم.باید سینمای دینی، و دفاع مقدس داشته باشیم. اولین بار سینمای دینی در هالیوود بود.در سال 2015زندگی حضرت نوح را با روایت از لوقا ساخت که ابتذال داشت. سینمای هالیوود زندگی عیسی مسیح را هم با ابتذال تولید کرد.هالیوود سینمای جنگ را بعد از جنگ های جهانی اول و دوم ساخت. ما هم سینمای دفاع مقدس را داشتیم، که بسیار اثر گذار، و فعالانه بوده است. حتی در سینمای دینی هم فعالانه حضور داشتیم، فیلم حضرت محمد(ص)، فیلم حضرت یوسف(ع)، امام علی، امام حسن، امام رضا(علیهم السلام) که فیلم حضرت یوسف در کشورهای ترکیه، مالزی، اندونزی بطور گسترده مورد استقبال میلیونها مسیحی و مسلمان قرار گرفت. همانطور که در سینمای دینی و دفاع مقدس فعال و اثر گذار بودیم می توانیم در سینمای اجتماعی هم فعالانه عمل کنیم.اگر فیلم اجتماعی مثبت، در مورد خانواده، بحران هویت ظاهر شویم ،حتما کشورهای غربی و اروپایی استقبال می کنند. امروزه دنیا به شدت تشنه معنویت است.گرفتار بحران هویت هستند.نباید منتظر باشیم تا هالیوود فیلم اجتماعی بسازد و ما از آنها تقلید کنیم. اکثر فیلمهای سینمایی ما منفعلانه از هالیوود تاثیر گرفته است. تنها تفاوتی که دارد، زن فیلم ما یک روسری دارد. اگر کارگردانان توانمند، معارف اهل بیت را باور داشته باشند، از معارف اهل بیت پیام بگیرند و در فیلم ها نشان دهند؛ مردم استقبال خواهند کرد. برای پیشرفت فیلم می توانند از تکنیک های هالیوودی استفاده کنند ائمه خودشان سفارش کردند که معارف ما را برای مردم بیان کنید، آنها شیفته ما خواهند شد. چرا صدا و سیمای ما کم کاری می کند، تا کی میخواهد در این ضعف بماند؟ قطعا نسل فعالی باید سر کار بیاید و با حرکت جهادی عمل کند؛ مثل نوآوری در تولید علم؛ از جنس هستهای، سلولهای بنیادی، و سایر ابتکارات.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[شنبه 1397-11-27] [ 11:18:00 ب.ظ ]
|
|
بارلها! مارا بر کم کاریهایمان، با وجود ولایت امری فرزانه ببخش.
بارلها! تورا سپاس که مارا در چنین زمانهای آفریدی تا چشمان پر گناهم را روئیت روی چون ماه رهبرم نوازش کند.
بارلها!شرمندهام، مقتدایم این چنین سخن می گوید، و خود را بنده ناچیز خطاب می نماید!
##################
گام دوم انقلاب از کلام رهبری و امام خامنه ای «ظله العالی»
این بندهى ناچیز مایلم با جوانان عزیزم، سخن بگویم. سخن اوّل دربارهى گذشته است. # عزیزان! نادانستهها را جز با تجربهى خود یا گوش سپردن به تجربهى دیگران نمیتوان دانست. بسیارى از آنچه را ما دیده و آزمودهایم، نسل شما هنوز نیازموده و ندیده است. ما دیدهایم و شما خواهید دید. دهههاى آینده، دهههاى شما است و شمایید كه باید كارآزموده و پرانگیزه از انقلاب خود حراست كنید و آنرا هرچه بیشتر به آرمان بزرگش كه ایجاد تمدّن نوین اسلامى و آمادگى براى طلوع خورشید ولایت عظمى (ارواحنافداه) است، نزدیك كنید. # رهزنان فكر و عقیده و آگاهى بسیارند؛ حقیقت را از دشمن و پیاده نظامش نمیتوان شنید. انقلاب اسلامى و نظام برخاسته از آن، از نقطهى صفر آغاز شد؛
اوّلاً: همه چیز علیه ما بود،
ثانیاً: هیچ تجربهى پیشینى و راه طى شدهاى در برابر ما وجود نداشت. به رغم همهى این مشكلات طاقت فرسا، جمهورى اسلامى روز به روز گامهاى بلندتر و استوارترى به جلو برداشت. این چهل سال، شاهد جهادهاى بزرگ و افتخارات درخشان و پیشرفتهاى شگفت آور در ایران اسلامى است. عظمت پیشرفتهاى چهل سالهى ملّت ایران آنگاه بدرستى دیده مىشود كه این مدّت، با مدّتهاى مشابه در انقلابهاى بزرگى همچون انقلاب فرانسه و انقلاب اكتبر شوروى و انقلاب هند مقایسه شود. # روحیه و باور «ما مىتوانیم» منشأ بركات بزرگ شد:
اوّلاً: ثبات و امنیّت كشور و تمامیّت ارضى و حفاظت از مرزها را كه آماج تهدید جدّى دشمنان قرار گرفته بود، ضمانت كرد.
ثانیاً: موتور پیشران كشور در عرصهى علم و فنّاورى و ایجاد زیرساختهاى حیاتى و اقتصادى و عمرانى شد كه تاكنون ثمرات بالندهى آن روز به روز فراگیرتر مىشود.
ثالثاً: مشاركت مردمى را در مسائل سیاسى مانند انتخابات، مقابله با فتنههاى داخلى، حضور در صحنههاى ملّى و استكبارستیزى به اوج رسانید.
رابعاً: بینش سیاسى آحاد مردم و نگاه آنان به مسائل بینالمللى را به گونهى شگفتآورى ارتقاء داد.
خامسا: كفّهى عدالت را در تقسیم امكانات عمومى كشور سنگین كرد.
سادساً: عیار معنویّت و اخلاق را در فضاى عمومى جامعه بگونهاى چشمگیر افزایش داد.
سابعاً: نماد پر ابّهت و با شكوه و افتخارآمیز ایستادگى در برابر قلدران و زورگویان و مستكبران جهان و در رأس آنان آمریكاى جهانخوار و جنایتكار، روز به روز برجستهتر شد.
بركات انقلاب اسلامى بدانید كه اگر بى توجّهى به شعارهاى انقلاب و غفلت از جریان انقلابى در برهه هایى از تاریخ چهل ساله نمى بود - كه متأسّفانه بود و خسارت بار هم بود بى شك دستاوردهاى انقلاب از این بسى بیشتر و كشور در مسیر رسیدن به آرمانهاى بزرگ بسى جلوتر بود و بسیارى از مشكلات كنونى وجود نمیداشت.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت

جشن پیروزى انقلاب اسلامى و راهپیمایى دهها میلیونى مردم در هزاران شهر و روستا در اقصى نقاط ایران اسلامى به باشكوهترین شكل ممكن برگزار شد و از این بابت باید شكرگزار خداوند منان و قدردان ملت فهیم و بصیر ایران بود. حضور كم نظیر ملت ایران در راهپیمایى امسال آنهم در شرایطى كه مقامات آمریكایى با گزافه گویى، سخن از پایان عمر انقلاب اسلامى ملت ایران سر مىدادند بسیار حائز اهمیت بود و مىتوان گفت كه ملت با بصیرت ایران چشم دشمن را با این حضور خود كور كرد و همه نقشههاى آنها را نقش برآب نمود. ادامه »
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[جمعه 1397-11-26] [ 10:31:00 ق.ظ ]
|
|
بیعت نسل چهارم با آرمان هاى انقلاب
جشن سالگرد پیروزى انقلاب اسلامى، بیعتى مجدد با آرمانهاى انقلاب نیز هست. آرمانهایى چون استقلال، آزادى، عدالت، مردم سالارى دینى، حكومت اسلامى كه چهل سال پیش ملت ایران براى تحقق آن انقلاب خود را آغاز كرد و به ثمر رساند و امروز نسل چهارم انقلاب اسلامى همچنان بر آن عهد بزرگ ایستاده است. به واقع، نسل جوان امروز نیز با همه تفاوتهاى نسلى در سلیقه و سبك زندگى بر سر آرمانهاى پدران خود اختلافى ندارد و اگر تفاوت و اختلافى هست، نه در اصل و بنیان كه در ظاهر و شیوه و ابزار تحقق آن است كه در قالب اقتضائات زمانه و تفاوتهاى نسلى قابل تفسیر و تبیین است.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[پنجشنبه 1397-11-18] [ 02:56:00 ب.ظ ]
|
|
* مسؤولیت حضور مردم و مسؤولین در بزرگداشت ۲۲ بهمن و دهه فجر آنچه كه براى ما لازم است، این است كه آحاد مردم، مسؤولین، غیر مسؤولین، بهخصوص جوانها، بهخصوص كسانىكه سخن و حرفشان تأثیر دارد، احساس مسؤولیت حضور در صحنه را از دست ندهند. هیچكس نگوید من تكلیفى ندارم، من مسؤولیتى ندارم؛ همه مسؤولند. مسؤولیت معنایش این نیست كه اسلحه ببندیم، بیائیم توى خیابان راه برویم؛ در هر كارى كه هستیم، احساس مسؤولیت كنیم؛ مسؤولیت دفاع از انقلاب و از نظام جمهورى اسلامى؛ یعنى از اسلام، حقوق مردم، و عزت كشور. شرط اول: همه باید این احساس مسؤولیت را داشته باشیم. و من مىبینم كه این احساس مسؤولیت را داریم. اینرا مردم كشور ثابت كردند، ثابت مىكنند؛ حالا یك نمونهى واضحش همین ۹ دى بود كه اشاره كردند؛ نمونههاى دیگرى هم هست؛ ۲۲ بهمن در پیش است، دههى فجر در پیش است. مردم حضور، آمادگى، سرزندگى و نشاط خودشان را نشان دادهاند، باز هم نشان خواهند داد. مسؤولین كشور بالخصوص، باید همهى تلاش خودشان را بگذارند كه مشكلات را با سرپنجهى تدبیر، كار مستمر، خسته نشدن، شوق و ذوق و توكل به خدا و كمك خواستن از خداوند برطرف و حل كنند. (۱۷/۱۱/۱۳۹۱) * راهپیمایى ۲۲ بهمن؛ نمایش پویایى و زنده بودن انقلاب شما عملاً زنده و پویا بودن انقلاب را به رخ آنان كشیدید و پایبندى به آرمانهاى امام راحل را با شعارهاى خود و با حضور گرم خود، با صداى بلند فریاد كردید. نهیب ملت ایران دشمن را به عقب مىراند و عزم راسخ او معادلات غلط آنان را به هم مىریزد. مسؤولان كشور قدر این پدیده بىنظیر را بدانند و با استقامت كامل و روحیّه انقلابى و عمل جهادى به ملت عزیز خدمت و از آرمانهاى انقلاب دفاع كنند. آینده متعلق به ملت بیدار و بصیر ماست، ما مسؤولان باید بكوشیم از ملت عقب نمانیم. (۲۲/۱۱/۱۳۹۶)
ضرورتها و پیامهاى حضور ملت ایران در راهپیمایى ۲۲ بهمن
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
حضور مردم در راهپیمایى ۲۲بهمن دشمنان را شگفتزده مىكند * ۲۲ بهمن؛ روز پیروزى حق بر باطل در چنین روز فرخندهاى (۲۲بهمن) حق بر باطل و جنود رحمانى بر اولیاى شیطان و حزب اللَّه بر طاغوت و طاغوتیان غلبه نمود و حكومت عدل اسلامى مستقر گردید و دست انتقام حق از آستین ملت رزمنده ایران بیرون آمد و نصرت اعجازآمیز اسلام بر كفر تحقق یافت. (صحیفه امام، ج۱۲، ص۴۶) * ۲۲ بهمن؛ روز رهایى از استكبار در چنین روز مسعودى، همبستگى قشرهاى ملت دلیر روزافزون و ارتش و سایر قواى انتظامى وفادارى خود را به اسلام و ایران نشان دادند و میهن خود را از شرّ طاغوتهاى زمان كه در رأس آنان دولت آمریكاست رهایى بخشیدند. (صحیفه امام، ج۱۲، ص۱۴۶) * بزرگداشت روز ۲۲ بهمن براى تمامى نسلها در۲۲ بهمن ثابت شد كه ملت یكپارچه [است] ملتى كه مقصدشان یك مقصد الهى است، نه مقصدشان یك مقصد مادى صرفاً، و همهشان با هم یكصدا هستند، یك مقصد هستند- [قدرتهاى حامى شاه] نمىتوانند كه بر این ملت غلبه كنند، و دیدند كه ملت غلبه كرد بر همه آنها. و آن كسى را كه آنها همه قدرتهاى خارجى-
چه ابرقدرتها، چه وابستگان به ابرقدرتها- مىخواستند او را نگاه دارند نتوانستند نگاه دارند. وقتى دیدند ملت همه مىگویند كه ما رژیم فاسد طاغوتى را نمىخواهیم، آنها تسلیم شدند و آن آدم را از اینجا بردند. و شما بیرونش كردید از اینجا. این یك درسى است براى ما در طول تاریخ كه اگر ما بخواهیم مقاصد خودمان را، كشور خودمان را به آنطورى كه مىخواهیم برسانیم؛ یعنى به ثمر برسانیم نتیجه این همه خون و این همه علیل و این همه رزمنده، باید همه با هم باشیم. این یك درسى است كه ما از ۲۲ بهمن فرا گرفتیم. و باید این درس را با تمام قوا دریابیم؛ و با تمام قوا حفظ كنیم اینرا. ۲۲ بهمن باید سرمشق ما باشد در طول زندگى؛ و براى نسلهاى آینده كه همه آنها ۲۲ بهمن را، كه غلبه ایمان بر كفر و اللَّه بر طاغوت و اسلام بر كفر بود، باید حفظ كنند و بزرگ بشمارند. بزرگ بشمارند روزى را كه خداى تبارك و تعالى بر ملت ما منّت گذاشت و این ملت را یكپارچه كرد، و ملت را غلبه داد. (صحیفهامام، ج۱۴، ص۸۶) * 22 بهمن صحنه اعلام آمادگى ملت به دشمنان اطمینان كامل دارم كه تمامى مردم در اصول همچون گذشته پشتیبان نظام و انقلاب اسلامى خود هستند كه علاوه بر دهها و صدها صحنه اعلام حضور و آمادگى خود، امسال نیز در راهپیمایى۲۲ بهمن، حقیقت آمادگى كامل خویش را به جهانیان نشان داد (ه) و واقعاً دشمنان انقلاب را شگفتزده (مىكند) كه تا كجا حاضر به فداكارىاند. من در اینجا خود را شرمنده و كوچكتر از آن مىدانم كه زبان به وصف و تقدیر از آنان بگشایم. خداوند پاداش عظیم این همه اخلاص و رشد و بندگى را خواهد داد، ولى به آنان كه ناآگاهانه مردم شریف و عزیز ما را متهم به رویگردانى از اصول و انقلاب و روحانیت مىكنند، سفارش و نصیحت مىكنم كه در گفتار و كلمات و نوشتهها با دقت و مطالعه عمل كنند و برداشتها و تصورات نابجاى خود را بهحساب انقلاب و مردم نگذارند. (صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۸۶) 2مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی): پیروزى انقلاب پایان تحقیر ملت ایران بود* ۲۲ بهمن؛ نماد اقتدار حقیقى در ایران، سالروز پیروزى انقلاب - یعنى بیست و دوى بهمن - بهوسیله میلیونها مردم در سرتاسر كشور با شوق و ذوقِ فراوان انجام مىگیرد؛ هر سال هم از سال قبل شورانگیزتر و مهمتر و بزرگتر؛ این نشاندهنده زندهبودن این ملت و پیشرفت این ملت در اهداف انقلابى است. (۱۴/۳/۱۳۹۱) * ۲۲ بهمن؛ تجلى بخش عید ولایت بیست و دوم بهمن، در حكم عید غدیر است؛ زیرا در آن روز بود كه نعمت ولایت، اتمام نعمت و تكمیل نعمت الهى، براى ملت ایران صورت عملى و تحقق خارجى گرفت. (۴/۱۱/۱۳۶۸) * ۲۲ بهمن؛ یادآور ایثار و شهادت هر گاه و هرجا كه از پیروزى ۲۲ بهمن یادى و نامى آورده مىشود، چهره شهید و نقش خونین شهادت، در برابر چشمها پدیدار مىگردد. (۱۹/۱۱/۱۳۶۸) * پیام راهپیمایى ۲۲بهمن؛ وحدت و استقامت پیام این جشن چیست؟ نگاه كنید به شعارهاى مردم، پیام را از شعارهاى مردم باید گرفت. آنطورى كه بنده نگاه مىكنم، دو پیام در اینراهپیمایىهاى بیستودوم بهمن وجود داشته است؛ یكى پیام استقامت، یكى پیام وحدت. (۲۸/۱۱/۱۳۹۲) راهپیمایى بیستودوم بهمن مظهر اقتدار ملى است؛ نشاندهنده عزم عمومى ملت ایران است؛ مظهر همان چیزى است كه هر دشمنى را در هر حد و اندازهیى از اقتدار نظامى و توانایىهاى تبلیغاتى و سیاسى، مرعوب مىكند. (۱۹/۱۱/۱۳۸۳)
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
رمز و راز ماندگارى و چهل سالگى انقلاب اسلامى * درحالى كه ملت مسلمان و انقلابى ایران اسلامى تلاش مىكنند تا جشنهاى بزرگداشت ۴۰ سالگى انقلاب خود را با شكوه هرچه تمام برگزار كنند، عدهاى معتقدند تفاوت چندانى میان چهلمین سالگرد انقلاب اسلامى با سنوات گذشته و آینده وجود ندارد. * اولین وجه متمایزكننده ۴۰ سالگى انقلاب اسلامى به جنبه الهى آن مربوط مىشود چراكه رسیدن به این انقلاب به سن ۴۰ سالگى در مقایسه با سایر انقلابات آسمانى و زمینى چیزى شبیه معجزه است. اعجازى كهبىشك بدون اراده او و عنایات و امدادهایش امكان وقوع نداشت. بزرگداشت هرچه با شكوهتر جشن ۴۰ سالگى انقلاب اسلامى در درجه اول تشكر و سپاس از خداوند منان مىباشد كه چنین منتى را بر مردم مسلمان ایران نهاد. * از دیگر دلایل تفاوت چهل سالگى انقلاب اسلامى با دیگر سنوات در این است كه برخى از نیروهاى خودى درون نظام به بهانه اینكه ماموریت انقلاب تمام شده، دچار انفعال و وادادگى شدهاند. بدیهى است در این مقطع، هنر نیروهاى مدافع انقلاب باید اثبات توانایى انقلاب و تداوم قدرتمندانه آن و تعریف ماموریتهاى بزرگ در آینده باشد. رسیدن انقلاب به سن چهل سالگى بهطور طبیعى این فرصت را ایجاد مىكند تا ضمن آسیبشناسى از عملكرد گذشته و احصاء نقاط قوت خود، راهبرد آینده انقلاب را ترسیم كنند. چهار دهه كشور دارى در شرایط سخت و عبور از بحرانهاى متعدد، تجارب ارزندهاى را فراروى مدیران كشور قرار داده كه لازم است به نسل جوان منتقل گردد. * یكى دیگر از تفاوتهاى چهلمین سال پیروزى انقلاب اسلامى ، به تاثیر آن بر استمرار انقلاب اسلامى و ماندگارى آن باز میگردد. این اهمیت زمانى افزایش مىیابد كه ماندگارى و تداوم انقلاب اسلامى براى غرب غیرقابل باور بوده و بهشدت از این جهت ناخرسند و عصبانى هستند. زیرا هر سال بقاى جمهورى اسلامى بهمعناى شكست برنامهها و نقشههاى آنان براى براندازى نظام اسلامى مىباشد.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
راهپیمایى ۲۲ بهمن امسال با توجه به شرایط كشور در سطح داخلى و عرصه مواجهه با جبهه استكبار جهانى از اهمیت ممتازى برخوردار است كه بخشى از اهمیت این مسأله را مىتوان در محورهاى زیر مورد بررسى قرار داد: ۱- ناكام گذاشتن برنامهها و انتظارات دشمن، ۲-پاسخ به جنگ تمام عیار اقتصادى دشمن، ۳-پشتوانهاى براى دولتمردان، ۴-تجلى وحدت و همبستگى چهل ساله ملت، ۵- تجلى مردمسالارى دینى، ۶- آغاز باشكوه دهه پنجم انقلاب، ۷- بیعت نسل چهارم انقلاب با آرمانهاى انقلاب اسلامى، ۸- بیعت با رهبرى معظم انقلاب درآغاز دهه پنجم انقلاب اسلامی.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
چرا باید در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت کنیم؟ * نظام سلطه با به وجودآوردن فشارهاى جدید ازجمله تحریك برخى افراد و گروههاى ناراضى كشور كه در شرایط سخت اقتصادى قرار دارند، با سازماندهى براى ایجاد اغتشاش در كشور و تشدید تحریمهاى بعد از برجام، درصدد جدایى مردم از حكومت است و بهطور قطع، ۲۲ بهمن را فرصت مناسبى براى دریافت سیگنالهایى جهت ارزیابى موفقیّت برنامههاى خود مىداند. از همین رو حضور پررنگ مردم در راهپیمایى ۲۲ بهمن امسال، مىتواند كلیّه سناریوها و برنامههاى دشمن را به هم ریخته و ننگ دیگرى را بر پیشانى آنها بنشاند. * تأثیرات داخلى و خارجی حضور مردم در راهپیمایى امسال عبارتند از: ۱- حضور در راهپیمایى ۲۲بهمن آنهم در چهلمین سالگرد پیروزى انقلاب اسلامى، تجدید بیعت با آرمانهاى امام(ره) و مقام معظم رهبری و اصول و اهداف انقلاب اسلامی است. ملت ایران با گذشت ۴۰سال از پیروزى انقلاب اسلامى بدون ترس و توجه به توطئههاى دشمنان خارجى نشان مىدهند كه از آرمانهاى انقلاب و اسلام كوتاه نخواهند آمد. ۲ - حضور مردم در راهپیمایىها یكى از عوامل مهم بازدارنده توطئه بدخواهان انقلاب است. دشمنان، همراهى و اعتقاد مردم به نظام و انقلاب را در این مناسبتها ارزیابى مىكنند، لذا مردم باید براى حفظ امنیت و استقلال كشور، حضور هرچه با شكوهتر در راهپیمایى ۲۲ بهمن داشته باشند. حضور مردم در راهپیمایى ۲۲ بهمن امسال نشان از اقتدار ملت است، مردم با حضور باشكوه خود به سران استكبار مىگویند كه هیچ گزینهاى اعم از تهدید نظامى و تحریم اقتصادى برایشان ترسآور نیست. ۳- در حال حاضر دشمنان با انواع تهدیدها و تحریمها و فشارهاى مضاعفى كه وارد مىكنند، قصد ناامید كردن مردم از انقلاب را دارند و حضور دشمن شكن آنها نشان از تأثیر ناپذیرى مردم از تبلیغات منفى و مسموم دشمن دارد. ۴- نظام سلطه با بهوجودآوردن فشارهاى جدید ازجمله تحریك برخى افراد و گروههاى ناراضى كشور كه در شرایط سخت اقتصادى قرار دارند، با سازماندهى براى ایجاد اغتشاش در كشور و تشدید تحریمهاى بعد از برجام، درصدد جدایى مردم از حكومت است و بهطور قطع، ۲۲ بهمن را فرصت مناسبى براى دریافت سیگنالهایى جهت ارزیابى موفقیّت برنامههاى خود مىداند. از همین رو حضور پررنگ مردم در راهپیمایى ۲۲ بهمن امسال، مىتواند كلیّه سناریوها و برنامههاى دشمن را به هم ریخته و ننگ دیگرى را بر پیشانى آنها بنشاند. ۵- حضور مردم در راهپیمایى ۲۲بهمن امسال مىتواند ترجمان خنثىكننده توطئههاى دشمنان باشد. دشمنان مىبینند كه با وجود همه تهدیدها و خط و نشان كشیدنها، ملت ما بهمثابه این فراز ازجمله شهید مظلوم بهشتى است كه فرمودند: ملت ما شیشه است كه اگر شكسته شود، برندهتر مىشود. ۶- جنبش بیدارى اسلامى كشورهاى منطقه كه حتى به بیدارى انسانها در اروپا و آمریكا انجامیده است، چشم به پایمردى و استقامت ملت ما دارد. حضور مردم در راهپیمایى ۲۲بهمن بهصورت گسترده نمایشگر استقامت و پایدارى مردم نسبت به داشتن روحیه آزادگى و زیر سلطه زورمداران عالم قرار نگرفتن است. ۳- ضرورتها و پیامهاى حضور ملت ایران در راهپیمایى ۲۲ بهمن * فرا رسیدن چهلمین سالگرد پیروزى انقلاب اسلامى ایران، دشمنان انقلاب اسلامى را كه آرزوى ندیدن این ایام را در سر مىیروراندند، آشفته و عصبانى كرده است. در طول چهار دهه گذشته، ملت بزرگ ایران با حضور در صحنههاى مختلف انقلاب اسلامى عشق و علاقه و وفادارى خود به انقلاب اسلامى و آرمانهاى آنرا نشان دادهاند. یكى از مهمترین مظاهر این حضور را مىتوان در راهپیمایى ۲۲ بهمن ماه مشاهده نمود كه بُهت جهانیان را به همراه داشته است. قرار گرفتن در چهل سالگى انقلاب اسلامى از جهات مختلفى مىتواند بر اهمیت حضور ملت در راهپیمایى امسال بیفزاید و حضور باشكوه ملت، پیامهاى بسیارى را به همراه خواهد داشت.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت

از انگیزه ارتشی شدنش گفت:«خواهرم 15 ساله بود هر وقت میخواست بیرون برود باید یکی از برادرن او را همراهی می کرد آن روز قرار شد من باهاش بروم نزدیک پارک شهر که رسیدیم، دو نفر از ماشین بنز پیاده شدن که یکی آمریکایی بود از لباسش معلوم می شد، آخه آمریکایی ها توی شهر با شلوارک لی بالای زانو رفت و آمد می کردند! یک پاسبان هم از او محافظت می کرد، همینکه به ما رسیدند به طرف خواهرم حمله کرد و به طرف ماشین می کشید خواهرم جیغ کشید من خواهرم را می کشیدم تا از دستش نجات بدهم، چادرش از سرش افتاد با مشت به جون آمریکایی افتادم پاسبان با باتومش به جان من افتاد تا اونجایی که می توانست کتکم زد خواهرم از دست آمریکایی فرار کرد، آمریکایی مست کرده بود . مردم هم با این نا امنی ها عادت کرده بودند و جرات نداشتند اعتراض کنند چون ساواک حسابشون رو می رسید! آمریکایی جسور شده بود می خواست دنبال خواهرم برود که پاسبان دستش را گرفت برد طرف بنز و سوار شدند و رفتند. آن سال من کلاس ششم طبیعی رو تموم می کردم وهمیشه آرزو داشتم که پزشکی بخوانم ولی از آن روز تصمیمم عوض شد. در ارتش استخدام شدم تا اینکه درجات ارتش رو پشت سر گذاشتم، هدفم از ارتشی شدن این بود جلوی افرادی که به مردم خیانت می کنند را بگیرم. یک روز باماشین از خیابونی رد می شدم که همان پاسبان را دیدم جلوش ترمز کردم در ماشین را باز کردم ازاو خواستم که سوار شود، او هم با خوشحالی سوار شد احساس غرور می کرد که سرهنگ ارتش او را سوار کرده است. رسیدیم روی پل کارون توقف کردم از ماشین پیاده شدم از او خواستم که پیاده بشود، گفتم:هدف تو از شغل پاسبانی چیست؟ - قربان برای حفظ ناموس وطن! - حقوقت را از کجا می گیری؟ - از مالیات مردم. - یادت میاد که از مردم حفاظت کرده باشی؟ - بله قربان - می توانی یکی از آن هارا برایم تعریف کنی؟ - بله. -کمی فکر کرد. - اگر یادت نیست من برایت می گویم تا یادت بیاد! - چند سال پیش یک دختری از کنار پارک رد می شد که آمریکایی مست به او حمله کرد یادت هست؟درحالیکه دچار شک و تردید شده بود که منظورم از این سوال چیست. - آره یادم هست - تواز آن دخترچه جوریی دفاع کردی. شروع کرد که بگوید زبانش به من ومن افتاد. - خوب به چهره من نگاه کن شاید به یاد بیاری؟ حق داشت من را نشناسد آن زمان من جوان 17 ساله بودم؛اما حالا با لباس ارتشی ورشد قد و قیافه نمی توانست من را بشناسد - آن دختر یک برادرهم داشت توحسابی به او کتک زدی ومیخواستی دختر را با آمریکایی ببری من برادر دختره هستم، رنگش پرید، افتاد به پایم که من را ببخش، اگر من از تو خواهرت دفاع می کردم آمریکایی من را میکشت، من زن و بچه دارم. -حتما دختر داری، می دهی به دست آمریکایی مست ؟ - حالا از این پل میاندازمت توی رود کارون تا خوراک کوسه ها بشی؟ -یا اینکه همون کتک هایی که به من زدی بهت بزنم؟ -خودش انتخاب کرد، شروع کردم به کتک زدنش تا می خورد بهش زدم. -یادت باشه اسم تو پاسبان این مردم است، نه پاسبان آمریکایی!
خاطرات سرهنگ ارتش سال 1362به عنوان روحانی گروه توپخانه رفته بود اهواز؛ با یک فرمانده ارتشی آشنا شد که بعضی وقت ها که خبری از عملیات و حمله نبود از خاطراتش می گفت و خیلی خدا رو شکر می کرد که در زمان انقلاب خدمت می کند می گفت: اگر همیشه در جبهه باشد هیچ وقت خسته نمیشود، برای اینکه مردم از سلطه خارجی و تجاوزات آنها راحت باشند، برای اینکه مردم احساس ذلت نکنند، می گفت از تحقیر شدن در زمان شاه خسته شده بودم و از دوران بد کودکی و نوجوانی اش می گفت: که آمریکایی ها در شهرشان جولان می دادند و بد مستی می کردند و هیچ دختر پسر و زنی جرات نداشت تنهایی در روز روشن در کوچه خیابانهای خرمشهر رفت و آمد کند! هرچه که خوب بود مال آمریکایها بود! خانه خوب با کولرهای مجهز، سربازای ایرانی هم یا گماشته آدمهای شاه بودند یا محافظ آمریکایی ها! و علاوه بر حقوقشان از مالیات مردم حق توحش می گرفتند!!!!
موضوعات: فرهنگی, خاطرات
لینک ثابت

توی زیر زمین دنبال ساطور سبزی خوردکنی می گشتم. باخودم فکر میکردم با این ساطور میخواهد با کماندوهای شاه بجنگد! تا بخواهد ساطور را بالا ببره آن ملعونها با تیر به حسابش خواهند رسید.
روز19 دی ماه سال 1356بود همسرم بعد از اینکه وصیت هاش را کرد گفت: یه وسیله ای می خواهم تا از خودم دفاع کنم، خلاصه به هر زحمتی بود پیداش کردم. آوردم بهش دادم، گذاشت تو جیب قبایش . وقتی رفت وسوسه شدم که منهم بروم مسجد اعظم؛ قرار بود مردم اعتراض کنند، آن روز برای شهادت آقا مصطفی مجلس ختم گرفته بودند، و یک بهانه شده بود تا به شاه و ایادیش اعتراض کنند، چون روز 17 دی ماه به بهانه روز کشف حجاب توی روزنامه به امام خمینی توهین شده بود، شاه فکر می کرد که مردم بعد از 15 سال تبعید بودن امام خمینی؛ دیگه فراموشش کردن و ترسیدن، توخونهها نشسته اند.
بچه هارا شال و کلاه کردم مادر شوهرم پرسید: (بالا هارا گدیرسن )کجا میروی گفتم میروم مسجد اعظم گفت: (بیز ده گلیریخ)ماهم میاییم گفتم زود باش بریم؛ از خانه که بیرون آمدیم یکی از مردای همسایه مان مارا دید گفت همشیره این روزها بهتره از خونه بیرون نروید خطرناکه، خدا رحمتش کنه بعد از انقلاب امام جمعه شبستر شد، کمی این پا و آن پا کردیم تا اینکه رفت، آمدیم سر خیابون تا یک ماشین بگیریم آن زمان نیروگاه قم تاکسی نداشت چون خیابان شنی بود !!سوار یک وانت شدیم ما عقب نشستیم مادر شوهرم جلو نشست، رسیدیم جلوی پل آهنچی که درگیری شروع شده بود تظاهرکنندگان به طرف بانک صادرات سنگ می زدند و شعار می دادند، کماندوهاهم به آنها گاز اشک آور می زدند راننده وانت همین که درگیری را دید از ترسش وسط خیابون ترمز کرد، گفت :زود پیاده شین هرچه مادر شوهرم گفت: مارا ببر جلوتر پیاده کن قبول نکرد و اصلا فرصت کرایه گرفتن هم نکرد من با یه دست بچه رو بغل کرده بودم و با دست دیگه دخترم را می کشیدم و با دندانهایم چادرم را گرفته بودم می دویدم وقتی رسیدم سر کوچه آبشار برگشتم دیدم مادر شوهرم عقب مانده فریاد زدم بیا الان می کُشَنِت آن بیچاره چند روز بود که از ده آمده بود قم که مثلا زیارت کند ؛ به من که رسید گفتم همراه من بدو. منزل پدرم توی خیابون آبشار بود دویدیم همینکه نزدیک کوچه رسیدیم از ته خیابون آبشار کماندوها دنبال یه عده تظاهر کننده می دویدند که ماهم مجبور شدیم به طرف خیابون برگردیم خلاصه اون روز ما چندین بار از سرخیابون به ته خیابون دویدیم و در تعقیب و گریز بودیم و مخصوصا که مادر شوهرم می ایستاد و به آنها نفرین می کرد، من باید او را صدا می زدم که بیا می کشنت!! من جواب بچه هات روچی بگم. بعد از کلی فرار و گریز به خانه پدرم پناه بردیم. مادرم بعد از نیم ساعت رسید او هم به مسجد اعظم برای شنیدن سخنرانی رفته بود .در جمع تظاهرکنندگان گرفتار کماندوها شده بود .به زحمت فرار کرده بود، به من گفت دختر برای چه بیرون آمدی؟ گفتم به همان دلیلی که شما بیرون رفتی. صدای گلوله ها و فریادها به گوش می رسید چون خانه ما نزدیکترین محل به مسجد اعظم بود در همان لحظه همسرم هم آمد با تعجب دید ماهم آنجا هستیم. گفت: برویم خانه ما مجبور شدیم از بیراهه به نیروگاه برگردیم همینکه رسیدیم همسرم رفت، به من سفارش کرد در خانه را نبند تا هرکسی خواست بتواند پنهان شود. آن روزها همه در خانهها را باز می گذاشتند. شیر آب را با شلنگ داخل کوچه می گذاشتیم تا کسانی که گرفتار گاز اشک آور شدند بتوانند خود شان رو نجات بدهند. نتوانستم توی خانه آرام بگیرم بچه ها رو به مادرشوهرم سپردم، از خونه بیرون آمدم که بروم به خیابان تا از تظاهرات خبری بگیرم که همسایه دیوار به دیوارمان دم در ایستاده بود تا من را دید پرسید: همشیره کجا می روی ؟گفتم میروم تا از همسرم خبری بگیرم، گفت: شما برگرد؛ من می روم دنبالش. من برگشتم و توی حیاط ایستادم بعد از 5 دقیقه دوباره رفتم بیرون باز او را دم در ایستاده دیدم. دوباره همان سوال و پاسخ تکرار شد. هربار خواستم به خیابون بروم آن همسایه از رفتنم جلوگیری کرد نه خودش رفت نه گذاشت من بروم تا اینکه غروب شد، دیدم مادر شوهرم نیست دنبالش گشتم دیدم از پشت بام صدای فریادش می آید. رفتم روی بالکن دیدم از نردبان رفته بالا با ناله و نفرین به خدا، از شاه از و کشتارها ی او شکایت می کند، گفتم مگر نمی دانی که با تیر هوایی می زنند، بیا پایین آن روزها هرکس شبها از پشت بامها مرگ برشاه می گفت با تیر می زدنش، آخرای شب بود که همسرم خسته و زخمی آمد و از شهادت تظاهر کنندگان خبر آورد و فردای آن روز به خانه ها هجوم بردند تا زخمی ها رو دستگیر کنند، هرکسی که دنبال شهدا به بیمارستان می رفت جسدش را نمی دادند می گفتند پول گلوله ها را باید بدهید. همان روز حسین خزعلی تو کوچه آبشار شهید شد.
و 19دی قم جرقه ای شد برای پیروزی انقلاب.
موضوعات: خاطرات
لینک ثابت

با پیروزی انقلاب در خانه آنها هم انقلاب شد، بین شان اختلاف پیدا شد
خانم خانه همسری مهربان متدین بود
تا جاییکه آقای شوهر که روحانی بود بین دوستان از همسرش با عنوان ملکه خانه نام می برد و
از حسنات و امتیازات او سخن ها می گفت.
ما و دوستان از شنیدن اختلافشان تعجب کردیم، که خدایا این همه عشق علاقه صمیمیت چی شد و کجا رفت؟!
حالا با سه تا بچه بعد از 15 سال سابقه زندگی یک باره همه چیز بهم ریخت.
ماجرا از این قرار بود که خانم خانه خواهر شهید و پیرو امام خمینی بود و آقای شوهر هم مقلد شریعتمداری بود.
چون حضرت امام انقلاب کرد و ملت را از یوغ آمریکا نجات داد، مقلدین شریعتمداری هم فکر کردند
باید مثل مجتهدشان با امام مخالفت کنند.
خانم متوجه می شود که آقای شوهر لیوانی را که روی آن تصویر امام خمینی است را زیر آب جوش سماور
می گیرد تا تصویر پاک شود.
خانم اعتراض می کند که این چه کاری است که شما می کنی؟
خلاصه بحث های شروع می شود و کار به اختلاف می کشد!
دوستان به همسر بانو پیشنهاد دادند چرا بحث می کنید “عیسی به دین خود موسی هم به دین خود”
شما زندگی کنید.
خانم خانه یک نکته کلیدی را تذکر داد، گفت من خودم مشکلی ندارم، می توانم محکم
روی اعتقادم پافشاری کنم و از اصولم کنار نروم و او هم براه خودش باشد ولی مشکل من فرزندانم
هستند که با روش پدرشان ممکن است که گمراه شوند و جذب دشمنان انقلاب گردند.
من که برای تربیت فرزندانم در این راه برادر شهید داده ام
نمی پذیرم که شاه را بیرون کنیم ولی طرفدارش در خانه روی فرزندانم اثر گذار باشد.
همسر بانو با اینکه از خانواده معروف و متشخص و با آبرویی بود، برای تربیت فرزندان
از همسرش طلاق گرفت؛
آنهم در زمانه ای که طلاق بشدت در جامعه مذموم بود و مثل امروزه نبود
که بخشی از زندگی مردم شده است.
نا جوانمردانه تر که شوهر، کسانی را که واسطه آشتی کنان آندو می شدند را متهم می کرد
که همسرم می خواهد با آقای فلانی ازدواج کند!
درحالیکه اکنون نزدیک به چهل سال است خانم بیوه زندگی کرد،
تا ثمره شیرین زندگیش را با نمک انقلاب ممزوج کند.
واقعا چه شیر زنی بود، خداوند او را کمک کند.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
امام صادق(ع) در روایتی ویژگیها و برنامههای کسانی را که میخواهند از یاران امام زمان(عج) باشند، بیان کردهاند. «من سرّه ان یکون من اصحاب القائم فلینتظر و لیعمل بالورع و محاسن الاخلاق؛ هر کس خوشحال میشود و دوست دارد که درشمارِ یاران حضرت مهدی(عج) باشد، باید سه ویژگی داشته باشد: منتظر بودن، با ورع بودن، اخلاق کریمانه و بزرگوارانه داشتن». از امام پرسیدند ورع یعنی چه؟ فرمود: آیا در شب تاریک از میان خارستان عبور کرده ای؟ چگونه حرکت می کنی؟عرض کرد دامن لباسم را بالا میزنم تا خار به لباسم گیر نکند.
آیا ما که مدعی واقعی انتظار هستیم، یا در توهم انتظار هستیم؟ چند مدل انتظار داریم. منتظرانی که اشک میریزند و در دعای ندبه شرکت می کنند و شب های چهارشنبه به جمکران می روند و چهل چهار شنبه نماز امام زمان می خوانند، تا بلکه روی زیبای امام زمان را ببینند، که این گونه انتظار سازندگی ندارد. اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ ». «بار خدایا آن طلعت بارشادت و آن پیشانی سفید ستوده شده را به من بنما . این گروه دیدن چهره امام مهدی برایشان کفایت می کند.
در حالیکه دین برای انتظار استراتژی، راهبرد و بیان دارد.انتظار یعنی چشم براه بودن. انتظار از باب افتعال است، یعنی منتظرِ باید از منتظَر اثر پذیری داشته باشد.
در دعای افتتاح می خوانیم :اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ : تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ ، وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ. دسته دیگری که آرزوی دیدن ظهور و تشکیل حکومت ایشان را دارند. این گونه انتظار سازندگی دارد، شخص منتظر هم خود را باید آماده کند هم جامعه را؛ یعنی انتظاری تعهد آور و مسئولیت ساز. منتظران مصلح، خود باید صالح باشند؛ من چگونه منتظر آقایی هستم که همه وجودش پاکی و خوبی است. و من که خوب نیستم. همه حرف مهدویت اینجا است تمام هنر دشمن هم همین جاست. انتظار منفی انتظار مثبت دیدگاه منفی، معتقد است، وقتی حق و حقیقت به صفر رسید جامعه پر از ظلم و فساد شد، حرکت نکن خدا خودش یک آقایی را از آسمان نازل می کند و شما یک جامعه خراب را تحویل او می دهید.پس وظیفه من و شما چیست؟ خیلی زشتتر که گناه کنید، تا بیاید. یک حدیث در این رابطه وجود ندارد، که شما دست روی دست بگذارید و اباحگری و گناه را تماشا کنید. دیدگاه مثبت، نسبت به خود و جامعه احساس مسؤلیت می کند. تعهد آور است وقتی صبح کردی با امامت عهد ببند، اَللّـهُمَّ اجْعَلْنی مِنْ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الذّابّینَ … انصاره، اعوانه،آستین بالا می زنم و برای جامعه کار می کنم نوعی عبادت است این سفارش دین است.هر روز با امام زمان بیعت می کنی خودت را به امام می فروشی باید تا شب برای امام زمانت کار کنی گوش و دست و پایت همه در راه او باشد.اما وقتی شب می خوابد فکر می کند، بعضی جاها لغزیدم،سخنی گفتم که نباید می گفتم و جایی رفتم که نباید می رفتم، شب را نمی تواند بخوابد چون منتظر اوست.
منتظر حتی در قبر هم منتظر است، منتظر بیرون امدن هست، عهد و بیعت را فراموش نمی کند. یکی از آمریکایی ها ،معاندین و صهیونست ها گفتند، ما که نمی توانیم الگو هایشان را بگیریم، بگویم از مهدی دست بردار یا از امام حسین دست بکش و ابولفضلت و یا زینبت و زهرایت را رها کن، چون دست بر نمی دارند.
باید تخریب کنیم، این نتیجه بیشتری دارد.باید کاری کنیم که خودشان از الگوهایشان روبرگردانند، تخریب کنند.
بهمین منظور داعش ساختند تا با نام اسلام و اسلام هراسی مردم را از پیروی ائمه فراری دهند.
به نظر شما طلاب در کدام بخش منتظرین هستند، منتظر ی که خود را اصلاح کرده است و درپی اصلاح جامعه است، یا خدای نکرده زبانم لال، در پی شکستن کسانی است که اصلاح جامعه را به عهده دارند، در هر موقعیتی که باشد و در هر حد و توانی که دارد در تلاش است که جامعه را اصلاح کند.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[دوشنبه 1397-11-15] [ 12:04:00 ب.ظ ]
|
|
زادگاهم حاجی آباد قم بود. در یک خانواده سید روحانی بدنیا آمدم و رشد کردم. با مشکلات روستا با اینکه نزدیک به شهر بود ولی برق روستا غروب ها روشن می شد و یک ساعت بعد از نماز مغرب قطع میشد. باید تا برق قطع نشده کارهایمان انجام می دادیم. مثلا تلمبه آبی که از چاه آب می کشیدیم، باید از امشب تا فردا غروب آب ذخیره می کردیم. وضع مدارس هم که مشخص بود ، معلم های سپاه دانش درس می دادند. در سال مناسبت هایی که به تولد شاه و تاج گذاری میرسید، معلم سپاه دانش، به پدرم گیر می داد که باید برای دعاگویی شاهنشاه به مراسم بیایی . پدرم بناچار قول می داد، ولی آن روز را یا خودش بیمار می شد و یا مشکلی برای اهالی خانه پیش می آمد که کارش به بیمارستان می کشید! خلاصه درس مان تمام شد و نوبت سربازی بود که عده ای از ژاندارم ها آمدند، من و چند تا از پسران ده را مانند دزدان دستگیر کردند و به سربازی بردند.
همان روز اول مافوق فهمید که پدرم روحانی است سید هستم، برای نماز پرسیدم کجا بخوانم، گفت: تا تورا بیدین نکنم نمی گذارم خدمتت تمام شود! وقتی سرباز بودیم از ما بیگاری می کشیدند، باید برای مافوق نوکری می کردم؛ آنهم در خانه یک ارتشی که فرم زن و بچه اش برای یک جوان خیلی خطرناک بود. گاهی گرفتار تقاضاهای نامشروع زن مافوق می شدم که باید با مکر حیله از دامشان فرار می کردم. تا اینکه یک روز مافوق مرا به اتاقش صدا کرد، یک ماه مانده بود که خدمتم تمام شود. سالهای 51-52 بود، عمان در ظفار گرفتار جنگهای قومی شده بود، و شاه دوست داشت ارتش در خارج از ایران هم خودی نشان بدهد، ارتش ایران باید به نفع سلطنت شاه عمان با مردم ظفار می جنگید. رفتم به اتاق مافوق بعد از سلام نظامی، گفت: ما به سربازان خوبمان افتخار می کنیم و چون در این مدت کارت را خوب انجام داده ای، تو را برای اعزام به عمان انتخاب کرده ایم. و پول خوبی هم خواهی گرفت. پرسیدم عمان کجاست، برای چی باید بروم؟ قیافه اش از مهربانی به عصبانیت تغییر کرد، گفت: حرف اضافی نباشه. خداحافظی نظامی کردم و میخواستم از اتاق خارج شوم که آمد یک سیلی محکم به گوشم نواخت. رگ سیادتم ورم کرد، دستم را دور گردنش انداختم و گوش بزرگش را گاز گرفتم و تکه ای را کندم! مافوق غش کرد و افتاد روی زمین، بلافاصله از پادگان فرار کردم و یک راست رفتم شیراز، تا پیروزی انقلاب مخفیانه زندگی کردم. در این سالها خانواده را از مکانم بی خبر گذاشتم. اگر نامه می فرستادم، در پست خانه بررسی می شد، تلفن هم که نداشتیم، اگر داشتیم، شنود می شد. هر ماه ساواک و ژاندارمری برای دستگیری من به روستا میآمدند و پرس وجو میکردند، بلکه ردپایی ازمن بیابند. و هر بار خانواده اعتراض میکردند پسرمان را بردید و سربه نیست کردید، تا می خواهیم یاد او را فراموش کنیم؛ شما زخم مارا تازه می کنید.
سرانجام بعد از پیروزی انقلاب به روستا برگشتم.
موضوعات: خاطرات
لینک ثابت
[شنبه 1397-11-13] [ 12:53:00 ب.ظ ]
|
|
 چرا نمازها وروزه هایمان مارا بالا نمی برد و به کمال نمی رساند. چرا کلاس های اخلاق که هر هفته توسط استاد اخلاق در جمع طلاب برگزار می شود، باعث رشد عده ای از طلاب نمی گردد. اگر طلبه از شب تا صبح نماز بخواند ولی حسود، متکبر باشد، فایده ندارد. وقتی که سواد دارد ولی حاضر نیست به دوستش یاد بدهد.
تا زمانی که طلبه ناسپاس است، از مدیر و استادی که سالهای متمادی برایش زحمت کشیده اند علاوه بر اینکه تشکر نمی کند، توهین هم می کند؛ این طلبه به جایی نمی رسد. حاج ملا مهدی در جامع السعاده سخن طلایی دارد. می فرماید: ان الاخلاق المذمومه فی القلب هی مغارس المعاصی، اخلاق ناپسند در باطن هر کسی باشد، مزرعه یک سری معصیت است اگر متکبر باشد صد تا گناه دیگر هم می کند.
اگر بخیل باشد، هزار تا گناه دیگر میکند. هر کدام از این اخلاق ناپسند یک مرزعه است. فمن لم یطهر قلبه منها لم تتم له طاعات الظاهره کسی باطن خود را از گناهان پاکیزه نکند، عبادتهای ظاهری او هم به درد نمی خورد. البته نه اینکه اسم این طلبه را در گروه بی نمازها بنویسند، نه اینکه او را در بی روزه ها بنویسند، اما دیگر اثرات الصلوه معراج المومن مهمل می شود.
باید باطن را پاکیزه کند تا الصلوه معراج المومن معنا بدهد. می گوید باطنت را که پاک نکنی، این اعمال، تو را به جایی نمی رساند. برای همین است که درجا می زنیم، نمازش را می خواند روزه اش را می گیرد. اما مواظب زبانش نیست. طلبهای تا از یک درس نمره اش کم می شود،با استاد قهر می کند، و پشت سر او بدگویی می کند.
حالا این طلبه به جایگاه تدریس هم می رسد، اگر مدیر او را به عنوان معاون انتخاب نکند، دیگر به صورت مدیر نگاه نمی کند، حتی نمی تواند به او سلام بگوید؛ به جایی می رسد که به مدیر تهمت می زند. اگر معاون بوده است، به او تذکری داده می شود، فتنه ای را سامان می دهد؛ که باید خدا کمک کند تا فتنه خاموش شود. پس نماز و روزه در گروی پاک سازی باطن از گناهان است، و گرنه اعمال ظاهری باعث پرواز نمی شود؛ بنابراین
چنین طلبهای هرگز به ثبات اخلاقی نمی رسد!
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
بسم الله الرحمن الرحیم
بابام می گفت: قرار بود فردا امام رحمت الله به ایران بیایند.در شهرهای بزرگ خبر از درگیری های شدید خیابانی بود اما در شهر ما که شهر کوچکی بود درگیری به آن معنا وجود نداشت. البته تب و تاب انقلاب و راهپیمایی در شهر ماهم مشهود بود حتی چندی پیش مردم به صورت خود جوش خانه ی یکی از ساواکی های شهر را به آتش کشیده بودند. اما درگیری رسمی وجود نداشت و خلاصه شهر ما نیز حال و هوای انقلابی به خود گرفته بود.
بعضی ها می گفتند قرار است با آمدن امام خمینی رحمت الله ارتش وارد شهرها بشه و نبرد خونینی بین مردم و ارتش صورت بگیرد حتی در شهرهای کوچک.
در نیمه های شب دوازدهم بهمن با جمعی از دوستان که جزو انقلابیون شهر بودند جمع شدیم و یک بمب دست سازی که خودم با سه راه شیرآب و دینامیت درست کرده بودم را در یکی از محله ها به صورت آزمایشی منفجر کردیم! می خواستیم اگر از عملکردش مطمئن شدیم برای مقابله با ارتش به تولید انبوه برسانیمش! خلاصه چشمتان روز بد نبیند از موج انفجارش ظرف و ظروف اهل محل همگی شکسته بودند!
جالب اینجاست که فردا صبح شنیدیم که توده ای ها و کمونیست های شهرمان مدعی شده بودند انفجار دیشبی کار آن ها بوده برای مقابله با ورود امام!
خاله ام می گفت: به یمن ورود حضرت امام خمینی رحمت الله خیلی از کسانی که توان مالی مناسبی داشتند می خواستند گوسفندی و یا گاوی را قربانی کنند. وضع مالی پدرم تعریفی نداشت و من خیلی غصه می خوردم که چرا ما نمیتوانیم گوسفندی را برای امام رحمت الله قربانی کنیم. آنقدر عاشق حضرت امام خمینی رحمت الله بودم که دلم میخواست خودم قربانیشان شوم. تصمیم گرفتم هرطور که شده خودم را به تهران برسانم و هنگام ورود امام رسما قربانیشان شوم!
اما شنیدم که ایشان مردم را از قربانی کردن گاو و گوسفند نهی کرده اند و همین نهی ایشان باعث شد اندکی دلم آرام بگیرد و قید رفتن به تهران را بزنم!
رامیان
موضوعات: خاطرات
لینک ثابت
[جمعه 1397-11-12] [ 10:26:00 ق.ظ ]
|
|
دهه مبارک فجر دهه فجر از 12 تا 22 بهمن ماه،روز هایی ماندگار و فراموش ناشدنی در تاریخ ملت بزرگ ماست، روز های پیروزی انقلاب اسلامی است، انقلابی که رساترین فریاد تاریخ، یعنی امام امت، آن را رهبری کرد و به فرجام رساند و برای حفظ آن با تمام وجود تلاش کرد. انقلابی که مبتنی بر بینش عمیق توحیدی و الهام گرفته از انقلاب سرخ عاشورای حسینی بود،که در آن عده ای قلیل با اعتقادی وسیع و راسخ، نیرو های کفر و باطل را شکست دادند و چشم قدرتمندان را خیره ساختند. دهه فجر،فرصت بازنگری در ارزش ها و آرمانهاست:وقتی که امام آمد، ستم رفت، شاه رفت و پلیدی و تباهی و سیاهی رخت بر بست. وقتی که امام آمد، لاله ها سر از خاک برآوردند و فرشی برای گام های پر صلابت او شدند. وقتی که امام آمد، آزادی به خانهها برگشت، ما استقلال خویش را باز یافتیم و جمهوری اسلامی با دست مبارک او بنیاد نهاده شد. پیروزی انقلاب اسلامی ایران،بدون شک معجزه ای الهی بود که به دست معجزه گر مردی از سلاله پاک رسول خداصلی الله علیه و آله به انجام رسید و چشم امید مظلومان و مستضعفان جهان را به خود خیره ساخت.تاثیر سریع انقلاب اسلامی در منطقه و برآشفتن شعله خشم مردم مسلمان و غیر مسلمان در بسیاری از کشورهای تحت سلطه استعمار گواه روشنی بر این مدعا است: زیرا در کمتر مقطعی از تاریخ، شاهد پیروزی و تاثیرگذاری قاطع مردم بر حکومت فاسد بوده ایم. مهم ترین و اساسی ترین عامل پیروزی انقلاب اسلامی، قیام مردم برای خدا بود و این نکته اساسی برای غربی ها و افراد سیاسی مادی گرا که پیوسته به دنبال داشتن رفاه بیشتر هستند، قابل درک نبود.حضرت امام(ره) پیش از آنکه مردم را به انقلاب برضد طاغوت وادارد، انقلابی در درون دل هایشان آغاز کرد.بنابراین انقلاب اسلامی ایران، انقلابی بود بر ضد تمام ارزش های به ارث مانده از دوران ستم شاهی: انقلابی بود در روش ها، منش ها، سنت های جاهلی. کبری تقی زاده
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
۱- چهلمین سال انقلاب اسلامى و نمایش نتیجه ۴۰ سال پایدارى و مقاومت ملت ایران است. ۲- دستاوردهاى انقلاب، ملموستر و غرورانگیزتر از همیشه خود را نشان مىدهد. ۳- دشمنان انقلاب، ذلیلتر از همیشه و دوستان انقلاب، عزیزتر از هر وقت در جهان، خود را نشان مىدهند. ۴- خصومتهاى آمریكا و غرب در اوج خود است و تحریمهاى ظالمانه آمریكا و تهدیدهاى غرب علیه موجودیت انقلاب،بىسابقه است. ابعاد و دستاوردهاى چهل سال استقلال سیاسى كشور یكى از مهمترین دستاوردهاى انقلاب اسلامى كه مورد تأكید دوستان آگاه و دشمنان منصف قرار دارد، دستیابى به استقلال سیاسى است. بدون شك امروز جمهورى اسلامى، مستقلترین كشورى است كه مبتنى بر منافع ملى خود تصمیم مىگیرد و البته هزینه این استقلال را نیز داده است. این استقلال در حالى بدست آمده كه دشمنان انقلاب اسلامى با همه توان براى تسلیم ملت ایران تلاش كردهاند.
استقلال سیاسى حاصل آمده از انقلاب اسلامى، داراى ابعادى بدین قرار است:
۱. چیستى استقلال
۲. استقلال و قاعده نفى سبیل
۳. استقلال و عدم تعهد
۴. كسب استقلال، محصول داشتن الگوى پیشرفت
۵. قدرت ملى، لازمه استقلال
۶. استقلال و مقاومت
۷. لازمه استقلال، درك صحیح از تحولات بینالمللى و منطقهاى ۸. معاهدات بینالمللى و تهدید استقلال سیاسى
موضوعات: دلنوشته
لینک ثابت
تجربههاى متراكم چهل ساله انقلاب اسلامى؛ چراغ راه آینده كشور انقلاب اسلامى به میزانى كه علیه سیاستهاى داخلى رژیم شاه بود، به همان میزان نیز علیه حضور و دخالت بیگانگان در كشور و دستاندازى آنان بر مقدورات ملت بود. به بیان دیگر، آرمانها و اهداف این انقلاب در تغییر حاكمان و سرنگونى رژیم خلاصه نشد، بلكه همزمان براى قطع نفوذ بیگانگان و دستیابى به استقلال در همه ابعاد آن، به معناى واقعى كلمه كوشش كرد.
تحول خواهى در داخل و تلاش براى اصلاح نظام ظالمانه بینالمللى، حمایت از مظلومان و مستضعفان، استكبارستیزى و… ازجمله ویژگىهاى متمایزكننده انقلاب اسلامى از سایر انقلابهاى معاصر است؛ زیرا انقلابهاى دیگر، آرمان خود را یا صرفاً محدود به چارچوبهاى سرزمینى خود تعریف كردند یا اینكه در صورت داشتن آرمانهاى فراملى، پس از مدتى با عدول از آن آرمانها، حاضر به پذیرش مفروضات حاكم بر نظام بینالملل شدند. ایران اسلامى، تنها كشور انقلابى است كه در عین رویكرد تعاملى با جهان، همچنان انقلابى مانده و بر مواضع انقلابى و الهام بخش و افزایش عمق راهبردى خود در سطح منطقه و جهان ادامه مىدهد.
امروز انقلاب اسلامى ایران پس از چهار دهه كه از عمر پر بركت و افتخارآمیز آن مىگذرد توانسته است با بر هم زدن معادلات قدرت جهانى، بیش از هر زمان دیگرى جایگاه تأثیرگذار و تعیین كننده خود در عرصه تحولات منطقهاى و فرامنطقهاى را تحكیم بخشد و با پیام الهام بخش و عزت آفرین خود، حركت نوین عدالتخواهى و آزادىخواهى و نداى حق طلبانه ملت هاى ستمدیده و مظلوم را به گوش جهانیان برساند. آینده روشن و درخشان و پر قدرت متعلق به اسلام عزیز و انقلاب اسلامى است و انشاالله بزودى بشریت شاهد اضمحلال رژیمهاى سلطه و خودكامه خواهد بود. تجربه چهل ساله انقلاب اسلامى مملو از دستاوردهاى گرانسنگى است كه مىتواند چراغ راه آینده نظام اسلامى باشد. در این میان برخى اصول و باورها و شعارها حقیقت خود را در عمل آشكار كرده است. شعارها و باورهایى چون: «ما مىتوانیم»، روحیه انقلابى، اعتماد جوانان، فصل الخطاب بودن رهبرى، صبر و ایستادگى، عدم اعتماد به دشمن، مدیریت جهادى، اقتصاد مقاومتى و….
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
جوانان انقلابى؛ كلیدواژه رهبر انقلاب براى نسل جوان امروز كشور
در انقلاب اسلامى با چهار نسل پیاپى مواجه بوده ایم:
نسل اول انقلاب در شكل گیرى انقلاب اسلامى و زمینه سازى براى تشكیل نظام اسلامى در ایران تلاش كرده و تحت رهبرى حضرت امام(ره) موفق به انجام وظیفه اساسى خود شد.
نسل دوم انقلاب نیز علاوه بر مشاركت در شكل گیرى انقلاب اسلامى به تثبیت و پاسدارى از نظام اسلامى به خصوص در عرصههاى جهاد و شهادت و زمینه سازى و پیشبرد ایجاد دولت اسلامى مبادرت ورزید.
نسل سوم و چهارم انقلاب اسلامى، نسلهایى هستند كه در دوره جمهورى اسلامى تربیت و رشد یافته و در واقع اولین ثمرات سرمایه سازى انسانى انقلاب اند. برخلاف نظریات غربى ارائه شده، خوشبختانه انقلاب اسلامى ایران شاهد گرایشى عمیق تر در نسل سوم نسبت به ارزشها و آرمانهاى اصیل انقلابى است.
از این جهت، همه چیز براى نقش آفرینى نسل سومىها و چهارمىها آماده است. پیشرفت و اعتلاى كشور در گرو بها دادن حقیقى به نسل جوان خصوصاً در مدیریتهاى میانى و حتى كلان و سپردن امور اجرایى كشور به نسل سوم انقلاب اسلامى است.
اكنون كشور با چالشهاى گوناگون در حوزه اقتصادى و اجتماعى دستوپنجه نرم مىكند كه تبعات آن كموبیش معیشت و آرامش عموم مردم را هدف گرفته است. مدیران نسل اول و دومى رمق خدمت در پستهاى اجرایى را یا تقریباً ازدستدادهاند یا در آستانه بازنشستگى طبیعى هستند و آن زمانى است كه به ناچار باید عرصه را بهدست نسل سومىهایى بسپارند كه هنوز مجال سعى و تلاش در محیط حقیقى را نیافتهاند.
اگر مدیران نسل اولى و نسل دومى، فرصتى را كه انقلاب، سه دهه پیش سخاوتمندانه در اختیارشان گذارده است، از نسل جوان دریغ ورزند، به زودى شاهد حادثه ناگوار توقف تربیت مدیران براى آینده كشور خواهیم بود كه تبعات سنگین و جبران ناپذیرى براى كشور و نظام به همراه دارد.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[پنجشنبه 1397-11-11] [ 07:39:00 ب.ظ ]
|
|
شهدا حمید را صدا کردند
خرمشهر بودیم برای اسکان چادر نداشتیم.بناچار یک طویله را تمیز کردیم و قالیچه انداختیم، با آویزان کردن یک پتو، پرده زدیم. ما هفت هشت نفر توی طویله نشسته بودیم، که اعزام جدید آمد چند تا چند تا تقسیم کردند توی چادرها، مشغول خوردن چای بودیم استکان مان هم شیشه های مربا بود. یکی پتوی طویله را کنار زد گفت: برادرها مهمان نمی خواهید؟ یکی از بچه ها گفت اول اسمت را بگو! گفت: حمید. همان شخص گفت: مهمان حبیب خداست، یک چایی بریزید برای آقا حمید.جوانی زیبا، خوش تیپ و برازنده بود.
چند روزی با ما بود، یکی از بچه ها گفت: حواستون هست حمید نماز نمیخواند، - چون همه بچه ها اهل نماز شب و جماعت بودند- بچه های دیگرهم هرکدام گفتند همینطوره؛ منهم باهاش بودم نماز نخواند. یکی ازبچه ها گفت به روحانی گردان بگوییم. حسن گفت: از خودش بپرسیم شاید مشکلی دارد. گفتیم: کار خوبیه. حسن رفت تا از او بپرسد، رفت و پکر برگشت گفت: حمید می گوید نماز نمی خوانم.
همان موقع حمید آمد تو و او هم پکر بود. گفت: من نماز نمی خوانم چون بلد نیستم. چون در محیطی بزرگ شدم که بد بود و کسی نماز نمی خواند تا من یاد بگیرم. بردیمش پیش روحانی گردان تا نماز یادش بدهد. روحانی از صفر شروع کرد، از وضو تا نماز و رکوع و سجود و احکام را به جوان 23 ساله یاد داد. مدت ششماه با ما بود.یک روز بچه ها از او پرسیدند، تو با این وضعیت زندگی و تربیت و خانواده، اینجا توی جبهه. چکار می کنی؟
گفت: یک شب جمعهای توی خونه روی مبل نشسته بودم، پدرم آنطرف روی مبل نشسته بود. من ویدئو نگاه می کردم.
تعجب کردیم! ویدئو، شما ویدئو داشتید؟ گفت :آره تلویزیون کنترلی .
بابام داشت تلفنی با دوستانش حرف میزد. بابام گفت: حمید شامت خوردی ؟ گفتم آره باباجون خوردم.-.میگفت: خیلی به پدرم احترام می گذاشتم با اینکه از وضعشون خوشم نمی آمد- بابام رفت بادوستانش گردش.
مادرم آمد گفت حمید شامت را خوردی؟ گفتم نه، میخورم، مادرم هم رفت پارتی! آیفن خونه زنگ زد، -پرسیدیم آیفن دارید سال 1363- یکی پشت آیفن اسم خواهرم را برد گفت: بگو فلانی بیاد منتظرم! خواهرم هم رفت گردش شبانه! من فیلم جنگی تماشا می کردم، بی اختیارفکر و ذهنم از آن محیط خارج شد، توی حال هوای دیگری بودم، بی اختیار دستم رفت روی دکمه کنترل و تلویزیون روشن شد؛ رزمنده هایی را نشان می داد که آماده رفتن به خط مقدم بودند.خبرنگار می پرسید چه حالی دارید؟ می گفتند خوشحالیم که شهادت قسمتمان میشود! از یکی پرسید گرسنه ای ؟ داشت نان خشک می خورد، گفت گرسنه بودم .من تعجب کرده بودم اینها برای کشته شدن می روند و خوشحال هستند. در همین بین یک صدایی شنیدم گفت :"حمید می خواهی باما باشی “؟ ترسیدم! به این طرف و آن طرف نگاه کردم صدا زدم مامان کسی نبود.فکر کردم شاید از تلویزیون صدا آمده، اسم یکی از رزمنده ها حمید است، رفتم طرف تلویزیون، باز صدا گفت “حمید می خواهی باما باشی"؟ بازهمان صدا گفت: “نه ما تو را خواستیم و صدا کردیم، تو از ما هستی.” خود بخود رفتم طرف کمد و لباس هایم را برداشتم، از خانه رفتم بیرون. مساجد همه پاس داشتند. رفتم پیش یکی از برادرها که پاس می داد پرسیدم: ازکجا جبهه می برند. گفت: چه عجله ای داری؟ صبر کن پاس من که تمام شد با هم میرویم مسجد ما اعزام هست. با هم رفتیم همان جا کنج مسجد خوابیدم، صبح با بقیه برادرها صبحانه خوردم، مسئول اعزام آمد پرسید تخصصت چیه؟
گفتم رانندگی ماشین های سنگین. گفت: خوب شد راننده لازم داریم، شناسنامه داری؟ بهشان دادم چون سن من بزرگ بود لازم نبود رضایت نامه بدهم.مارا آوردند دوکوهه یک لودر بهم دادند گفتند سوار شو، خیلی راحت رانندگی کردم، گفتند خوبه. چون پدرم شغل راه و ساختمان داشت این جور ماشین زیاد دیده بودم. دیدند بلدم، مستقیم آوردند خرمشهر. یک روز حمید آمد و یک چاقوی قشنگ داشت و گفت: این چاقو را از توی یک خانه پیدا کردم. -خانه های خرمشهر را با سوراخ کردن از داخل وصل کرده بودند تا برای رفت و آمد، از چشم بعثی ها دور باشند . یکی از بچه ها گفت: حمید، شاید صاحب چاقو راضی نباشد و یک روز برگردد و دنبال چاقو بگردد. حمید، تا شنید گفت صاحبش راضی نباشد، حالا من چکار کنم! اگر روز قیامت یقه من را بگیرد ! چند نفر راه افتادند تا آن خانه را پیدا کنند و چاقو را سر جایش بگذارند. با حمید رفتیم به هر خانه که می رسیدیم حمید شک می کرد که همان خانه است یانه. به او گفتیم: همین جا بگذار، با گریه گفت: خدایا شاهد باش من خیلی گشتم که چاقو را سر جایش بگذارم. چند ماه گذشت و در ام الرصاص عملیات ایذایی شد. فرمانده ما سید محمد که بعد ها شهید شد. بچه ها را تقسیم کرد. وحمید توی تقسیم نبود. حمید گفت: من چی؟ فرمانده گفت: شما همین جا مراقب وسایل و قرارگاه بمان. رفت جلوی چشم فرمانده گفت: آقا سید خودت که از ماجرای آمدن من خبر داری. یک حرفی می زنم اگر فهمیدی که هیچ اگر نفهمیدی هرچه تو بگویی انجام میدهم.گفت: همان صدایی که از تهران از توی خانه من را صدا زد آورد اینجا، حالا همان صدا میگوید بیا پیش ما . سید محمد گفت: تو هم با بچه ها برو. یکی از بچه ها گفت: حمید تو که آموزش تیر اندازی ندیدی. حمیدرفت یک تیربار گذاشت روی دوشش و خشاب ها را دور بدن خودش پیچید گفت: این ها را میبرم تا یک بچه رزمنده باهاش تیراندازی کند. رفتیم تا اینکه در یک دوراهی تقسیم شدیم و حسن باهاش بود . میگفت دیدم حمید نور بالا میزند، فهمیدم که شهید می شود. گفتم اگرشهید شوی چه وصیتی داری گفت برو از پدر مادرم بخواه من را حلال کنند. و حرف دیگر که با خدا دارم آنهم این است که جنازه ام برنگردد و هنوز برنگشته است.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[یکشنبه 1397-11-07] [ 09:41:00 ب.ظ ]
|
|
انقلاب اسلامى؛ تجارت پرسود ملت ایران براى به دست آوردن انقلاب هزینه داده ایم؛ هزینه هاى سنگینى هم پرداخت شده است امّا صدها برابرِ آن هزینه ها، منافع وجود دارد؛ این یك تجارت پرسود است براى ملّت. . . هرچه جلو آمدیم، هزینه ها سبكتر و قابل تحمّلتر، امّا منافع كلانتر و بیشتر شده است. (۱۴/۳/۱۳۹۵)
انقلاب اسلامى؛ تحقق حاكمیت دینى امروز براى اولین بار در تاریخ كشور ما -بلكه در تاریخ كشورهاى اسلامى- بعد از صدر اسلام، دین منشأ و منبع قدرت و تدبیر امور و اداره ى جامعه شده است. (۲۲/۳/۱۳۸۳)V حاكمیت مردم و استقرار مردم سالارى دینى ملت ما تا قبل از انقلاب اسلامى مزه ى حاكمیت مردم را نچشیده بود. از اعلام مشروطیت در ایران تا سالى كه انقلاب پیروز شد، ۷۵ سال طول كشید؛ از این ۷۵ سال، ۵۵ سال دیكتاتورى خاندان پهلوى بود؛ دیكتاتوریِ خشن و وابسته به قدرتهاى جهانى؛ یعنى اول به انگلیس، بعد به آمریكا. بدون ملاحظه ى خواست مردم. (۱۲/۵/۱۳۹۲)
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت

اگر میخواهیم درگرداب اقیانوس فضای مجازی غرق نشویم، باید غواصی بلد باشیم.
اولا- یک غواص دائم در اقیانوس شنا نمی کند، چون طولانی ماندن زیر آب به مغز و سایر اعضای بدن صدمه وارد می کند.
دوم- یک غواص با کنجکاوی و دقت برای یافتن گوهر و مرواریدهایی است، که بتواند با آنها ثروت عظیمی را بدست آورد.
سوم- مراقب است تا صید شکارچیانی چون کوسههای آدمخوار نشود. شخصی که به دعوت دوستانش «با نام مهربان »وارد یک گروه شده بود و به پاسخ گویی مشغول بود. یک روز جوانی که پاسخ های خود را دریافت کرده بود، از مهربان خواهش کرد تا تلفنی هم ارتباط داشته باشند. مهربان قصه ما از جوان می پرسد: چرا می خواهی تلفنی حرف بزنیم؟
جوان می گوید: احساس می کنم شما مادری مهربان هستید که تمام مشکلات من را می توانید برطرف کنید!
مهربان پاسخ داده بود، من برای فرزندانم هم مادری نکردهام، چون پدر هستم. آقای مهربان تشخیص داده بود، که جوان از داشتن مادری مهربان محروم بوده است؛ گمان کرده که مهربان یک زن است و میخواهد او را جایگزین مادر بدخلقش کند. آشناییهایی که از راه فضای مجازی به وجود می آید، وقتی در دنیای واقعی کنار هم قرار می گیرند؛ تفاوت زیادی را در رفتار یکدیگر می یابند. در دنیای مجازی ارتباط با کلمات و شکلکها بود ولی در دنیای واقعی، دیگر از محتوایهایی که با کپی کردن برای یکدیگر ارسال می کنند؛ خبری نیست.بلکه سخنانی است که بدون روتوش کردن می شنود و رفتاری را میبیند که قابل تحمل نیست. برای همین بعد از سه ماه، راهی دادگاه و طلاق می شود، می گوید، آن چه من فکر می کردم در او نمی بینم.
امام خمینی «ره»در چهل حدیث می فرماید:قوه خیال انسان را گمراه می کند، چون شیطان از راه خیال نفوذ می کند، شیطان راه نفوذی در عقل ندارد. با انضباط می توان از مشکلات فضای مجازی عبور کرد. برای فعالیت در فضای مجازی باید زمان خاصی را معین کنیم، و برای دوری از اعتیاد، گاهی چند روز تعطیل کنیم.
اگر از اشتباه گذشته تجربه نیاموزیم، قوه خیال انسان را به دام اولی گرفتار می کند. دوباره از نو شروع می کند، باز دنبال یکی دیگر می گردد؛ و گرفتار مشکل تکراری می شود. آدمها هم مثل چسبی هستند که چند بار بچسبانی دیگر خاصیت چسبندگیش را از دست می دهد، این بار بدبین می شود؛ دیگر نمی تواند به کسی اعتماد کند.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[شنبه 1397-11-06] [ 03:47:00 ب.ظ ]
|
|
مقام معظم رهبری(مدظله العالی): انقلاب احساس عزت را به ملت ایران برگرداند بهار ۵۷؛ بهارى كه خزان نداشته است خصوصیت این انقلاب عظیم اسلامى كه شما ملت ایران راه انداختید این بود كه به فضل الهى آن بهار تا به امروز خزان نداشته است این ایستادگى، این ثبات، این تداوم، این پایبندى به ارزشها و اصولى كه انقلاب براى این مردم آورد، همان چیزى است كه امیدها را در دلهاى ناظران در سرتاسر دنیائى كه مىبینند و نگاه مىكنند، پایدار مىكند. (۳/۳/۱۳۹۰)
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
دستاوردهاى عظیم انقلاب اسلامى همان مقدارى هم كه كار كردیم، به همان مقدارى هم كه حركت كردیم، خداى متعال دستاورد داد. البته دستاوردها خیلى بزرگ است: «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها.» ده برابر تلاش ما، خداى متعال به ما داد. ما كجا بودیم در دوران طاغوت در بین امت اسلام و در بین ملل عالم منزوى، گمنام، فراموش شده، در درون خود بدون حساسیتهاى لازم، بدون آن شجاعتها، بدون آن همتهائى كه یك ملت را به جهش وادار مىكند؛ اینجورى بودیم. امروز جوان ما، دانشمند ما، عالم ما، صنعتگر ما، كشاورز ما، آحاد مردم ما، آرزوهاى بزرگ دارند، در راه آن آرزوها حركت مىكنند و نتیجهاش را هم دارید مىبینید. (۲۹/۴/۱۳۸۸)
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[جمعه 1397-11-05] [ 09:40:00 ب.ظ ]
|
|
تحول روحى در مردم و تحقق وحدت كلمه
مسلّماً مادامى كه نیت ما خالص است و براى خداست، خداى تبارك و تعالى با ماست و پیروز خواهیم شد. چنانچه در این راه قدرت بزرگى كه در مقابل ما بود و پشتیبان او تمام قدرت ها، اعم از اَبَرقدرتها و غیره بودند، لكن چون حُسن نیت بود و مردم متحول شده بودند به آن مردمى كه در صدر اسلام بود. . . از این جهت، این پیروزى ما مرهون یك همچو تحول روحى است كه در مردم پیدا شد. و الاّ ما كه نه اسلحه داشتیم و نه نظام بود در كار و نه یك كارهایى داشتیم كه مطابق اصول جنگى و اینها باشد. فقط چیزى كه بود ایمان در مردم بود، و بحمداللّه وحدت كلمه.
(صحیفه امام، ج۱۰، ص۸۰)V
غلبه قدرت ایمان بر قدرت شیطان
شما دیدید كه یك ملتى كه عددش كم و هیچ اسلحه نداشت و هیچ ابزار جنگى نداشت و هیچ نظامیگرى نداشت [ولى] ابزار ایمان داشت، با ابزار ایمان غلبه كرد بر یك قدرت شیطانى كه همهى قدرتها دنبال او بودند. نه همان ابرقدرتها، همهى قدرتها دنبال او بودند. این قدرت ایمان بود كه یك مشت مردم را كه هیچ نداشتند غلبه داد. این همان قدرتى بود كه در صدر اسلام با یك ابزار كم و یك عدد كم غلبه كردند بر روم با آن بساط و بر امپراتورى ایران با آن همه ابزار. آنها تهى بودند از ایمان؛ و اینها دست پر بودند در ایمان، غلبه كردند.
(صحیفه امام، ج۱۱، ص۱۹۷)
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
همیشه خیلی دیر متوجه میشویم که بایدها و نبایدهای دین برای سعادتمندی دنیا و آخرت کارساز بوده است. و برخی که از شانس و اقبال خوبی دارند، متوجه خسارت میشوند؛ و تصمیم به برگشتن می گیرند و میخواهند عقربههای زندگی را به عقب برگردانند که دیگر ممکن نیست. یا ژنهای سلولی تغییر کرده است، یا وقت تنگ است و گرفتار گذر زمان شده ایم، و روزها و فرصت های طلایی را از دست دادهایم. اصولا به تاثیر طلایی تعبدی بودن اعمال توجه نداریم، گرفتار کنجکاوی عقل در بند نفسمان هستیم؛ که دائم اعصاب متزلزل ما را تحریک می کند. درد بشری که موصوف «كَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا.»( 11 اسرا) است، دوست داریم خودمان همه چیز را تجربه و آزمایش کنیم، و نتیجهاش را ببینیم. مثل اعتقاد “سیاست،عین دیانت است” که از مولفههای مهم سبک زندگی و رسیدن به کامیابی است. از این “باید “نیکو و بجا دوری میکنیم، گرفتار سکولار می شویم.بعد از مدتی، متوجه مهم ترین گره زندگی می گردیم ، که در آن گیر کردهایم. وقتی بدون خدا و رنگ دین، از نظر مادی توفیقاتی را بدست میآوریم، شکستهایی که نتیجه تفکر جدایی دین از روش زندگی ما بوده است، زیر چرخهای بیرحم افسردگی به انتحار می رسیم، میخواهیم قبل از اجلی که خداوند مقرر کرده است، از این دنیا کوچ کنیم. زیرا بعد چهار دهه یا بیشتر تلاش و بدست آوردن مادیات، و توفیقات علمی؛ در بعد خانواده که موتور و انگیزه همه تلاش ها بوده است رتبه زیر صفر را بدست میآوریم. بعد از تخریب پلهای جاودانه که نردبان بایدها و نبایدههایی که دین تعبیه کرده بود، اگر کورسویی از امید باقی مانده باشد؛ میخواهیم زندگی را همطراز فطرتمان بسازیم .
همیشه خیلی زود دیر می شود!
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-11-03] [ 05:55:00 ب.ظ ]
|
|

(آیت الله مقتدایی)کنار بقیع ایستاده بودم و از پشت نردهها با حسرت برای زیارت مدفن غریب اهل بیت غصه می خوردم، که یک عالمی با تعدادی از علما که اطراف او را گرفته بودند برای زیارت بقیع آمدند و شرطه ها هم بلافاصله در را برای ورود آنها باز کردند ، هنگام ورود آن عالم بزرگوار به من اشاره کرد که بیا، من هم وارد شدم.
بعد از آشنایی متوجه شدم که فرزند مرحوم کاشف الغطاء است.سر صحبت را باز کرد و خاطره ای از جدبزرگوارش برایم بیان کرد.
«نیمه شب بود کوبه در به صدا درآمد و من در حال تحقیق بودم، از لابلای کتب بیرون آمدم و به طرف در کوچه رفتم، در حالیکه مضطرب بودم که این موقع شب چه کسی پشت در است؟ در را باز کردم و با شگفتی مادرم را پشت در دیدم! مادرم وارد شد و با عتاب به من گفت: پسرم چکار کردی که هم اکنون حضرت زهرا سلام الله علیها را در خواب دیدم به من فرمود: به پسرت بگو من خودم می خواهم شهادتم در ابهام دو تاریخ باشد.
آیت الله کاشف الغطاء برای فرزندش نقل کرد که وقتی این پیام را از حضرت زهرا سلام الله علیها توسط مادرم شنیدم ، تمام بدنم یخ کرد.
مدتی بود که شیعیان به مراجعه می کردند و از شماتت اهل سنت مبنی بر اینکه شیعیان ادعا دارند بر شهادت حضرت زهرا، ولی خودشان هم نمی دانند تاریخ شهادت چه روزی است؟ و از من خواستند در میان احادیث جستجو کنم و واقعیت را مشخص نمایم. من هم برخود لازم دانستم که تحقیق کنم ، و بعد از پیغام حضرت زهرا سلام الله علیها تحقیق موضوع را کنار گذاشتم.»
موضوعات: خاطرات
لینک ثابت
کلاس ششم قدیم را می خواند، در مسیر خانه تا مدرسه از جلوی کلیسا عبور می کرد. از روی کنجکاوی وارد کلیسا شدم، کشیش با رویی گشاده استقبال کرد.
من و دوستانم را در ردیف جلو کنار دختران زنار بسته مینشاند. این دیدار ها تقریبا هر یکشنبه تکرار می شد.
با جزوههای تبلیغی مسیحیت از ما پذیرایی می کردند.
تا اینکه یک روز، کشیش سؤالی از من و دوستانم کرد؛ گفت: ما از شما در کلیسا با روی باز و لبخند استقبال می کنیم و در جمع خودمان با صمیمیتمی پذیریم.
اما روحانیون مسلمان ما را به مسجد راه نمی دهند، و چنین رفتاری را با ما ندارند.
دوستان بازیگوش و سبک مغز شروع کردند به اراجیف گفتن، که روحانیون مسلمان قشری، و دور از تمدن هستند.
من از شرم تحمل شنیدن چنین سخنانی را نداشتم، بسیار ناراحت شدم.
از کشیش اجازه خواستم، رفتم روی سن کنار کشیش پشت تریبون ایستادم، گفتم: پرسشتان را یک بار دیگر تکرار کنید. بعد از پرسش دوباره او، با استمداد از اهل بیت(علیهم السلام)شروع کردم به پاسخ دهی.
گفتم: حضرت محمد(ص) فقط یک دختر داشت، به نام حضرت زهرا(س) که فخر زمین و آسمان است، یازده نوه که ائمه معصوم هستند؛ که خداوند نام هیچکدام را در قرآن ذکر نکرده است.
اما نام حضرت عیسی(ع) و مادر محترمش، مریم مقدس، را به کرات در قرآن ذکر کرده است. برای پاک بودن مریم، از هر تهمتی ، حضرت عیسی می فرماید«انی عبدالله…» و ما مسلمانان حضرت عیسی را به عنوان پیامبر الهی قبول داریم؛ مریم را یکی از چهار زن پهشتی میدانیم.
بنابراین کلیسا برای ما خانه آشناست، و میزبان هم ما را می شناسد.اما شما مسیحیان حضرت محمد(ص) را به عنوان پیامبر الهی قبول ندارید، در نتیجه مسجد خانه شما نیست و میزبان شمارا نمی شناسد!
تا سخنم به اینجا رسید، کشیش عصبانی شد، و ما را خشونت و توهین از کلیسا بیرون کرد، گفت دیگر حق ندارید به کلیسا بیایید!
کتاب بحرانهای آذربایجان
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
گل یاس کبود شعر من قالب ندارد وزن و قافیه هم ندارد. اصلا اینکه میگویم شعر نیست،ولی از گفتن سرشار است. گفتن از شمعی که تا انتها نسوخت و خیلی زود خاموش شد. من می نویسم و از نوشتن برایتان شرم دارم. یا فاطمه جان،ای گل یاس کبود این قلم از شنیدن نام تو دست و پایش را گم کرده. تو شمع بودی و علی پروانه ات بود. تو عشق بودی و علی عاشقت بود. عشق تنها تو بودی علی شبهای قدر را برای تو گریه میکند
و ما…. برای گریه ی علی می گرییم. شب همچون چادر سیاه ات شهر را در بر گرفته بود و کودکان منتظر بودند تو لالایی بخوانی و بخوابند اما نمی دانستند که خدا در گوش تو لالایی خوانده نمی دانم چگونه قصه ای بود که تو را این چنین خواباند تو خوابیدی و بچه ها بی خواب شدند ای ستاره ی امید علی ای عشق پاک محمد این دنیا برایت تنگ شد و به دنیـای بـزرگتری رفــتی
پریسا احمد زاده طلبه دنیایی که به اندازه ی دلت وسیع بود.
موضوعات: دلنوشته
لینک ثابت
[یکشنبه 1397-10-30] [ 09:30:00 ق.ظ ]
|
|
در ماجرای سقیفه و غصب مقام جانشینی پیامبر(ص)، توسط منافقان؛ امیرامومنین (ع) طبق وصیت پیامبر(ص)مامور به سکوت بود.
اگر قرار بود برای جلوگیری از غصب مقام جانشینی پیامر(ص) دفاع کند و خلافت را بدست بگیرد، باید شمشیر می کشید و جنگ می کرد.
از طرفی دشمنان خارج از مرز های مدینه مدتها بود که منتظر فوت رسول خدا بودند.
با توجه تعداد انگشت شمار مسلمان واقعی، حضرت علی(ع) پیروز جنگ که نبود، اساس اسلام هم نابود می شد.
حضرت زهرا(س) قرار نبود با شمیر مبارزه کند بلکه با ذولفقار خطبه و اشک به میدان جهاد شتافت.
چون ولایت و دین اسلام را از جانش مهمتر بود، در این راه دریغ نکرد و اولین فدایی راه ولایت از اهل بیت شد.
یعنی باطن دفاع فاطمی با سکوت علوی یکی بوده است هر چند از جهت ظاهر متفاوت بوده است.
همانند باطن صلح حسنی و قیام حسینی که چون دوبال بود برای حفظ دین اسلام.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[شنبه 1397-10-29] [ 07:01:00 ب.ظ ]
|
|
اعتراض به مردمان بی بصیرت و بی عمل از نگاه فاطمه(س) اگر اصحاب متساهل، كاهلى را كنار نهاده و به طور جدى در برابر انحرافها ایستادگى میكردند، مشكلات برطرف مىشد و امور طبق روال صحیح جریان مىیافت؛ لذا یكبار در میان احتجاجات خود علیه خلیفه بهخاطر غصب فدك، رو به انصار كرد و فرمود: «اى گروه نقباء و بازوان ملت و حافظان اسلام! این چشم پوشى در مورد حق من و این سهلانگارى از دادخواهى من براى چیست؟
آیا پدرم، رسول خدا(ص) نمىفرمود: «(حرمت) هركس در فرزندان او حفظ مىشود»، چقدر با سرعت مرتكب این اعمال شدهاید، و چه با عجله این بز لاغر، آب از دهان و دماغش فرو ریخت، در صورتىكه شما مىتوانید مرا در آنچه چارهجویى مىكنم كمك كنید و قدرت (حمایت مرا) در آنچه مطالبه مىكنم و قصد كردهام ، دارید.» هنگامى كه زنان مهاجرین و انصار به عیادتش آمدند، تقریبا از ابتدا تا انتهاى سخنانش شوهرانشان را بهشدت ملامت فرمود و در پایان بیاناتش عواقب شوم بىتوجهى آنان به وصایاى پیامبر(ص) در مورد خلافت را متذكر شده و آنان را از آیندهاى پر از زورگویى و هرج و مرج بیمناك ساخت و فرمود: «بشارت باد شما را به شمشیرهاى كشیده و حمله متجاوز ستمكار، و به هرج و مرج عمومى و استبداد ستمگران، كه حقوقتان را اندك داده و اجتماع شما را (بهوسیله شمشیرهایشان) درو خواهند كرد، پس بر شما حسرت باد كه كارتان به كجا مىرسد.» سویدبن غفله مىگوید: زنها سخنان فاطمه(س) را براى شوهرانشان نقل كردند و آنها براى عرض پوزش نزد آن حضرت آمده و گفتند: اگر ابوالحسن قبل از بیعت با دیگرى این مطالب را براى ما مىگفت، كسى را بر او ترجیح نمیدادیم. حقیقت آن است كه آنها شكى در برترى على(ع) نداشتند و در غدیر خم با آنحضرت بیعت كرده بودند، ولى این بار با اتخاذ سیاست تساهل و تسامح عهد خویش را شكستند؛ لذا حضرت زهرا علیها السلام عذر آنان را نپذیرفت . بهره بردن از راهبرد سكوت سیاسى در مسیر دفاع از حریم ولایت و امامت، فاطمه زهرا(س) شیوه مبارزاتى دیگرى را با سكوت خود آغاز كرد و آن «اعتصاب سخن» با حاكمان وقت بود. این راهبرد و شیوه جدید در اذهان جامعه كه به حضور آن حضرت در صحنه عادت داشتند، سؤال ایجاد مىكرد كه چه شده است كه فاطمه زهرا(س) سكوت كرده است؟ فاطمه(س) در محاجّه خود عهد كرد كه دیگر با حکومت سخن نگوید.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
برای شناخت ابعاد فکری افراد، راه های گوناگونی در روایات بیان شده است. به عنوان مثال، الناس یعرف بخلیله، افراد را با دوستانش بشناسید.شاید بعضی از افراد با دوستان خوبی همنشین باشند و در سایه این دوستی ها بهرههای مادی را در نظر می گیرند. بنابراین باید راه های دیگری را بیابیم.
امام خمینی «ره»پیشنهاد خوبی داده اند:"برای شناخت افراد به آن ها پست یا مقامی بدهید، بعد آن پست را بگیرید” اگر در رفتارش تغییری حاصل نشد، معلوم است که درون برونش یکی بوده است. وقتی زمان ریاست جمهوری آقای خامنهای به پایان می رسید، پرسیدند: «چند ماه قبل از رحلت امام (رضواناللّهعلیه)، مرتب از من میپرسیدند که بعد از اتمام دوره ریاست جمهوری، میخواهید چه کار کنید. من خودم به مشاغل فرهنگی زیاد علاقه دارم؛ فکر میکردم که بعد از اتمام دورۀ ریاست جمهوری، به گوشهایی بروم و کار فرهنگی بکنم. وقتی از من چنین سؤالی کردند، گفتم اگر بعد از پایان دوره ریاست جمهوری، امام به من بگویند که بروم رئیس عقیدتی، سیاسی گروهان ژاندارمری زابل بشوم -حتی اگر به جای گروهان، پاسگاه بود- من دست زن و بچهام را میگیرم و میروم! واللَّه این را راست میگفتم و از ته دل بیان میکردم؛ یعنی برای من زابل مرکز دنیا میشد و من در آنجا مشغول کار عقیدتی، سیاسی میشدم! به نظر من، بایستی با این روحیه کار و تلاش کرد و زحمت کشید؛ در این صورت خدای متعال به کارمان برکت خواهد داد».#
مشکل ما مدعیان انتظار این است که نه نصیحت ناصحان را می پذیریم و نه واعظی در درون داریم که به ما پند دهد. بنابراین نه طاقت شنیدن نقد داریم، نه حاضر به اصلاح خود هستیم. با این وصف، خود را از استوانه های محکمی برای زمینه سازی ظهور میدانیم! می خواهیم خود را نساخته دیگران را بسازیم، طبق دستور دین مبین این کار از محالات است. وقتی کارکرد اخلاقی ضعیف شد و نتیجه عکس داد، و عذر ما را خواستند، شیاطین انس و جن وارد میشوند؛ چنان افسار محکمی را لجام می کنند که از دست کرام الکاتبین هم کاری بر نمی آید. تیشه ها بر ریشه ها می خورد و پل های پشت سر و آینده را ویران می کند! این چنین، رفتار درونی ما در ذهن عقلا حک می شود، او فرد شایسته ای نبوده است، که این گونه ناسپاسی می کند، در برابر کسانی که سالیان سال برای او زحمت کشیدند و باعث رشد علمی، مادی او شده اند.
حتی برای شناخت خودمان هم میتوانیم با این گزینه آزمایش کنیم، که کجای انسانیت هستیم!
وقتی از معاونت، یا تدریس و مدیریت یا هر پست دیگری ما را برداشتند به احوالات درون خود بنگریم، که آیا دچار بغض کینه شده ایم یانه!
آیا ما کار را برای خدا انجام میدادیم، یا برای نام و نشان و مادیات؛ خیلی سخت است به این مرحله برسیم!
#بیانات در دیدار با مسئولان سازمان تبلیغات اسلامی در پنجم اسفند1370
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت













فضای سبز

حیاط

درختان میوه

درختان میوه مدرسه

فضای سبز جلوی مدرسه

محل شستن ظروف
وضوخانه

سالن اجتماعات

سایت اینترنتی مدرسه

نمازخانه
موضوعات: نگارخانه
لینک ثابت
امیر المومنین فرمودند: رَحم الله اِمرأ علم مِن عَینَ فی عَین اِلی عَین چهل سال پیش جایگاه ما در دنیا از جهت علمی، اقتصادی، پزشکی، نظامی در چه رتبهای بود؟ کسانی می توانند در باره قبل از انقلاب قضاوت صحیحی داشته باشند، که حداقل 25 ساله باشد تا بتواند از وضع آن زمان با اطلاع باشد. در مراکز نظامی مستشاران آمریکایی حرف اول را می زدند، علاوه برحقوق، حق توحش می گرفتند. پزشکان پاکستانی، هندی که از جهت پزشکی سوادشان در حد یک پرستار بود، در بیمارستانها بیماران تیمار می کردند. بازار اجناس خارجی در کشور بیداد می کرد، که نتیجهاش تب خرید جنس خارجی است که در این زمان وارث آن شده ایم. زندگی بیشتر مردم زیر خط فقر بود. از جهت علمی، هروقت از ابتکار و خلاقیت سخنی گفته میشد، این ضرب المثل را می شنیدیم که یک ایرانی آفتابه ساخت که لوله نداشت! اگر انقلابی در گوشه کنار کشور اتفاق می افتاد، بدون اینکه کسی باخبر شود؛ در نطفه خفه می شد. شخصیتی مثل رئیسعلی دلواری در تنگستان در غربت با متجاوزین انگلیسی جنگید و به شهادت رسید. میرزا کوچک خان جنگلی در جنگلهای شمال بدست یک هم وطن مزدور به شهادت رسید. انقلاب خیابانی و سردار ملی باقرخان و یارانش برای بیرون راندن بلشویک ها از آذربایجان به سرانجامی نرسید.
اکنون در چه رتبهای هستیم؟ گویا مردم از جهت عقلانیت در ضعف بودند، یا از اخبار کشورشان بی خبر بودند، که قهرمانانی بزرگ به تنهایی باید با دشمن می جنگیدند. انقلاب بزرگ امت ایران به رهبری خمینی کبیر، از همان ابتدا به رشد و شکوفایی عقل مردم منجر شد. از همه اقشار، از هر گوشه ایران به سوی خرمشهر روان شدند تا جلوی متجاوز را بگیرند. شما کدام انقلاب را سراغ دارید، که یک امت چهل سال در سختترین روزها، از رهبرشان پیروی کنند، این پیروی را حتی در حکومت امیرالمومنین(ع) هم نمی بینیم! ایرانی که باید حق توحش به مستشاران بیدین پرداخت می کرد، اکنون با اقتدار ناجی ملت هایی مثل بوسنی، لبنان، سوریه، عراق، یمن… شده است. مهمترین نقش انقلاب، صدور آن به کشور های دیگر بوده است. روزی که امام خمینی جمعه آخر رمضان را روز دفاع از قدس قرار داد، چه کسی باور می کرد که روز قدس در بیشتر کشورها بزرگ شمرده شود. هر روزی که می گذرد اختراع و خلاقیت جوانان در تولید فناوری، پزشکی، هستهای… در کشور حرف اول را می زند، آن هم با وجود کارشکنی های داخلی و تحریم های خارجی. اگر همانگونه که جهادگران در هشت سال دفاع مقدس عمل کردند، در این چهل ساز، دولت مردان هم جهادی عمل می کردند؛ اکنون در قله پیروزی بودیم. انتهای هدف انقلاب کجاست؟ هدف انقلاب چه بوده است؟ آماده کردن زمینه فرهنگی و بیدار کردن ملت ها برای ظهور صاحب عصر(عج) و سپردن پرچم به دست مهدی موعود.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[جمعه 1397-10-28] [ 07:25:00 ب.ظ ]
|
|
شهادت حضرت زهرا(س) به روایت 75 روز حضرت زهرا(س)؛ الگوی مبارزه سیاسی در دفاع از حریم ولایت و امامت •در تاریخ مظلومیت شیعه ، شاید واقعه های جانگدازتر و جانسوزتر از شهادت صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا(س) نباشد، چراکه شهادت ایشان در واقع علاوه بر جایگاه والا و بی نظیری که آن حضرت نزد خداوند، رسول گرامی اسلام (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) دارند، نقش ایشان در دفاع از جایگاه رفیع امامت و غصب این حق الهی و شهادت در این مسیر به عنوان اول شهیده راه ولایت قابل توجه و بررسی است. در این زمینه آن حضرت در جایگاه همسر امیرمومنان علی(ع) و نیز در جایگاه معصوم با تمام وجود و توان و قدرت خود از این مقام دفاع کردند؛ چنانکه نحوه شهادت مظلومانه ایشان و وقایع بعد از آن همچون وصیت جانسوز و تاریخی آن حضرت، خود گواهی بر این مبارزه سیاسی است و الگویی با عظمت و ماندگار برای شیعیان در تمام تاریخ است. آنگونه که می توان گفت ویژگی بارز این الگوی سیاسی و خطمشی بانوی عصمت و طهارت(س) مشى آگاهانه توأم با بینش و بصیرت، اندیشیده و حسابشده، انتخابى و گزینششده و مبتنى بر ایمان و عقیده است که با هدف تحقق سعادت و کمال تمامی انسانها و نجات از بردگىها و ذلتها و تضمین و فراهم آوردن مبادى ارزشهاى معقول در جامعه به وقوع پیوست.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[پنجشنبه 1397-10-27] [ 01:22:00 ب.ظ ]
|
|
السلام علیک یا فاطمه الزهرا
فاطمه عشق خاموش علی
بارها گفتم خدا نکند زمین بخوری اما…… وقتی گوشه ی چادرت به در گرفت، مراپشت سرت ندیدی که دست برسر گرفته بودم وقتی یاور هجده ساله ام در میان عذاب آتش و دیوار و میخ و در قرار گرفته بودی، زمانی که کودکانت ناظر تمام صحنه ها بودند حال و اوضاع من بدتر بود.
وقتی پای ظلم در خانه یمان را باز کرد صدای شخصی که میگفت هیزم ها خشک باشد بهتر است دلم را ریش میکرد.صداها آشنا بودند.سخت تر آن بود که این ها همان هایی بودند که ولایت را پذیرفته بودند.
فاطمه جان ای یاور عزیزتر از جانم وقتی برزمین افتادی و توان بلند شدن نداشتی انگار زمین مرا به خود گرفته بود.بدان که دلم همزمان با شکستن پهلویت شکست. آنان که با طناب دنبالم آمدند مگرفراموش کرده بودند علی مرد خیبر است؟نمی دانم بعد من چگونه با آن جسم زخمی و کم طاقتت آمدی و وقتی شمشیر بالای سرم را دیدی و خواستی نفرینشان کنی وقتی جلوی نفرینت را گرفتند، با شجاعت تمام گفتی من بدون علی نمیروم.
فاطمه چگونه پاسخ دخترت را دهم که میگوید:پدر جان مگر در خانه نامحرم است که مادر رویش را پوشانده.فدای شرم و حیای تو که صورت از علی پوشاندی تا دردهایت را نبینم.وقتی ذره ذره در مقابل چشمانم اب میشوی تحمل دیدن ندارم.فدای آه های که میکشی، شوم بانو جان.دردت از کدامین زخمهاست؟به فکر علی نباش زهرا جان کمی برایم درد دل کن.برای نیمه ات از درهایت بگو و حرف بزن.نکند گلویت هم درد میکند زهرا جان.می دانم بغض درد آور است.دوباره بلند شو و در خانه راه برو تا عطرت در خانه بپیچد.
ای مادر مهربان کودکانم، خانه ما برای حسن و حسینت غمخانه شده.حال و اوضاع دخترت را دیگر نمیگویم.فقط دستاس برای دستهای کوچکش خیلی بزرگ است لااقل رحمی به حال زینب کن و از بستر بلند شو.این حق کودکانمان نیست که با این سن و سال شاهد رفتن مادر جوان و پیر شدن پدر باشند.ای ریحانه ام جوان رفتنت پیرم کرد.خدا هم دیگر تحمل دیدن ندارد. کتاب زندگی تو هجده برگ داشت اما هر برگش به اندازه ی دنیا وسیع بود، هرچه به چاه بگویم تمام نمیشود.زهرا جان مگذار درد دلهایم را به چاه بگویم. رفتن برایت زود است و بی مادری برای کودکانمان زودتر.اما اگر میروی سلام مرا به رسول مهربانی ها برسان و دعا کن من هم زودتر به شما بپیوندم که بی تو ماندن سخت است و زندگی بی تو معنا ندارد.
احمد زاده طلبه پایه دوم
موضوعات: دلنوشته
لینک ثابت
هماهنگی و تناسب با فطرت الهی انسان
موضوعات فطری از ماندگار ترین فصل های زندگی بشر است، شاید در برهه ای روی آن غبار بگیرد ولی مانند آتش زیر خاکستر، هر آنی که نسیمی به آن دمیده شود؛ شعله ور می شود.
انقلاب هم مانند نسیمی بر فطرت غبار گرفته اقشار عوام جامعه دمید، همانهایی که از روی جهالت برای تداوم سلطنت شاه دعا می کردند؛ با سخنان امام خمینی«ره» فطرتشان بیدار شد، به دریای بیکران انقلاب پیوستند.
از عوامل پایداری انقلاب اسلامی، هماهنگی و تناسب با فطرت الهی انسان است. به تعبیر آیت الله خامنهای: «دل میلیونها مردم را به یک سمتى متوجه کردن، کار عادىاى نیست . وقتى کسى با فطرت سخن می گوید و از خدا حرف می زند ، فطرتها به او متوجه می شود؛ «لو انفقت ما فى الأرض جمیعا ما الّفت بین قلوبهم و لکنّ اللَّه الّف بینهم».(سوره انفال ، آیه 63) دست قدرت خداست که دلها را به یک سمت هدایت می کند لذا نتیجه همین می شود. در بیست و دوم بهمن، جمعیتى که در خیابانها حضور پیدا می کنند، از جمعیت سالهاى قبل بیشتر است؛ نه فقط کم نشده است، کمرنگ نشده است، بلکه پُررنگتر و قوی تر شده است. برخلاف آن چیزى که در طبیعت عالم وجود دارد و گذشت زمان، امواج اجتماعى را خاموش می کند . اما حقیقتى که بر مبنای فطرت انسانی شکل می گیرد، گذشت زمان آن را خاموش نمی کند ، بلکه روز به روز برجستهتر می شود.»
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-10-26] [ 01:59:00 ب.ظ ]
|
|
روزگار سختی است. چگونه به کسانی که به عنوان دست اندر کار در جامعه ما مشغول هستند، اعتماد کنیم؟! اشخاصی در پستهایی قرار گرفتهاند که برای رقم زدن سرنوشت این مردم آماده شده است، تاهمه خوشبین با خیال راحت زندگی کنند؛ که افرادی با ایمان به خدا و قیامت هستند! زهی خیال باطل که در میان این خیل کثیر، رهزنهایی هم ورود کرده اند، با ریش و تسبیح، چادر و مقنعه، برای انباشتن درهم ودینار به بیگانه اعتماد و علاقه قلبی دارند. در این میان پدرانی که علاقه به فرزند آنها را به وادی دشمن دوستی کشیده است، و فرزندانی که پدران، آنها را وارد «وَیل» خطرناک انحراف کرده است! این دنیا دوستی ایمانهای ظاهری را که مانند «زَبَد» کف روی آب، به شکل حباب جاری می شود؛ و در طی مسیر حباب ها می ترکد، در آخرمسیر چیزی باقی نمی ماند. گره امیدمان به شاخههای درخت تناور مخلصین زده ایم، «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا »( 103 آل عمران )باید مراقبت کنیم که این گرهها باز نگردد. مخلصینی که مانند دری گرانبها در صدف شان گمنام زندگی می کنند، به خاطر درخشندگی نور ایمانشان قلبهای ناامید را امیدوار می سازند. پس اگر مدعی ایمان هستیم، به معاد اعتقاد داریم نباید دوستی دشمنانی چون آمریکا و اروپا وصهیونیسم در دلمان جوانه داشته باشد! اگر بود، باید به ضد عفونی عقایدمان بپردازیم که ویروسش دلمان را سیاه نکند. ویروس نفاق، آیت اله و حجت الاسلام، جانباز و برادر شهید…. نمی شناسد، بیرحمانه چون موریانه کاخ اعتقادات را ویران می کند. «لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ ۚ أُولَٰئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ۖ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ أُولَٰئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (22، مجادله) هرگز مردمی را که ایمان به خدا و روز قیامت آوردهاند چنین نخواهی یافت که دوستی با دشمنان خدا و رسول او کنند هر چند آن دشمنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشان آنها باشند. این مردم پایدارند که خدا بر دلهاشان (نور) ایمان نگاشته و به روح (قدسی) خود آنها را مؤید و منصور گردانیده و آنها را به بهشتی داخل کند که نهرها زیر درختانش جاری است و جاودان در آنجا متنعّمند، خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا خشنودند، اینان به حقیقت حزب خدا هستند، الا (ای اهل ایمان) بدانید که حزب خدا رستگاران عالمند.»
شان نزول صاحب مجمع البیان می افزاید که این آیه درباره عبدالله بن ابى رئیس منافقین و پسرش عبیدالله نازل شده و این پسر در نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود در حالتى که پیامبر آب مى نوشید. از رسول خدا صلی الله علیه و آله خواست که مقدارى از آب را در ظرف باقى بگذارد تا پدرش از آن آب بنوشد. شاید خداوند قلب او را از اثر نوشیدن نیم خورده پیامبر پاک گرداند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ظرف آب را به عبیدالله داد او هم آن را براى پدرش برد. پدرش گفت: در این ظرف چیست؟ گفت: بقیه نوشیدنى رسول خدا صلی الله علیه و آله است. براى تو آورده ام که از آن بنوشى شاید خداوند قلب تو را پاک گرداند. پدرش از روى مسخره گفت: چرا بول مادرت را نیاوردى. پسر نزد پیامبر صلی الله علیه و آله مراجعت کرد و از توهینى که پدرش نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله نمود، اجازه خواست که او را به قتل برساند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نه، به اورحم کن و او را ببخش. ابن ابى حاتم در تفسیر خود از ابن شوذب روایت کند که این آیه درباره ابوعبیدة جراح نازل شده. موقعى که پدر خود را در جنگ بدر کشته بود چنان که طبرانى و حاکم در مستدرک نیز آن را نقل نموده اند و ابن المنذر در تفسیر خود از ابن جریح نقل کند که ابوقحافه پدر ابوبکر به رسول خدا صلی الله علیه و آله دشنام داده بود. ابوبکر سیلی شدیدى به صورت او زد و او را انداخت. جریان قضیه به گوش رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید. به ابوبکر فرمود: آیا پدرت را زده اى؟ در جواب گفت: یا رسول اللّه اگر شمشیر میداشتم با شمشیر او را میزدم سپس این آیه نازل گردید.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[سه شنبه 1397-10-25] [ 10:25:00 ق.ظ ]
|
|
دچار بیماری شده بودم، سال 60بود، همسرم رفته بود جبهه، اتفاقا شب از راه رسید.
صبح حالم بدتر شد، قبل از صبحانه رفت بیمارستان نوبت بگیرد.
حالم وخیم شد، فکر کردم تا بیاید از دست میروم! بچه ها هنوز خواب بودند.
با حال زار و نزار خودم را رساندم سر خیابان و یک تاکسی ایستاد، سوار شدم، گفتم: بیمارستان، وقتی پول دادم راننده نگرفت، پرسید: جنگ زدهاید؟
بیشتر شهر های مرزی جنوب وغرب کشور گرفتار بمباران صدامیان بودند.
مردم آن شهرها به قم هجوم آورده بودند، حال بد، و تنهابودنم باعث شده بود که راننده گمان کند که من جنگزده هستم.
آن زمان از تاکسی تلفنی خبری نبود، و حتی تلفن توی اکثر خانهها وجود نداشت.
رسیدم بیمارستان، خانم دکتر هندی بود، دکتر ایرانی نداشتیم، در قم فقط یک خانم ماما بود که مطب داشت! دکتر های مرد هم دوسه تا بیشتر نبودند!
قرار شد پروندهام را تکمیل کنم، خانمهای متصدی پرونده، با تعجب به همدیگر، می گفتند: بیمار خودش آمده پروندهاش را تکمیل کند!
چون اتاق عمل آماده نبود، تا ظهر با حال وخیم منتظرماندم، خدا خیلی رحم کرد که نمردم!خلاصه بدون بیهوشی عمل شدم! و بستری شدم.
نزدیکهای غروب بود که گفتند: ملاقاتی داری، چون وقت ملاقات نبود، از شانس خوبم اتاق یک ایوان داشت که به حیاط راه داشت، از طبقه دوم نگاه کردم، دیدم همسرم با بچه ها آمده بود.
تا من را دید گفت زن، مردم وزنده شدم! از صبح منتظر شدم که میآیی، پچه را فرستادم مدرسه، تمام بیمارستانهای قم را دنبالت گشتم، پیدایت نکردم.
اینجا هم آمدم گفتند: چنین مریضی نداریم!
با توسل به حضرت معصومه، یادم افتاد که اسم شناسنامه ایت را بگویم.
من دوتا اسم داشتم، نام طاهره که مادرم انتخاب کرده بود، نامی که پدرم انتخاب کرده بود، نرجس خاتون بود.
علت آن هم، زمانی که رفته بودند کربلا، مادرم بار دار بود، در سامرا، پدرم سر قبر نرجس خاتون، عهد کرده بود اگر نوزاد دختر باشد اسم او را نرجس خاتون بگزارد.
مادرم مخالفت کرده بود، که مردم نرگس صدامی زنند و دوست نداشت.
پدرم در شناسنامه نرجس خاتون را ثبت کرده بود ولی مادرم طاهره صدا می کرد.
همسرم هرجا رفته بود، گفته بود مریضی به نام طاهره محمدی دارید، شنیده بود ،نداریم.
موضوعات: خاطرات
لینک ثابت
[دوشنبه 1397-10-24] [ 10:50:00 ق.ظ ]
|
|
|
|
|
|