من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 10
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 6
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 14
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

خدایا تربیت فرزندم ...

تربیت فرزند
#بخش_چهارم تاثیرمحیط اجتماعی بر تربیت

?محقق نراقی از تربیت اخلاقی به طب روحانی ?و از انحراف های اخلاقی و تربیتی به بیماری های روانی و نفسانی ?تعبیر می‌کند .


?شناخت ریشه‌های این بیماری را برای درمان و فراهم سازی رشد و تربیت اخلاقی فرد ضروری می‌داند


?علل انحراف های اخلاقی یا بیماری های روانی را به سه دسته تقسیم می‌کند: که سومین علت را علت خارجی و محیطی می‌شمارد:


?تأثیرات عوامل اجتماعی در فرد باعث پدیدار شدن صفات اخلاقی ناشایست در وی میشود؛


?مانند تأثیر همنشینان و دوستان بد ?یا نوع تربیت والدین که اگر شیوه تربیتی نا مناسبی را به کار گیرند، باعث بروز صفات ورفتار‌های ناشایست تربیتی و اخلاقی در فرزند خود می‌شوند»


?با توجه به این موضوع که انسان فطرتاً موجودی اجتماعی است،?‍?‍?‍? داشتن روابط اجتماعی - به ویژه شكل دوستی آن یك ضرورت بی‌تردید و انكار ناپذیر است


?عقل و اندیشه هر انسانی او را به داشتن چنین ارتباطی راهنمایی می‌ کند و توصیه‌های دینی نیز ما را به این عمل تشویق می‌كند.


?چون انتخاب دوست در اختیار خود انسان است و مانند والدین تحمیلی نیست و باهم همسن هستند لذا تأثیر خلقیات دوستان برهم شدید است.


?خصوصا اگر کودک و نوجوان از محبت و دوستی والدین بی بهره باشد، نوجوان گرایش زیادی به گروه همسالان پیدا می‌کند


?با این توجیه که خانواده مرا درک نمی‌کند و برای افکارمن ارزشی قائل نیستند.


?دوست و رفیق در شکل‌گیری شخصیت افراد نقش بسیار مهمی دارد؛ زیرا حالات و اقوال و افعال انسان به سرعت تحت تأثیر همنشین قرار می‌گیرد.


. ?فراوانند کسانی که بخاطر داشتن دوستان نااهل و کم‌خرد دچار خسارت‌های جبران ناپذیر شده‌اند


?برعکس، چه انسان‌هایی که در اثر همنشینی با دوستان پاک و صادق و دانا از انحراف و فساد نجات یافته‌اند.


?در قرآن آیات زیادی در این مورد هشدار داده است.
« #يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً » اى واى، كاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم


?یوْمَ یعَضُّ الظَّالِمُ عَلى یدَیهِ یقُولُ یا لَیتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً» و روزى است كه ستمكار دست‌هاى خود را مى‏گَزد [و] مى‏گويد: «اى كاش با پيامبر راهى برمى‏گرفتم.


?در شان نزول آیه بالا روایت شده است .در زمان پیامبر اسلام، شخصی از مشرکان مکه به پیامبر علاقه مند شد، از حضرت برای غذا به منزلش دعوت کرد. حضرت فرمود چون تو کافر هستی غذای تو برای من حرام است.


?شخص اصرار کرد که چگونه می توانم شما را به خانه ام مهمان کنم؟ حضرت فرمود اگر مسلمان شوی می آیم.


?مرد کافر مسلمان ?شد و حضرت به منزلش رفت خیلی خوشحال شد. دوستی داشت که در سفر بود. وقتی بازگشت، برای دوستش با شادمانی تعریف کرد که پیامبر به منزلم آمد و من مسلمان شدم.


?دوستش به شدت ناراحت ?شد. اعتراض کرد که از این به بعد دوستی من را نخواهی دید. مرد تازه مسلمان غمگین شد.?


?دوستش گفت به شرطی باتو دوستی را ادامه می دهم که با پیامبر قطع رابطه کنی و به کفرت برگردی و به پیامبر توهین کنی.


?مردک بیچاره به خاطر دوستش از اسلام و پیامبر دوری کرد و کافر شد.


?دوست و همنشین تأثیری شگفت در جهت مثبت و منفی دارد؛ زیرا نفس انسان‌ها در پی معاشرت بر یکدیگر نفوذ می‌کند و خوی یکی به دیگری سرایت می‌کند


?همنشینی و رفاقت با صالحان، انسان را به سوی کمال سوق می‌دهد و همنشینی و رفاقت با تبه‌کاران، انسان را به تباهی می‌کشاند.


?برای همین تاثیر، روانشناسان به والدین سفارش می کنند، که اگر خودتان نمی توانید با فرزندتان مثل دوست باشید، لاقل فرزندتان را با روحانی مسجد که متدین و خوش برخورد وباسواد باشد آشنا کنید.


?طرح شهید بهنام که مدتی است در بسیج راه افتاده بسیار فکر خوبی است. دختران ششم به بعد با طلاب خواهر در ارتباط موثر و دایمی هستند.


?دوست خوب و صالح، میل به اصلاح و کمال را در آدمی تقویت می‌کند و انسان را در مسیر سعادت یاری می‌دهد


?دوست شهید ادواردو آنیلی از راه دوستی با ایشان مسلمان شد و در این راه به شهادت رسید.


?شيطان دو صورت دارد: گاه در نيروهاى پنهانى كه ما را از حق گمراه مى‏سازند مجسّم مى‏شود، و گاه در نيروهاى آشكار و به صورت گوناگون نمودار مى‏گردد،


?ممكن است به صورت دوستى باشد كه آرزوها و خواهش‌ها را در درون ما مى‏دمد، يا اجتماع كه آدمى را به سوى رسوم و عادات منحرف مى‏راند،


?چه بسا حاكمان، يا تبليغات گمراه كننده و. غيره باشد. تمام اينها روز قيامت از انسان بيزارى مى‏جويند


?امروزه این اتفاق را زیاد مشاهده می کنیم، که افراد با دوستی گرفتار اعتیاد یا انحرافات دیگر شده اند. اگر به دوران کودکی خودمان نگاهی داشته باشیم


?پرده خاطراتمان را کمی پس بزنیم، متوجه می شویم که با یک راه نمایی دوستمان و دور از چشم والدین، چگونه دچار بعضی مشکلات شدیم.


?وقتی دوست چه در کودکی و چه در بزرگسالی دست انسان را بگیرد و بخواهد به راه نادرست ببرد، موفق میشود.


?والدین و مربیان از قبل هشدار نداده باشند، و خطرات را به کودک نیاموزند، عقل چنین آدمی زیر پرده عواطف پنهان می شود. فرد دچار خسران می گردد.


?از دیگر موثران در تربیت، رسانه‌هایی که در جامعه موجود است هم بر تفکر امت‌ها موثر هستند . باعث تغییر رفتار افراد می شوند.


?رسانه‌ها با توجه به توانمندی‌های خود، گاه می‌توانند یکی از عوامل مهم دگرگونی ارزش‌ها و باورها باشند.


?در برنامه‌هایی که ارزش‌های مادی، ثروت، نابرابری، سودجویی و تجمل گرایی، به عنوان ارزش‌های مثبت معرفی می‌شوند


?و در مقابل، ارزش‌های معنوی و مذهبی تحت شعاع ارزش‌های مادی هستند، چه گونه می‌توان از نوجوان و جوان انتظار داشت به باورها و ارزش‌های دینی خود پای بند باشد؟


?امام خمینی درباره رسالت رسانه می‌فرماید: «این دستگاه‌ها، دستگاه‌های تربیتی است.


?باید تمام اقشار جامعه با این دستگاه‌ها تربیت بشوند. یک دانشگاه عمومی است؛ دانشگاهی که در تمام سطح کشور گسترده است.»


?افراد تحت تاثیر مظاهر فرهنگی و نمونه‌های مترقی رفتارهای اجتماعی قرار می گیرند،مثل رسانه‌ها همچون تلوزیون و ماهواره غیره،


?فیلم‌ها و تبلیغاتی که به نظر ایشان مترقی‌تر از مرحله‌ای است که آن‌ها در آن قرار گرفته‌اند.


?فرزندی از خانواده به محیطی بزرگتر با آدابی پیشرفته، وارد می‌شود و خانواده خود را در سطحی پایین و دور از فرهنگ و رسوم متعالی مشاهده می‌کند.


?در مقابل دوستان خود احساس حقارت می‌کند و می‌خواهد تا به هر وسیله ای، ضعف خانوادگی‌اش را با تظاهر به رفتارهای نوین اجتماعی، پنهان کند


?خود را برتر از خانواده و در سطحی بالاتر نشان دهد. متأسفانه، بعضی از جوانان با سنت ‌شکنی و بی‌اعتنایی به اصول مذهبی خود را رشد یافته و مترقی می‌پندارند


?از هرچیزی که نشان دهنده پایبندی آنان به اصول اخلاقی و مذهبی است دوری می‌کنند


?گاهی در این خانواده‌ها همگی سعی می‌کنند پایین بودن سطح درآمد یا فرهنگ اجتماعی خود را با رفتارهای


?مترقیانه مخفی کنند و خود را از جهت اقتصادی و فرهنگی امروزی نشان دهند


?نتیجه بحث برای اینکه فرزندان وخودمان گرفتار عادتهای موثر در اطرافمان نشویم، اولین اقدام با واجبات ومنکر های دین آشنا باشیم و عمل کنیم، تا فرزندان با گوشت خونشان آموزش ببینند،د وم مراقب دوستانی که با آنها رفت و آمد داریم باشیم. زیرا رفتار آنها بر ما تاثیر گذار است. سوم مراقب رسانه هایی که داریم باشیم همه چیز انها بدرد خور نیستند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1400-12-14] [ 01:34:00 ب.ظ ]

خواب خرگوشی مسؤلین ارشاد ...

ناهنجاری های ارشاد باهزینه بیت المال

برنامه تئوریزه‌کردن احکام اسلام ناب محمدی از زمانی کلید خورد،که آقای خاتمی وزیر ارشاد شد. وقتی نطق کرد که موسیقی سنتی مثل امام حسین مظلوم شده است! کسی اعتراض نکرد!

واقعا خیلی ساده لوحانه است اگر گمان کنیم که افتضاح جشنواره فیلم فجر یک اتفاق بوده است.

سالهاست که هردم از این باغ بری می‌رسد. یک روز شنیدیم که در برج میلاد برنامه رقص دختران در حضور شهردار اسبق تهران آقای نجفی که زمانی وزیر آموزش و پرورش بود. بعد هم شد قاتل همسرش!

و همه فراموش کردیم، در حالیکه همه این ناهنجاری ها مثل دانه های تسبیح متصل هستند و با برنامه ریزی وارد گود می شوند.تا غیرت دینی مردم را هضم کنند. بعدبار نوبت برنامه ریزی مشاور دولت روحانی، مولاوردی بود که ریشه فرهنگ و باور دینی مردم را سمپاشی کند، تشویق همجنس بازی و روسپیگری کند!

و متاسفانه حالا در دولت انقلابی فتوای حلال زاده بودن فرزندان زنا فقط به خاطر عشق، از رهاورد ارشاد بگوش می‌رسد.

بازهم سکوت تلخ ادامه دارد!

این تخلفات برنامه ریزی شده است. ساده لوحی است که گمان کنیم با یک معذرت خواهی تمام می‌شود.

چهل سال است که برای ضد هنر و ارزش‌های اسلام ناب محمدی هزینه می‌شود. همینکه می‌گوییم فرهنگ، می‌گویند ورزش شطرنج، جام جهانی ورزش و فیلم‌های ضد دین و ناهنجار!

وقتی امام جامعه می‌فرماید از دغدغه فرهنگ شبها خواب ندارم،  متاسفانه مسئولین فرهنگ در خواب خرگوشی رفته‌اند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1400-12-10] [ 10:11:00 ق.ظ ]

تقدیر از قاتل و شهید ...

در این چهل‌اندی سال همیشه در حسرت یک اداره ارشاد در تراز انقلاب بودیم.اما افسوس که هرسال از سال قبلش بدتر و وقیح تر شد.

طبیعی هست وقتی شخصیتی که ابوذر زمان ماست، کارش جهاد تبیین بوده و هست از تریبون نماز جمعه کنار گذاشته می‌شود؛ باید منتظر جشنواره  فیلم فجری باشیم که در آن هم “موقعیت‌مهدی” سیمرغ بگیرد، مهدیی که برای حفظ ارزشهای اخلاقی و دین به مسلخ رفت، هم فیلم “نمور"  که تبلیغ حرامزادگی و همباشی است. این جریان به آن می‌ماند، که در یک جشن هم از قاتل تقدیر شود هم از شهید!!!!

همین سال گذشته بود که کتاب کرامات شهدا را ارشاد مجوز چاپ نداد، اما دریغ و درد که فیلم‌ها و محتویات وقیح و زشت علاوه بر مجوز چاپ سیمرغ هم می‌گیرد.

از کدام  جیب این پولها را خرج حرامزادگی می‌کنند.

باید وزیر #اردشاد ، #رئیس سیما و #مسئول جشنواره پاسخ گوی ملت ایران باشند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-11-28] [ 04:42:00 ب.ظ ]

انگشتر با شان نزول آیه ...

انگشتر آیه آور

اخلاص علی علیه السلام

مرحوم مجلسی در بحار الانوار از خلیفه دوم آورده است، که او گفت :به خدا سوگند من چهل انگشتر در حال رکوع صدقه دادم تا آنچه در باره علی بن ابی طالب نازل شد برای من نیزنازل شود ولی چیزی نازل نشد.#

پ ن

انگشتر ها هم داستان خودشان را دارند!

هر انگشتری عرضه در تاریخ ثبت نمی شود!

انگشتری می تواند آیه نازل کند که نگین  اخلاص داشته باشد!

انگشتری در تاریخ ثبت می شود، که در انگشت محبوترین افراد بشر مثل حسین بن علی علیه السلام باشد.، در معرکه امر به معروف و نهی از منکر بدست اشقیا به شهادت رسیده باشد.

انگشتری عرضه پیدا می کند که در انگشت دست مجروح و جانباز مرد میدان باشد و بر اثر شقاوت نامردان به شهادت رسیده باشد.

#بحار الانوار، ج35، ص183

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1400-11-26] [ 12:43:00 ب.ظ ]

اگر پدر مرا نشناسد ...

پدران امت

فضایل امیر المومنین علی علیه السلام

سعادتمندی در آخرت

از سلمان فارسی نقل شده :

رسول خدا صلی الله علیه و آله  بیش از ده بار  فرمود:

یا علی ! تو و اوصیاء از فرزندانت در  قیامت در اعراف بین بهشت و دوزخ قرار خواهید گرفت و کسی به بهشت نخواهد رفت مگر آنکه شما را شناخته باشد و شما نیز او را پذیرفته باشید و کسی به دوزخ نخواهد رفت مگر آن که منکر شما بوده و شما او را نپذیرفته باشید. #

#ینابیع الموده ص 102

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 12:17:00 ب.ظ ]

فریاد از هنر بی ادب ...

سیمرغ بلورین فیلم نمور کثیف ترین فیلم

بهانه‌های ارزشی برای پنهان‌کردن ناهنجاری‌ها ضد دین اسلام و تحریف واقعیت‌ها!

فجری که با هزینه کردن خون جوانان کشور برای حفظ ارزشهای اخلاقی بوجود آمده است.حالا شده دست آویز یک عده هرهری مذهب؛ فتوا می‌دهند و از اسلام سخن می‌گویند!!!

توهین به مادران پاک وطن!

دهه فجر، جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بلورین، سینما.

نویسنده فیلم خانم معراجی، در پاسخ نقد قیلم “نمور” که  سیمرغ بلورینش  به مادران تقدیم کرد.

در نقد آن یکی از منتقدین، به نویسنده فیلم نمور اعتراض کرد: شما اعتراف کردی که آرام حرام زاده بود و سیمرغ بلورین فیلم را به مادران تقدیم کردی!

خانم معراجی با تیپ جیغ خود پاسخ داد: هرجا عشق باشد حرمت دارد، هر فرزندی چه حرامزاده و چه حلال زاده  باشد، مادر حرمت دارد، در ادامه با پررویی پاسخ داد حرف شما منطقی نیست.

بعد یکی دیگر از داوران فیلم نمور ، از در اجتهاد وارد شد و گفت هر زنی که شش ماه شوهرش او را ترک کرده باشد طبق قانون اسلام حق طلاق غیابی دارد!

این تفکر  و تبلیغ همباشی توسط نویسنده و بازیگرانی که با وضع زننده، و آرایش جیغ نشستند تا مبلغ افکار بی دینی و سند 2030 باشند.

سینمایی که امام خمینی«ره» فرمودند سینما باید مثل دانشگاه باشد.

به چه کسی باید گفت؟!

به کی باید شکایت کرد؟!

شما بگویید: به اداره ارشاد باید گفت؟!

یا به ریاست صدا و سیما باید گفت؟!

به ریاست جمهوری باید گفت؟1

به قاضی و القضات باید گفت؟!

چرا مردم متدین سکوت کرده‌اند!

چرا مادران سکوت کرده‌اند!

شورای فرهنگ عمومی کجاست!؟

فقط برای واکسن نزدن هر روز جلوی مجلس تحصن می‌کنند!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-11-24] [ 03:34:00 ب.ظ ]

قانون مجرم پرور ...

از عجایب روزگار است که در چهل چند سالگی انقلاب با این همه پیشرفت در اکثر علوم به قله میرسد، و چشم جهانیان را خیره کرده است. متاسفانه در بعضی قوانین بسیار عقب مانده هستیم! قوانینی که مایه حیرت انسان می‌شود!

قانونی که اجازه نمی‌دهد پلیس از سلاحش استفاده کند، تا جائیکه سرش از بیخ  با کارد بریده می شود!

قانونی که اجازه می‌دهد زوج قاضی با همسر وکیلش در قوه قضائیه مشغول کار باشند!

قانونی که صاحب خانه را مقصر می‌داند، چون برای جلوگیری از ورود دزد به خانه‌اش حصار محکم کشیده تا دزد به ناموس و اموالش دسترسی نداشته باشد.

با این وضع دزد می داند که هنگام تجاوز به خانه مردم نه پلیس حق تیر اندازی دارد نه صاحب خانه حق تعرض به دزد! نتیجه‌اش رشد برادران دالتون است، که با سلاح وارد خانه‌ی مردم می‌شوند جلوی چشم مرد خانه به همسر و ناموسش تجاوز می‌کند. وقتی هم به زندان بیفتد وکیلی را انتخاب می‌کند که همسرش قاضی است، همه راه‌های محکوم کردن بیگناه را بلد است تا به حق الوکلاله خود برسد!!!

قانونی که برای درآمدزایی به شهرداری‌ها اجازه می‌دهد تا در ساخت و سازها تخلف شود فقط به شهرداری جریمه بپردازند!

همه روزه شاهد تخریب ساختمان‌ها و برج‌هایی هستیم که با مالیات مردم هزینه شده است

وقتی مسئولین برای منازل خود دوربین و محافظ دارند، این قوانین برایشان مشکلی پیش نمی آورد.

تا کی قرار است، نگران بلندگوهای حقوق بشر باشیم تا از ما تعریف و تمجید کنند.سال‌هاست که نگران حقوق بشر آمریکاهستیم!!!

تا کی باید از قوانین پوسیده یک قرن پیش استفاده کنیم!!!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1400-11-15] [ 09:41:00 ب.ظ ]

تحکیم باور های کودک ...

باور کودک در سایه والدین مومن

7?والدین برای کودک جایگاه ویژه ای دارند و این #پدر و #مادر هستند که به خصوصیات فرزند آگاهی دارند و از نقاط ضعف و قوت فرزند خبر دارند، و خصوصا وقتی #تربیت با #محبت عجین می‌شود می‌تواند اعجاز کند.در حقیقت شخصیت کودکان نشان دهنده #لایه #پنهانی رفتار والدین هستند.برای انتخاب ارکان این بنیان مهم رسول اکرم فرمودند: وقتی کسی به خواستگاری دختر شما آمد اگر اخلاق و دینش را پسندیدید با وی وصلت کنید، و جواب رد ندهید، که اگر ازدواج شما برخلاف این دستورات انسانی باشد مفاسد فراوان و گرفتاری‌های زیادی دامنگیرتان خواهد شد». چون اکثریت نسل تربیت شده هر خانواده رنگ و بوی همان خانواده را دارد.???

#ادامه دارد…

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 12:23:00 ب.ظ ]

قصه پسرهای محله ...

میخوام یک قصه پر غصه‌ای را بگم! در روزگار گذشته مثلا 60 سال پیش  توی محله ما از سر کوچه گرفته تا ته کوچه پر از خانه بود! هر خانه‌ای هم کم کمش پنج تا پسر داشتند، همسایه دیوار به دیوار ما هشت تا پسر داشت! پسر‌های سالم درسخوان، زبر و زرنگ، فعال! ظلم شاه غوغا می‌کرد! علما هم آشکارا جرات روشنگری نداشتند! اگر سخنی می‌گفتند با لفافه و کنایه که ساواک نفهمه که منظورشان از ظالم چه کسی هست! از تاریخ و ظالم های تاریخ، فرعون و نمرود می‌گفتند!

هرکسی زیر زمینی فعالیت می‌کرد! چون زیر زمینی بود، کسی اشتباهات شان را متوجه نمی‌شد! یعنی واقعا برای از بین بردن ظلم شاه و آمریکا تلاش می‌کردند.توی این گروه‌های زیر زمینی یک گروه اسم خودشان را گذاشتند مجاهدین خلق! داستان خلق هم برای خودش یک بهانه شده بود! فداییان خلق! توی محله ما که گفتم از سر کوچه تا ته کوچه پر بود از پسرهای نوجوان و جوان، بعضی‌ها دنبال لات بازی.بودند! بعضی خشک مقدس بودند!بعضی توی سرشون یک فکرهایی داشتند! اما برای بقیه رونمی‌کردند!

خانواده‌ها هم به پسرهای خشک مقدس و آنهایی که اهل مثلا فکر بودند افتخار می‌کردند؛ بی‌خبر بودند از تشکیلاتشان! یک عده توسط ساواک دستگیر شدند. آنهایی که واقعا بچه مسلمان بودند و هدف مقدسی داشتند، معتقد به مبارزه با ظلم شاه و آمریکا بودند، در زندان‌های ساواک به شهادت رسیدند. البته با لو دادن آن دسته مجاهدین خلق که با التقات وارد تشکیلات شده بودند. مثلا برای اینکه مخارج گروه را بدست بیاورند به طلا فروشی‌ها دستبرد می‌زدند.برای همین بینشان شکاف افتاده بود.بچه مسلمان‌ها قبول نداشتند، برای پیروزی بر ظالم خودمان ظلم کنیم! ساواک شناسایی کرد آنهایی که برای پیروزی بر ظالم، ظلم می‌کردند را انتخاب کرد.مسعود رجوی شد سر کرده مجاهدین خلق، از زندان آزاد شد. با پیروزی انقلاب شروع کردند به سهم خواهی. وقتی دیدند کسی آنها را تحویل نمی‌گیرد، شروع کردند به ترور مردم از زن و کودک و پیر و جوان تا بمب گذاری شهدای هفت تیر…!

بعدا در دفاع مقدس مزدور صدام و آمریکا شدند، در عملیات مرصاد به ایران حمله کردند و عده زیادی از مردم را به شهادت رساندند.

پسرهای محله ما هم، دستشان به خون مردم آلوده شد.یکیشون زمان جنگ وارد ارتش شد در جبهه خودی برای صدام سلاح جمع می‌کرد. در زیر خاک پنهان می‌کرد تا منافقین که ستون پنجم دشمن بودند، رزمنده‌ها و بسیجی‌ها را در جبهه خودی به شهادت می‌رسانند! یکی دیگر از پسرها با بمب گذاری زیر پل بزرگی در تهران قصد منفجر کردن داشت که توسط مردم لو رفت و دستگیر شد.  همه آن پسرها چه از جنس فکورشان و چه خشک مقدشان هر کدام به نوعی هلاک شدند. بعضی هم که موفق به فرار از ایران شدند به اردوگاه اشرف پناه بردند توسط حمله حشد الشعبی به هلاکت رسیدند. و بعضی دیگر در کشورهای اروپایی نمایندگی منافقین را به عهده داشتند، بعد از سالها افسردگی و آلزایمر مردند!

متاسفانه بعد از این همه جنایت منافقین، بعضی از طلاب که اطلاعی از این مفسدین ندارند، معترضند که چرا به منافقین توهین می‌کنید. نباید لعنت بفرستید!!!

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[شنبه 1400-11-09] [ 05:33:00 ب.ظ ]

چالش تربیت ...


6?بنابراین انسان تحت تأثیر #محیط #خانواده در برخورد با افراد و مقررات حاکم بر آن به #باورهایی می‌رسد ، در صورتی که خارج از اصول و فروع دین باشد، تغییر آن در بزرگسالی بسیار سخت و اکثراً غیر ممکن می‌شود.با توجه به این که #روح‌تقلید در بشر اندک اندک تأثیر می‌کند و اصولاً تمامی رفتارهای تربیتی به مرور بر انسان اثر می‌گذارد و این جاست که خانواده و سایر مراکز تربیتی برای انسان به صورت #الگو می‌شود و کودک با چنین روحیه‌ای از این و آن، سرمشق و الگو می‌گیرد، تقلید می‌کند، و خود را با شرایط موجود خانواده تطبیق می‌دهد، و اولین الگوهای خود را از اعضای خانواده انتخاب می‌نماید.???

#ادامه دارد…

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-11-04] [ 07:35:00 ب.ظ ]

خط خال لب گونه ...


5?متاسفانه کمترین توجه به این انتخاب سرنوشت ساز می‌شود! فقط روی گزینه‌های مادی و ظاهری سرمایه گذاری می‌شود، که نتیجه خانمان سوز آن را در این روزها می‌بینیم!?فرزندان بی‌مسؤلیت و خانوادهای از هم پاشیده، فرزندان طلاق، بزه‌کاران نوجوان، همه ریشه در همین انتخاب‌ها دارد!این نشان از اهمیت کانون خانواده و تأثرات آن‌ها بر یکدیگر است که باید از ابتدا به فکر آن بود. فقط به فکر #خط و #خال و #پول و #ظواهر نباشیم. نگاه کنیم کدام دختر و پسر سبک دینی دارد، در چه خانواده‌ای بزرگ شده، با چه لقمه رشد کرده است. طبق قول معصوم از گل روئیده در مزبله دوری کنید.???

#ادامه دارد…

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 07:22:00 ب.ظ ]

همسران خبیث ...

#خانواده:
4?نخست این #خانواده است که خشت بنیادین #شخصیت کودک را بنا می‌گذارد، و مسؤلیت مستقیم در #تربیت دارد و به همین جهت مورد سلام #فرشتگان قرار می‌گیرد.
اولین کانون مهم تربیتی است که شخصیت اطفال در رابطه با #اخلاق و #رفتار اهل خانواده، شکل می‌گیرد. بر همین اساس سفارش قرآن به انتخاب بهترین گزینه برای #مربیان این #واحد به ظاهر کوچک اما با کارایی #بزرگ برا ی ساختن انسان است « #الْخَبِیثاتُ #لِلْخَبِیثِینَ وَ #الْخَبِیثُونَ #لِلْخَبِیثاتِ وَ #الطَّیباتُ #لِلطَّیبِینَ وَ #الطَّیبُونَ #لِلطَّیباتِ أُولئِكَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِیمٌ» در انتخاب همسر و هم شأنی زن و مرد قرآن می‌فرماید: زنان پليد براى مردان پليدند، و مردان پليد براى زنان پليد. و زنان پاك براى مردان پاكند، و مردان پاك براى زنان پاك. اينان از آنچه در باره ايشان مى‏گويند بركنارند، براى آنان آمرزش و روزىِ نيكو خواهد بود.???

#ادامه دارد…

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 01:56:00 ب.ظ ]

تربیت و نقش معلم ...


3?مکتب آسمانی اسلام، در چهارده قرن پیش، به این نکته مهم، یعنی #تأثیر #محیط بر #تربیت توجه کامل داشته است؛ لذا در عربستان که زمانی کانون توحید و مهد یکتاپرستی بود و بر اثر فاصله زمانی از پیامبران پیشین از جامعه انسانی سقوط کرده بودند؛ خداوند پیامبر آخرین را مبعوث فرمود تا انسانیت مرده را حیاتی دوباره ببخشد؛ و با نزول قرآن #آیین زندگی را با #معلم آن به سوی بشر فرستاد تا از ذلت حیوانیت خارج شوند به همین منظور برای هر لحظه زندگی برنامه‌ای را منظم کرد، از #خانواده که کوچک‌ترین واحد است تا بزرگ‌ترین آن مانند #جامعه و مسائل مربوط به آن مثل #تعلیم و #تربیت و روش #زمامداران و #مربیان و غیره را در تحت برنامه قرار داد.???

#ادامه دارد…

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-11-03] [ 05:11:00 ب.ظ ]

نسلی در هدر ...


2?بنابراین خشت بنیادین تربیت در #خانواده نهاده می‌شود و درکنار رشد تحت تاثیر #رسانه قرار می‌گیرد، بدون اینکه والدین متوجه باشند افکار کودک سامان دهی می‌شود. بعد با همین پیش زمینه ها به دبستان رفته و با #دوستان و #همسالان آشنا می‌شود و تا دانشگاه ادامه می‌دهد، در این مراکز هم زیر نظر #مربیانی رشد می‌کند که با همان تربیت و از کف همان جامعه عهده دار تربیت او هستند و همه این مجموعه در دایره سیاست #حاکمان قراردارند .مانند دانه های یک تسبیح به یک دیگر متصل هستند .???

#ادامه دارد…

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1400-11-02] [ 09:56:00 ق.ظ ]

تاثیر محیط و تربیت ...

1? ????

#بخش_اول_تربیت مسئله آینده روشن فرزندان دغدغه ذهنی خانواده‌های متدین می باشد، با اینکه فرزندان در خانواده‌های خوب تربیت می‌شوند ولی بعد از جدا شدن از خانواده راهی جدای از والدین را انتخاب می‌کنند!در این راستا با توجه به آیات و روایات که حجم بسیاری از گزاره‌های دین به تاثیرگذاری #والدین، #مربیان، #رسانه، #دوستان،#حاکمان، پرداخته است؛ متوجه می‌شویم که #محیط_اجتماعی در شکل گیری شخصیت هر فرد موثر می‌باشد.???

#ادامه دارد…

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 09:12:00 ق.ظ ]

صندلی داغتر از داغ ...

شمشیر در دست زنگی مست

#حرف تلخ

از زمان‌های خیلی دور در حوزه‌ها رسم بود، استاد اخلاق کتاب منیه‌المرید را به طلاب آموزش می‌داد. هرچند متن کتاب آموزش نظری بود، اما استاد تلاش می‌کرد که گفته‌هایش را با رفتارش عملا آموزش دهد.

متاسفانه به روزگاری رسیدیم، که بعضی از معاونت‌های مرکز تلاش در ریشه‌کن‌کردن اخلاق طلاب دارند. مثالا طلبه‌ای که به مدیریت انتخاب کردم، آموزش می‌بیند و ماموریت دارد، تا با مؤسس محترم و استادش و مدیر اسبق خودش رفتار بی‌ادبانه داشته باشد. اصلا از هدفش کوتاه نمی‌آید، تا جایی که اگر کادر مدرسه و طلاب به مؤسس و استادشان سلام کنند، توبیخ و یا اخراج می‌شوند. حتی طلبه نخبه‌ای که تقاضای مجوز تدریس دارد او را به مرکز استان معرفی نمی‌کند، چون که تو با استاد و مؤسس محترمانه رفتار داشتی!

 به طلابی که غیر حضوری سطح 3 مشغولند تهدید می‌کند اگر با مؤسس سلام‌علیک داشته باشید تایید اخلاقی‌تان را امضا نمی‌کنم. آسیب‌هایی که از این رهگذر به مرکز مدیریت و طلاب می‌زند بسیار جبران ناپذیر است. چون شهر کوچک و محدود است و مردم با مؤسس سالهای متمادی زیست کرده‌اند . کودکانشان را روزی نام گذاری کرده است، اکنون آنها جوانان برومندی شده‌اند؛ ایشان را پدر معنوی خود می‌شناسند. مدیر هم چون غیر بومی است در اجتماع حضور ندارد، لذا خشم مردم را متوجه نمی‌شود. در لاک خود بین خانه و مدرسه رفت و آمد دارد. در مدرسه‌ای که خودش تنهایی نامه رسانی دارد .نه طلبه‌ای در مدرسه هست نه کادری. کرونا به کمکش آمده است.

 کارش به جایی رسیده که همسرش وارد مسجد حوزه می‌شود و استاد را آنجا می‌بیند شروع به فحاشی می‌کند، به سرایدار پیر که جای پدرش هست کتک می‌زند، با هیات امنا دعوا می‌کند، با همسایگانش در مجتمع اساتید درگیر می‌شود!با تاسف صندلیی که باعث انحراف “طلبه‌‌ی مدیر” شد و در خط انحراف افتاد!

بسیاری از طلاب برای همین تهدید ها برای ادامه تحصیل در سطح سه و دو در جامعه الزهرا شرکت می کنندتا از تهدیدهای او در امان باشند!

صندلی مدیریت دادن به کسی که قلب و روحش به صندلی چسبیده است، برای نگهداری آن بسان کسی می‌ماند که مست است و شمشیر در دست دارد، و دائم در گوشش نجوا می‌شود که بزن و بکش، او بازدن شمشیر در حقیقت خود را می‌زند!!! متاسفانه دوستان و یاران دنیاییش که او را طعمه کرده اند به کمک او نمی‌آیند و هر لحظه در غرقاب متعفن ناسپاسی و بداخلاقی فرو می رود!!!

چونکه مدیر از آنها تنها یک چیز می‌خواست که به موسس و استاد توهین کنید، کاری که آنها حاضر نشدند انجام دهند، با سابقه 20 ساله در معاونتشان رفتند!

معلوم می‌شود که از به بعد کتاب “توهین المرید” عملی _ شفاهی معاون مرکز در برنامه درسی طلاب گنجانده شده است!!

از مسئولین کوثرنت تقاضا دارم برای هدایت معاونان مرکز هم گزینه‌ اخلاقی انتخاب کنند، تا بعد از باز نشستگی ناچار نشوند نفر به نفر زنگ بزنند و از کسانی که به ظلم و توهین و تحقیر رفتار کردند حلالیت  بطلبند، البته اگر توفیق پیدا کنند!

موضوعات: حرف تلخ  لینک ثابت
[شنبه 1400-10-18] [ 05:11:00 ب.ظ ]

حاج قاسم زنده‌تر ...

دشمن بیدین از شهید حاج قاسم سلیمانی بیشتر از حاج قاسم در اضطراب است؛ چرا که می‌داند شهید زنده تر از جسم مادی در دنیا است. انگار که هشدار خداوند را در مورد زنده بودن شهدا و کارایی آنها را بیشتر باور دارند. وقتی حاجی زنده در دنیا بود نه تصویرش پاره می‌شد و نه تندیسش آتش می‌گرفت.

وقتی به مسؤل اداره ارشاد در منطقه ازاد گفته می‌شود که قرار است برای سردار مراسم یادبود برگزار شود؛ در پاسخ می‌گوید خودشان کشتند و حالا برایش یادبود می‌گیرند!! در همین شهر جلفا شورای شهر با پیکن تندیس شهید فهمیده را از جا کند! از امام جمعه هادیشهر گرفته تا گروه جهادی به این کار اعتراض کردند اعتنایی نکردند! تا سرانجام بنده حقیر با یک فراخوان برای تجمع در مزار شهدا و اعتراض به شورا، نامردها از ترس تسلیم شدند که فراخوان را لغو کنید تندیس را برمی‌گردانیم سرجایش! ما برای دشمنی با شاخص‌های معنوی و دینی که الگو هستند نیازی به دشمنان خارجی آن ور آب نداریم . بخشی از مسئولین ادرات خودمان از دشمنان بی‌دین‌ها صد بار دشمن‌تر هستند. فقط در شگفتم که مسیح علینژاد چرا از کار زشت شورا بیخبر ماند تا رسانه بی بی سی تشویقشان کند!!!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1400-10-17] [ 10:36:00 ق.ظ ]

مردی با عطر و بوی حبیب ...

وقتی برای بعضی از الگوگیری از امام حسین می گفتیم،جوابشان این بود که ماکه نمی توانیم مثل امام حسین باشیم او امام بود! بعد هزارو چهارصد و اندی سال در روزگاری که بیشتر افراد برای خود نمایی یا مقام و و پست دست و پا می‌زنند؛ از میان طوفان فریب و دنیا زدگی مردی پیدا شد که بوی امام حسین داشت، بوی حبیب داشت! پس می‌توان از امام حسین الگو گرفت و این گونه بود و مرد میدان ما الگوی ملی و جهانی مقاومت شد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-10-13] [ 09:34:00 ب.ظ ]

تابوتش را بوسیدم ...

از خبر شهادتش که ذلت دشمن را به دنیا اعلام کرد، دچار شوک عجیبی شدم. بارش اشک بی‌وقفه از چشمانم جاری شد و همچنان ادامه دارد. احساسم می‌گوید که هرگز این اشک تمامی نخواهد داشت.سوزش این داغ همیشه در قلبم باقی خواهد ماند.با دلم در تشیع پیکرش همراهی داشتم. به دوستان کرمانیم سفارش کردم که بر سر مزار حاج قاسم، مرد میدان برو از جانب من به روح بزرگش سلام بفرست.یکی از آرزوهایم زیارت مزارش شد.
دیدم تابوت حاج قاسم را آوردند توی حیاط حوزه گذاشتند، مردانی که تابوت را حمل می‌کردند کنار رفتند، مشغول سینه‌زنی و عزادری شدند من بودم پیکر سردار دلها.تابوتش را بوسیدم، کنارش های های گریستم، روی پیکر سردار باز بود با همان لباس سرداری، دست مجروحش روی سینه‌اش بود. دستش حرکت کرد، … از صدای گریه‌ام بیدار شدم، بالشتم از اشک خیس بود!

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[شنبه 1400-10-11] [ 05:10:00 ب.ظ ]

استفراغ غیرت و حیا به وسیله زنان ...


واقعا تاسف آور است، که وارد پاساژ می‌شوی مانکن‌ها بدون لباس پشت ویترین از پشت و جلو ایستاده‌اند! نامردان جامعه غیرت، حیا، عفت را استفراغ کرده‌اند. می‌خواستم به فروشنده بگویم اگر می‌خواهی از راه حرام و ناموس‌فروشی، بیشتر درآمد داشته باشی، همسر و مادر و خواهر و دخترت را به جای اینها بگذار که زنده تر شیطان تر باشند، برای دزدی روح‌های مضطرب جوانان ??? ولی شرم مانع شد، حتی کنار مانکن‌های برهنه بروم و شکایتم را بگویم. ناچار به 110 گفتم.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 04:32:00 ب.ظ ]

ترور با هوش مصنوعی ...

60سال پیش وقتی داستان‌های تخیلی کیهان بچه‌ها را می‌خواندم، نه من نه نویسنده داستان، باور نمی‌کردیم؛ که یک روزی داستانش واقعی شود.داستان اینگونه بود: تعدادی دانشمند، ربات‌هایی می‌سازند، که توانایی دارند، به جای انسان  عملیات انجام دهد!

ترور شهید فخری زاده در 7 آذر ماه 1399و تنها یک روز پیش از دهمین سالگرد شهادت دانشمند هسته‌ای، دکتر مجید شهریاری، بود.

در این ترور یک سلاح نیمه خودکار که به صورت ریموت و با کمک ارسال و دریافت داده ها از ماهواره هدایت می‌شد به کار رفت؛ سلاحی بلژیکی با وزن حدودی یک تن که به صورت قطعه قطعه وارد کشور و در داخل کشور تجمیع شده است. این نوع خاص از مسلسل قابلیت اتصال به یک یونیت رباتیک را داراست که با استفاده از داده‌های دریافتی و ارسالی، توانایی تشخیص چهره با استفاده از الگوریتم های هوش مصنوعی را دارد. با شناسایی هدف توسط سلاح، اپراتوری که عملیات ترور را کنترل می‌کند باید فرمان شلیک را صادرکند تا با قفل شدن سلاح بر روی هدف خود، شلیک صورت بگیرد. تمام این عملیات از لحظه تشخیص تنها 60 ثانیه زمان برده و دقت کار به قدری بالا بوده که فقط خود شهید مورد اصابت قرار گرفته و حتی یک تیر هم به همسرشان که تنها حدود 25 سانتی متر با ایشان فاصله داشته برخورد نکرده است. اصابت تیر به محافظ ایشان هم تنها به دلیل قرار گرفتن وی در مسیرگلوله بوده است. اما آنچه که پیشرفته بودن این سیستم را بیشتر نمایان می‌کند این است که پیش از شلیک به هدف اصلی، ابتدا نقاط حساس خودروی حامل هدف شناسایی و سپس به آنها شلیک شده، در ادامه و با توقف خودرو، هدف اصلی مورد اصابت قرار گرفته است، آن هم در شرایطی که دیگر چهره هدف قابل تشخیص نبوده؛ این به خوبی نشان می‌دهد بایک بار شناسایی و تایید آن، سلاح بر روی هدف تا پایان عملیات قفل شده است.کافی است تمام اینها را در کنار شیوه های پیشین ترور دانشمندان هسته ای قرار دهیم.

توضیح زیادی لازم نخواهد بود تا لزوم قانون گذاری و پرداخت به مسائل حقوقی استفاده ازفناوری هوش مصنوعی در صنایع نظامی و اقدام سریع برای برنامه ریزی و تدوین اسنادی مشخص جهت پیشرفت در این حوزه، احساس شود.کمپینی که سال 2015 ایان ماسک، صاحب شرکت فضا راه انداخت نیز با موضوعی مشابه و با هدف جلوگیری از استفاده ازجنگ افزارهای خودکار و مبتنی بر هوش مصنوعی بوده که هزاران نفر از سرتاسر جهان و به طورخاص دانشمندانی چون استیون هاوکینگ به آن پیوستند. در همین راستا سازمان ملل نیز شروع به فعالیت کرده است و دور از انتظار نیست روزی که قوانین و چهارچوبهایی جهانی برای استفاده از هوش مصنوعی جهت جلوگیری از دستیابی به سلاح های جنگی وضع شود و کشورهای دیگر برای تقویت حتی پدافندی خود مجبوربه پاسخگویی در قابل چنین تعهداتی باشند. تعهداتی که بی شک سازندگانش را موظف به پایبندی به هیچ چیزی نمیکند و تنها سدی است برای جلوگیری از دسترسی کشورهای دیگربه این فناوری.

نشریه پلاک1

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-09-08] [ 02:51:00 ب.ظ ]

طلبه ای که مردنی بود ...

طلبه ای که مردنی بود

آمد پیشم گفت: دارم می میرم.
گفتم:دکتر دیگه‌ای، خارج کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن؛گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
گفتم:ان شاء الله خدا کریمه، بهت سلامتی میده.
با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟
فهمیدم آدم فهمیده ای است.
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟
گفت: از وقتی فهمیدم دارم می میرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم کارم شده بود در اتاق موندن و غصه خوردن. تا اینکه یک رو به خودم گفتم تا کی#منتظر مرگ باشم؟
خلاصه یک روز از خونه زدم بیرون مثل همه شروع بکار کردم. اما با مردم فرق داشتم، چون قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت.
خیلی مهربون شدم، دیگه رفتار ای غلط مردم اذیتم نمی کرد. با خودم گفتم بگذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن. آخه من#رفتنی ام و اونا انگار نه.
سرتونو درد نیارم من کار می کردم اما حرص نداشتم بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم ودوستشون داشتم. ماشین عروس که می دیدم ار ته دل شاد می شدم و دعا می کردم.

گدا که می دیداز ته دل غصه می خوردم و بدون اینکه حساب کنم کمک می کردم. مثل پیرمرد! برا جونا آرزوی خوشبختی می کردم. الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم.
حال سوالم اینه که من به خاطر #مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن رو قبول می کنه؟
گفتم: بله، اونجور که یاد گرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه.
آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر، داشت می رفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟

گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!

یک چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرر وقت دارم. با تعجب گفتم : مگه بیماریت چیه؟

گفت: بیمار نیستم!!

گفتم: پس چی؟

گفت:فهمیدم #مردنیم، رفتم دکتر گفتم: می تونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه!

گفتم: خارج چی؟ و باز گفتنند:نه! خلاصه حاجی ما رفتنی هستیم کی اش فرقی داره مگه؟ باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد…!

پناهیان

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1400-08-25] [ 11:52:00 ب.ظ ]

شفا گرفتن از بانو ...

بابی انت وامی یا فاطمه معصومه

بعداز بیست و دوسال دوباره دچار همان بیماری شدم. دنده‌هایم بسیار دردناک شد، آن زمان چندین ماه طول کشید با مراجعه به انواع پزشگان تبریز و تهران از مغز و اعصاب گرفته تا ارتوپد و خوردن دارو‌های گوناگون، تا اینکه یک پزشک تشخیص داد که به جهت مشکل اعصاب است و ما سلامت را با خوردن طولانی دارو‌های اعصاب بازیافتیم.

 حالا دوباره همان عارضه گرفتارم کرد و من دیگه آن توان گذشته را نداشتم و یافتن آن دکتر برایم مشکل بود.

باز دوباره تجویز دارو‌های گوناگون شروع شد ولی هیچ اثری نداشت .

شب شهادت بانوی کرامت رسید و من باز به پیشگاه بانو از راه دور زیارت نامه خواندم، و با این بیان از ایشان درخواست شفا کردم؛ ایشان را به پهلوی شگسته مادر گرامی شان حضرت زهرا علیها السلام قسم دادم و عرض کردم، بی بی جان من مجاور خودتان در قم بودم ، حالا که از قم مرا به هجرت و ماموریت فرستادی، شفای این درد را کرامت بفرما!

و بعد از زیارت با درد خوابیدم و نیمه شب که بیدار شدم هیچ دردی در پهلویم احساس نکردم.


بابی انت و امی یا فاطمه معصومه

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
 [ 11:00:00 ق.ظ ]

یوز، نامی که دشمن پسندید ...

https://www.alef.ir/news/3961125018.html

صد‌ها گزارش و خبر درباره ضرورت حفاظت از یوز ایرانی بر صفحه روزنامه‌ها و مجلات نشست، ده‌ها کارشناس اروپایی و آمریکایی برای کمک به کارشناسان محیط زیست کشورمان و آموزش چگونگی حفاظت از این حیوان زبان‌بسته عازم ایران شدند، تصویر یوز ایرانی روی پیراهن ورزشکاران در تیم‌های ملی کشورمان نقش بست، سریال پر بیننده «پایتخت» یکی از قسمت‌های این سریال را به یوز ایرانی اختصاص داد و مورد تقدیر سازمان حفاظت از محیط زیست قرار گرفت، سازمان صدا و سیما چند فیلم مستند از یوز ایرانی با دوربین‌های دید در شب تهیه و پخش کرد، صدها تابلو با مضمون «محل عبور یوز ایرانی» در کناره جاده کویری شرق کشور از گرمسار تا سمنان و دامغان و شاهرود و سبزوار تا نیشابور نصب شد و… هیچکس نپرسید چه شده که یکباره یوز ایرانی و حفاظت از آن به یکی از اصلی‌ترین مسائل کشورمان تبدیل شده و چرا منطقه کویری سمنان و شاهرود تا این اندازه مورد توجه کارشناسان آمریکایی و اروپایی قرار گرفته که سفرهای پی در پی آنان به ایران و حضور شبانه روزی آنها در این منطقه را به دنبال داشته است؟!

پ ن

کلاه گشادی که بر سرمسؤلان رفت!یک باره یوز ایرانی مهمترین موضوع ایران شد. دشمن در هر برنامه‌ریزی که برای نابودی کشورها تنظیم می‌کند اهداف چندگانه‌ای را در نظر می‌گیرد. تا از چندین تیری که آماده کرده است؛ در صورت موفق نشدن همه بتواند چند تایی را به هدف بزند.

بعد از دستگیری جاسوسان و روشن شدن بهانه یوز برای جاسوسی، متاسفانه نفوذ کار خودش را کرد! دیگر نام ملی پوشان ورزش کشور تغییر کرده است آنها را در میادین ورزشی بین‌المللی به نام یوز ایرانی می‌شناسند. نامی که هیچ بار ارزشی برای جوانان ندارد فقط جوان ورزشکار ما باید افتخار کند که شبیه یک حیوان وحشی درنده است، نه یک انسان! دشمن هنوز  در حال بهره برداری از پروژه ی نفوذ می‌باشد.

حتما در آینده عده‌ای از عاشقان ورزش تیم ملی ایران نام کودکانشان را هم یوز خواهند گذاشت.

این همه الگوهای دینی فرهنگی ملی داریم، از ایران باستان مثل رستم و دوران خودمان شهدایی که هم ورزش کار بودند، مثل شهید هادی  و بسیاری دیگر که هر کدام یلی بودند؛ که بار ارزشی انسان ساز دارد، باید نام یک حیوان درنده وحشی را بزرگ کنند و به خورد جوانان ورزش دوست بدهند!

همین مسؤلان هیچ وقت برای فرهنگ سازی سبک زندگی اسلامی این گونه شتابان عمل نکردند!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1400-08-22] [ 12:06:00 ب.ظ ]

زنگوله گردن گربه ...

مصوب جلسه427 مورخ84/10/13شورای‌فرهنگ‌عمومی

وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات

2ـ مسدود کردن سایت‌های ضداخلاقی و ضدحجاب بر اساس مصوبات کمیته پنج نفرة مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی.

6ـ برخورد با مؤسسات اینترنتی که دسترسی به سایت‌های غیرمجاز را فراهم می‌نمایند، و جلوگیری از فعالیت‌ آنها.

این دو بند بالا از مصوبه 30 صفحه‌ای جلسه شورای فرهنگ عمومی است. بند های دیگر آن هم بسیار جذاب و عالی هستند.متاسفانه اجرای آن همچنان لنگ است. این ماجرا مثل داستان گربه مزاحم و موشهای گرفتار شده است. گروه موشها از دریده شدن توسط گربه در همسایگی شان به تنگ آمدند. در تجمعی اعتراض آمیز چند نفر از نخبه ها نقشه‌ای ناب کشیدند. نقشه این بود، که زنگوله‌ای را به گردن گربه بیندازند تا هروقت بسوی آنها آمد از صدای آن فرار کنند. همه موشها با کف و هورا پنج موش نخبه را تشویق کردند! اما هنگام اجرای عمل که شد حیران شدند که چگونه زنگوله را به گردن گربه آویزان کنند! این بندها خیلی زیبا طراحی و نوشته شده است. باید وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات آن را اجرا کند! چرا اجرا نمی‌شود!؟

با بقیه مصوبات کاری ندارم بماند. شبکه‌های خارجی مثل اینستا بماند!   چون مدیریت آن از خارج کشور اجرا می‌شود! مدتی است در شبکه‌های اجتماعی و مجازی داخلی مثل ایتا برای جذب جوانان از تصاویر بی‌حجاب دختران در آغوش مردان استفاده می‌شود.بارها گزارش آن را فرستادم متاسفانه هیچ اتفاقی نیفتاد! این بندها فقط برای روی کاغذ‌ها می‌ماند، کسی پیدا نمی‌شود تا اجرا کند.هروقت موشها برای زنگوله انداختن گردن گربه کسی را یافتن باید بپرسیم از کجا ؟!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-08-20] [ 01:06:00 ب.ظ ]

دریای ادرار ...

حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
مَگَسی بر پرِكاهی نشست كه آن پركاه بر ادرار خری روان بود. مگس مغرورانه بر ادرار خر كشتی می‌راند و می‌گفت: من علم دريانوردی و كشتي‌رانی خوانده‌ام. در اين كار بسيار تفكر كرده‌ام. ببينيد اين دريا و اين كشتی را و مرا كه چگونه كشتی می‌رانم. او در ذهن كوچک خود بر سر دريا كشتی می‌راند آن ادرار، دريای بي‌ساحل به نظرش مي‌آمد و آن برگ كاه كشتي بزرگ ، زيرا آگاهی و بينش او اندک بود. جهان هر كس به اندازه ذهن و بينش اوست. آدمِ مغرور و كج انديش مانند اين مگس است. و ذهنش به اندازه درک ادرار الاغ و برگ كاه.
پ ن
چه بسیارند افرادی که برای بدست آوردن پست و مقام، صندلی مدیریت را، کشتی می‌پندارند و پول را دریایی که در آن کشتی رانی می‌کنند.
برای ماندن روی این دریا دست به هر کاری می‌زنند. به دوستی‌های گذشته پشت پا می‌زنند.همه اخلاقیات را زیر پا له می‌کنند.درست تر آن است که بگوییم  اخلاقیات را استفراغ می‌کنند. تلاش می‌کنند تا با حذف کردن دوستان بر امواج سوار شوند.گمان می‌کنند که در دریا پارو می‌زنند تا به بالای آبشار برسند.
غافلند از فرو رفتن در گرداب. زمان خیلی زود دیر می‌شود. عاقبت ادرار خر به ته می‌رسد؛ دریای مدیریت ته می‌کشد.
کتاب مثنوی معنوی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1400-08-15] [ 10:41:00 ب.ظ ]

چادر و چفیه... ...

آنان چفیه داشتند… من چادر دارم….

من چادر می‌پوشم، چادر مثل چفیه محافظ من است…

آنان چفیه می‌بستند تا بسیجی وار بجنگند…من چادر می‌پوشم تا زهرایی زندگی کنم…

آنان چفیه را خیس می‌کردند تا نَفَس هایشان آلوده‌ی شیمیایی نشود…من چادر

می‌پوشم تا از نفَس‌های آلوده دور بمانم…

آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می‌پوشاندند تا شناسایی نشوند…من

چادر می‌پوشم تا از نگاه‌های حرام پوشیده باشم…

آنان چفیه را سجاده می‌کردند و به خدا می‌رسیدند …من با چادرم نماز می‌خوانم

تا به خدا برسم…

آنان با چفیه زخم‌هایشان را می‌بستند …من وقتی چادری می‌بینم یاد زخم پهلوی مادرم می‌افتم…

آنان با چفیه گریه‌های خود را می‌پوشاندند… من در مجلس روضه با چادر صورتم را می‌پوشانم و اشک‌هایم را به چادرم هدیه می‌دهم…

آنان با چفیه زندگی می‌کردند… من بدون چادرم نمی‌توانم زندگی کنم…

آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده‌اند… من چادرسیاهم را محکم می‌پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم.

زهرا

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[جمعه 1400-08-14] [ 02:57:00 ب.ظ ]

وقتی طلبه شدم ...

وقتی طلبه شدم، انگیزه‌ای جز طلبگی نداشتم. حتی دوستانم می‌گفتند که از آقای مدیرمان بپرسم که به ما مدرک می دهند یا نه؟
پاسخ دادم من که دنبال مدرک نیستم برای چی بپرسم! سال 1368از سال 61 بود.من طلبه پاره وقت جامعه الزهرا بودم. برای طلبه شدن با توجه به سوادی که داشتم چون مدرک نداشتم در کلاس نهضت سواد اموزی شرکت کردم . هشت سال زحمت تحصیل غیر حضوری دیپلم را تحمل کردم تا بتوانم در حوزه ثبت نام کنم. فقط برای طلبه شدن.
7سال خواندم تا سطح یک را به پایان رساندم. با اینکه در ضمن تحصیل در حوزه دانشگاه را هم تمام کردم احساس کردم بی سوادم!
نامه نوشتم به جامعه الزهرا و تقاضای ادامه تحصیل کردم. دعا ها اثر کرد، نامه شرکت در سطح دو آمد. باز غیر حضوری ادامه دادم.
در همان ایام که برای امتحان رفته بودم جامعه الزهرا در محل اسکان خواب دیدم که پشت در اتاقی که نیمه باز بود با یکی همکلاسی هایم ایستادیم و به حضرت زهرا سلام الله علیها عرض سلام می‌کنیم! همیشه دنبال تعبیر خوابم بودم؛ تا اینکه سال 1378 پیشنهاد مدیریت حوزه را پذیرفتم.مدرسه‌ای با نام حضرت فاطمه تاسیس کردم.خوابم تعبیر شد.
یک روز اطلاعیه دریافت مدرک را روی تابلو دیدم. با خودم گفتم حدیثی داریم با این مضمون، در پرسیدن عجله نکن به وقتش پاسخ را خواهی یافت.وقتی آزمون سطح سه را دادم، از نتیجه آزمون بی اطلاع بودم. در عالم رویا دیدم با اینکه چادر دارم اما زبرجد‌های سبز رنگ بالای مقنعه‌ام وجود دارد هرکاری می‌کنم از زیر چادر بیرون می‌زند! خواب را همسرم تعبیر کرد که در رشته تفسیر قبول شده‌ای، علوم دینی بدون اینکه خودت بخواهی خودنمایی می‌کند. همزمان بامدیریت و تدریس تحصیل در سطح سه ادامه دادم، تاسال 1393 تمام کردم.هر چه بیشتر خواندم، هنوز هم احساس می‌کنم که چیزی نمی‌دانم، مجهولاتم بیشتر شده است. افسوس که مدت چهل سال است از قم دور شده‌ام نتوانستم در سطوح بالاتر ادامه دهم!از سال 1361 برای طلبه شدن شروع کردم تا سال 1393 تمام کردم، یعنی 33 سال برای انگیزه ام تلاش کردم و هیچ وقت خسته نشدم.هنوز هم دنبالشم که ادامه دهم.
حاصل تحصیلاتم 20 سال مدیریت و تالیف 4 جلد کتاب شد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 10:07:00 ق.ظ ]

انحراف گام به گام ...

همیشه انحرافات گام به گام شروع می شود. قرآن همین خطر گام به گام هشدار داده است.وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ، از گامهای قدم به قدم شیطان پیروی نکنید. خطراتی که در چهل سالگی انقلاب گام به گام متدینین را بسوی انحراف می برد! مثلا یکی از آنها نماز جمعه است، که نامش نماز عبادی-سیاسی است. که باید در نماز جمعه از عدالت دم زد و از سیاست‌های نظام و مبارزه با ظلم و فساد هشدار داد. متاسفانه مدتی است که سکان نماز جمعه بدست لیبرالهای معتقد به جدایی دین از سیاست گیر کرده است! برای همین هرکسی که از فساد و جلوگیری از آن در تریبون نماز جمعه سخن بگوید حذفش می کنند.اولینشان دانشمند معظم آقای رحیم پور ازغدی بود که فرمود اگر چند تا از مسئولین مفسد در نماز جمعه شلاق بخورد جامعه اصلاح می شود. به دنبالش امام جمعه لواسان وقتی مفسدین لواسان را معرفی کرد، او را حذف کردند.این یعنی تقطیع عدالت. از این کار چه کسانی بهره می‌برند و خوشحال می‌شوند. مشخص است کسانی که دوست دارند اختلاص و فساد کنند. آنقدر بخور بخور بکنند تا بعد از بیست سال گند فساد‌شان لبریز شود.
عده‌ای با پول بیت المال به خارج بگریزند و عده‌ای کاخ‌های بلند بسازند! قوه قضاییه با بلدوزر و پیکن آن را چاره کند! این تخریب چه نتیجه‌ای دارد! جز حیف و میل بیت المالی که خراب شده،نخاله‌های آن  باعث تخریب محیط زیست هم می شود.
یا فرزند شهیدی که به علت عدم رسیدگی به مشکلش خود سوزی کند! و آن دیگری چاره ی ظلمی که بهش شده را در سیلی زدن به استاندار جدید بداند!
وقتی مامومین از زمین خواری امام جمعه‌ای شکایت می کنند، پاسخ مسئولین ائمه‌جمعه این باشد، که جوان است و زندگی لازم دارد. متاسفانه این‌گونه آموزش‌های غفلت آور در بقیه سطوح جامعه بصورت چشمگیر وجود دارد. مثلا در مرکز مدیریت به مدیر آموزش می‌دهند که به پیش کسوتی که موسس حوزه است و اساتیدی که تو را پرورش دادند اهانت کن!
این همان گامهای شیطان است که در حال پیشروی است.نمی‌دانیم که در اثر غفلت این گونه شده‌اند یا چیز دیگر!!
آن دیگری در حوزه قوه قضائیه به شورای حل اختلاف، حقوق می گیرند تا ایجاد اختلاف کنند!

قوانینی که با هم تعارض دارند.
وقتی برای انحصار وراثت به آنها مراجعه می کنی، می گویند از ثبت احوال نامه اسامی وراث را بیاورید. وقتی نام یکی از وراث در ثبت احوال به عللی پیدا نمی‌شود.وارث مفقود در ثبت احوال هم حاضر نیست کد ملی بدهد تا نامش پیدا شود. می‌گویند بدون نام آن نفر استشهاد بیاورید. بعد ارث را به تعداد همه وراث تقسیم کنید، سهمش را به حساب دادگاه بریزید هر وقت آمد بگیرد. مشکل اینجا شروع می شود، که آن وارث گمشده پیدا می‌شود و شکایت می‌کند که این وراث کلاه برداری کردند. متاسفانه شورای حل اختلاف به آن‌ها می‌گوید ما این کار را نکردیم. وراث خودسرانه اینگونه عمل کردند. قاضی حکم می دهد که باید سهمشان را از خانه مشا بدهید.دادگاه دادگاه کشی بین فامیل و برادران شروع می شود. وقتی به قاضی القضات نامه شکایت می‌دهیم باز وراث را به همان شورای ایجاد اختلاف می‌فرستند. آنهاهم حاضر به پذیرش خطای خود نیستند. به نظر شما چه جوابی بدهند خوب است؟! می گویند «بلکه ما به شما گفتیم سر بریده بیاورید ! شما چرا قبول کردید و انحصار وراثت بدون نام آن وارث گمشده آوردید»!!!
این‌ها هم زمینه فساد در جامعه و انتقام گیری شخصی افراد می‌شود. برای همین بعضی خود سوزی بعضی به استاندار سیلی می‌زنند، بعضی  مصیبت ها را در آینده خواهیم دید …!

موضوعات: دلنوشته, مطالبات مردم  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-08-09] [ 01:22:00 ب.ظ ]

هشداری مهم برای جهانیان ...

من محمد را دوست دارم

 

هشداری مهم برای خوشبختی و بدبختی جهانیان، هدیه‌ای‌ که حضرت با بعثتش به انسانیت بخشید. امر مهمی که سبب پریده شدن رنگ ایشان شد.

خوشبختی جاودانه و بدبختی ابدی. چه خبری مهمتر از این سخن می‌تواند برای بشریت باشد. انسانی که تمام تلاشش برای خوشبختی است، پیشاپیش از گوهر خوشبختی با خبر باشد. عقل حکم می‌کند که گوهر را شناسایی کن و برای خودت حفظ کن. از سوی دیگر انسان عاقل باید دنبال شناسایی خطراتی باشد که خوشبختی اورا نابود می‌کند.با این توضیح پذیرش دعوت حضرت رسول مهربانیها، پیروی از دین اسلام و حفظ آن سبب شهادتها و رشادتهای شهیدان و جانبازان در طول تاریخ اسلام شده است.تا گوهر خوشبختی جاوادانه را حفظ کنند هرچند جسمشان در این جهان نباشد. بدبختی و شقاوت ابدی را از جامعه انسانی دور کنند.

سخن حضرت چه بوده است، که برای حفظ آن خونبهایی به بزرگی خون شهدای کربلا باید پرداخته می‌شد‌!

این بود هدیه حضرت محمد (ص).رسول خدا افتخار می‌کرد که هرگاه از جنگ باز می‌گشت به مسجد می‌رفت و دورکعت نماز می‌خواند.آنگاه که از مسجد بیرون می‌آمد قبل از رفتن به منزل به خانه فاطمه می‌رفت. فاطمه به استقبال پدر می‌شتافت و گریان می‌شد، پیامبر از او می‌پرسید چرا اشک می‌ریزی؟ فاطمه می‌گفت :می‌بینم رنگ رخسار شما پریده است! پیامبر می‌فرمود ای فاطمه خداوند پدرت را به امر مهمی مبعوث کرده که روی زمین خانه و خیمه‌ای نیست مگر که صاحبان آن‌ها ،دعوت مرا بپذیرند، عزت و خوشبختی در آن وارد خواهد شد و اگر نپذیرند، ذلت و خواری در خانه‌شان را خواهد گشود و این دعوت به اسلام و عزت و گستره‌ی آن به سان گستره‌ی شب فراگیر است و تا پایان روزگار ادامه خواهد داشت.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1400-08-01] [ 10:38:00 ق.ظ ]

ویروس رشد شداد ...

اگر از داستان‌های قرآن عبرت بگیریم خیلی برای انسان درس‌آموز است. مثل داستان شداد.

عزرائیل به دیدار حضرت رسول مشرف شد. حضرت از او پرسید :

-تا کنون دلت برای چه کسانی سوخته است؟

-برای دو نفر دلم سوخت :

1. روزی دریا طوفانی گشت و موج های سنگین یک کشتی را در نوردید و همه سرنشینان کشتی غرق شدند و تنها زنی نجات یافت، آن زن باردار بود و سوار بر تخته ای از کشتی شد و موج های ملایم او را به ساحل بردند و به یک جزیره رساندند ، درد زایمان زن فرا رسید و او نوزادش را به دنیا آورد، من مامور گشتم جان آن مادر را بگیرم و در آن لحظه دلم به حال کودک سوخت.

2. زمانی که شداد بن عاد سال‌ها عمر خود را صرف ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود نمود و در ساختن آن باغ پر شکوه تمام توان و امکانات و ثروت خود را بکار برد و برای ساخت ستون ها و سایر زرق و برق آن خروارها طلا و جواهرات خرج نمود.

هنگامی که خواست به دیدن باغ برود و حاصل زحمتهای خود را ببیند ،همین که خواست از اسب پیاده شود و هنوز پای چپش بر رکاب بود که من از سوی پروردگار فرمان گرفتم جان او را بگیرم، او از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین علت که عمرش را صرف ساخت باغی نمود اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده، مرگ به سراغش آمد.

 جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) عرض کرد:

- ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید:به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم.

 نقل از :(قصه های قرآن، محمدی اشتهاردی، ص 64 ، جوامع الحکایات، محمد عوفی ص 365).

پ ن

وقتی به احوالات خودمان دقت می‌کنیم، یا خودمان شداد هستیم یا دور برمان را شدادک‌ها گرفته‌اند. از مدیرانی که باهم دوست بودیم؛ در مدت 20 سال آشنایی برایم قصه ای تعریف ‌کرد:

قصه غم انگیزی از طماعی و ناسپاسی انسان بود.«در ابتدای تاسیس حوزه از استان دیگر، تعداد 15 نفر طلبه برای تحصیل به مدرسه‌شان آمدند.بعد از مصاحبه و آزمودنشان، مورد قبول واقع نشدند. قرار شد که همه را به شهرشان برگردانند. یکی از طلاب با التماس و گریه اجازه ادامه تحصیل در حوزه را خواست. او را نگه داشتند.سطح را تمام کرد. و ادامه تحصیلش را در قم به پایان رساند. برای ازدواجش حضرت معصومه با کرامتش زوجی مناسب او فرستاد.

 برای سکونتش خداوند مدیرش را مامور کرد تا خانه‌اش را در اختیار او قرار دهد. از جهت مالی او را کمک کند و در ادامه برای اشتغال خودش و همسرش مدیر و معاون همان مدرسه شد.

همیشه مدعیان خدمت لاف می‌زنند. چون به مدیر و مدرسه‌ام مدیون هستم.می‌خواهم خدمت کنم. وقتی روی صندلی مدیریت می‎نشیند، چرک آبهای مقام و پول تا انتهای قلبشان نفوذ می‎کند. انواع بیماری در قلبشان جوانه میزند. رشد تکبر اولینش است.بعد در باتلاق ناسپاسی غرق می‌شود. به جایی میرسد دیگر خدا را بنده نیستند.»

خیلی باید مواظب بود. مبادا روز قیامت زیر پرچم شداد ها محشور شویم!!!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-07-26] [ 05:16:00 ب.ظ ]

جفای بزرگ مرده دزدی ...

هر روز در امتحان هستیم. سوژه‌های نو به نو. مثل سوالات کنکور که هر سال عوض می‌شه! : احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون: آیا مردم پنداشته‌اند که با گفتن این که ایمان آوردیم رها می‌شوند و هرگز مورد آزمایش قرار نمی‌گیرند؟ واقعا بعد از هر ایمانی امتحان سختی وجود دارد. ما بی‌خیال در آزمون مردود می‌شویم!

با گزینه های متفاوت. یکی با پول و آن دیگری با مقام و پول و آن دیگری با حسادت و کینه توزی….!

پلیس گاهی از حقه بازانی که دستگیر می‌شوند برایمان هشدار می‌دهد. مراقب باشید که افرادی با نام و لباس پلیس از شما اخاذی نکنند! کسانی که با عنوان مامور برق یا گاز و آب را  وقتی تنها هستید به خانه راه ندهید ، چون ممکن است دزد باشد.

در گذشته‌های دور از دزدهایی که به گورها وارد می‌شدند و کفن مردگان را می‌بردند هم بسیار شنیدیم.

اما حالا در این دورانی که ابر طوفانی کرونا دنیا را تیره تار کرده است؛ دزدی‌های جدیدی به گوش می‌رسد.

اوایل دوران کرونا گاهی از داروهای تقلبی یا واکسن هایی که از شیشه‌های خالی شده واکسن ها استفاده شده و پر از آب مقطر، شنیدیم.

اما جدیدا خبرهایی بگوش می‌رسد، که زحمات نظام جمهوری اسلامی را زیر سوال می‌برد و مردم را در باره رعایت پروتکل‌های بهداشتی و هزینه کرد مبالغ هنگفتی برای واکسن !

خبر این گونه است که در بعضی از بیمارستان‌ها که بیماران غیر کرونایی از دنیا می‌روند. فرشتگان سلامت از صاحبان مرده تقاضا می‌کنند که اجازه دهید با عنوان کرونا مرده ترخیص شود! چرا چنین خواسته‌ای دارند؟

برای اینکه از حقوق بیشتری برخوردار شوند!چون بیمار کرونایی زحمت زیاد و خطر زیادی دارد!

این جفای بزرگی است. چون با این همه تزریق واکسن بازهم فوتی زیادی داریم. این بی اعتمادی و استرسی که به اجتماع تزریق می‌شود را از سوی بعضی فرشتگان ناسلامتی چه کسی باید شفاف سازی کند؟!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1400-07-16] [ 09:27:00 ب.ظ ]

میزبانی از زائر با مغناطیس حسینی ...

اربعین جا مانده ها

السلام علیک یا ابا عبدالله
مغناطیس حسینی ما را هم جذب سفر عشق کرد. و من در این سفر با جهانی دیگر روبرو شدم . در آنجا دنیایی دیدم که با معادلات و قوانین دنیایی که در آن زندگی می کنیم فرق می‌کرد. آنجا همه چیز بوی فداکاری و ایثار می‌داد. هیچ چیزش با دنیای ما شباهت نداشت.

مردی که مارا به خانه‌اش برد یک دست نداشت و معلول بود. خانه‌اش آنچنان محقر و فقیرانه بود که در اتاق مهمانی‌اش که از ما پذیرایی کرد فقط دو تا پشتی و یک حصیر بود. برای شام آنچه را که در خانه داشت برایمان آورد؛ نیمرو در یم ماهی تابه درب و داغون و کج معوج.بدون هیچ تجملات!

آدم بیاد مهمانی دادن حضرت امیر المومنین میفتاد، که در تاریکی دست در ظرف غذا می‌برد و خالی به دهان می‌گذاشت تا مهمان باخیال راحت غذا بخورد!

نگران بودم که نکند خانواده‌اش در اتاق دیگر حتی این را هم نداشته باشند و غذایشان نان خالی باشد. برای وضو و شستوشوی زوار از چاه آب می‌کشید در اختیارشان می‌گذاشت! خانه‌اش حیاط نداشت، یا حیاطش دیوار نداشت! فردایش که از آنجا می‌رفتیم، احساسی داشتم که قابل گفتن نیست .غرق در محبت و مهمان نوازی آن خانواده‌ی فقیر بودم . گویی که میزبانان اربعینی از بارقه‌های بزرگواری و ایثار حضرت ابوالفضل سیراب شده‌اند.

من در اربعین ، جهانی دیگر را دیدم .

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-06-31] [ 11:53:00 ق.ظ ]

تحصیل برای چه؟ ...


امروز از استاد یک روایتی شنیدم که هم ترسیدم هم خوشحال شدم!
امام صادق در اصول کافی فرموده است: مَنْ تَعَلَّمَ العِلْمَ وَعَمِلَ بِهِ وَعَلَّمَ للهِ دُعِیَ فِی مَلَکُوتِ السَّمَواتِ عَظِیماً؛ هر کس علم را بیاموزد و به آن عمل نماید وبرای خدا به دیگران یاد دهد، در ملکوت آسمان­ها بزرگ خوانده می­‌شود.
این حدیث را شنیدم ترسیدم، این سوال در ذهنم پر شد، اولا علم را برای چه میآموزم! دوم آیا به آنچه آموخته‌ام عمل می‌کنم! سوم، برای خدا به دیگران آموزش می دهم!نگرانیم از این است که علم را برای تکبر، فخر فروشی، و مال و مقام بیاموزم؛ که مصداق یحمل اسفارا می‌شوم. اگر عمل نکنم؛ همانند زنبور بی‌عسل خواهم بود که بدون نوش، مردمان از نیشم آزار خواهند دید. وقتی چنین بودم آموزش دادنم جز گرفتاری برای خلق الله نخواهد بود.
اما خوشحالیم از بابت، علم آموزی و عمل بر اساس آنچه آموخته‌ام و زکات آن را به دیگران بخشیدن؛ نتیجه‌اش بزرگی و به عظمت خوانده شدن در آسمانهاست. چه باشکوه است این درجه، خوشا به حال جویندگان علم، زهی سعادت.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1400-06-30] [ 11:44:00 ق.ظ ]

کرونا فصلی برای رویش ...

کرونا فصلی برای رویش
بعد از چهل روز دست و پنجه نرم کردن با کرونا، مغلوب شدم.همه قطع امید کردند. پزشکان خانواده، ناامید از نجاتم بودند. برایم به هردری زده بودند تا شفایم رو بگیرند. ولی هیچ اثری نداشت. انگار یکی بهم تلنگر زد که خودت باید اقدام کنی!مرگ رو با چشمانم دیدم. همه زندگی جلوی چشمانم رژه می‌رفت. مثل یک فیلم! یکجای فیلم رو که دیدم لرزیدم! دوباره از اول تماشایش کردم. به خاطر اشتباهم زندگی همسایه مان بهم ریخته بود. دستگیر شد. هرچه از خودش دفاع کرد کسی نپذیرفت. خیلی آزار دید. آبرویش در روستا به حراج رفت. هیچکس به او اعتماد نداشت. سرانجام از شدت فشار به دروغ اعتراف کرد، کار من بود! دوسال زندان رو پذیرفت. همسرش در بین روستائیان به چشم زن متهم مشهور شد.پدر بزرگ از دنیا رفته بود. اموالش بین وراث تقسیم شده بود.
باید یک کاری بکنم. باید اشتباهم رو جبران کنم. مرگ تا خرخره ام آمده بود. با اگسیژن هم نمی‌توانستم نفس بکشم. احساس می‌کردم زیر خروارها خاک گور هستم. قبل از بیماری، گودال عمیق گور دوستم رو که بر اثر کرونا مرده بود دیده بودم.حالا خودم رو ته آن می دیدم. صدای پزشکم رو شنیدم :
- فایده ای ندارد اکسیژنش رو بردارید.نا امیدانه از خدا خواستم، فرصتی بده تا برگردم اشتباهم رو جبران کنم.
پرستارم که آماده قطع اکسیژن بود،با تعجب به دکتر رو کرد:
-دکتر تنفسش برگشت!
دکترشگفت زده خم شد روی سینه‌ام وهوشیاری رو آزمایش کرد.
- لب زد معجزه است معجزه!
با التماس از بیمارستان اجازه ترخیص گرفتم. هرچه پزشکم خواهش کرد برای تقویت قوای از دست رفته یکی دو روز بمانم. نپذیرفتم. در چشمان دکتر و پرستارانم یک سوال بزرگ وجود داشت!؟ فقط گفتم فرصتم کم است باید عجله کنم.
از بیمارستان که بیرون آمدم، قبل از رفتن به خانه، که همه روستا به خط شده بودن برای عیادت، رفتم سراغ همسایه که35 سال پیش به خاطر گناه من گرفتار مصیبت شده بود.
عذرخواهی کردم.چک سفید رو جلویش گذاشتم.از او خواستم هر مبلغی که دوست دارد بنویسد.اما خیلی بزرگ بود. مرا در آغوش گرفت زیر گوشم زمزمه کرد، حلالت کردم. چک رو نپذیرفت.
-بهش رو کردم، اگر نپذیری حلال کردنت رو حس نخواهم کرد.سرانجام با اصرارم پنج میلیون تومان رو گرفت.
رفتم سراغ وراث پدر بزرگ، از عمو گرفته تا عمه‌ها بعضی بخشیدن پولی نگرفتند، بعضی هم گرفتند.
امام جمعه ازش پرسید:
-حالا من باید برایت چکار کنم؟
-پدر بزرگم از دنیا رفته است .هفتصد هزار تومانی که در سن 15 سالگی از او دزدیدم، (سال 65 مبلغ کلانی بود)رو چگونه حلالیت بگیرم!
-برایش خیرات و صدقه بده.

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-06-29] [ 01:07:00 ب.ظ ]

دل زهرای مظلومه خون شد ...

زهرا جان مظلومه

با خودمان چه می کنیم؟

انحراف و تغییر ارزش‌ها آنقدر آرام اتفاق می‌افتد که کمتر کسی متوجّه آن می شود. وقتی به خودمان می آییم، می‌بینیم خیلی چیزها را از دست داده‌ایم و از راه دور افتاده‌ایم..

مخاطبم فقط عدّه‌ای خاص است: آقایان مذهبی نما و خانم‌های چادری نما! آنهایی که اوّلین نکته در صفحات مجازی تان متن‌های بلند بالا در مورد حیا و عفّت و عشق به چادر و شهدای غریب سوریه است؛ آنهایی که از هر چهار تا پستشان، یک عکس رهبر است و ادّعای ولایت مداری شان تمام صفحه را پرکرده است.

آنهایی که متن نوشته‌اند در غربت حضرت زهرا سلام الله علیها و افتخار کرده است به اینکه امانت‌دار عفّت ایشان هستند؛ امّا برای تصویر همان پست، زنانگی‌ محض دست‌ها و صورت‌هایی است که به امید تعریف و تمجید مذهبی نماها قاب شده اند!

با این وضع شیعه هستیم؟!

هنوز هم باید دل زهرای مرضیه خون بشه؟

 جالب است تعریف و تمجید آنها نسبت به همدیگر:

- به به! چقد انگشتر فیروزه به دست شما می‌آید!

- چقدر با چادر خانم تر هستید. کاش همه‌ی چادری ها بصیرت شما را داشتند!

 کافی است جنسیت زن و مرد در شبکه‌های اجتماعی مشخّص شود تا از همان «التماس دعا» گفتن‌ها و «سلام علیکم» کردن‌ها، پیام‌های خصوصی باریدن بگیرد!

حیا زن و مرد ندارد. به قول صادق آل محمّد علیه السلام: «دین ندارد کسی که حیا ندارد.»

حیا، یعنی آقای مذهبی! عکس‌های خودش را برای تمجید دختران راه به راه بر صفحه‌ اش نگذارد.

 حیا، یعنی با هر تلنگر و جمله‌ای، باب آشنایی – یا در اصطلاح روشنفکری: «دوستی‌های انسانی و دور از جنسیت»- را باز نکنند؛ چرا که خداوند می‌فرمایند: «زنان را در پنهانی دوست خود نگیرید.»

حیا، یعنی بدانی که ارتباط پنهانی با نامحرم، رزق معنوی تان را از بین می‌برد و روشنای قلب و چشمتان را خاموش می‌کند. چشم بی نور، راه درست را نمی‌بیند.

حیا، یعنی خانم مؤمن عفیف، آب و غذا خوردن و راه رفتن و مهمانی‌های خصوصی‌اش را علنی نکند و طنّازی هایش را خرج نگاه هر مردی.

 چگونه شرم نمی کنیم؟!

حیا، یعنی حضرت زینب سلام الله علیها. بانویی که شب‌هنگام فقط به زیارت قبر رسول الله(صلی الله علیه و آله) می‌رفتند، امیرمومنان علیه السلام و برادرانشان همراهی‌شان می‌کردند و هنگام رسیدن به مزار مطهّر، چراغ قبر را کم نور می‌کردند تا کسی حتّی هاله‌ای از صورت نازدانه‌ی مولا را نبیند.

 ما خودمان را مسخره کرده ایم!

پیرو کدام مَسلکیم؟

ما شیعه‌ی کدام مذهب و تفکّریم.

هر کسی باید تکلیف خودش را با خودش مشخّص کند.

حدّ وسطی وجود ندارد: یا زینبی هستیم یا یزیدی!

«اَلَم یعلم بّأنَّ اللهَ یَرَی؟

آیا نمی‌دانی که خداوند حتماً تو را می‌بیند؟»

 برای چه کسی کار می‌کنیم؟ سرباز مولا و اسلامیم یا عمله‌ی شیطان؟ ما فقط مسئول خودمان نیستیم. مسئول آبرویی که از مذهب می‌بریم هم هستیم. مسئول دیر شدن ظهور مولایمان هم هستیم. مسئول بدبینی مردم به چادری‌ها و یقه آخوندی‌ها.

مسئول خالی شدن پشت نظام و رهبرمان به بهانه‌ی تو زرد بودن مذهبی‌ها.

 ما شیعه به دنیا آمدیم و شیعه، ماهیتش مسئولیت داشتن است.

 واقعا با این روش که می رویم  به کجا می رسیم؟!

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-06-28] [ 11:59:00 ق.ظ ]

روزمرگی مرکز مدیریت ...

روز مرگی مرکزمدیریت

سالی که نکوست از بهارش پیداست

جناب رئیس جمهور محترم در مصاحبه مردمی فرمودند: برنامه کاری بنده بازدید حضوری از مناطق و مشکلات مردم از نزدیک است. ان شاءالله با حول قوه خداوند موفق خواهند شد.در ادامه فرمودند: “شنیدن کی بود مانند دیدن“.

پ ن

ثمره این حضور از نزدیک را از سال 1380 تا  1389 بوضوح تجربه کردم. زمانی تازه مرکز مدیریت بنیانگذاری شده بود. آن سال‌ها هر معاونتی خودش را ملزم می دانست تا از نزدیک به مدارس سرکشی کند و مشکلات را ببیند و لمس کند.

این روش خیلی موثر بود باعث اوج رشد سریع مدارس علمیه شد.در مدت کوتاهی توانست هم از جهت کیفی و هم کمی، قله های علمی را طی کند!

متاسفانه طبق قانون سازمان‌ها در یک بازه زمانی صعود دارند، با تغییر مدیریت بخش‌های گوناگون دچار روزمرگی می‌شوند؛ دوران سقوطشان شروع می‌شود!

مدتهاست در حوزه‌ها، خبری از بازدید معاونان مرکز نیست. اخبار مدارس را که از واسطه‌ها می‌گیرند، شاید واسطه هفتمی یا هشتمی باشد. آنهم از نوع “یک کلاغ چهل کلاغ!".مثل بازار که گرفتار دلال‌ها می‌شود و تورم بالا می‌رود.برای همین مشکلات مدارس روز بروز تورم پیدا می‌کند!

بعضی از مدیریت‌های استانی هم دکانی برای اشتغال افراد کم سواد بیکار شده است، کارشان بیشترشبیه خاله زنکها است!شده‌اند مصداق “آهسته برو، آهسته بیا که گربه شاخت نزنه!“مدارسی را می بینم که مدت چهار سال است گرفتار درد مزمن لجاجت، تکبر معاونت امور حوزه های مرکز مدیریت شده است!

متاسفانه تاکنون به خود زحمت نداده است تا از نزدیک به مشکلات مدرسه رسیدگی کند. فقط به اخبار خصوصی بعضی مغرضان توجه کرده است.

مدرسه‌ای که همه معاونان و کادر و هیأت امنایش از بی‌کفایتی مدیر استعفا داده‌ند!طلابش از حوزوی شدن پشیمانند!

شاید دوستان خرده بگیرند چرا علنی بازگو می کنی!باید بگویم از شنیده نشدن به تنگ آمدند!

با انتخاب جناب آقای رئیس جمهور، نویدی تازه بر دلهای خسته وزیدن گرفت، که مشکلات جامعه بیشتر نمی‌شود بلکه با کمک خدواند و همت بزرگ، و اخلاص ایشان کاهش خواهد یافت. اما دریغ و درد که مشکلات حوزه‌ها کاسته نمی‌شود بلکه روز به روز در افزایش است!

یاد روزهای پر بار مرحوم حضرت آیت‌الله شرعی یاد باد، خدایش غرق رحمت کند.هنوز شیرینی آن روزها در کامم مانده است.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-06-14] [ 04:34:00 ب.ظ ]

می ترسم ...

?????

هر موقع طبال‌های دسته‌ی عزاداری نزدیک می‌شوند؛ دختر کوچولوهایم محکم‌تر دستم را فشار میدهند. بیشتر به من می‌چسبند و گوشه چادرم را ول نمی‌کنند. نگاهشان هراسان می‌شود و گاهی گریه می‌کنند. و می‌گویند:” مامان! می‌ترسم برگردیم خونه!”

یاد دل مضطرب رقیه جان؛ برای آتش زدن دل دختر کافیست. دختر سه ساله‌ای است که تشنه است و عمویش قول داده که برایش آب می‌آورد. ولی الان با خبر شده که بهترین عموی دنیا هم با لب تشنه شهید شده.
رقیه دیگر آب نمی‌خواهد. توی این سر و صدای طبال‌های یزید و بی‌کسی؛ دلش فقط بابایش را می‌خواهد. فقط عمو می‌خواهد تا کنارش باشد که نترسد.

شنیدن صدای هلهله‌ی ناکسانی که دوره‌ات کرده و تمام عزیزانت را پرپر کرده‌اند؛ ترس دارد.
باید زینب باشی که هم نترسی؛ هم از حسینت دل بکنی؛ هم زنان و کودکان را آرام کنی و محافظ حضرت برادر زاده‌ات باشی در نهایت یزید را در کاخش ذلیل کنی….


✍️ به قلم سرکار خانم #رامیان ?


#دورهمی‌های_خانه‌ی_بی‌بی‌طوبی ?
#محرم


https://eitaa.com/joinchat/4197580908Ca005a3362d

موضوعات: کوتاه نوشت  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-05-28] [ 10:02:00 ق.ظ ]

نخبه های تنبل ...

مبارکه نهمین فرزند خانم صادقی

زنان دین گستر، زنان منتظر ظهور را می شناسید؟

در این روزگار دشمنی زیرکانه غرب و اطاعت بی‌کم و کاست عوام و عالمان و دانشمندان همچون بردگان، بدعتی منحوس را اجرا کردند!تلاشی پی‌گیر، شبانه روزی در پی برآورده کردن تمنای دشمن به عمل آمد.هنوز هم دستهایی از هرسو در تلاش است که نگذارد جمعیت شیعه افزایش یابد.

به اعتراف پزشکان بهداشت، که با دروغ و فریب مردم را از زادآوری ترساندند. به اعتراف خودشان« خانم دکتر لباف، متخصص زنان و زایمان: در دوره‌ی رزیدنتی(تخصص) به ما گفته بودند زنانی را که بارداری دوم یا سومشان است، بطور مخفیانه عقیم کنید!» با اعتراف بسیار تکان دهنده دکتر اسماعیل اکبری، مشاور عالی وزیر بهداشت در برنامه تلویزیونی از خیانت های انجام شده: «ما در وزارت بهداشت برای کاهش بی‌سابقه و شگفت انگیز جمعیت، از سازمان بهداشت جهانی جایزه گرفتیم و پزدادیم که پدر مردم را درآوردیم و افتخار هم کردیم! دروغ گفتیم که بارداری زنان زیر بیست سال و بالای چهل سال، خطر دارد! بارداری امری الهی و طبیعی است و غربالگری و سونوگرافی مادران باردار، غلط است»                                                                                       

این دوروغ ها را که زیر بیست سال و بالای چهل سال خطر زایمان ناقص وجود دارد را با بوغ و کرنا در ذائقه خانواده ایرانی تپاندند!

ما در وزارت بهداشت برای کاهش بی‌سابقه و  شگفت انگیز جمعیت، از سازمان بهداشت جهانی جایزه گرفتیم و پزدادیم که پدر مردم را درآوردیم و افتخار هم کردیم! دروغ گفتیم که بارداری زنان زیر بیست سال و بالای چهل سال، خطر دارد! بارداری امری الهی و طبیعی است و غربالگری و سونوگرافی مادران باردار، غلط است

 این دوروغ ها را که زیر بیست سال و بالای چهل سال خطر زایمان ناقص وجود دارد را با بوغ و کرنا در ذائقه خانواده ایرانی تپاندند!

اکنون هم که قرار است از این فریب دست بردارند، طوفان مصیبت غربالگری، با ترساندن زنان باردار را، به سقط جنین وادار می‌کنند.

ما فقط ادعا داریم که منتظر ظهور هستیم با کدام عده و جمعیت!!

زنهای تنبل، مردان بی‌عرضه، برای رسیدن به اهداف کودکانه حاضر نیستند فرزند داشته باشند. از طرفی صاحبخانه‌های بی‌مروت به کسی که بیشتر از یک فرزند داشته باشد خانه اجاره نمی‌دهند. مجلس هم هنوز نتواسته است کار  خدا پسندانه ای را انجام دهد.

گویا دشمن پی برده که مسئولین تنبل ایرانی برای اینکه حاضر نبودند، اقتصاد کشور را پویا و مقاومتی کنند. گزینه کم شدن جمعیت را پیشنهاد دادند تا با جمعیت اندک بتوانند برق و آب و گاز آن‌هارا تامین کنند.

در حالیکه نقشه دشمن کاهش جمعیت شیعه که از مولفه‌های مهم نابودی استقلال هست را در تیر رس هدف قرار داده است.

در این میانه تعداد معدودی از خانواده‌های منتظر ظهور هستند که نهمین نفرزندشان را جشن می گیرند و سپاس گزار خداوند هستند.

متاسفانه زنانی که خود را فرهیخته حوزوی می‌دانند هم، از زادآوری دست کشیده اند. باید به این زنها گفت وقتی عرضه انجام چند تا کار ندارید برای چی هدف اصلی زن بودنتان را فرموش می‌کنید.

با کمال تاسف چنین زنانی را هم در مراکز حوزوی بر مصدر کار گمارده اند که چه بشود!؟

خانم دکتر لباف، متخصص زنان و زایمان: در دوره‌ی رزیدنتی(تخصص) به ما گفته بودند زنانی را که بارداری دوم یا سومشان است، بطور مخفیانه عقیم کنید

تا سخن از فرزند آوری می‌شود، ناله تربیت، اقتصاد ضعیف خانواده را پیش می‌کشند. پس چگونه قبل از انقلاب خانواده‌ها توانستند با وضع فلاکت بار اقتصادی زمان طاغوت و فرهنگ شوم آن زمان فرزندانی قوی و شجاع با تعداد زیاد داشته باشند.

در حالیکه امکانات تربیت فرزند و اقتصاد خوب اکثریت خانواده‌ها در این زمان بهترین وضع است.

چگونه می‌توان این حرکت نرم کاهش جمعیت را در فرهنگ جامعه آشکار کرد؟!

پ ن به نظر میرسد، که به این نسل نمی‌توان امیدوار افزایش جمعیت بود، کرونا آمده است، تا کار نابودی جمعیت  و قطع نسل که خودمان رقم زده ایم و  برایش تلاش می‌کنیم،  سرعت ببخشد!!!

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-05-24] [ 04:54:00 ب.ظ ]

وقتی زینب حسین می شود ...


 

 

زُریر خزاعی ” بازرگان جوان غریبی بود، می گوید: در بازار عسقلان بودم، دیدم مردم شادی می کنند و به یکدیگر تبریک می گویند؛ پرسیدم: چه خبر است؟ گفتند : همه مخالفان یزید را که در عراق پرچم مخالفت برافراشته بودند، کشتند و اکنون زنان و کودکانشان با سرهای بریده وارد شهر می شوند.

یعقوب عسقلانی از امرای شام بود، یکی از لشکرییان عمرسعد بود. او دستور داد تا شهر عسقلان را آراستند و به یکدیگر تبریک بگویند. و در همین حالت سرها و اسرا را وارد شهر کردند.مردم در حالی که شادی می کردند، اهلبیت وارد شهر شدند.

زریر پرسید رهبر مخالفین چه کسی بود و پدرش کیست؟ گفتند حسین فرزند علی بن ابی طالب و ماردرش فاطمه زهرا دختر پیامبر است.

زریر با شنیدن این اوصاف ناراحت شد و به طرف هودجها رفت، چشمش به جوانی افتاد، که غل و زنجیر بر دستها و گرد دارد.خوب که دقت کرد دید این جوان را قبلا دیده است.یادش آمد که او امام سجاد علیه السلام است.گریه کرد حضرت فرمود: ای جوان تو کیستی” او گفت: مرد غریبی هستم. امام علیه السلام فرمود: همه مردم خندانند  پس تو چرا گریه می کنی؟ زریر گفت:من شما را می شناسم کاش به این شهر نیامده بودم و این منظره را نمی دیدم.

حضرت علیه السلام فرمود: ای جوانمرد از تو بوی آشنا می شنوم، خداوند به تو خیر دهد، پول به همراهت داری، برو به حامل سر مقدس حسین علیه السلام بده، و به او بگو، جلو تر برود، تا مردم به سرها بنگرند، (مردان برای دیدن سر مقدس شهدا به عمه هایم نگاه می کنند،) و بانوان در معرض تماشا نباشند.

زریر رفت پنجاه دینار به حامل سر مقدس داد و او با اسبش به پیش رفت و مردم از اطراف شتر ها دور شدند.زریر به خدمت امام سجاد علیه السلام آمد ،گفت: ای پسر رسول خدا اگر خدمتی دیگری بفرمایی انجام می دهم. امام سجادعلیه السلام فرمود: مقداری پارچه داری زیر غل و زنجیر گردنم که زخمی شده است بگذار. زریر می گوید وقتی زنجیر را بلند کردم خون تازه از گردن امام جاری شد. باز از امام پرسید دیگر چه خدمتی می توانم انجام دهم،امام فرمود: اگر جامه ‌ای داری برای زنان بیاور، زریر فوری رفت و جامه های بسیار آورد و به امام علیه السلام داد و بانوان از آن جامه ‌ها برای پوشش خود استفاده کردند. شمر وقتی متوجه شد، دستور داد زریر را آنقدر زدند تا بیهوش شد، نیمه شب بهوش آمد و در حالی که بدنش زخمی بود خود را پنهان کرد.

پ ن

حالا این زنان و دختران شیعه که خود را عزادار امام حسین علیه السلام و غمگین اسارت حضرت زینب علیها السلام می دانند و برای آنها اشک می ریزند؛ کمی فکر کنند، آیا کار حضرت زینب علیها السلام و بقیه زنان دختران اهل بیت اشتباه بود که خود را از نامحرمان می پوشاندند؟!

یا کار این زنان شل حجاب اشتباه است؟ خیلی راحت می توان به پدیده زشت بی حجابی نظر داد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 12:57:00 ب.ظ ]

محیط اجتماعی تاثیر آن بر تربیت ...

موضوعات: معرفی کتاب  لینک ثابت
[شنبه 1400-05-16] [ 08:39:00 ب.ظ ]

نقش هنر ...

موضوعات: معرفی کتاب  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ب.ظ ]

بانوان شیعه جمهوری آذربایجان ...


همیشه غم اندوه از دست دادن تاج ایران در آذربایجان، حقارتی را بر غیرت دینی و ملی مردم این خطه، آزادگان را چون تیغی در گلومانده، دچار رنج دائمی کرده است.
دویست سال است که این درد، مانند زخم کهنه‌ا ی که مرهمی برای التیام آن در
طول زمان پیدا نشده است، نسل به نسل در اعماق وجود آذربایجانیهای ساکن
در دو سوی ارس، مانند نیشتر اذیت می‌کند. اگر چه شیعیان غیور دیندار منطقه
تا پای جان ایستادند و برای حفظ دین و وطن، خون دادند تا ناموسشان را از چپاول دشمنان دورکنند، ولی شاهان قاجار با یک امضاء خائنانه سرنوشتشان به گونه‌ای دیگر رقم زدند…..

موضوعات: معرفی کتاب  لینک ثابت
 [ 08:30:00 ب.ظ ]

توکی هستی ...

موضوعات: معرفی کتاب  لینک ثابت
 [ 08:27:00 ب.ظ ]

چشم برزخی ...

چشم برزخی یا وساوس شیطانی
حبیبه جان امروز برایمان شبهه ای نداری؟
-بی بی طوبی اگر بگم حیران می‌شوید که چه مشکلاتی بعضی از عوام را فریب می‌دهد!
-بگو حبیبه جان.

دختره آمد که چشم برزخی دارم. بعضی افراد را مانند گراز و الاغ می‌بینم. وقتی به خودشان می‌گویم، قبول دارند که آن روز مرتکب گناهی شده‌اند!
پرسیدم این کسی که شکل گراز می بینی چه کسی است؟
 -وکیلم بود. قرار است مشکل طلاقم را حل کند. می‌گوید چون تو چندین سال با شوهرت زندگی کردی و او به تو ظلم می‌کرد،تو مقاومت کردی و عفت ورزیدی، خداوند این قدرت را به تو عنایت کرده است. تو مانند یوسف پیامبر هستی که درچاه برادران و زندان زلیخا گرفتار بود.
-به اوگفتم با این توصیف وقتی خداوند می‌فرماید: اگر توبه کنید، به زمین و زمان و اعضایی که با آن گناه مرتکب شده اید دستور می دهم تا همه خاطرات گناه شما را فراموش کنند. و آبروی شما را حفظ می‌کنم؛ و ستارالعیوب هستم. چگونه تحلیل کنیم.
- پس این حالت من چیست؟
- این حالت شما وساوس والقات شیطانی است تا شما را منحرف کند.
- وکیلم چرا قبول می کند؟
- چون می‌خواهد اعتماد شما را جلب کند!

پ ن

بله هستند کسانی که به مقامات بالایی می رسند، احتمالا چشم برزخی پیدا کنند؛ ولی هرگز به دیگران ابراز نمی کنند. و احتمالا مصلحتی وجود دارد تا او را هدایت کنند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 07:33:00 ب.ظ ]

تکریم زنان تا حد حرمت کعبه ...

ظرفیت وجودی زن تا حد حرمت کعبه

حبیبه جان امروز برق شادی در چشمانت می‌درخشد!
_بی بی طوبی خوشحالم!
_از چی خوشحالی بگو تا ماهم خوشحال شویم!
_از اینکه خداوند چقدر برای بانوان حرمت و کرامت قایل شده است!
_تعریف کن برایمان!
_وقتی حاجی حجش کامل می‌شود که طواف نسا را بجا آورد. اگر حاجی چه مرد باشد چه زن این طواف و نماز طواف را به جا نیاورد تا آخر عمرش همسرش بر او نامحرم می‌شوند، چه همسر برای مرد باشد و چه مرد برای زن، نامحرم می‌شوند و ازدواج جدیدی هم نمی تواند انجام دهد، تا زمانی که دوباره در زمان حج تمتع برود واین نماز را به بجا آورد!
_ در کدام دین و کدام مسلک این چنین زن را تکریم کرده و ظرفیتی تا حد حرمت کعبه به او عطا کرده‌است؟
وقتی بانوی چون هاجر که کنیز بوده به این مقام می رسد که قبرش بخشی از کعبه می شود و باید هنگام طواف آن را هم طواف کنی !
میرسی به رکن یمانی که باز زنی از سوی پروردگارش به داخل کعبه دعوت می‌شود!
_بله حبیبه جان درست می گوید زنان باید به این تکریم پروردگار شاکر باشند، اما متاسفانه عده‌ای از دختران و زنان خودرا برده مردان کرده‌اند، وقتی زنی خود آرایی می کند و در کوچه و بازار به نمایش خویشتن می پردازد و از نمایش بدن و صورتش به نامحرمان لذت می برد ، این یعنی بردگی. چون برده ها هم همیشه دنبال رضایت ارباب هستند تا به او با لبخند نگاه کند و دست مزد بیشتری بدهد یا اینکه او را در بردگی نگاه دارد.
اما خداوند این بردگی را برای زنان دوست ندارد ،می‌خواهد زن با غرور و انسانیت در میان مردان رفت وآمد کند، نه مثل ابزار جنسی، که بعد از مدتی تاریخ مصرفش تمام می شود، و باید دور ریخته شود!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1400-05-02] [ 11:40:00 ق.ظ ]

فرار دختر از اعتکاف ...

مسجدی که دختر را از اعتکاف فراری داد

 

?????

حبیبه خانم یاد یک خاطره افتاده بود. دلش میخواست این ماجرا را با خانم‌های جلسه در میان بگذارد و پاسخ آنها را بشنود. برای همین اجازه گرفت تا صحبت کند.
“بی‌بی طوبی!
قبل از کرونا برای اعتکاف ثبت نام کرده بودم. وقتی با دخترم که اول راهنمایی بود، وارد مسجد شدیم؛ دخترم پایش را توی یک کفش کرد که باید برگردیم. هرچه ازش می‌پرسیدم جواب نمی‌داد. آخر دست گفت که از ریخت و شکل مسجد بدش آمده!”

بی‌بی طوبی که تعجب کرده بود پرسید:"مگر چه شکلی بود؟”
حبیبه خانم نفس عمیقی کشید و گفت: “چی بگم بی‌بی؟!
ساختمان قسمت زنانه قناس مثلث بود. دور تا دور مسجدرا هم با بالشت‌های رنگارنگ با اندازه‌های متفاوت پر کرده بودند که بعضی‌شان هم از دیوار آویزان بود!”
بی‌بی با تعجب پرسید:"حالا چرا آویزان کرده بودند؟”
حبیبه خانم ادامه داد:
“خب هرکسی بالشت مخصوص خودش رو داشت. ?
خلاصه! یک گوشه مسجد سماور نفتی روشن بود. بوی دود سماور همه فضا را پر کرده بود. نفس کشیدن آنجا سخت بود.”

بی‌بی که این توصیف‌ها را از مسجد شنید پرسید:
“حالا چطور الان متوجه این‌ها شدید؟ مگر تا حالا مسجد نرفته بودید که دخترت ببیند؟”

حبیبه خانم گفت:
” ما آنجا مسافر بودیم. تازه وارد شهر شده بودیم و آنجا مسجد جامع شهر بود!”
بی‌بی ناراحت شد و گفت:” عجب! حالا طرف مردانه هم همین وضع را داشت؟”

حبیبه خانم سگرمه‌هایش را در هم کرد و گفت:
“نه بی‌بی!
طرف مردانه معماری زیبایی داشت و با فرشهای دست بافت و پشتی‌های مرتب و لوسترهای زیبا تزئین شده بود.
اما چی بگم که هر چی بیل و کلنگ و خرت و پرتِ اضافه بود همه را گذاشته بودند طرف خانمها. در حقیقت مسجد زنانه انباری بود!”
بی‌بی طوبی گفت:
“اتفاقا چون روحیه خانمها خیلی حساس هست جزیی‌نگرند باید مراقبت بیشتر باشد.
فکر کنم خانم قیاسی، توی این زمینه بتوانند برای ما صحبت کنند.”

خانم قیاسی بلند شد و گفت:
“بااجازه خانمها!
باید خدمتتان عرض کنم، اگر از جهت روانی به مسئله توجه کنیم؛ این مسائل روی خانمها تاثیر زیادی دارد. خصوصا دختران جوان، که به ز یبایی توجه دارند.

از نظر شناختی خانم ها جزیی‌نگر هستند. مثلا وقتی پرده‌ی مسجد را از طرف زنانه که درز گرفته شده است آویزان می کنند. یک آقا توجهی به این موارد ندارد. اما برای خانم مرتب بودن اینها مهم هست. برای همین است که تدبیر منزل را فطرتا به عهده می‌گیرند.

متاسفانه ساختار مساجد برای خانم ها مناسب نیست!
باید در نظر داشت خانم ها با فرزندانشان به مسجد می روند. اما متاسفانه همیشه بخش زنانه کوچکتر است!
یک خانم گاهی باردار هست یا ممکن است چندتا کودک هم داشته باشد. اما مجبور است در یک جای تنگ و خفه بنشیند و تازه کودکان را ساکت نگهدارد!

همین می‌شود که با هر حرفی که برای ساکت نگهداشتن کودکانش میزند، همه مجلس شلوغ می‌شود. خب البته بقیه مادران هم همین وضع را دارند!

اما این مسایل از چشم آقایان دور می‌ماند و دائما بانوان را تحقیرمی کنند؛ که مسجد حمام زنانه شده.
حالا اگر فقط یک روز آقایان جایشان با خانم‌ها عوض شود و سخنران را هم نبینند، شاید وقتی پرده را کنار بزنند ببینند مسجد خالی است!

از همه بدتر وقتی روز های عید و جشن، نوبت پذیرایی میرسد؛ اول آقایان پذیرایی می شوند!
نوبت پذیرایی زنان که هر کدام یکی دوتا بچه در کنارشان هست؛ همیشه دیرتر است.
از طرفی بیشتر وقت‌ها به کودکان شیرینی و غذا و میوه داده نمی‌شود. مادر باید کودک را گرسنه و گریان به خانه برگرداند! اینها روی روحیه‌ی کودکان و مادرانشان تاثیر می‌گذارد. مادران جوان و فرزندانشان همین‌طوری با این کارها از مسجد رانده می‌شوند.

از طرفی مشکل دیگری که در بخش زنانه مسجد هست این است که در طبقه دوم ساخته می‌شود. پله‌های بلند و گاهی تنگ دارد. مادر باردار، کودک، پیر زنی که به سختی راه می‌رود. این بندگان خدا باید از این پله‌های بلند تردد کنند که خطر سقوط برایشان وجود دارد.
اینها باعث دور شدن زنان از مسجد میشود که بخش اعظمی از جامعه را تشکیل می‌دهند. و خب مادری که مسجد نرود چطور بچه‌اش را مسجدی کند؟!
باید برای این امور برنامه ریزی شود. نباید این مسائل جلوی مسجد رفتن جوانان را بگیرد.”

بی‌بی طوبی گفت:
“خانم قیاسی خیلی خوب توضیح دادند. بعد از جوانان گله داریم که چرا اهل مسجد نیستند!؟ اما غافل هستیم از اتفاقاتی‌که در کودکی برای آنها پیش آمده و در جوانی بروز می‌دهند!”

?????

با #حبیبه_خانم و #تجربیات_تلخ_و_شیرین او همراه باشید در #دورهمی‌های_خانه_بی‌بی_طوبی ??

 


https://eitaa.com/joinchat/4197580908Ca005a3362d

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-04-28] [ 12:12:00 ب.ظ ]

دیزی با برکت امام رضا ...

?????


خیلی خوشحالم، هیچ وقت آن روز و لحظه را فراموش نمی کنم. با عبور نَفَس مبارک امام رضا علیه السلام از کنارم، ارزش پیدا کردم.
آن روز تکیه گاه مرد بزرگی چون او بودم. هرگز از یاد نمی برم، وقتی دست مبارکش را روی سینه‌ام گذاشت و در حقم دعا کرد. فرمود:
“خدایا این را نرم کن تا مردم بتوانند از آن بهره ببرند.”
و اکنون هزار و اندی سال از آن روز و لحظه می‌گذرد. من شادمانه تکه‌های وجودم را در اختیار مردم این دیار قرار داده‌ام، تا با فروش رهاورد وجودم؛ نان سفره‌هایشان شوم.
آن روز که امام رضا از کنار روستای کوه سنگی عبور کرد، این افتخار نصیبم شد.

اکنون سالهای متمادی است که من در سر تاسر ایران در اختیار کدبانوی خانه‌ها هستم. حتی به خارج از ایران هم صادر شده‌ام. این چنین شد که نام نیکم ماندگار شده. دیزی سنگی مشهد هستم.

#داستانک ??


✍️  #محمدی ??

????

#دورهمی‌های_خانه_بی‌بی_طوبی ?


https://eitaa.com/joinchat/4197580908Ca005a3362d

موضوعات: داستانک  لینک ثابت
[جمعه 1400-04-25] [ 08:22:00 ب.ظ ]

تن پوش عروسی بهترین دختر جهان ...

تن پوش عروسی حضرت زهرا

?????

از شادی در پوست خودم نمی گنجیدم؛ احساسی که نمی‌توانم توصیف‌ش کنم.
تن‌پوش عروسیِ بهترین دختر دنیا و سرور زنان جهان شده بودم. لحظه شماری می‌کردم؛ که چشمان بهترین جوانمرد دنیا او را به تماشا بنشیند.

صدای کوبه‌ی در آمد. قلبم از شدت هیجان نزدیک بود توی دهانم بیاید. پرسید که هستی؟
صدایی از پشت در شنیده می‌شد که می‌گفت:
“من بی‌کسم. لباس ندارم. لطفا من را بپوشانید.”
بانو گفت: “همینجا بایست، برمی گردم.”
برگشت داخل اتاقش. همان لباس قبلی را به تن کرد. من را درون بغچه‌ای گذاشت و از پشت در به مسکین داد.

شادی‌ام چند برابر شده بود. خصوصا وقتی شنیدم که پدر مهربانش که اشرف مخلوقات است پرسید:
“دخترم لباس عروسی‌ات کو؟”
بانو پاسخ داد:
” پدر جان! داده‌ام به فقیر.”
پدر دختر را نوازش کرد وفرمود:
“دخترم لباس کهنه ات را چرا ندادی؟”
بانو پاسخ داد:
” پدرجان مگر خداوند عزیز نفرموده است از آنچه دوست دارید انفاق کنید؟!
لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّي تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ”

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اشک در چشمانش حلقه زد و زهرا سلام الله علیها را به سینه‌اش چسباند.

✍️  #محمدی ?

#داستانک ??
#دورهمی‌های_خانه‌ی_بی‌بی‌طوبی ??

https://eitaa.com/joinchat/4197580908Ca005a3362d

موضوعات: داستانک  لینک ثابت
[سه شنبه 1400-04-22] [ 01:12:00 ب.ظ ]

عروسی خوبان ...

عروسی خوبان
??????

بی‌بی طوبی همه‌ی ساعت چشمش به حبیبه خانم بود. امروز خیلی خوشحال بود و این باعث خوشحالی بی‌بی طوبی هم می‌شد. همین شد که کنجکاو شد که بداند چه خبر است. پرسید:
“چیه حبیبه جان! امروز خیلی خوشحالی، کبکت خروس می خواند؟!” ?

حبیبه خانم سخن بی‌بی را با سر تایید کرد و گفت:
“آره بی‌بی طوبی خیلی خوشحالم.
رفته بودم عروسی، بعد از مدتها یک عروسی باحال دیدم!”

بی‌بی طوبی همیشه از شنیدن خبر عروسی خوشحال می‌شود. اما این خبر واقعا عجیب بود.
“چطور؟!
مگر تا حالا عروسی نمی رفتی؟” ?

حبیبه خانم با لبخند گفت:
“نه !
کجا عروسی می رفتم؟! عروسی های با موسیقی حرام و ر قاصی حرام؟ ?
همیشه محروم بودم از عروسی. دلم لک زده بود که بالاخره قسمتم شد.” ?

برای بی‌بی جالب بود. گفت:
“پس برای ما هم تعریف کن تا ما هم شاد بشویم.”
حبیبه خانم با هیجان شروع کرد به تعریف کردن:
“از در تالار که وارد شدیم، از صدای موسیقی شیطانی خبری نبود. یک موزیک ملایم که زمینه شعری از حضرت مهدی بود، پخش می شد.
وقتی عروس وارد شد یک سبد توی دستش بود که پر بود از شکلات‌های بزرگ. دور تالار می‌گشت و به مهمانها خوش آمد می‌گفت و از شکلات‌هایش تعارف می‌کرد.
وقتی شکلاتش تمام می‌شد دوباره همراهش برایش پر می‌کرد. بعدا فهمیدیم که سبد هم کار هنری دست خود عروس خانم است.”
بی‌بی طوبی گفت:
” چه جالب.حالا شکلات‌ها چی بود؟”

حبیبه خانم لبخند زد و گفت:
” وقتی باز کردیم داخلشان بروشور بود. توی هر برشور درباره رقص زنان برای زنان و موسیقی حرام و بدحجابی و بی‌غیرتی مردان از روایت‌ها نوشته بود.
همه مشغول مطالعه بودند. سالن جشن مثل کتابخانه شده بود.
بعد یک مرتبه یک عده با قیافه‌های عجیب غریب وارد شدند و همان وسط سالن؛ مراسم خوستگاری طنز را اجرا کردند!” ☺️

بی‌بی طوبی لبخند زد و گفت:
“چه جالب بوده! کاشکی ماهم بودیم.”

حبیبه خانم ادامه داد:
“تازه بعد از تمام شدن نمایش طنز، یکنفر برای حضرت علی علیه السلام مداحی و دست افشانی کرد.
ساعت مراسم تمام شده بود ولی هیچ کسی حاضر نبود، سالن را ترک کند. مدیر سالن می‌خواست برای شام سالن را مرتب کند اما هرچه با بلندگو خواهش کردند کسی نرفت. برای همین مجبور شدند برق سالن را خاموش کنند. ” ?

بی‌بی طوبی و خانم‌ها همگی خندیدند و گفتند چه جشن عروسی شاد و مستحبی بوده. خوش به سعادت عروس و داماد.

حبیبه خانم ادامه داد:
“مادر عروس خانم می‌گفت:
“عروس حاضر به گرفتن مراسم جشن نبود. گفته به شرطی حاضرم که کار فرهنگی بکنم. اگر کار فرهنگی نباشه این همه هزینه اسراف و حرام میشه.”

جالب‌تر این بود که همه کسانی که نمایش اجرا کردند و مداح از دوستان طلبه عروس بودند. این برنامه‌ها را افتخاری و به عنوان هدیه به عروس خانم اجرا کرده بودند.”

بی‌بی طوبی از شنیدن این ماجرا خیلی خوشحال شده بود. دستهایش را بالا برد و برای این عروس و داماد دعا کرد و گفت:
” کاش همه‌ی عروس و دامادهای ما این رسوم غلط را کنار بگذارند و به سنت‌های دینی برگردند و مراسم عروسی خودشان را با شادی حلال مزین کنند.”

??????

با #حبیبه_خانم و #تجربیات_تلخ_و_شیرین او همراه باشید در #دورهمی‌های_خانه‌ی_بی‌بی‌طوبی ??


https://eitaa.com/joinchat/4197580908Ca005a3362d

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-04-21] [ 03:44:00 ب.ظ ]