|
من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا مینویسم
|
|
|
همیشه فکر می کردم، چرا حضرت زینب سلام الله علیها از مدینه به شام آمده و در شام رحلت کرده، بانویی که عزیزانش؛مثل امام سجاد و امام باقر علیهما السلام در مدینه بودن. و اگر می خواست به تربت سید شهدا علیه السلام و سایر شهدای کربلا نزدیک باشه که شهیدانش هم در کربلا بود،بنابراین باید در کوفه ساکن می شد!! سرانجام با شهادت مدافعان حرم به این راز پی بردم!!! یعنی سالار کربلا می دانسته که روزی می رسد عمر سعدیان و یزیدیان از مسیر شام به کیان اسلام، دست درازی می کنن، باید کسی در شام باشد تا جبهه را فرماندهی کند و یار گیری را برای ندای هل من ناصر حسینی ادامه دهد!!!
هنوز هم این خواهر به قولی که به داداش داده وفاداره!
موضوعات: دلنوشته
لینک ثابت
[شنبه 1397-10-22] [ 09:58:00 ق.ظ ]
|
|
حضرت زینب(س)؛الگوى ماندگار ایثار و بصیرت زن مسلمان حضرت زینب كبرى تا حدود پنج یا شش سالگى، تحت اشراف شخص پیامبراكرم(ص) و در آغوش مادر بزرگوارش حضرت زهرا(س) پرورش یافت و از آن پس، مسؤولیت تربیت و پرورش او بهعهده حضرت على(ع) گذارده شد و بههمیندلیل از همان آغاز دوران كودكى از سرچشمه وحى و فضائل خاندان عصمت سیراب شد و رشد و نمو یافت و آراسته به همه فضایل و خصلتهاى والاى اخلاقى و الهى گردید و در سایه این كمالات به مرتبهاى از منزلت انسانى دست یافت كه شایستگى محرم راز الهى و امین ودایع امامت و ولایت بودن را حداقل در بخشى از عمر شریفشان به خود اختصاص داد. «ابن اثیر» در رابطه با فضائیل و خصائص بانوى نمونه اسلام مىنویسد: «زینب در فصاحت و بلاغت و زهد و عبادت و فضیلت و شجاعت و سخاوت شبیهترین مردم به پدر خود على(ع) و مادر خود فاطمه(س) بود.» صفحات: 1 · 2
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
گسترش موج اعتصابات در سراسر کشور، بخصوص صنعت نفت، مملکت را به حال فلج کامل در آورد و درآمد ارزی کشور به صفر رسید و این حکوت شاه را با بحران رو به رو میکرد و به شاه اجازه نمي داد تا با تكيه بر نفت به كار خود ادامه دهد.این اعتصابات نقش تعيين كننده اي در استمرار نهضت اسلامی داشت.
اما موضوع قحطی نفت و بنزین از جمله مشکلاتی بود که زمستان 1357به شدت ظاهر شد و مشکلات بسیاری برای مردم خصوصا در هوای سرد زمستانی بوجود آورد.بخاطر همین موضوع امام خمینی (ره) دستور فوری صادر کرد، و طی حکمی از کارکنان خواست تا بهاندازه مصرف داخلي نفت توليد کنند، تا مردم در سرما نمانند.
پ ن
روزهای سختی بود. روزهای مبارزه با شاه، جنگ و گریزهای خیابانی، دستگیریها؛ بیخبری از سرنوشت زندانیان. صدای شنی تانگ شبها، کابوس مردم شده بود.مناسب صدا خواب هم میدیدیم، شبیه ناله زندانیان زیر شکنجه بود. خبرها از این قرار بود که ناخن میکشند، با اره برقی دست کودکان را جلوی چشم پدر و مادر ها قطع می کنند.تصاویر را پنهانی دست بدست میکردند. کارکنان شرکت نفت به دستور امام خمینی از صدور نفت جلوگیری کردند. مردم با کمبود نفت مواجهه شدند، امام دستور داد به اندازه مصرف مردم نفت استخراج کنند. زمستان 1357 بود.آن روزها مردم ازخود گذشتتگی میکردند، نفت خودشان را به پرجمعیتها می دادند.
با کمبود میساختند، با هم مدارا می کردند، توی صف گالن نفت زنان پیرمردان را جلو میانداختند.کاری نداشتند که طرف آشنا است یا غریبه! ماهم که دچار بینفتی بودیم، شبها همگی زیر یک لحاف کرسی می خوابیدیم تا از گرمای بقیه گرم شویم. برای دمای اتاق یک چراغ گردسوز روشن می کردیم تا با آن گرم شویم. خلاصه زمستان 1357 تمام شد و روسیاهی برای ذغال ماند. اتاق هایی که با یک چراغ گردسوز گرم می شد، ولحافی که همه زیر خودش جمع می کرد، چه برکتی داشت زندگیها. بدون اسراف با همدلی، بدون تجمل و تفاخر. چرا به این روز افتادهایم، نه ژوفاژها نه بخاری ها و نه رختخوابها نمی تواند زندگیها را گرم کند! مردم یکدیگر را نمی شناسند، به هرنحوی سر یک دیگر کلاه می گذارند.
موضوعات: خاطرات
لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-10-19] [ 12:42:00 ب.ظ ]
|
|
درس های قیام ۱۹ دی برای امروز اولین درس ۱۹ دی ؛ شناخت لحظه و درک صحیح از نیاز زمانه است. مردم قم با این شناخت بود که در ۱۹ دی قیامی را پایه گذاری کردند که در کل کشور شیوع یافت. درک صحیح نیاز لحظه را میتوان با عنوان شناخت تکلیف خود و بصیرت از وضعیتی که در آن قرار داریم نیز بیان کرد. دومین درس ۱۹ دی ؛ برای امروز ما شناخت طرح و برنامه دشمن است. مردم قم در شناخت طراحی تبلیغاتی دشمن برای صدمه به حیثیت و آبروی امام و نقشهای که دربار سلطنتی برای جنگ روانی علیه امام کشیده بود موفق بودند. مردم قم توانستند طرح و برنامهی دشمن را به خوبی بشناسند و با حرکت صحیح خود آن را بی اثر کنند. شناخت طرح تبلیغاتی دشمن و واکنش صحیح به آن درس دوم ۱۹ دی برای امروز ماست. سومین درس ۱۹ دی ؛ امید به آینده و توکل به خداست. در شرایط خفقان سال های رژیم سرکوبگر شاه، خصوصا بعد از سال ۵۴ که دستگاه سرکوب کاملا مسلط جلوه میکرد بسیاری تصور میکردند که مبارزه به نتیجه ای نمی رسد و مشت در برابر درفش و تانک اثری ندارد. اما قیام مردم قم بر اساس امید به آینده و توکل بر خدا و انجام تکیلف برای حصول نتیجه استوار بود. چهارمین درسی که میتوان از ۱۹دی برای امروزمان گرفت مجاهدت و خستگی ناپذیری و ایستادگی در میدان است. مردم قم میدانستند که شعار مرگ بر شاه و مقاومت در برابر سرنیزه دژخیمان شاه و دست نشاندگان آمریکا هزینه دارد و باید برای این هدف خون داد و در میدان ماند و استقامت کرد. درسهای ۱۹ دی امروز نیز برای ملت ایران در مبارزهی بزرگتری که علیه استکبار جهانی در پیش دارد مفید و راه گشاست.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
لجبازی، کارشکنی و سد راه شدن، از ویروسهای طلبههای گمراه است.
امام سجاد در حدیثی طولانی در باره حقوق میفرماید: حق کسی که بر دانایی تو میافزاید این است که احترام او را حفظ نمایی. به سخنان او گوش کنی و صدایت را از او بلندتر نکنی. پشت سر او بدگویی نکنی، واگر کسی از او بدگویی کرد، از ایشان دفاع کنی.
عیب های اورا بپوشان و فضیلت هایش را آشکار کن. با بدخواهانش همنشین نشو.هرگاه چنین کنی فرشتگان خداوند گواهی می دهند توبرای خدا پیرو دانشمند بودهای.
سال1378 بود، تازه مدیریت را تجربه می کردم، طلابی که پایه سوم را تحویل گرفتم.
تمام تلاشش برای قانون شکنی بود. یک از دوستانش همیشه 20 میگرفت، گفت: در امتحان شخصیت زن شرکت نمی کنم. گفتم مشکلی ندارد. روز امتحان رسید، سرجلسه وقتی سوالات را دید، اجازه خواست تا به دوستش بگوید که سوالات راحت است میتواند 20 بگیرد.دوستش حاضر نشد، به تحریک او با چند نفر حاضر به امتحان دادن نشدند!
شهریور ماه با سوالات سخت تری مواجهه شدند!
موضوعات: خاطرات
لینک ثابت
[دوشنبه 1397-10-17] [ 12:09:00 ب.ظ ]
|
|
با دیدن چهره های آرایش کرده و رنگین، موهای بیرون گذاشته شده از روسری و شال، مانتو های جلو باز
و…غیره، بغض راه گلویم رابسته بود.
روز میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها بود.
مکان مراسم سالن بنیاد شهید شهرمان بود
نگاهی به پوشش خانم مسئول کردم، چندان تعریفی نداشت.
بنر بزرگی جلوی جایگاه نصب شده بود، روز دختر مبارک باد.
تصویر زیبای شهیدی نورانی که بخشی از وصیت نامه اش را نوشته بودند که سفارش کرده بود،
تداوم سرخی خون من به سیاهی چادر توست!
این من بودم که باید برای فرزندان و خواهران شهدا سخن می گفتم.
هر آنچه که قرار بود بگویم، زبانم قفل کرد.
قرار بود بگویم که شما نزدیکترین فرد به شهدا بودید و بهتر می توانید مردم را به شناخت رفتار و ویژگی های
شهید هدایت کنید.
شما هستید که می توانید مردم را به اهداف شهدا آشنا کنید!
بغض راه گلویم را بست، وقتی دیدم که شهدا تابلو های فریاد هستند و گوش شنوا و چشم بینا نیست.
و اینکه این دولتهای سرکار آمده با خون شهدا چه کردند؟!
دولت اصلاحات گفت: شهدا خشونت طلب بودند!
گفتند ما مردم به اجبار به بهشت نمی توانیم ببریم.
استاد ازغدی فرمود: حاکمیت بر مردمی که بی حجاب ،مشروب خوار، و روابط دختر و پسر آزاد باشد، آسان است؛
چون کسی به مسائل مهم مثل اختراعات و پیشرفت فکر نمی کند، تا انتقادی داشته باشد.
و دراین سی سال، آموزش و پروش با کودک و نوجوان چه کرد؟!
و این دانشگاه به جوانان ما چه کرد؟!
و این صدا وسیما با مردم چه کرد؟!
و ما هم بی تقصیر نیستیم، به عنوان طلبه و مبلغ کار ی نتوانستیم انجام دهیم!
و این مهم که خراب کردن بسیار آسان است و جبران خرابی ها بسیار سخت است، و مسئله اخلاق کند ترین
حرکت در تغییر انسان است.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
وقتی دیدم تزریقاچی آقاست، یواشکی به خواهرم گفتم، نمی خوام این آقا به من آمپول بزنه.
خواهرم اصرار کرد، من توی این محله غریبم، آمپول زن خانم نمی شناسم.
گفتم نامحرمه من نمی خوام نامحرم بهم آمپول بزنه.
بدنم از تب می سوخت، به خواهرم حق می دادم، سال 1345 بود و من 11 ساله بودم؛ همراه خواهرم رفته بودم تهران.
آقای تزریقاتچی مشغول روشن کردن چراغ الکلی و ضد عفونی کردن سر سوزن و سرنگ قدیمیش بود.
معلوم نبود تا آنوقت با آن سرنگ ها به چند نفر آمپول زده بود، حتما خیلی کُند شده بود.
آمپول زن اول فکر می کرد که می ترسم، سعی می کرد که با دلداری دادن از ترس من کم کند.
گفتم من نمی ترسم، شما نامحرمید.
آمپول زن در یک لحظه با یک التماسی روکرد به من گفت: خانم کوچولو هر وقت بهشت رفتی ما را هم ببر!
موضوعات: خاطرات
لینک ثابت
با دیدن چهره های آرایش کرده و رنگین، موهای بیرون گذاشته شده از روسری و شال، مانتو های جلو باز
و…غیره، بغض راه گلویم رابسته بود.
روز میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها بود.
مکان مراسم سالن بنیاد شهید شهرمان بود
نگاهی به پوشش خانم مسئول کردم، چندان تعریفی نداشت.
بنر بزرگی جلوی جایگاه نصب شده بود، روز دختر مبارک باد.
تصویر زیبای شهیدی نورانی که بخشی از وصیت نامه اش را نوشته بودند که سفارش کرده بود،
تداوم سرخی خون من به سیاهی چادر توست!
این من بودم که باید برای فرزندان و خواهران شهدا سخن می گفتم.
هر آنچه که قرار بود بگویم، زبانم قفل کرد.
قرار بود بگویم که شما نزدیکترین فرد به شهدا بودید و بهتر می توانید مردم را به شناخت رفتار و ویژگی های
شهید هدایت کنید.
شما هستید که می توانید مردم را به اهداف شهدا آشنا کنید!
بغض راه گلویم را بست، وقتی دیدم که شهدا تابلو های فریاد هستند و گوش شنوا و چشم بینا نیست.
و اینکه این دولتهای سرکار آمده با خون شهدا چه کردند؟!
دولت اصلاحات گفت: شهدا خشونت طلب بودند!
گفتند ما مردم به اجبار به بهشت نمی توانیم ببریم.
استاد ازغدی فرمود: حاکمیت بر مردمی که بی حجاب ،مشروب خوار، و روابط دختر و پسر آزاد باشد، آسان است؛
چون کسی به مسائل مهم مثل اختراعات و پیشرفت فکر نمی کند، تا انتقادی داشته باشد.
و دراین سی سال، آموزش و پروش با کودک و نوجوان چه کرد؟!
و این دانشگاه به جوانان ما چه کرد؟!
و این صدا وسیما با مردم چه کرد؟!
و ما هم بی تقصیر نیستیم، به عنوان طلبه و مبلغ کار ی نتوانستیم انجام دهیم!
و این مهم که خراب کردن بسیار آسان است و جبران خرابی ها بسیار سخت است، و مسئله اخلاق کند ترین
حرکت در تغییر انسان است.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
چند بار برای دیسک کمر به دکتر مراجعه کردم، در پایان معاینه و تجویز دارو، دکترها سفارش میکردند که به علت حجاب، شما دچار کمبود ویتامین D میشوی، بنابراین باید در منزل بیشتر در معرض آفتاب قرار بگیری! من به خاطر حرمت دکتر که شرمنده می شود، حرفی نزدم. نگفتم کسانی را می شناسم که از کودکی در زیر آفتاب بزرگ شده اند و اکنون هم هر تابستان زیر آفتاب داغ کشاورزی می کنند. و همه این بندگان خدا دیسک کمر دارند و عمل جراحی شده اند! و باز نگفتم که آقای دکتر شما هم من را عمل کردید و هم همسرم را و اصلا متوجه نیستید که همسرم یک مرد است و آفتاب او را سوزانده است! نگفتم آقای دکتر این وسوسههای شیطانی است که شما ناخوآگاه بر زبان میآورید. نگفتم آقای دکتر همان روزی که من بستری بودم بیمارانی که مانند من عمل دیسک شده بودند هیچ کدام چادری نبودند! نگفتم که مادرم یک عمر چادری بود و هرگز دچار کمر درد نشد. نگفتم چرا دیوار چادر کوتاه است! و این روزها نماینده مجلس با مغز کوچکش تشخیص داده است که چادرش باعث درد در دست و کمر او شده است.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
ما به این سخن نورانی ایمان داریم، و معتقدیم که سخنش برگرفته از احادیثی بوده که پیشوایان دین برای ما گفتهاند. تا این مقطع هرآنچه پیشگویی کردهاند را با دو چشم سر همه نظارهگر بودیم، هرچند که متوهمین داخلی نمیتوانند با عقل گُنگشان درک کنند. ولی عقلانیتی که از نفس مسیحایی امام بر مردم دمیده شد، توانستند از همه بحرانها عبور کنند. امام خمینی کبیر فرمود:با صبر و استقامت، حق بر باطل پیروز است، و خداوند وعده پیروزی داده است و امیدوارم که زمان نزدیک باشد.(صحیفه امام، 16/126) همه دنیا به این سخن اذعان دارند که شد. در ادامه جانشین خلفش، فرمود: که اسرائیل 25 سال آینده را نخواهد دید. و اکنون نشانههای آن فروپاشی آمریکا و اسرائیل را به تماشا نشستهایم. جنگهای 33 روزه 22 روزه و اخیرا چند ساعته با آن هم پزی که اسرائیل از گنبد آهنینش میداد، در برابر مقاومت شکست خورد. ادامه »
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[یکشنبه 1397-10-16] [ 04:36:00 ب.ظ ]
|
|
جمعیت خیلی زیاد بود. از همه جای کشور دبیران کمسیون بانوان را جمع کرده بودند. به خاطر اتفاقات ضد ارزشی و سنت شکنی که در دولت اصلاحات دیده بود، دبیر کمسیون جلفا دوست نداشت شرکت کند. با اصرار همسرش و تشویق بنده، که با این مبنا شرکت کن و هر چه را شنیدی فقط گوش کن.
اولین سخنران خانم اشراقی، همسر محمد رضا خاتمی(نوه دختری امام خمینی«ره») بود.
البته با پوشش چادر نصف و نیمه، هرچه دلش خواست علیه مراجع سخن گفت: خانمها تمام ظلمهایی که به شما می شود، تقصیر مجتهدها است!
با شنیدن این سخنان ضد دین، آنهم از سوی نوه بنیان گزار جمهوری اسلامی نزدیک بود خفه شوم، بغضی مانند توپ راه گلویم را بسته بود.
بعد از سم پاشی هایش، نُک پیکان حمله را از مجتهدان به سوی دبیران کمسیون برگرداند.
گفت: حواستان جمع باشد، قرار نیست کسی شما را استخدام کند، بیچارههایی که به امید استخدام شدن در فرمانداریها مشغول شده بودند، انگار آب سردی را رویشان ریخته باشند؛ روحیه شان را باختند.
بعد نوبت سید محمد خاتمی شد که قرار بود برای دور دوم انتخابتش سخنرانی کند، وقتی آمد پشت تریبون، جمعیت چنان در سکوت بود؛ که گمان میکردی همه خواب هستند.
کسی تشویقش نکرد، تا اینکه یک یا دونفر صدا بلند کردند، خاتمی خاتمی حمایتت می کنیم!
در همین کش و قوسها بودیم که رئیس جمهور از همان راهی که آمده بود، برگشت رفت!
بی اختیار آیه مکروا و مکر اللَّه واللَّه خیر الماکرین« 54 آلعمران »بغض گلویم را باز کرد.
آهی از ته دل کشیدم و با خودم گفتم: پروردگارا شکرت که نقشههای شومشان را خنثی کردی!
در حاشیه اجلاس، مشاور استانداری تبریز دست مرا گرفت تا برای چای سر میز مشاور استاندار قم با هم باشیم.
بعد از معرفی من، مشغول صحبت با خانم عباسقلی زاده که او هم حوزوی بود، شد.از او پرسید: شما در چه حالی هستید؟
او گفت: ما نزدیک است، عمامه ملاها را بپیچیم دور گردنشان و از گردونه خارج شان کنیم.
دوباره بغض گلویم را بست، اشکم می خواست سرازیر شود، با زحمت بغضم را فروخوردم، تا اشک خشک شود.
وقتی از تهران برگشت، ماجرا را تعریف کرد، ماهم بقیه ماموریت را به عهده گرفتیم و به مسئولین اداره اطلاعات خبر دادیم؛ تا به حساب مشاور استانمان رسیدگی شود.
بعدها دانستیم که خانم عباسقلی زاده بعد ازدستگیری، به خارج فرار کرده است و درمستند خارج از دید او را دربرنامه شبکههای دشمن دیدم که می گفت مشکل زنهای ایران غیرت مردان است!
پ ن
این گونه بود که بعد از سی سال از گذشت انقلاب از جهت فرهنگی روز بروز رنگ وبوی جامعه تغییر کرد،که اکثر مادران چادری در کنارشان دختر بی حجاب دارند!
موضوعات: خاطرات
لینک ثابت
[شنبه 1397-10-15] [ 04:54:00 ب.ظ ]
|
|
سال 78-79 بود، که عضو کمسیون بانوان شهر جلفا شدیم. دبیری کمسیون را هم به یک از بانوان حوزوی که دبیر آموزش و پرورش بود محول شد. یعنی خانم دبیر به شرطی دبیری کمسیون را پذیرفت که بنده هم در کنارش باشم. به ظاهر کار کمسیون برنامههای فرهنگی شهرستان بود. با همکاری بنده و دبیر کمسیون برنامه ریزی میشد، مثل سخنرانی در مدارس و ادرات، برگزاری نمایشگاههای با محتوای دینی و…. ولی هدف اصلی کمسیونها استفاده فرهنگی و سیاسی از NGO ها که تشکل های زنان نام داشت بود. بنابراین گاه جلساتی را در استان تشکیل میدادند، و شرکت اعضا هم الزامی بود. در یک از این جلسات که در سالن استانداری بود، شرکت کردیم، سخنران جلسه مشاور زنان رئیس جمهور اصلاحات «خاتمی» بود. از همه کمسیونها آمده بودند، از همه شهرهای استان که فرمانداری داشتند. خانم اشرف بروجردی، که همسر شهید معتمدی از شهدای دفتر حزب جمهوری اسلامی بود، شروع کرد به سخن. گفت: باید در جامعه زنان سنت شکنی کنیم، دبیران محترم بگویند تا کنون چه فعالیتی کرده اند؟ دبیر کمسیون تبریز گفت: ما فعالیت ورزشی زنان در ملا عام فرهنگ سازی کردیم که خانمها هم مانند آقایان در پارکها و بلوار های شهر با لباس راحت بتوانند ورزش کنند! دبیر کمسیون اهر گفت: در شهر رانندگی بانوان را فعال کردیم تا زنان هم بدون خجالت رانند گی کنند!!
هدفشان حیازدایی و از هم پاشیدن خانواده بود!
آموزش هایی که به زنان می دادند، که شما میتوانید تا هرزمان که خواستید شبها بیرون از خانه بمانید و همسر شما حق ندارد به شما اعتراض کند؛ در صورت اعتراض پول وطلا و مهریه خود را همراه داشته باشید و از خانه بگریزید! ماهم که از جلفا رفته بودیم و تمام تلاشمان برای تقویت حیای بانوان بود و کُدمان اصلا با آنها همخوانی نداشت، مات و متحیر تماشا می کردیم و همچنان تقیه می کردیم؛ چون اگر با اعتقاد ما آگاه میشدند، فورا دبیرمان را حذف می کردند و کسی را مانند خودشان میگماشتند. در یک جلسهای دیگر که روز میلاد حضرت زهرا (س) بود، در تبریز همه اعضای کمسیونها را که تقریبا هزار نفر میشد دعوت کردند. سخنران جلسه شخص استاندار و خواهر سید محمدخاتمی نماینده اردکان بودند. استاندار از آزادی هایی که اسلام به زنان داده سخن گفت: مثال زد که در حج زن و مرد در کنار هم طواف می کنند و بدنهایشان به تماس پیدا میکند و زنان باید گردی صورتشان آشکار باشد،اینها همه مجاز است و حلال؛ ما چرا به زنان سخت می گیریم و فضا را برای زنان تنگ می کنیم! بعد هم دونفر نوازنده و خواننده آمدند که یکی می نواخت و یکی می خواند وقتی خوب گوش کردم دیدم شعر خواننده مربوط به ترانههای ترکی زمان طاغوت است، صدای آهنگ هم گوشخراش بود. دیگر نتواستم در جلسه بمانم با اشاره به اعضا که بیست نفر می شدیم، جلسه را ترک کردیم . پشت در سالن حراست استانداری ایستاده بودند، وقتی خروج بانوان چادری را دیدند پرسیدند چرا خارج شدید؟ گفتم: با این صدای گوش خراش می خواهید مغز مردم بترکانید، بلافاصله برق سالن را قطع کردند، و محترمانه از ما خواهش کردند که بفرمایید توی سالن. ما برگشتیم، دیدیم آن دو نفر میخوانند ولی صدایشان به کسی نمی رسد، استاندار و خواهر خاتمی هم متعجب شده بودند که چرا برق قطع شده است. خلاصه پاتکی به جلسه آنها زدیم و دلمان خنک شد.
#راز_ماندگاری_انقلاب
موضوعات: خاطرات
لینک ثابت
انقلاب شکوهمند ایران علی رغم موانع بسیار و دشمنان داخلی و خارجی همچنان راه خود را بسوی قله انتظار سپری می کند. 1. استکبار با ایادی و اذناب آشکار و پنهانش همچنان برای ریشه کنی انقلاب شب و روز در تلاشند. 2. هشت سال تحمیل جنگ در ابتدای پیروزی که با هزاران کاستی از باقی مانده های طاغوت، از قوت گرفتن انقلاب جلوگیری می کرد. 3. در همان ابتدای پیروزی گرفتار افراد منافق در ردههای بالای کشور شدیم؛ که شب و روز در کوشش بودنند تا انقلاب را به شکست بکشانند. گروه بازرگان، بنی صدریها،شریعتمداریها رجویها،کمونیستها،دمکرات و کوموله، منتظریها…. 4. کودتاهای پی در پی توسط خائنین و مزدوران داخلی،کودتای نوژه، طوفان طبس، فتح لانه جاسوسی. 5. تحریم های سنگین از سوی استکبار برای شکست انقلاب و دلسردکردن مردم. 6. کاهش هنجارهای دینی توسط مسئولان فرهنگی کشور در مدت چهل سال،با اجرای کنسرتها و فیلم های مستهجن، برای استحاله هویت انقلاب و بی هویت کردن نسلهای دوم و سوم و چهارم. 7. جاسوسی، اختلاس آقازادگان و خود مسئولان رده بالای کشوری سبب شد که عدهای از انقلاب نا امید شوند. 8. نفوذ پنهان در اکثر نهادهای انقلابی. 9. ترور نخبگان و مردم کوچه و بازار بصورت دسته جمعی. 10.خیانت سهوی و عمدی مسئولین رده بالای کشور در معاهدات بین المللی. از بنی صدر، خاتمی، رفسنجانی و روحانی…. 11.تساهل و تسامح در حفظ ارزشهای دینی، توسط مسئولین
12.خروج داعش، ادامه جنگ هشت ساله به مرزهای سوریه، عراق، یمن، بحرین…. دولتی در مراکز علمی، با کتبی که الگوی آن از آن طرف آبی ها نسخه می شود، برای مهد کودکها تا دانشگاه. وقتی به این همه موانع فکر می کنیم، از ترس موی به تن انسان سیخ می شود.
13- استفاده ابزاری از زنان با عنوانهای گوناگون، مثل نمایندگی مجلس و شوراها، منشیگری در ادرات و شرکتهای خصوصی،نفوذ زنان مرتبط با دشمن به ادارات برای جاسوسی و آلوده کردن خانوادهها، مثل خانواده سپید…. هرکدام از بندهای بالا برای شکست یک انقلاب نوپا کافی بوده است، چنانچه در کشورهای همسایه، انقلابهایی شد ولی بلافاصله شکست خورد. و اینکه انقلاب همچنان با مقاومت و سرعت قلههای پیشرفت را طی میکند؛ تا جاییکه برای ملت های مسلمان و غیر مسلمان الگو شده، و رایحه خوشش به مشام آزدگان جهان رسیده است؛ اشک شوق را از چشمان منتظران جاری می سازد. همه این نعمتها به خاطر گل روی شهدا و رهبری داهیانه مقام ولایت است. چه زیبا فرموده: پروردگارم یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم والله متم نوره ولوکره الکافرین.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
طلبگی یعنی مودبانه طالب خدا بودن
طلبگی یعنی سرباز بودن برای امام زمان (عج).
طلبگی یعنی شناخت شیوه ی پیمودن راه حق و از میان برداشتن موانع سلوک، یعنی صفات نکوهیده و برکشیده شده میان خدای متعال و بنده. اوایل فکرمی کردم طلبه همون معنای دانشجو را می دهد با خودم همیشه مرور می کردم که باید درس بخوانم و به دنبال دانش الهی باشم ! مدتی که گذشت یکی از دوستان پای تخته این جمله ی حاج اسماعیل دولابی را نوشت… تکان خوردم… هیچ وقت اینطوری بهش فکر نکرده بودم .
طلب دانش اشتباه بود و مقصود طلب خداست. خدا اصل ملاک فعالیت های طلبه است.درسته! اما ثمرهی طلبگی چیست؟ بله اینکه راه و روش طالب خدابودن را پیداکنیم .
گاهی وقتا به درودیوار می زنم برای با خدا بودن و به دنبال یک مشاور یک استاد خوب برای پیمودن راه هستیم …
اما در حوزه با انتخاب راه طلبگی، اساتید خالصانه برایت کمک می کنند.
دوستان وهمنشین خوب برایت انگیزه می دهند.مشاورها رنگ و بوی خدایی دارند. رنگ زندگی تغییر می کند. و بلآخره آداب پیمودن راه رو برایت یادمی دهند،بقیه اش با خودمان است که چقدر بخواهیم از این نعمت بزرگ الهی استفاده کنیم.
ن الف
موضوعات: فرهنگی, دلنوشته
لینک ثابت
[جمعه 1397-10-14] [ 04:54:00 ب.ظ ]
|
|
راز ماندگاری انقلاب و پشتیبانی مردم
امت مسلمان و شیعه که پیروی از امام حسین علیه السلام از راسخترین ارکان اعتقادی شان بوده و هست، برای حفظ دین و ارزشهای دینی، از گذشته های دور مهمترین دغدغه روز مره آنها بوده است.
لذا وقتی سلطه بیدینی را در همه لحظههای زندگی با تمام وجود حس می کردند و رنج می بردند؛ اکثر متدینین آن روز های غم انگیز، حاضر نبودند در ادارات دولتی آن زمان کار کنند. چرا که حقوق دولت طاغوت را حرام می دانستند.
ناموس فروشی، تحقیر مردم، فرصت دادن به بهائیت، بی غیرت کردن مردان، نابودی حیا از جامعه، برتردانستن کفار و له کردن مردم بینوا و مظلوم …همه و همه مردم منتظر را روز بروز دچار اندوهی بزرگ و بغضی فروخورده کرده بود.
بنابراین وقتی دم مسیحایی روح الهی، امام خمینی بت شکن زمان، مانند دمیدن اسرافیل در سور؛ در کالبد بیجان امت دمیده شد، همه به یک باره قیام کردند.
بی سواد، باسود، روحانی، بازاری، کارمند، کشاورز، دستفروش، نوجوان سالمند، همه و همه در این رستاخیز شرکت کردند.
در این قیام جنسیت معنا نداشت.
مردم متدین این قیام را ادامه قیام حسین بن علی علیه السلام می دانستند. لبیک خود را به امام خمینی کبیر؛ همان لبیک به هل من ناصر حسین می دانستند.
بنابراین چنین امتی هرگز رهاورد گرانبهایی را که خونبهای جان ومال و آبرویشان است، تنها نمی گذارند.
به همین جهت است که هنوز راه را ادامه دادهاند و بهترین جوانانشان به کشور های درگیر جنگ داعش اعزام می کنند و در غربت به شهادت می رسند، افتخار میکنند.
امت اسلامی ایرانی به این آیه معتقد بوده و هست،ان الله لا یغییر مابقوم حتی یغییروا ما بانفسهم، که محققا سرنوشت قومی را تغییر نمی دهیم مگر با تغییر خودشان و در ادامه مطمئن است که این کلام خداوند هرگز تردید در آن راه ندارد؛ ان تنصروالله ینصرکم ویثبت اقدامکم، اگر خدارا یاری کنید شمارا یاری می کند و پیروزیتان را تثبیت می کند.
با توجه به ویژگی مردم ایران، وقتی از رهبری عالم و فرزانه پیروی می کنند، و این تبعیت را همانند اطاعت از رسول خدا(ص) و ائمه هدی می دانند؛ خداوند هم با نص کریمه، فقد نصرکم اله فی مواطن کثیره، در لحظههای سخت پیروزشان می کند.
زیرا معتقد هستند چه بسا، کم فئه قلیله غلبت فئه کثیره؛ چه بسا گروه های کم و گروهای بزرگ غلبه کردند، این اعتقادات را بروز رسانی می کنند.هر وقت که ویروس شک و دودلی از ذهنشان عبور می کند، باگوش دل از سخنان مقام عظمای ولایت خود را تقویت می کنند.
و این چنین مردم پای انقلابشان ایستاده اند، و آماده هستند تا پرچم انقلاب را با دستان عباس گونه ولایت به دست صاحبش برسانند.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
پنج ویژگى مهم انقلاب اسلامى در چهل سالگى
چکیده: رهبر معظم انقلاب اسلامى موضوع چهل سالگى انقلاب اسلامى را به صورت ویژه مورد توجه قرار داده اند؛ ایشان در سخنرانى ابتداى سال به مناسبت سال جدید كه تقارن با ۴۰ سالگى انقلاب پیدا كرده است، به تشریح این موضوع پرداختند و مختصات ۴۰ سالگى انقلاب را در این پنج ویژگى معرفى مىكنند:
۱-دوران پیرى نبودن چهل سالگى انقلاب ۲- دوران عقب گرد نداشتن و ارتجاع در چهل سالگى انقلاب۳- دوران پختگى و بانشاط بودن چهل سالگى انقلاب ۴- پیشروى قدرتمندانه و بانشاط انقلاب در چهل سالگى ۵-گرایش و پایبندى عمیق تر نسل سوم و چهارم به انقلاب.
۱-دوران پیرى نبودن چهل سالگى انقلاب
از دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامى چهل سالگى انقلاب نشانه پیرى نیست، هر چند در نگاه اول اینگونه به نظر مىرسد. از حیث فیزیولوژى رسیدن انسان به عدد چهل علامت كهولت و افتادن در سراشیبى كهولت سن و جسم تلقى مىشود.
در اینجا سخن از حركت كم نظیرى است كه مسیر حركت تاریخ را تغییر داده است؛ كه نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستى مدعى شد انقلاب اسلامى بهمثابه زلزلهاى است كه نه تنها خاورمیانه، بلكه جهان را خواهد لرزاند. سخن از بزرگترین حادثه قرن بیستم بود كه به اعتقاد آنتونى گیدنز صاحبنظر مطرح حوزه جامعه شناسى، انقلاب اسلامى توجه جهانیان را از ماركسیسم و لیبرالیسم به سمت اسلام جلب كرد.
۲- دوران عقب گرد نداشتن و ارتجاع در چهل سالگى انقلاب
موضوع عقب گرد، ارتجاع در خصوص انقلابها مورد توجه بسیارى از صاحب نظران قرار گرفته است. در این زمینه مهمترین بحث را «كرین برینتون» در كتاب كالبدشكافى چهار انقلاب ارائه كرده است. ایده اصلى برینتون در این كتاب بیان مراحل مختلف انقلاب است. او ۴ انقلاب را با توجه به پیشینه و در عین حال جریان آنها، مورد تحلیل و مقایسه قرار داده است. در این كتاب واقعیتهاى تاریخى از ۴ انقلاب انگلیس (قرن ۱۷)، آمریكا (قرن۱۸)، فرانسه (قرن ۱۸) و روسیه (قرن ۲۰) بیان شده است.
چهار انقلاب مذكور رژیمهاى قبلى خود را دگرگون كرده و كشورهاى نامبرده را نه تنها عمیقاً متحول ساخته بلكه تاریخ غرب و حتى جهان را دگرگون كردهاند و بالاخره، این انقلابها منشا یا حداقل آغاز جنبش نوسازى در آن كشورها بودهاند. برینتون در واقع با مطالعه تطبیقى این ۴ انقلاب به همسانىهاى روند طى شده و فرایند رویدادها دست مىیابد. مسیر مشتركى كه معتقد است تمامى انقلابات طى مىكنند شامل شش مرحله است:
۱- مرحله پیش از انقلاب
۲- وقوع انقلاب
۳- ماه عسل انقلاب
۴- حاكمیت میانه روها
در رابطه با انقلاب اسلامى ایران، این بحث وجود دارد كه آیا نظریه ترمیدور یا حركت دورى انقلاب اسلامى، بر این انقلاب قابل تطبیق است یا خیر؟ به رغم اینكه برخى خواستهاند استقرار دولت موقت در اوایل انقلاب و حضور بنى صدر درپست ریاست جمهورى را مصداق مرحله اول این نظریه و حضور افرادى چون شهید رجایى و حضرت آیتالله خامنه اى، بهعنوان دو چهره ممتاز انقلابى در پست ریاست جمهورى را مصداق مرحله دوم و دوران پس از رحلت امام(ره) را با ویژگى فاصله گرفتن از برخى شعارها و اهداف انقلاب اسلامى بهویژه دوران اصلاحات (با ویژگى دوران تشدید این فاصله و بازگشت از ارزشهاى اصیل انقلاب) را مصداق مرحله سوم و دوران ترمیدور و حركت دورى انقلاب بدانند، به گونهاى كه بسیارى از تحلیلگران ادامه این روند را به استحاله كامل اهداف انقلاب و بازگشت ناپذیرى این فرآیند تعبیر مىكردند، اما با انتخابات دروه نهم ریاست جمهورى این فرضیه باطل شد.
به بیان دیگر به فرض كه نظریه برینتون تا این مرحله از دوران انقلاب اسلامى قابل تطبیق باشد، اما با انتخابات دوره نهم و طرح شعارهاى این دولت كه به اعتراف بسیارى از تحلیلگران داخلى و خارجى همان شعارهاى انقلابى دهه اول بود، این نظریه قابلیت تحلیل خود را از دست مىدهد و امكان تطبیق آن بر انقلاب اسلامى وجود ندارد. در واقع باید گفت حضور تیزبین و تفكرات انقلابى و رهبرى هوشمندانه و هدایتگرانه مقام معظم رهبرى در طول سالهاى پس از رحلت امام(ره)، هرگز اجازه ظهور چنین اتفاقاتى را نداده است و ایشان در سخنانشان به شكل دقیقى به این نكته اشاره كردهاند. این نكته واقعیتى است كه امروزه نیز بسیارى از مخالفین نظام جمهورى اسلامى وانقلاب اسلامى بر آن اعتراف دارند و بر همین اساس تأسف مىخورند كه چرا بعد از گذشت بیش از چهار دهه سال از انقلاب اسلامى، هنوز ترمیدور ایرانى رخ نداده است.
نظریه كرین برینتون، مراحل پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران را بهطور نسبى توضیح مىدهد كه بیانگر وجود همانندىهایى میان انقلاب ایران و انقلابهاى مورد بررسى برینتون است، اما اسلامى بودن انقلاب ایران كه چون چترچوبى خط سیر آنرا مشخص مىكند، بیانگر وجود مسیر مستقیمترى در انقلاب ایران و جهتگیرى یكسان آن در طول حیاتش است.
۳- دوران پختگى و بانشاط بودن چهل سالگى انقلاب
از دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامى چهل سالگى انقلاب اسلامى، دورانى است كه با نشاط و پختگى توام شده است. با این توصیف انتظار آن است كه اقدامات، راهبردها و سیاست برآمده از انقلاب اسلامى همراه با استحكام و عقلانیت باشد. بهطور طبیعى لازم است كه در آستانه ورود انقلاب اسلامى به چهل سالگى، از اتخاذ كنشهاى هیجانى، تصمیمات ناپخته و اقدامات غیرمدبرانه بهشدت اجتناب كرد.
۴- پیشروى قدرتمندانه و بانشاط انقلاب در چهل سالگى
سپرى شدن چهل سال از عمر انقلاب اسلامى سبب شده تجربههاى متراكم و روندهایى پر فراز و نشیب هم اینك در دسترس باشد. همین روندها و تجربیات نیز براى حركت پیشروانه و قدرتمند انقلاب اسلامى نقش اساسى و تعیینكننده ایفاء خواهد كرد.
بررسى تحولات و تحلیل روندهاى گذشته انقلاب نشان مىدهد كه انقلاب اسلامى، هر چند در مسیر حركت خود با چالشها و موانعى مواجه شده است، اما هیچ گاه دچار خصلت توقف یا عارضه عقب گرد نشده است، بلكه علیرغم همه سختىهایى كه در مسیر حركت انقلاب وجود داشته و دارد، انقلاب به سمت رسیدن به اهداف و منافع ملى خود پیش رفته است.
۵-گرایش و پایبندى عمیقتر نسل سوم و چهارم به انقلاب اسلامى
هر چند موضوع شكاف بین نسلى یكى از تهدیداتى است كه انقلابها و حتى جوامع سیاسى را تهدید مىكند و انقلاب اسلامى نیز مىتواند از این قاعده مستثنى نباشد، اما بررسى روندها و رخدادهاى مربوط به انقلاب اسلامى نشانگر آن است كه این پدیده خسارتآمیز جامعه شناختى، تاكنون دامن گیر انقلاب اسلامى نشده است. اما باید بهخاطر داشت كه متغیرهاى گوناگون در كنار فضاى تبلیغاتى و جنگ روانى دشمنان بهطور مداوم و با بهرهگیرى از همه شیوهها و تكنیكهاى رسانهاى به دنبال آن هستند تا نه تنها شكاف نسلى، بلكه منازعه و مناقشه بین نسلهاى برآمده از تاریخ و حیات انقلاب اسلامى را ایجاد و یا تشدید نمایند.
• در اینجا سخن از حركت كم نظیرى است كه مسیر حركت تاریخ را تغییر داده است؛ كه نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستى مدعى شد انقلاب اسلامى بهمثابه زلزلهاى است كه نه تنها خاورمیانه، بلكه جهان را خواهد لرزاند. سخن از بزرگترین حادثه قرن بیستم بود كه به اعتقاد آنتونى گیدنز صاحب نظر مطرح حوزه جامعهشناسى، انقلاب اسلامى توجه جهانیان را از ماركسیسم و لیبرالیسم به سمت اسلام جلب كرد.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
نقاشی با کلمات یکی از هنرهای قرآن این است که از طریق کلمات به نقاشی پرداخته و تابلویی گویا از کلمات ساخته و معانی انتزاعی و موضوعات معنوی و ذهنی و حتی حالات نفسانی را به صورت زنده برای مخاطب خود مجسم نموده است تا در روح و فکر بشر بهتر تاثیر کند، به طوری که انسان احساس کند منظره ای را میبیند نه این که شنوندهی صدایی باشد. تصویر هنری در قرآن تصویری است آمیخته با رنگ و موسیقی کلمه ها و نغمهی عبارت ها و سجع جمله ها به گونه ای که دیده، گوش، حس، خیال، عقل، وجدان و در یک کلمه تمام ابعاد ادراکی بشر را تسخیر کرده و به خود مختص میسازد.
منبع: نقش هنر عباسزاده، عباس، مبانی هنر و جلوههای آن در قرآن، ص71. غلامرضایی، علی اصغر، در آمدی بر ساختار روایت قصههای قرآن، ص 162.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-10-12] [ 12:25:00 ب.ظ ]
|
|
بياييد جوانمردانه زنها را پاس بداريد ..
اين بار اگر زن زيبارويي را ديديد ..هوس را زنده به گور كنيد ..
و خدا را شكر كنيد براي خلق اين زيبايي ..
زير باران اگر دختري را سوار كرديد به جاي شماره به او امنيت بدهيد ..
او را به مقصد مورد نظرش برسانيد .. نه به مقصد مورد نظرتان ..
هنگام ورود به هر مكاني ….. با لبخند بگوييد: اول شما ..
در تاكسي خودتان را به در بچسبانيد نه به او ..
بگذاريد زن ايراني وقتي مرد ايراني را در كوچه خلوت مي بيند ..
احساس امنيت كند نه ترس ..
بياييدفارغ از جنسيت .. كمي مرد باشيد !!
طلبه
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
بچهها اصرا کردند که ما را ببر اردوی زیارتی قم، گفتند برای تغذیه از ارزاق حوزه می بریم، پخت و پز هم را خودمان انجام می دهیم؛ کرایه را هم از موسس میگیریم. سال 1378 بود، تازه یک سال بود که مدیر شده بودم. تعدادی طلبه از سالهای گذشته را تحویل گرفته بودم. در باره کرایه ایاب ذهاب با موسس صحبت کردم، ایشان پذیرفت. به وعدههای طلاب امیدوار شدم و راهی قم شدیم.چون اهل قم بودم از زائرسراها و نزدیک بودن به حرم اطلاع داشتم؛ توانستم زائر سرایی رایگان روبروی حرم تهیه کنم. زائرسرا امکانات پخت و پز داشت. برای خرید گوشت و بقیه مایحتاج از پسرم که در قم زندگی میکرد، کمک میگرفتم، تا جایی که از دیگ و ظروف عروسم استفاده کردیم. برای هر وعده فقط اعلام میکردم که داوطلبهای پخت نهار آماده باشند تا غذا را آماده کنیم، هر روز قرارمان بود که غذا را آماده می کردیم و داخل اتاقمان می گذاشتیم و برای زیارت و دیدن اماکن گردشی قم می رفتیم. در چند روز تمام زیارتگاههای قم را زیارت کردیم، دیدار از جامعه الزهرا و گفتگو با طلاب خارجی، کتابخانه آیت الله نجفی مرعشی و دیدار از منزل امام راحل داشتیم. دیدار از مرکز مدیریت و پرسش درباره تهیه نشریه به مسئول آن، اتفاقا از ما پرسید: نشریه دارید که ماهم اولین نشریه را چاپ کرده بودیم، در ادامه گفت: سردبیر دارید؟ یکی از طلابی که در نشریه همکاری می کرد را معرفی کردم، که ایشان است. همین قضیه باعث دلخوری لیدر فتنه ماشد.یعنی تحریک ژن حسادت. من در خانه پدر که بودم هرگز برای خرید به بازار نمی رفتم، یعنی قانون تربیتی خانواده ما به این روش بود. وقتی ازدواج کردم هم همین روش ادامه داشت، خرید نان و غیره به عهده مردان منزل بود. در آن اردو اجبارا برای تهیه یخ و امثال آن در بازار گذرخان با یک سبد دنبال یخ قالبی بودم تا طلاب آب یخ بنوشند. طلاب هم از جهت سنی بزرگ بودند، یک شب بعد از شام رفتم منزل پسرم تا سری به عروسم بزنم، وقتی صبح برگشتم دیدم در نبود من، لیدر گروه، فتنه ای را تنظیم کرده است. از روزی که به عنوان مدیر معرفی شدم این طلبه همیشه کار شکنی می کرد، چون چند سالی بود که طلبه بودند و مدیر نداشتند، زیر نظر مدیر حوزه برادران در یک حجره در گوشه مصلی درس می خواندند. نه استادی داشتند نه آقا بالاسری داشتند، هر استاد آقایی که از آنجا عبور می کرد مدیر حوزه درخواست می کرد که به آنها درس بدهد. ماجرا این بود که یکی از طلبه ها را زنبور گزیده بود، لیدر او را بر خلاف عقیده اش با اصرار به بیمارستان برده بود. تا به همه ثابت کند که مدیری ناتوان است! خلاصه این جریان گذشت، زمان برگشت رسید. قرار بود در برگشت برای زیارت مرقد امام خمینی «ره»در تهران توقف کنیم؛ قبل از ظهر تا عصر در حرم باشیم؛ بعد از ظهر هم به ترمینال غرب برای حرکت به تبریز برویم. تازه رسیده بودیم مرقد امام خمینی و زیارت کردیم، لیدر فتنه با همکلاسیهایش برنامه ریزی کرد؛ نتیجه این بود که ناهار را در خانه خواهر یک طلبه که منزلشان شهر ری بود برویم. مخالفت کردم، چون تهیه ماشین برای بیست و چند نفر و پرداخت کرایه آن را نداشتم؛ برنامه ما برای مرقد امام و ترمینال تنظیم شده بود. اما مخالفت من اثر نکرد چون همه را برای رفتن تحریک کرده بود. برای همه چیز فکر کرده بودند، گرایه و تهیه ماشین را هم میزبان میداد. کاملا مرا خلع صلاح کردند. رفتیم شاه عبدالعظیم، بعد از زیارت و سیر شدن شکمشان؛ نق زدنهای یک عده شروع شد. چرا قبول کردی؟ چرا آمدیم خانه خواهر طلبه؟ همه اصرار هایشان برای رفتن به شهر ری را فراموش کرده بودند. بهر حال زمان برگشت شد، کسی برای تهیه ماشین اقدام نمی کرد! گفتم: مگر قرار نبود که رفت و برگشت را خواهرت به عهده بگیرد؟ خلاصه با یک آبروریزی برایمان یک مینی بوس تهیه کردند و ما را به ترمینال فرستادند. وقتی برگشتیم، موسس نامهای را به من داد که پر از شکایت از من بود، این چه اردویی بود که ما رفتیم، مدیر بطور ناشایستی از ما کار کشید. سه نفر امضا کرده بودند، یک نفر همان لیدر فتنه بود و نفر دوم خواهر خانمی بود که میزبان ما در شهرری و سومی هم طلبه ای بود که به علت بی بصیرتی در دام انها افتاده بود. تعجب کردم، فقط خدارا سپاس گذار بودم که همه زحماتی که برایشان تحمل کرده بودم فقط برای خدا بود. چون اگر غیر از آن بود حتما دچار افسردگی می شدم. نامه را بردم حوزه، در جمعشان خواندم، و گفتم این نامه را به مرکز می فرستم؛ تا مرکز بداند مدیری که انتخاب کرده است صلاحیت مدیریت ندارد. شروع کردند به داد و فریاد که چرا به مرکز می فرستی؟ گفتم: مرکز به من اعتماد کرده است، وقتی من توانایی ندارم، ماندن در این پست خیانت است؛ باید صدای شما را به آنها برسانم. نمی دانم چرا حاضر نشدند تا نامه را به مرکز بفرستم! شاید مطمئن بودند که خلاف آن ثابت می شود؟ پرسیدن چرا مارا یک شب تنها گذاشتی؟ گفتم: اولا که محل اسکانتان امن بود، دوم که از جهت سنی بزرگ هستید، وقتی درسن شما بودم فرزند داشتم. سوم که از مرکز به من گفته اند سه نفر معاون انتخاب کن، برای اینکه توان مدیریتی شما را بسنجم که می توانید یک شب خودتان را مدیریت کنید؛ تا از میان شما سه معاون انتخاب کنم. تا این حرف را زدم همان سه نفر که شکایت نامه امضا کرده بودند، شروع کردند به گریه و شیون که چرا از اول به ما نگفتی چنین هدفی داری!
خلاصه ما هم از همان ها معاون انتخاب کردیم و سالها در کنار هم کار کردیم و هرگز برویشان نیاوردم، ولی مشکل این طلبه، حسادت ، کینه، ناسپاسی بود.
موضوعات: خاطرات
لینک ثابت
[سه شنبه 1397-10-11] [ 03:55:00 ب.ظ ]
|
|
.هدف قرآن از هنر هنرتصویرگری در قرآن اسلوبی تفننی و محدود نیست که به طور جسته و گریخته و تصادفی در چند جایی از قرآن به کار رفته باشد بلکه این شیوه یک قانون کلی و روش شایع در قرآن است که به اعتقاد برخی از محققان از نظر کمی، سه چهارم قرآن را در برمی گیرد. در اسلوب قرآن کریم تصویر و نمایش ابزار ارزشمندی است که با تصویرها سیمای پر احساس و خیال، پرورش مییابد و از آن معنای ذهنی تعبیر میکند. از آن حالت روانی و حادثه محسوس جلوه مینماید.پیوسته با سیماهایی که ترسیم میکند پله پله ترقی میکند و به همه ی آنها زندگی ممتاز میدهد و با حرکت سازنده به معنای ذهنی یک هیکل زنده میبخشد و ناگهان میبینی همین حالت روانی یک تابلوی درخشان است با یک جلوه گاه پر فروغ که نمونه انسانی شاخص و زنده است. سید قطب، تصویر فنی:نمایش هنری در قرآن، ص56
منبع نقش هنر
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[دوشنبه 1397-10-10] [ 01:46:00 ب.ظ ]
|
|
نخستین رویش هنر در ایران توسط غربزدگان تئاتر و دیگر هنرهایی که درنیم قرن اخیر یعنی در روزگار غربت و محکومیت ارزشهای اسلامی و تهاجم همه جانبه به آن، وارد کشور شد، طبیعتاً برپایه ای غیر اسلامی بنا گشت و در جهت مغایر و حتی متضاد با مفاهیم اسلامی رشد کرد.
غربزدگانی که نخستین رویش این رشتههای اساسی هنر را در کشور اسلامی ما ارائه کردند، از اسلام کاملا بیگانه و شاید با آن معاند بودند؛ لذا به تدریج این تصور را در ذهن همه، مخصوصا نسلهای نوخاسته برمی انگیختند که تئاتر و سینما دارای طبیعتی غیر مذهبی و ضد مذهبی است و نمی توان و نباید از آن برای ارائهی پیامهای اسلامی بهره گرفت. درزمینهی معیار اسلامی یا غیراسلامی، غیر از محتوای، شکل هم مؤثر است مثلا در هنرهای تجسمی یک وقت است که عکس یک زن عریان کشیده میشود یا یک شکل اغوا گر یا یک منظرهی دروغ و تهمت آمیز، اینها محتوی است؛ اما ظاهر و شکل هم میتواند معیار اسلامی بودن قرار بگیرد، یعنی خود مجسمه، منهای این که این مجسمه انسان پوشیده است یا عریان که از نظر بعضی فتاوی درست کردن آن خلاف شرع است .اینجا دیگر بحث این نیست که این مجسمهی زن، روسری دارد یا ندارد، بحث این است که خود تهیهی این عکس یا مجسمهی انسان اشکال دارد یا ندارد. دراجرای نمایشنامه، منهای محتوای آن، نوع بازی میتواند در اسلامی بودن یا نبودن اثر بگذارد. فرضا زنی که لباس مردی را پوشیده یا مردی که لباس زنی را پوشیده، این شرعا حرام است. چه آن زن بیاید آیهی قرآن بخواند، یا سخن شهوت انگیزی بر زبان بیاورد.
منبع:نقش هنر
[1]بیانات رهبری دومین جشنواره تئآتر دانشجویان کشور 1365/8/14
[1]بیانات رهبری باواحدفرهنگی روزنامه جمهوریاسلامی1365/9/27
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[یکشنبه 1397-10-09] [ 03:47:00 ب.ظ ]
|
|
داستان نویسی یکی از شاخههای بسیار مهم و مؤثر و رایج هنر بوده و میباشد.از آنجا که بشر ذاتاً به سوی قصه جذب میشود و از داستانهاو حوادث شگفت و بخصوص وقایع و سرگذشتهای دنباله دار لذت میبرد و هرچه شگفت تر، جاذبه هم بیشتر، بخصوص در سنین کودکی و جوانی، از این رو داستان به عنوان وسیله ای جهت جلب توجه و جذب افراد، امری مورد توجه بوده و کاربرد فراوانی دارد. بسیاری از کسانی که در مقام ساختن افراد یا تبلیغ یک فکر و عقیده و…بودهاند از این روش و از این شیوه هنری و تربیتی بهره برداری کردهاند. چراکه در داستان- چه به صورت سرگذشتهای واقعی و چه قصههای ساختگی و ابداعی- الگوها و سمبلها و قهرمانها تأثیر بسزایی در ذهن و اندیشۀ شنونده و خواننده میگذارند و طرف داستان، سعی میکند که خود را با الگوهای طرح شده در داستان، وفق دهد. در فضای داستانی، خواننده یا شنونده و تماشاگر فیلم و نمایش، خود را یکی از شخصیتهای مورد پسند داستان قرار میدهد و در لحظه لحظۀ حادثهها زیست میکند و درآن فضا تنفس کرده و از رخدادهای قصه متأثر میگردد.در نهایت داستان، گویا خواننده و شنونده و بینندۀ قصه و نمایش، یک تجربه¬ی شخصی را گذرانده و مرحله ای را- کوتاه یا بلند- طی کرده است.مرحله ای که در اندیشه و دل و وجدان و روحیاتش اثر میگذارد.اثر سطحی یا عمیق و ریشه ای، شبیه اثری که صدا در نوار ضبط صوت باقی میگذارد. دفاع از خانواده و سینمای اخلاق و سینمای نظم و اخلاق و مدیریت و مدارا و سینمای برابری همه در ذیل سینمای اسلامی قرار میگیرد. به این معنا اگر نگاه کنید در هر صفحه از قرآن و هر روایتی میتوان سوژههای سینمایی پیدا کرد. وظیفه ما این است که از انحراف آن جلوگیری کنیم و از آن در راه درست استفاده نمائیم. بیان حقیقت برای انسان جذاب و دوست داشتنی است، پس باید به وسیله هنر ابهامات را از زندگی بشر کنار زد و راه را از سنگلاخهای تردید هموار ساخت. هنراستخراج کننده ارزشها و استعدادهای نهفته در درون آدمی است که باعث برقراری یک تعادل در بهره برداری از غرائز انسانی میشود. از پتانسیل فراوان هنر در تمامی اشکال آن مثل قصه، نقاشی و شعر و موسیقی میتوان برای انتقال مفاهیم اخلاقی بهرمند شد و مخاطب را با مفاهیم قدسی آشنا کرد.
منبع:نقش هنر در انتقال مفاهیم اخلاقی
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[جمعه 1397-10-07] [ 02:51:00 ب.ظ ]
|
|
هنر یک شیوه بیان و ادای مقصود است که اگر به موقع و درست از آن استفاده شود پیام خود را با رساترین و جذاب ترین شکل منتقل میکند. هنر دارای خصوصیات متفاوتی است و قرار گرفتن آن در هر مسیری نمایش خاصی از حق و باطل را به همراه خواهد داشت. اگر برای مفاهیم دینی از هنر استفاده کنیم، باعث انتقال آن به بهترین و جاودانه ترین طریق ممکن شده ایم. هنردینی در واقع متناسب با فطرت انسانها است و انسان به وسیله آن به یک آرامش خاصی میرسد. اگر انسان همواره به دنبال هنر بوده به خاطر این است که هنر با فطرت و وجود انسان در ارتباط است هنردینی با القاء غیر مستقیم خود میتواند انسان را از مرداب طبیعی خارج سازد و او را به سمت سعادت رهنمون سازد. ما اگر بخواهیم حرفی برای گفتن داشته باشیم ابتدا باید با مفاهیم و اصطلاحات خاص هنر آشنا شویم و بعد از شناخت، از هنر در راستای اعتلای دین استفاده نمائیم، همان¬طور که پیامبران هم از هنر برای تبلیغ دین استفاده کردهاند. استفاده از تصویر در انتقال مفاهیم نقش بسزایی دارد.منظور از تصویر صرفا عکس و فیلم و…نیست.می توان با استفاده از کلمات نیز مفهومی را به تصویر کشید.در این روش تخیل مخاطب است که نقش تصویرسازی به معنای امروزی اش را بر عهده دارد.قرآن کریم در بیان مفاهیم اخلاقی از تصویر سازی استفاده نموده است.این خود نشان دهنده نقش کلیدی تصویر در تاثیر گذاری بر مخاطب است.امروزه تبلیغات هنری بیشترین تاثیر را براذهان ملتها میگذارد وجای تاسف است که ما با داشتن سرمایه گرانمایه و جاودانه سوژههای قرآنی و سیره معصومین غفلت زده اسیر سوژههای کپی شده غربیها باشیم!
منبع:نقش هنر در انتقال مفاهیم اخلاقی
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[پنجشنبه 1397-10-06] [ 11:35:00 ق.ظ ]
|
|
در درس امروز از آئین دانشوری خواندیم که اگر قرار است طلبه خوبی باشیم باید با هوا و هوس مبارزه کنیم. یکی از راههای خوب شدن، خوشحال بودن از لباس کهنهای است که در تن داریم! فکر کردم کار سختی است، خصوصا برای طلابی که از سیکل آماده طلبگی شده اند! کمی در احوالات تربیت فکر کردم، دیدم سخت نیست اگر از اول هدفت از زندگی مشخص باشد. اگر مقصدت رضایت پروردگار باشد، کارها با اخلاص پیش می رود. اعتماد به نفست زیاد می شود، مهمترین مهم ها نگاه خدایت می باشد. نگاه مردم برایت بی اهمیت می شود، بله اگر نگاه مردم هم در امتداد دید خدا بود، حتما توجه تو را به خود جلب می کند. «سلمان عرض کرد: دختران کسری و قیصر آنگونه بپوشند، و این دختر تو زهرای مرضیه است؛ دختری بزرگ از پدری بزرگتر که در این عالم وجود ندارد، و چادرش ده تا وصله دارد! حضرت فرمود: ما برای این دنیا و مادیاتش خلق نشده ایم!»
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[دوشنبه 1397-10-03] [ 05:14:00 ب.ظ ]
|
|
گفتم: شما از آفتابه برای آب خوردن سر سفره استفاده می کنید؟
گفت:نخیر! پرسیدم چرا؟ گفت: چون یادآور مستراح است!
گفتم: به همان دلیل نباید از گیلاس مخصوص شراب برای آب خوردن استفاده کنیم.
نوشابه هایی که در بطری هایی شبیه بطری شراب و ویسکی تهیه می شود، همه برای این است که زشتی شراب فراموش گردد.
همین طور از پوشیدن لباسهایی که مخصوص کفار است نباید استفاده کرد.
سخن در باب زیِّ طلبگی بود، و دلایلی که نباید هرچیزی را پوشید و نوشید و هر ظرفی را برای پذیرایی از مهمان استفاده کرد.
هرچه توضیح میدادم قانع نمی شد. تا اینکه آفتابه نجاتم داد!
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[یکشنبه 1397-10-02] [ 05:16:00 ب.ظ ]
|
|
خبری خواندم، که ملایی از تبلیغ برمی گشت، در مسیر به چادر عشایر رسید. پیاده شد سری به آنها بزند. متوجه شد که پسر خان داماد شده است. پرسید عقدشان را چه کسی خوانده است؟ اظهار بیاطلاعی کردند! حالا آنها در بیابان دور از امکانات و محل پرسش بودند که بعد سی سال عقدخان خوانده شد. بیست سال پیش که برای تبلیغ به شهری که اکنون مشغول تدریس و تبلیغ هستم آمدیم. در جمع خانمها مسئله می گفتم، رسیدیم به بحث شیر دهی که به هرکسی حق نداریم شیر بدهیم. متعجب شده بودند، نمی دانستند یک مادر بزرگ نباید به نوه دختریش شیر دهد. یکی یکی پیداشدند که ما این کار را کرده ایم حالا تکلیف مان چیست؟
پ ن
این یعنی فاجعه در تبلیغ، کم کاری مبلغان، رها شدن مردم در جامعه . فقط بلدیم ناله سر دهیم که امام زمان چرا نمی آیی؟
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
روی تخت توی اتاق ریکاوری بود، درعالم بیهوشی مطالبی در باره حجابش گفته بود؛ و بیقراری کرده بود. خودش بیاد نمی آورد که چه گفته است. در آخرین لحظه که هوشیاریش کامل شد، شنید مرد پرستاری که بالاسرش بود گفت: ای بابا، انگاری باید این را با حجاب کامل اسلامی می بردیم اتاق عمل!
در حالیکه کلاه و لباس عمل برتنش بود.
باید ارزشهای دینی برای فرد ملکه شده باشد، تا در هر موقعیتی از آن محافظت کند و اجازه ندهد به ان ارزش خدشه ای وارد شود.
موضوعات: فرهنگی, دلنوشته
لینک ثابت
[جمعه 1397-09-30] [ 02:54:00 ب.ظ ]
|
|
رهنمودهاى مقام معظم رهبرى در ابتداى درس خارج مقام معظم رهبرى در ابتداى درس خارج فقه (سه شنبه۲۷ آذرماه) با اشاره به حدیثى از پیامبر گرامى اسلام(ص) دربارهى «اثرات و تبعات اخروى ریاست» فرمودند: «هیچكس نیست كه بر ده نفر یا بیشتر ریاست و امارت داشته باشد هر كسى كه بر ده نفر، نه حالا بر هشتاد میلیون نفر امارت و ریاست داشته باشد؛ [مگر اینكه] این آدمِ رئیس را كه اینقدر در دنیا محترم است و رئیس است و مدیر است، چنین آدمى را در روز قیامت وقتى كه مىآورند، دست او را به گردنش بستهاند؛ یعنى دست بسته او را وارد محشر مىكنند، آن هم به این شكل كه دستش به گردنش بسته است. نفْس این مسؤولیّت و آمریّت و ریاست، یك تبعاتى دارد كه ایجاب مىكند این را.» رهبر معظم انقلاب در خصوص آثار عدم توجه به این حدیث نبوى در پذیرش مسؤولیتهاى دنیوى فرمودند: «اینها را باید ما بفهمیم؛ اینها را باید بفهمیم. دنبال كرسىهاى ریاست [بودن] چه ریاست اجرائى، چه ریاست تقنینى؛ مىبینید براى نمایندگى مجلس بعضى خودشان را مىكُشند، اگر چنانچه راه پیدا نكنند به هر دلیلى یا مثلاً فرض كنید صلاحیّتش را تأیید نكنند یا رأى نیاورد و غیره، خودش را به آب و آتش و در و دیوار مىزند كه چرا نشد؟
عقل نیست، تدبیر نیست. ملاحظه كردید؟ اگر چنانچه این ریاست، مایهى یك چنین دغدغهاى است، خب انسان رها كند؛ مگر اینكه واقعاً متوجّه انسان بشود و واجب باشد براى انسان؛ آن [جا] بله [لازم است].» به امور اخروى باشد، آثار و بركات زیادى براى جامعه اسلامى دارد كه ازجمله آنها مىتوان به موارد زیر اشاره كرد: ۱- شایسته سالارى و قرار گرفتن افراد لایق در مناصب و مسؤولیتها،
۲- حل سریعتر مشكلات جامعه
۳- عدم كوتاهى و قصور مدیران در همه سطوح،
۴- افزایش ضریب امنیت ملى كشور
۵- كاهش بداخلاقى سیاسى و تخریب دیگران،
۶- كاهش هزینههاى ناشى از رقابتهاى انتخاباتى،
۷- توجه به شاخصههاى اسلامى در سپردن مناصب مدیریتى.
پ ن آنچه موجب نقد و هشدار رهبرى انقلاب در مسابقه براى كسب مسؤولیتها در بخشهاى مختلف نظام قرار گرفته، رفتارهایى است كه بعضاً توسط برخى افراد براى رسیدن به پست و مقام بدون توجه به بار سنگین اخروى مسؤولیت ها صورت مىگیرد.چراكه، همانطور كه پذیرش مسؤولیت با نگاه به تبعات اخروى و تكلیف گرایى، موجب قوام و رشد جامعه مىشود، پذیرش بدون ملاحظه مسؤولیت اخروى، موجب عقب ماندگى جامعه و رشد پدیدههاى زشت و ناپسند در جامعه خواهد شد.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[پنجشنبه 1397-09-29] [ 11:47:00 ق.ظ ]
|
|
چگونه قدرتمند شویم
در علوم سیاسی بحث بر سر این است که چه چیزی قدرت می آورد؟
علمای علم سیاست، گزینههایی مثل پول، زور و… را نام برده اند.
اما خداوند در قرآن سفارش می کند “وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِباطِ الخَيلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُم وَآخَرينَ مِن دونِهِم لا تَعلَمونَهُمُ اللَّهُ يَعلَمُهُم ۚ وَما تُنفِقوا مِن شَيءٍ في سَبيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيكُم وَأَنتُم لا تُظلَمونَ” سوره مبارکه الأنفال آیه ۶۰
هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها [= دشمنان]، آماده سازید! و (همچنین) اسبهای ورزیده (برای میدان نبرد)، تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید! و (همچنین) گروه دیگری غیر از اینها را، که شما نمیشناسید و خدا آنها را میشناسد! و هر چه در راه خدا (و تقویت بنیه دفاعی اسلام) انفاق کنید، بطور کامل به شما بازگردانده میشود، و به شما ستم نخواهد شد! که قدرتمند باشید.
این آیه دستور می دهد، که از جهت نظامی تا آنجا که می توانید خود را قوی کنید تا دشمنان از ضربه زدن به شما مایوس شوند.
آیا قدرت نظامی به تنهایی ضامن پیروزی انسان می شود؟
این به آن می ماند که یک خانواده همه برای تهیه نان به نانوایی بروند. یا همه برای پختن غذا به آشپزخانه بروند. و به همین منوال همه با هم به یک کار مشغول گردند کارهای خانواده لنگ می ماند.
باید مادر خانه غذا بپزد و پدر خانه برای درآمد خانه کار کند.
اگر قدرت سیاسی نباشد، با قوی ترین سلاحها هم نمی توان پیروز شد، زیرا بدون فکر هر روز به یک نقطه حمله میکنند و این باعث شکستشان می شود.
نتیجه می گیریم که افراد جامعه باید هر گروهی بخشی از جامعه را تقویت کنند.
گروها باید تقسیم شوند برای تولید علم، مثل پزشکی، مهندسی، علوم انسانی…..
این قدرت جز با پژوهش بدست نمیآید. این طلاب محترم هستند که وظیفه دارند پژوهش را در برنامه خود قرار دهند.
شاید بعضی بگویند ما نمی توانیم پژوهش کنیم.. قال علیٌ علیه السلام :ِان لَم تَکُن حَلیماً فَتَحلَّم، فَاِنَّهُ قَلَّ مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ اِلاّ اَوشَکَ اَن یَکُونَ مِنهُم.اگر حلیم و بردبار نیستی، خود را به بردباری و حلیمی بزن، چرا که هیچکس خود را شبیه کسی نمیسازد، مگر اینکه امید است از آنان باشد.وسائل الشیعه، ج11، ص212،
. یعنی اگر پژوهشگر نیستیم تظاهر به پژوهش کنیم.این از روشهای تحمیل ظاهر به باطن است.
با توجه به اینکه اگرآب در کنار مواد دیگر قرار بگیرد بوی آن را جذب می کند. وقتی آب را در یخچال می گذاریم بوی ترشی و سایر مواد غذایی را جذب می کند. دوسوم بدن ما را آب تشکیل می دهد.
بنابراین اگر به هر کاری زیاد توجه کنیم، روی ما تاثیر می کند. اگر زیاد به موسیقی علاقه نشان بدهیم، مهارتمان در موسیقی زیاد خواهد شد. اگر به شعر علاقه داشته باشیم، شاعر می شویم. بنابراین باید برای پژوهش تلاش کنیم.
برای تولید علم باید با قرآن مانوس باشیم و از دریای بیکران قرآن، علوم را استخراج کنیم.
این وسوسه نباید ما را دچار رکود کند که همه چیز را مفسرین از قرآن کشف کرده اند؛ زیرا چنین تفکری منجر به این نتیجه می شود که سخن خداوند نامحدود توسط مفسرین محدود شده است. درحالیکه خداوند نامحدود و سخنش هم نامحدود است.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-09-28] [ 11:00:00 ب.ظ ]
|
|
وقتی او را در صحن حضرت معصومه (س)دیدم، فقط دوتا شاخ در نیاوردم؛ عمامه بزرگ، عبا و لباده زیبا بر قامتش خودنمایی می کرد. چشمانم سر خورد به نعلین زرد تا جوراب سفیدش رسید. چه کسی باور می کرد این سید خوشقد بالا همان طلبهای است، که از در بیرونش میکردی از پنجره وارد میشد! کمی به حافظهام فشار آوردم تا نامش را بیاد بیاورم، زمان به سرعت گذشته بود. بعد 40 سال خیلی تغییر کرده بود. خلاصه از میان سلولهای خاکستری نامش جلوی چشمانم حاضر شد، خیلی عجیب بود. هنوز هم نامش برایم غریب بود. باز هم نتواستم مثل همان وقتها بین او ودوستش، اسمشان را تفکیک کنم که کدام “عجیب” بود، و کدام “غریب". خودش ابراز کرد استاد من عجیب هستم. دیدی استاد می گفتید که من هرگز آدم بشو نیستم. از مقاماتش می گفت: باید بیایی و از نزدیک تماشا کنی و ببینی چه بیا و برویی دارم. از مسجد و مریدانش می گفت. خاطراتم مرا به کنار صحن امام رضا(ع) برد، او و دوستش تا مرا دیدند، آمدن جلو و گفتند استاد ما را ببین، مرد کوری که گدایی می کرد نشان دادند، همینکه دهانش را باز کرد تا با مدحی از امام رضا(ع) پولی از زوار بگیرد؛عجیب، مشتی خاک از روی زمین برداشت و داخل دهان فقیر بیچاره ریخت. دوتایی خنده کنان فرار کردند. حالا او مقاماتش را شماره میکرد. من بازهم اسم واقعیش را نپرسیدم که چیست. به خاطر رفتار بدشان، به عجیب و غریب معروف بودند. در درس من شرکت میکردند، آن دو را بیرون میکردم از پنجره وارد میشدند.
پ ن ته قلبم خوشحال بودم که جامعه به روحانیت اعتماد و نیاز مبرم دارد. متاسف بودم که کمبود روحانی داریم، و میدان برای نخاله های این چنینی باز شده است.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[سه شنبه 1397-09-27] [ 09:26:00 ق.ظ ]
|
|
خیلی مطالعه را دوست داشتم، اما افسوس که کتاب یا مجله برای خواندن یافت نمی شد. دهه چهل بود. فقط” کیهان بچهها” وجود داشت، آنهم مجاز نبودم بخوانم. پدر با خواندن این گونه مطالب مخالف بود. عقیده داشت، مطلبی که نه برای دنیای انسان فایده دارد نه برای آخرت چرا بخوانیم.
برادرم که دوسال از من بزرگتر بود، پنهانی کیهان بچه ها می خرید و میخواند، برای اینکه فقط یک گناه مرتکب شده باشد، که بدون اذن پدر مجله را خواندهاست، مجله ها را در یک جعبه ای که خودش با تخته به شکل صندوق ساخته بود پنهان می کرد و درش را قفل می کرد. او فکر می کرد که فقط خودش خلاق است نمی دانست که من هم خواهر او هستم خلاقیت دارم. من هم پنهانی لولاهای صندوق را باز می کردم و چندین جلد مجله را بر می داشتم و تا مدتها می خواندم. کیهان بچه ها داستانهای تخیلی به صورت دنباله دار می نوشت. از جمله داستانهای تخیلی، داستان آدم آهنیها بود که ابزار های ساخت دست انسانها بود. این آدم آهنی ها یک روز علیه سازندگان خود قیام کردند و سرنوشت آنها را بدست گرفتند!
این روزها بنا به امر ولایت فقیه در فضای مجازی فعالیت می کنم، متوجه هستم باید مطلبی را بنویسم که قدمی در راه پیشرفت دین و انقلاب باشد.یعنی مطلبی که به درد دنیا و آخرت بازدید کنندگان بخورد. درست همان چیزی که پدر «روحش شاد» در کودکیم از من می خواست.
و داستان آدم آهنی قصه من به این ماجرا چه ربطی دارد؟
آنوقت ما قصه را خواندیم ولی حالا آدم آهنی ها را می بینیم که برای ما رتبه بندی می کنند و به مطالب ما ارزش می دهند در حالیکه محتوای مطلبی که نوشته ایم نه فایده دنیایی دارد و نه اُخروی! وقتی مطالب را می خوانم، میگویم:پدر آن روز که کیهان بچهها منتشر می شد، در زمان طاغوت بود. و اکنون بعد از چهل سال از انقلاب می گذرد و به خاطر به ثمر رسیدن این انقلاب چه بسیار خونهای پاک ریخته شد، رهبر و مولایم سفارش پشت سفارش که طلاب در فضای مجازی فعال باشند و شبهههای جوان فریب را پاسخ دهند . متاسفانه آدم آهنی های فضای مجازی فرصت نمی دهند تا طلاب متوجه شوند که کدام گزاره به سود دین و اخلاق است. وبلاگها مملو از گزارههای خنثی می باشد، درست عین کیهان بچههای دهه چهل که تیراژی میلیونی داشت.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[دوشنبه 1397-09-26] [ 01:40:00 ب.ظ ]
|
|
آن روزها کودکان را به سبک انقلاب تربیت میکردیم. نترس، شجاع، ضد ظلم، طرفدار مظلوم…
چه روزهای پر برکتی نسل اولی ها نسل دومی ها را تربیت میکردند.
وقتی موقع تقسیم نفت میشد، پسرای 10-12 ساله راه میافتادند توی محله برای بیوه زنها وافراد مسن نفت تحویل میدادند. چون کوچک بودند قدرت بدنی شان کم بود یک گالن نفت را حمل کنند، توی بغلشان میبردند.
خانه که میرسیدند تمام لباسشان بوی نفت میداد، مادر ها هم فرزندشان را تشویق میکردند.
شب های حکومت نظامی سال 1357 بود. شاه برای جلوگیری از تکبیرهای شبانه ملت تو هر محله چندتا تانگ مستقر کرده بود.از جمله محله ما، آنهم کجا ،ته خیابون نیروگاه قم ،تو محوطه نیروگاه برق! ملت شب ها می رفتند بالای پشت بام ها و یکی می گفت بگو، “مرگ بر شاه"همه پاسخ می دادن .یکی از لیدرهای محله دختر 5ساله من بود! با صدا ی تیز و بلندی که داشت فریاد می زد بگو؛ همه کوچه می گفتند: “مرگ بر شاه"! که یهو صدای شلیک تیر های هوایی شروع می شد، قرار بود که هروقت صدای شلیک تیر آمد همه برویم پایین تا گلوله بهمان اصابت نکند، این دختر کوچولوی ما گرم شعار دادن شده بود که هرچه اصرار می کردیم بیا بریم، حاضر نبود پایین بیاید، به گمانم میخواست کار شاه را همانجا یکسره کند! ازهاری که نخست وزیر بود رفت تو مجلس و گفت : هیچ کس بالای پشت بام ها نیست این ها نواره که ضبط کردن و پخش می کنند!
فردای آن روز ملت ریختند تو خیابانها و شعار دادن، «ازهاری گوساله بازم میگی نواره نوار که پا نداره »!
بعد از “مرگ بر شاه بازی “به قول بچه ها، از ساعت دوازده شب به بعد تا صبح صدای دلخراش شنی های تانگ ها تو خیابان تا صبح خواب مان را خراب می کرد !
احساسی که از آن صدا در ذهنم تصور می شد؛ صدای شکنجه شدن مردم بی دفاعی بود که در زندان ها بودن.خلاصه شبها را با کابوس به صبح می رساندیم!
کودکانی که تقریبا سه چهار سال بزرگتر از دخترم بودن توی این همایش همکاری می کردند، مجتبی و عباس رازینی دوتا داداش بودند ، وقتی انقلاب پیروز شد و جنگ شروع شد و به سن سیزده چهارده سالگی رسیدند عازم جبهه شدند و در نهایت شربت شهادت را چشیدند، روحشان شاد.
موضوعات: خاطرات
لینک ثابت
[شنبه 1397-09-24] [ 05:09:00 ب.ظ ]
|
|
آن روزها همه چیز بوی انقلاب میداد. اگر مهمان هم داشتی به قرار انقلاب بود. شاید توی سفرهات غذای موجهی وجود نداشت، اما تنها چیزی که داشت نمک انقلاب بود.
قرار شد دوستان همسرم شبها بعد از نماز مغرب، در منزل ما جمع شوند تا اعلامیه ها ی بیشتری نوشته شود. ولی معلوم نبود دقیقا چند نفر می آیند.من هم باید شام شان را تهیه می کردم.اول شب همسرم می گفت به اندازه سه نفر شام بپز بعد نیم ساعت می آمد می گفت برای دو نفر دیگر هم در نظر بگیر، خلاصه این اضافه شدن یه وقت به ده نفر یا بیشترمی رسید!!!
با هر صدای زنگ در خانه،و اعلام همسرم، برنج را چند استکان اضافه میکردم اما یادم نیست که خورشش چی بود؟
سال 1356 بود اعلامیه های امام را باید تکثیر می کردیم و شبانه به دیوارهای کوچه و خیابان می چسباندیم. این کار با امکانات ابتدایی صورت می گرفت. اولین کار، بدست آوردن نوار سخنرانی امام بود. که دست بدست می چرخید تا بدستمان می رسید. برای مخفی کردنش از دست ماموران ساواک، همه نوارها را داخل یه کیسه کرده بودیم، با یک نخ محکم کیسه را می بستیم از پشت بام داخل لوله دودکش بخاری آویزان می کردیم. چون ساواک وقتی به خانه کسی که مشکوک می شد، هجوم می برد و از خاک توی باغچه گرفته تا گونی برنج را جستجو می کرد!
بعد از تهیه نوار سخنرانی های امام، باید چند نفری گوش می کردیم و پیام امام را می نوشتیم. محتواي اين پيام ها افشاگري امام خميني(ره) از جنايات شاه و دولت و دعوت از مردم براي ادامة مبارزه بود. امام خمینی براي مناسبت هاي مختلف مذهبي و حوادث پيش آمده مانند كشتار مردم قم و به دنبال آن شهرهاي مختلف پيام هاي عمومي يا اختصاصي صادر مي كردند و يا به دليل همزماني با ماه هاي مذهبي از آن استفاده كرده و مردم را براي مبارزه و اتحاد و همبستگي دعوت مي كردند. برای تکثیر اعلامیه ها از کاربن استفاده می کردیم.برای اینکه کار سرعت بیشتری داشته باشد، قرار شد دوستان همسرم شبها بعد از نماز مغرب، در منزل ما جمع شوند تا اعلامیه ها ی بیشتری نوشته شود. ولی معلوم نبود دقیقا چند نفر می آیند.من هم باید شام شون را تهیه می کردم.اول شب همسرم می گفت به اندازه سه نفر شام بپز بعد نیم ساعت می آمد می گفت برای دو نفر دیگر هم در نظر بگیر، خلاصه این اضافه شدن یه وقت به ده نفر یا بیشترمی رسید!!!
موضوعات: خاطرات
لینک ثابت
درسهایى از سیره فرهنگى و اقتصادى امام عسكرى(ع) براى جامعه امروز با نگاهى به مواعظ و توصیهها و نیز شیوه عملى و رفتارى امام عسكرى(ع)، مىتوان سیره عملى و الگویى مبتنى بر مبانى فرهنگى و ارزشى براى جامعه امروز اتخاذ و بهصورتى برنامهریزى شده و مدون آنرا عملى و اجرایى نمود؛ چراكه آن حضرت توانست با وجود فشارها و مشكلات طاقت فرسا در مدت امامت خود، فرهنگ دینى را تبلیغ و از حیث اقتصادى شیعیان را یارى كند. در این رابطه مىتوان به موارد ذیل به عنوان نمونه اشاره نمود: ۱. عمل به اصل امر به معروف و نهى از منكر امام عسكرى(ع) در سیره عملى خود به اجراى این اصل متعالى قرآنى پایبند بودند و در موارد لزوم به شكل صحیحى از آن بهره مىبردند. ازجمله این موارد نامهاى است كه آن حضرت به «اسحاق بن اسماعیل نیشابورى» مرقوم فرمودند و او و دیگران را هشدار داده و با صراحت آنان را درباره عواقب سخت كارشان بیدار نمودند. در متن این نامه آمده است: «پس از درگذشت امام پیشین(ع) و بعد از فرستاده دوم من و آنچه از شما به او رسید، خداوند به سبب آمدنش پیش شما، وى را كرامت و عزت عطا كرد و پس از آنكه «ابراهیم بن عبده» را بر شما گماردم و نامهاى هم بهوسیله محمد بن موسى نیشابورى براى شما نوشتم، راه غفلت را پیمودید. در هر حال، باید از خداوند كمك خواست. مبادا درباره خدا كوتاهى كنید و از زیانكاران باشید! از رحمت خدا به دور باد كسىكه از اطاعت خدا رو گرداند و پندها و موعظههاى اولیاى خدا را نپذیرد. به راستى خداوند شما را به اطاعت خود و اطاعت پیامبر و اطاعت اولوالامر فرمان داده است.اى اسحاق! خداوند تو و خاندانت را مشمول رحمتش كند اگر سنگهاى سخت و استوار برخى از محتواى این نامه را مىفهمیدند، از ترس و بیم خداوند متلاشى مىشدند و به طاعت خدا در مىآمدند و هرچه مىخواهید بكنید، به زودى خدا و پیامبر و مؤمنان عمل شما را خواهند دید و آنگاه سر و كارتان با خداى داناى نهان و آشكار است.» (تحف العقول، ص۴۸۵) همچنین آن حضرت به رعایت حقوق برادران دینى و فروتنى در برابر آنان توجه داشته و مىفرمایند: «كسىكه به حقوق برادران خود آشناتر باشد، براى اداى آن حقوق بیشتر تلاش مىكند و منزلتش نزد خدا بالاتر است. هركه در دنیا براى برادران خود فروتنى كند، در پیشگاه خداوند از صدیقان محسوب مىشود.» ۲. ترویج فرهنگ صرفه جویى و پرهیز از اسراف ترویج فرهنگ صرفه جویى یكى از نمودارهاى اقتصادى سیره امام است كه ایشان اعتقاد داشتند برنامه ریزى درست در زندگى موجب رشد اقتصادى بوده و از زیرساختهاى توسعه اجتماعى و بالندگى اقتصادى یك جامعه محسوب مىشود. در سیره امام حسن عسكرى(ع) در این باره نكات قابل توجهى وجود دارد كه نمونهاى از آن ماجرایى است كه «محمد بن حمزه سرورى» آنرا نقل مىكند و مىگوید: توسط ابوهاشم جعفرى نامهاى به محضر امام عسكرى(ع) نوشته و درخواست كردم كه آن حضرت دعا كند تا خداوند متعال در زندگى من گشایشى ایجاد بفرماید. هنگامى جواب را توسط ابوهاشم دریافت كردم، آن حضرت نوشته بود: «پسر عمویت یحیى بن حمزه از دنیا رفت و مبلغ صد هزار درهم ارث باقى گذاشت و این درهمها به ارث به تو مىرسد، پس خدا را سپاسگزارى كن و بر تو باد به میانهروى؛ از اسراف بپرهیز كه اسراف از رفتارهاى شیطانى است». بعد از چند روزى، پیكى از شهر حران آمده و اسنادى را مربوط به دارایى پسر عمویم به من تحویل داد. من با خواندن نامهاى كه بین آن اسناد وجود داشت، متوجه شدم كه پسرعمویم یحیى بن حمزه همان روزى فوت كرده است كه امام آن خبر را به من داد. به این ترتیب از تنگدستى و فقر رهایى یافته و بعد از اداى حقوق الهى و احسان به برادرهاى دینىام، طبق دستور امام زندگى خود را بر اساس میانه روى تنظیم نموده و از اسراف و ولخرجى پرهیز نمودم و به این ترتیب زندگىام سامان یافت. درحالیكه در گذشته فردى مبذّر و اسراف كار بودم.» (كشف الغمه فى معرفه الأئمه، ج۲، ص۴۲۴) ۳. برنامه ریزى صحیح در جهت حفظ بیت المال و كنترل امور اقتصادى از دیگر درسهاى سیره عملى امام عسكرى(ع) در بحث اقتصادى، توجه به حفظ و نگهدارى اموال مسلمانان و بیم از تباه شدن و از بین رفتن آنها و هزینه كرد آن در مسیر درست و مناسب است. آن حضرت به دلیل توجهى كه به این موضوع داشتند، باوجود شرایط سخت سیاسى و اجتماعى، در بیشتر مناطق شیعه نشین، براى دریافت حقوق شرعى از مردم و صرف آنها در مسیر درست خود، نمایندگان و وكلایى تعیین فرموده بودند تا شیعیان براى حلّ مشكلات شرعى و اجتماعى خود به آنها مراجعه كنند. آن بزرگوار به كارها و امور آنها رسیدگى كرده و آنان را زیرنظر داشتند و با مكاتبه آنها را حمایت و هدایت مىكردند. علاوه بر این نیز خود با پیشه نمودن زندگى زاهدانه كه مىتوان آن حضرت را زاهدترین فرد زمان خود یافت، همگان را به عدم تبعیت از الگوهاى رفتارى نادرست تشویق نمو و حتى با كار و تلاش بسیار، عموم را به اهمیت كار و تلاش و فعالیت اقتصادى آگاهى مىدادند چنانكه به نقل تاریخ مىتوان آن حضرت را از فعّالترین افراد جامعه خود عنوان كرد. (ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج۴، ۳۲۸)
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[جمعه 1397-09-23] [ 11:25:00 ق.ظ ]
|
|
وارد اتوبوس شد، همه بهش نگاه میکردند. احساس خوبی داشت، فخر، غرور، بزرگی. دیگر نمیتوانست تحمل کند. او پیش خود فکر می کرد که همه میدانند همسر امام عصر هستم! به من زنگ زد، گفت: دیشب خواب دیدم و ماجرای خوابش را گفت: و تعبیرش را می خواست بداند. گفتم: شما باید در باره امام زمان(عج) بیشتر مطالعه کنی تا گرفتار این کابوسهای شیطانی نشوی. با تعجب پرسید: این یک کابوس بوده است؟ گفتم: کابوس بدی هم هست. اگر شما به این کابوسهایتان دلبسته شوید، کم کم باورتان میشود که همسر امام عصر هستی، بعد نوبت ادعایتان میشود. در نهایت یا سر از تیمارستان در میآورید یا زندان! برای همین به شما توصیه میکنم اطلاعاتتان را دراحوالات امام عصر بیشتر کنید. پ ن بنده خدا گرفتار همسر بد اخلاقی شده بود، با خودش فکر می کرده اگر همسر امام زمان بود، این بدبختی ها به سراغش نمیآمد. شیطان هم منتظر بود تا درخواب به او تلقین کند که توهمسر امام زمانت هستی!
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-09-21] [ 07:01:00 ب.ظ ]
|
|
وارد خانه شد، در را باز کرد، با شگفتی دید که یک نفر توی هالشان نشسته است! یکه خورد این چه کسی است و چگونه وارد منزل شده است؟! هنوز در فکر و تحلیل حادثه بود که مهمان ناخوانده سلام کرد، و در ادامه خودش را معرفی کرد که من مهدی هستم!
هاج و واج شده بودم، دست و پایم را گم کردم، فرصت فکر کردن برایم نگذاشت، امر کرد که مبلغ یک میلیون تومان ببر به فلان شخص بده، بسیار نیازمند است! ادامه »
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[سه شنبه 1397-09-20] [ 02:47:00 ب.ظ ]
|
|
رفته بود اتاق طبقه بالا را تمیز کند، صدای شبیه جیرجیر شنیده بود. دوباره در را باز و بسته کرد دید صدا از در نبود. موهاش سیخ سیخ شد، احساس کرد بدنش یخ زده.یاد حرف دخترش افتاد. چندماه پیش دخترش تو این اتاق درس می خواند. آمد پایین گفت: من دیگه اتاق بالا درس نمی خوانم. مادر پرسید: چرا؟ گفت اینجا یک صداهایی می شنوم. برای همین به من زنگ زد، این چه صدایی که توی اتاق هست؟ پرسیدم دخترت داستان اجنه نمی خواند؟ گفت :چرا اتفاقا توی کانال تلگرام گوشیش داستان جن و روح داره و می خوانده. بهش گفتم اول از آن کانال خارج بشه، بعد معوذتین را بخوانید و به آب بدمید و به چهار گوشه اتاق بریزید. بعد از یک هفته زنگ زد و تشکر کرد و گفت دیگه هیچ صدایی از اتاق شنیده نمی شود.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[دوشنبه 1397-09-19] [ 11:58:00 ب.ظ ]
|
|
تنها بودم، به دیوار اُپن تکیه داده بودم و کتاب جن را می خواندم صدای چرخوندن چیزی شبیه فرفره را روی آن شنیدم، بلند شدم روی اُپِن نگاه کردم ، هیچ چیزی ندیدم دوباره مشغول خواندن کتاب شدم،«حجت الاسلام آقای اعتمادی می گفت: در ایام جوانی برای تبلیغ ماه محرم به روستا اعزام شده بودم، و قرار بود بعد از سخنرانی و روضه بروم روستای مجاور که سه کیلومتر فاصله داشت. غروب بود که در مسیر بودم، هوا تاریک شده بود، که دیدم یک نفر از راهی که تقاطع بود آمد پیش من و گفت حاج آقا خواهشی داریم، گفتم :بفرمایید گفت: بیایید برای مراسم ما روضه امام حسین بخوانید. نگاه کردم دیدم فقط نیم تنه دارد از پا ها خبری نیست!
موهای تنم سیخ شد، فهمیدم که یارو جن است. گفتم : در روستا منتظر من هستند ، باید بروم چون قول داده ام.بعد ها که به استادم گفتم: گفت باید می رفتی در جمعشان روضه می خواندی ، حتما چیزهای برایت مکشوف می شد». دوباره همون صدا شروع شد، صدای چرخوندن فرفره؛ گفتم ای بابا انگار که وِل کُن ماجرا نیستید ها. سوره معوذتین را خواندم.دیدم وقتی موجودی را نمیبینی ولی صدایش را می شنوی اصلا برایت مطلوب نیست.دانستم که اگر ما صدای موجودات را می شنیدیم و معنای سخنانشان را درک می کردیم، زندگی برایمان بسیار سخت می شد.
مثلا در بستر خوابیدیم و صدای مورچه و موریانه و سایر حشرات اطرافمان را بفهیم، تا طلوع صبح باید به نقشه هایی که برای وسایل زندگی ما می کشیدند فکر می کردیم.
قبلا دخترم مشتاق این کتاب شده بود، و بهش نصیحت کرده بودم که نخوان ولی اصرار داشت که بخواند و میگفت: میخواهم جن را بشناسم و تسخیرش کنم و از او کار بکشم.
مثلا موقع امتحانات بیاد و برام پاسخ سؤالات را بگه. خلاصه هرچه بهش نصیحت کردم فایده نکرد، تا اینکه مزاحمت دوستان ناپیدا شروع شد. که با دعاهای خاص نجات پیدا کرد. این همان کتابی بود که شروع به خواندش کرده بودم، کتاب را بستم، گفتم نخواستیم در باره جن اطلاعاتی بدانیم. این هم از اصرار طلاب بود که در باره جن برامون بگو، و گرنه ما را چه بکار از ما بهترون!
با بسته شدن کتاب، اجنه هم در آن فرو رفتند، درست عین کتاب جُمانجی!
فردا به طلاب گفتم هرکتابی را نباید خواند.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[یکشنبه 1397-09-18] [ 03:17:00 ب.ظ ]
|
|
خدایا مرا با «لقد کرمنا بنی آدم» برجسته کردی و جسمم را در کمال «تبارک الله احسن الخالقين »14 مومن، به نمایش گذاردی. از روح خودت در وجودم دمیدی و مفتخرم کردی به «نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی »، 29 حجر.الهی می دانم که مرا با فطرت پاک آفریدی. برنامهای که برایم تنظیم کرده بودی، هرچه جسمم رشد می کرد، باید روحم رشد می کرد و جای خالی در قالب تنم باقی نمی ماند. خوب می دانم که اگر فقط به جسمم رسیدگی شود، خیلی هم رشد کنم، شاید در حد یک فیل، یا یک گاو برسم. اما رشد من با دو بعد جسم و روح است، که اگر درست تربیت شود از فرشته افضل تر می شوم و خدای نکرده اگر ذرهای غافل شوم، در گروه أُوْلَئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ وارد خواهم شد.179 اعراف اما اکنون که این قالب تنم بزرگ شده است متاسفانه خلاهایی را در عقل، درک و قلبم احساس میکنم. نمی دانم بخشی از تربیتم اجباری بوده است، طبق فرمول « وَ الْبَلَدُ الطّیبُ یخْرُجُ نَبَاتُهُ بأذنِ ربّهِ والّذی خَبُثَ لَایخْرُجَ اِلّا نَکداً 58» اعراف قرار بود که با این ابزار، فطرت پاک، و راهنمایانی مقدس از اولین پیامبر گرفته تا زمان غیبت امام معصوم(عج) که سایه ولایت برسر ما ریزش رحمت دارد راه بندگی و فلاح را بپویم، اما نمی دانم چه شد که مسیرم به کجراهه منجر شد؟ نمیدانم شاید باید پدر و مادرم به اصل « فلینظر الانسان الی طعامه» توجه می کردند. 24 عبس
شاید و حتما توجه داشته اند پس باید مراقب مربیانم می بودند که چه غذای روحی برایم تهیه می کردند. و صد البته باید مراقب دوستانم می شدند که با چه کسانی همنشین هستم. ورودیهای عقلم را کنترل می کردند، چشمم، گوشم، دهانم را با تقوا واگسینه میکردند، تا هر تصویر و سخن و خوراکی آلوده را پس بزنم. خدایا دستم را بگیر
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[شنبه 1397-09-17] [ 05:20:00 ب.ظ ]
|
|
ما گاهی آنقدر به خودمان اطمینان داریم که گمان می کنیم در مسیر درستی قرار داریم.این حس خودخواهی باعث می شود، که خویشتن را هدایت گری مصلح بپنداریم.در حالی که نگاهمان به بیرون از یک روزنه تنگ است.
یعنی فقط عبور یک سلسله را می بینیم، بدون توجه به ابتدا و انتهای آن، عجولانه حکم صادر می کنیم.
وقتی هم متوجه قضاوت نادرست خود می شویم، جرات پوزش خواهی نداریم.مجموعه این برخوردها از تاثیر گذاری افراد می کاهد.
فرقی نمی کند چه برچسب زننده باشی و یا برچسب گیرننده، نتیجه بی خاصیت شدن هردو گروه است. شاید در گذشتههایی که خیلی نزدیک است، تهمت افراد در بین چند نفر مطرح می شد. اما در این دوره پسا مدرن تهمتها جهانی می شود،چون در کوچه محله مجازی این اتفاق میفتد.
امام صادق علیه السلام فرمود: هر كس به برادر دینی خود تهمت بزند حرمتی میان آن دو به جا نمیماند.
برهمین اساس تهمت زدن گناه بزرگی محسوب می شود.چون حرف چه حق باشد چه باطل اثر خود را بر روی سلولهای خاکستری میگذارد.
رسول خدا صلي الله عليه واله می فرمایند :هر كس به مرد يا زن مؤمن بهتان بزند يا درباره او چيزي بگويد كه از آن پاک است، پروردگار در روز قیامت او را بر تلّي از آتش نگه می دارد تا از سخن خود درباره آن مومن برگردد.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
هی تلاش میکردم تا خودم را بشناسم، که نتیجهاش شناخت پروردگارم شود. نشد نشد که نشد. جلوی آیینه ایستادم به خودم زل زدم و به همه زوایای چهرهام نگاه کردم. از پدر و مادرم در باره پدران و مادرانشان پرسیدم، فقط پدر بزرگ و مادر بزرگشون را دیده بودند؛ آنهم در کودکی. از بزرگی شنیدم باید خودم را بشناسم یعنی: اینکه بدانم چه کسی مرا آفریده است؟ «من عرف نفسه فقد عرف ربه» بله اقرار می کنم که همه چیز در ید قدرت پروردگارم می باشد. ولی باز دلم بیقرار شناخت مولایم بیقراری می کرد. تا اینکه به این آیه رسیدم: «خداى متعال در آیه29 سوره«الرحمن» به دائمى بودن خلقت و آفرینش اشاره نموده مى فرماید: (خداوند هر روز در شان و کارى است)؛ «کُلَّ یَوْم هُوَ فِى شَاْن».» مولای من هر روز و هر لحظه و آن به آن در وجود من دست به کار است. اگر یک آن بخواهد سرنوشتم را که نتیجه رفتارهای خودم میباشد تغییر دهد و امر کند، «کن فیکون» من در تقدیر “اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم“. سوره رعد، آیه11
قرار می گیرم.و اینگونه شد که به مقدار ارزنی توانستم به شناخت برسم.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[جمعه 1397-09-16] [ 11:17:00 ق.ظ ]
|
|
تاثیر پذیری نوجوانان دشوارترین دوران حیات انسان از جهت تربیتی، دوره نوجوانی است. این دوره که حدود سنی 18-12 سال را در بر میگیرد منطبق بر دوره راهنمایی و دبیرستان است.بیشترین مشکلات تربیتی در این دوره پیش میآید و اغلب در همین دوره است که فرزندان یا از دست می روند یا در مسیر سعادت گام بر میدارند. این دوره مرحله انتقال از کودکی به دوران جوانی و بزرگسالی است. نوجوان از یک سو در حال هجرت از وابستگیهای دوران کودکی است؛ از سوی دیگر توانایی لازم را برای حل بسیاری از مسائل زندگی ندارد و همین نوسان فکری و روانی درماندگی، تزلزل و گاه پریشانی و ابهام را در او ایجاد میکند و آرامش روحی او را میگیرد. در این دوره اگر والدین نتوانند از نوجوان حمایت کنند، فرزندان از حوزه جاذبه خانواده خارج میشوند و در معرض جذب و انجذاب عوامل محیطی قرار میگیرند.
منبع: کتاب تاثیر محیط اجتماعی بر تربیت
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[پنجشنبه 1397-09-15] [ 06:55:00 ب.ظ ]
|
|
ساده کردن مفاهیم قرآنی برای انتقال مفهوم ولایت فقیه به جوانان، مردم عادی و حتی فرهنگیان، با این سؤال که فقیه چه کسی است ؟ و توضیح این مطلب که فقیه کسی است که از مسایل و احکام دینی آگاهی دارد و مرگ بر ضد ولایت فقیه یعنی چه؟.در ادامه توضیح داد، من طلبه فقیه تر هستم یا امام جمعه شهرستان، امام جمعه شهرستان فقیه تر است یا رهبر، رهبر فقیه تر است یا امام زمان(عج)، امام زمان(عج) فقیه تر است یا پیامبر(ص)؛ پیامبر(ص) فقیه تر است یا خداوند ؟ با این بیان که اگر سؤال دینی داشته باشید از چه کسی می پرسید.؟در پاسخ گفتند: از علما می پرسیم. مبلغ در جواب آن ها گفت :اگر از من طلبه بپرسید و قانع نشوید از امام جمعه شهرستان سؤال می کنید و اگر مطمئن نشدید از نماینده ولی فقیه در استان سؤال می کنید و در ادامه اگر اطمینان پیدا نکردید از مقام رهبری می پرسید و اگر باز هم به جواب نرسیدید آرزو می کنید کاش امام زمان (عج)ظهور کرده بود و از او می پرسیدید؛ و در نهایت برای اطمینان دوست دارید که از پیامبر(ص) بپرسید و اگر برای شما ابهامی باقی ماند دوست دارید تا از خداوند بپرسید، چون اوست که تمامی مصالح و مفاسد احکام را برای بشر وضع نموده است؛ و مرگ بر ضد ولایت فقیه یعنی مرگ بر ضد خدا!
قابل توجه است که در پایان بحث، فرهنگیان از تفهیم مطلب تشکر کردند . در قطار با یک نفر از اهل سنت همسفر شد، همسفر گفت شما با استفاده از مهر در سجده گرفتار بت پرستی می شوید!! در پاسخ به او گفت: اول؛ که ما این کار را از خلفای شما آموخته ایم؟! همسفرش با تعجب پرسید؟ چگونه به این امر رسیدید؟در پاسخ گفت: از وصیت خلفای شما که خواستند در کنار تربت پیامبر (ص)مدفون شوند تا از خاک قبر پیامبر (ص)تبرک بجویند!! ماهم می خواهیم از تربت فرزندش تبرک بجوییم!! دوم؛ اگر سجده بر خاک بت پرستی است، شما که روی سجاده پشمی یا نخی و پلاستیکی سجده می کنید پس سجاده پرستی می کنید!! اگر سجده برغیر خاک و سنگ مجاز بود؛ ثروتمندان -پیشانی را که جایگاه غرور انسان است -بر خاک نمی ساییدند بلکه مهر های زرین و جواهر نشان انتخاب می کردند!! برای کسی که نماز نمی خواند با این دلیل چون از نماز خواندن لذت نمی برم!!! از او پرسید: زمانی که شما بیمار می شوی و به پژشک مراجعه می کنی، پزشک برای شما نسخه می نویسد و دارو می دهد، و او از یک سری خوردنی ها شما را منع می کند شما با یک بار خوردن سالم می شوی یا این که همه داروها را استفاده می کنی تا حالت خوب شود؟! بنابراین شما باید خواندن نماز را ادامه دهی و از سایر حرام ها دوری کنی تا لذت نماز را بچشی!!!
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
هنر دینی کشف رابطه تبلیغ دین با هنر و تأثیر هنر و کارآیی آن در تبلیغ دینی منوط به تعریف و فهم هنر دینی یا به عبارت دیگر هنر اسلامی ست.هنر اسلامی آن هنری است که تجلی معنویت و تعهد انسان باشد و در خدمت تعالی اندیشه و عمل انسان قرار گرفته و موجب سستی و انحراف در فکر و عمل او نشود. هنری که تنها در خدمت غرائز مادی و پست بوده و تنها خدمت گزار جنبههای مادی بشر و احیاناً در خدمت طاغوتها و انسانهای پست اندیشه و سست عنصر باشد، هنری مبتذل و غیردینی محسوب میشود.با توجه به تحقیق های انجام شده بعضی از شاخصهای هنر دینی عبارتند از: ـ باورهای اسلامی (اعتقاد، ایمان و یقین به فرامین و دستورهای اسلام، قرآن و اهل بیت علیهم السلام)؛. مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ 1 ـ ایجاد کننده روح تعهد و مسئولیت پذیری و امیدواری به خداوند؛ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ .2 ـ اعتقاد به ولایت و تأسی به اهل بیت ؛ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الأَْمْرِ مِنْكُمْ 3 ـ داشتن بینش سیاسی و اعتقاد به مبارزه و ستیزه جویی با کفار و منافقین؛ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ 4 ـ داشتن روحیه امر به معروف و نهی از منکر (دعوت به خوبیها و نهی از زشتیها)؛ . كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ 5 ـ اعتقاد به جاودانگی دین اسلام؛ وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الإِْسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الآْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ 6 ـ اعتقاد به جاودانگی انسان بعد از مرگ (نمایش بعد جاودانی انسان)؛ اللَّهُ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يَجْمَعُكُمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فِيهِ7 ـ تقویت روحیه ایثارگری در جامعه (روح حماسی)؛ وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ8 ـ ایجاد روحیه شهادت طلبی (تصویرپردازی از شهادت و شهید)؛ وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِينَ9 ـ مبارزه با اسراف و مصرف گرایی؛ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ 10 ـ مبارزه با فقر و فساد و تبعیض؛ وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِي الأَْرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ 11 ـ زنده نگه داشتن یاد شهدا؛ وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ 12 ـ نمایانگر وحدت و هماهنگی خدا؛ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ ـ دعوت انسان به فطرت؛ فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ 13 ـ نمایانگر بندگی خدا و آزاد کردن انسان از بندگی غیر خدا؛ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ 14 ـ داشتن زبان مردمی؛ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ 15 ـ درهم شکستن آداب و رسوم و سنتهایی که برخلاف تعلیم اسلام و سد راه گسترش اسلام است و جانشین کردن آداب و رسوم اسلامی.
احزاب 23.
[1] یوسف87.
[2] نساء59.
[3] تحریم90.
[4] آل عمران110
[5] آل عمران 85.
[6] اعراف31.
[7] بقره 205 .
[8] آل عمران 169.
[9] انفال 46.
[10] روم 30.
[11] نحل 36.
[12] مائده 15.
[13] آل عمران .139
[14] یونس58.
[15] انعام 50
منبع: نقش هنر در انتقال مفاهیم اخلاقی
نویسنده: نرجس خاتون محمدی
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
تشبیههای قرآن، تابلویی زنده قرآن در تشبیههای خود برخی حقایق و مفاهیم را چنان دقیق توصیف کرده است که میتوان تصاویر کامل و دقیق و گویای آن را همچون تابلویی زنده و جذاب در پیش روی خود مشاهده نمود. قرآن در صحنه ای حالت کفار را در روی گردانیدن از مواعظ و آیات روح پرور قرآن به گورخرانی وحشی و رمیده تشبیه نموده که از برابر شیری بگریزند: «كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ * فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ؛ گویى گورخرانى رمیده اند* كه از مقابل شیرى فرار كرده اند.» در صحنه ای دیگر عالمان یهود را بخاطر سرپیچی از فرامین تورات به الاغی تشبیه نموده که باری از کتاب بر دوش میکشند: «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ یحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ كَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ؛ مثل كسانى كه [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مكلف گردیدند] آنگاه آن را به كار نبستند همچون مثل خرى است كه كتاب هایى را برپشت مى كشد [وه] چه زشت است وصف آن قومى كه آیات خدا را به دروغ گرفتند و خدا مردم ستمگر را راه نمى نماید.» هرچند تشبیه چنین جماعتی به الاغی که فاقد عقل و شعور است، در بدو امر کافی به نظر میرسید، اما توصیف آنان به الاغی که باری از کتاب بر دوش میکشد و از کتاب چیزی جز سنگینی آن عایدش نمیشود، تصویر دقیقی از عالم نمایان یهود ارائه میدهد که با وجود در اختیار داشتن کتابی آسمانی، حظ و بهره ای از معارف آن نبردند و به تعالیم آن بی اعتنایی نمودند.
نقش هنر در انتقال مفاهیم اخلاقی :نویسنده نرجس خاتون محمدی
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-09-14] [ 10:52:00 ب.ظ ]
|
|
بدون خدا نگاه کردن برای ما عادی شده است. اگر نگاه خدایی باشد هرگز گرفتار گرههای کوردر زندگی نمی شدیم.
خیلی ساده با ارتکاب رفتارهای ظالمانه، راه آینده را برای خودمان پر از سنگلاخ و چاه و چاله می کنیم.
گره کور در زندگی، مانند طناب هزار گره، پیچ می خورد، فریاد واسفا سر می دهیم و به زمین و زمان ناسزا
می گوییم.
بدون اینکه در تونل اعمال گذشته جستجو کنیم، بین افراد همجوارمان با بدگمانی رمل و اسطراب می اندازیم و قرعه را به نام بی گناهان میزنیم، خصوصا اگر کف بین یا فال قهوه ای را هم به آن ضمیمه کنیم.
در حالیکه همه حوادث ناراحت کننده ما روی طنابی بوده است که در طی زمان روی آن آویخته بودیم، و زمان برداشتن آنها یکی یکی میرسد؛ و این همان بِماکَسبت اَیدیهِم است، که خداوند هشدارش را از قبل به ما داده است.
اگر فتنهای که ما مدیریت کردیم، در گذشته آتش کوچکتری را تولید کرده باشد؛ شاید امروز یا فردا و فرداهای نزدیک پیش نیاید ولی در آیندهایی که دیر نیست با آتش چند برابر بزرگتر در زندگی ما رخ خواهد داد.
پس مراقب رفتار و عمل کرد خود باشیم، و عالم را محضر خدا بدانیم و در محضر خدا معصیت نکنیم.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
. اقسام تصویر آفرینی در قرآن
در میان آیات قرآن به شیوههایی برمی خوریم که در تصویرگری مفاهیم و مجسم نمودن معانی، نقشی شگرف و سحر آمیز ایفا مینمایند. در این جا به برخی از آنها به همراه نمونههایی از صحنههای بدیعشان میپردازیم:
الف) تشبیه
شاید بتوان گفت که در میان فنون بلاغت هیچ یک در مجسم نمودن معانی و تصویرگری مفاهیم، به پای تشبیه نمیرسند. تشبیه معنا را آنگونه آشکار میسازد که گویی آن را میتوان با چشم خود دید و با انگشتان خود آن را لمس نمود.آن چه تشبیه ها را از میان همنوعانشان برتری بخشیده، آن است که تشبیه با ایجاد مشابهت میان معنایی معقول با امری محسوس به خوبی معنا را در قالبی مجسم، آن هم در جامهای زیبا در پیش روی مخاطب میگذارد. اهل ادب به این حقیقت معترف هستند که قرآن زیباترین، جامع ترین و دقیق ترین تشبیه ها را برای بشریت ارزانی داشته و با تشبیهات خود نقشی سحر آمیز در پرده برداری از معانی و حقایق ایفا نموده است. تشبیه در قرآن تنها یک آرایش کلامی و زیبایی لفظی نیست که هدف از آن تنها ایجاد مشابهت میان اشیا باشد و بس، بلکه قرآن به کمک تشبیه، روح و حیات و نشاط به کالبد الفاظ میدمد و معانی ذهنی رابه صورتهایی مجسم و زنده در قالب تصاویری بدیع به نمایش میگذارد و البته در این میان از عنصر هنر، زیبایی، نظم و موسیقای کلام غافل نمیشود و همه را در کنار هم، در نهایت هماهنگی و زیبایی مورد استفاده قرار میدهد.
ادامه دارد
نقش هنر در انتقال مفاهیم اخلاقی
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
تمام گرفتاریهای ما و ملت های مسلمان به علت دوری ازقرآن است.
هرچه میکشیم و بلاهایی که بسرمان میآید، همه وهمه در ترک قرآن وعمل نکردن به دستورات روشن خداوند است.
از زندگی فردی گرفته تا اجتماعی،فرقی ندارد،زیرا این افراد هستند که اجتماع را می سازند.
زمانی که این فرد در زندگی فردی خود به دستورات قرآن اعتقاد ندارد و عمل نمی کند، او را در یک پست اداری شاغل کردید؛ در همان مقام هم او به دستورات قرآن عامل نخواهد بود.
این سلسله همچنان تا ثریا همچنان کج خواهد رفت.
فرقی ندارد، هر پستی باشد، مدیریت در رده های کلان کشوری باشد یا مدیریت در یک پست کوچک روستایی.
وقتی برخی دردمندانه از دور شدن مسؤلین می نالند و نگران گم شدن اهداف شهدا و مقام رهبری هستند، باید بگوییم: همه دودی است که از دوری قرآن نصیبمان می شود.
فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ کَفُوراً
پس در (تبلیغ و اجراى) حکم پروردگارت شکیبا (و با استقامت) باش، و از هیچ گنهکار یا کافرى از آنان اطاعت مکن!24 انسان
با این پیام ما هرگز مجاز نیستیم سند 2030 و یا FATF را بپذیریم، چون صراحتا دستور خداوند است که از گنهکار و کافر اطاعت نکن!
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[سه شنبه 1397-09-13] [ 12:30:00 ب.ظ ]
|
|
رابطه انسان و هنر از آنجایى كه سعادت انسان و هدایت وى موضوع اصلى دین بوده و هنر نیز توسط انسان پدید مىآید، در گذشته رابطه ی جامعه و هنر همچون رابطه ی جامعه با دین بود. اگر دین، دینى الهى، تكریم كننده انسان بوده و آورندهی دین نیز با جامعه قرابت و همزیستى داشت، هنر نیز چنین بود. به این معنا همان طور كه دین قصد هدایت انسان به سمت رستگارى و فلاح و در واقع راهنمایى براى رجعت او به اصل خویش را دارد، هنر نیز باید بتواند انسان را به اصل خویش، متذكر سازد. از طرفی دین هم دارای ویژگی هایى است که هنر باید بتواند پاسخ گوى مناسبى براى این ویژگیها باشد. در واقع رابطه ی هنر با انسان از طریق همین ارتباط برقرار مىشود به این ترتیب كه:هنر باید بتواند فضاى مناسبى را براى رشد و كمال انسان فراهم كند و خود واجد معنایى باشد كه معنویت دینى را به ذهن متبادر نماید. هنر باید معنادار بودن حیات را متذكر شود. در واقع به آگاهى، علم و معرفت منجر شود.
هنر باید مبدأ و به خصوص مقصد نهایى حیات انسان را به او متذكرشود. هنر باید چگونگى زیستن را نیز به انسان تعلیم دهد. هنر باید زیبایى و حسن و تعادل و سایر قوانین حاكم بر عالم وجود كه مخلوق خداوند هستند و از طریق علم شناخته مىشوند را در تولیدات انسانى به كار بندد. هنر باید جاودانهها و جاودانگىها را تذكّر دهد. هنر باید از ایجاد غفلت و بىخبرى در انسان جلوگیرى كند. در هنر باید به دنبال ساختن انسان و اثرات دایمى بود و نه اثرات موقّت كه به محض قطع ارتباط با هنر، اثرات مثبت و سازنده آن نیز از بین برود.هنر باید بتواند روح ناآرام انسان را كه مدام در پى اصل خویش است آرام نماید و در واقع باید با زیبایى خود بتواند روح انسان را به ماندن در كالبد مادى، تشویق و ترغیب و راضى نماید. بنابراین تغییری که هنر بر روح انسان میگذارد تغییری عمیق، ماندگار و طولانیتر است.این هدف را قرآن تضمین کرده است.
نقش هنر در انتقال مفاهیم اخلاقی
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
.تشبیههای قرآن تابلویی زنده قرآن در تشبیههای خود برخی حقایق و مفاهیم را چنان دقیق توصیف کرده است که میتوان تصاویر کامل و دقیق و گویای آن را همچون تابلویی زنده و جذاب در پیش روی خود مشاهده نمود. قرآن در صحنه ای حالت کفار را در روی گردانیدن از مواعظ و آیات روح پرور قرآن به گورخرانی وحشی و رمیده تشبیه نموده که از برابر شیری بگریزند: كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ * فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ : گویى گورخرانى رمیده اند* كه از مقابل شیرى فرار كرده اند ( در صحنه ای دیگر عالمان یهود را بخاطر سرپیچی از فرامین تورات به الاغی تشبیه نموده که باری از کتاب بر دوش میکشند: «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ یحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ كَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» : مثل كسانى كه [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مكلف گردیدند] آنگاه آن را به كار نبستند همچون مثل خرى است كه كتاب هایى را برپشت مى كشد [وه] چه زشت است وصف آن قومى كه آیات خدا را به دروغ گرفتند و خدا مردم ستمگر را راه نمى نماید هرچند تشبیه چنین جماعتی به الاغی که فاقد عقل و شعور است، در بدو امر کافی به نظر میرسید، اما توصیف آنان به الاغی که باری از کتاب بر دوش میکشد و از کتاب چیزی جز سنگینی آن عایدش نمیشود، تصویر دقیقی از عالم نمایان یهود ارائه میدهد که با وجود در اختیار داشتن کتابی آسمانی، حظ و بهره ای از معارف آن نبردند و به تعالیم آن بی اعتنایی نمودند.
نقش هنر در انتقال مفاهیم اخلاقی
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
|
|
|
|