من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





آبان 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 23
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 21
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 51
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

سایکس_پیکو ...

نتانیاهوی قاتل

در جلسه گذشته از یک سوال مهم حرف زدیم. اینکه اصلا چرا ما در برابر اسراییل استاده‌ایم و یا با او در جنگیم؟!

چندتا علت را در پاسخ به این مطرح کردیم و حالا می‌خواهیم جزییات ماجرا را بهتر بیان کنیم. در بخشی از پاسخ‌ها، به اینجا رسیدیم که استعمار می‌خواهد با ایجاد الگوی غربی و ساخت یک پایگاه فیزیکی در منطقه غرب آسیا به هدف خود برسد. گفتیم که ایدال ترین مکان برای عملی کردن این نقشه، منطقه راهبردی و سرشار از منابع طبیعی خاورمیانه است.

از طرف دیگر جریان استعمار هم باند تبهکار صهیونیسم را به عنوان نیروی اجرایی برنامه  خود در منطقه انتخاب کرده است.

حالا برای روشن تر شدن چگونگی تصرف این منطقه به دست استعمار، نیازداریم تا نقشه این عملیات را روی میز بگذاریم و قدم به قدم و با تکیه بر مصادیق از جزییات تاریخی آن حرف بزنیم.

جغرافیای غرب آسیا قبل از اسراییل

ادامه »

موضوعات: تاریخ  لینک ثابت
[جمعه 1403-08-11] [ 06:56:00 ب.ظ ]

قوم تبهکار ...

قوم تبهکار

علت جنگ ما و اسراییل
ما در وسط صحنه یک جنگ پردامنه هستیم که در نهایت فقط یک برنده دارد و در چنین موقعیتی، هر آتش بس یا توافق نامه تا رسیدن به نتیجه نهایی موقتی است و ثباتی نخواهد داشت. برای فهم علت جنگ ما با اسراییل ، باید سه مسئله را روی میز بگذاریم و نسبت به آنها آگاهی پیدا کنیم:

1. ماهیت وویژگی های طرف مقابل یعنی اسراییل

2. منطقه مورد درگیری

3. راهکارهای اسراییل برای دست پیداکردن به این منطقه

“شناخت ماهییت و رویای دشمن

·      بهترین و راحت ترین راه برای شناخت فهم چیستی هر جریان، بررسی نظام فکری، خواندن مرام نامه‌ها و کشف نمادهای آن است.

·      راحت ترین ونزدیک ترین مسیرتجاری و راه رسیدن به نقاط دیگر جهان

·      محوری ترین اتفاقات تمدنی در این منطقه رخ داده‌است

·      خاستگاه و مورد احترام تمامادیان ابراهیمی

ادامه »

موضوعات: تاریخ  لینک ثابت
[شنبه 1403-08-05] [ 01:06:00 ب.ظ ]

امیرالمومنیین و انتخاب کوفه ...

  • #مردم_شناسی_کوفیان
    #ویژه_ماه_محرم


    این امتیاز که مردم سایر قلمرو امیر‌المومنین علیه السلام و دیگر بلاد اسلامی از درک آن بطور مستقیم بی نصیب بودند، کوفیان را ناخودآگاه دارای فضیلتی درخشان بر بلاد دیگر می کرد.
    این امتیازموجب شده بود که شهر کوفه نقش محوری و تعیین کننده در تحولات صدر اسلامی پیدا کند

    سرآمد بودن کوفه و مردم آن در عالم اسلام توجه مردم سایر سرزمین های اسلامی را چنان به خود جلب کرده بود

    که عملکرد آن در قبال حوادث مختلف در بسیاری موارد ملاک عمل انان قرار می گرفت

    از طرفی گرچه کوفیان امیر المومنین علیه السلام را به درستی یاری نکردند و موجبات آزردگی آن حضرت را فراهم آوردند


    اما در میان تمام بلاد اسلامی آنان بیشترین شناخت را به اهل بیت خصوصا امیرالمومنین علیه السلام و سوابق درخشان حضرت به اسلام داشتند

    بنا بر این در میان اهل کوفه بیشتر از هرجا علاقه و محبت به اهل بیت جلوه می‌کرد .

    مردم کوفه به دلیل فتوحاتی که در خلافت عمر و عثمان در قلمرو ایران ساسانی داشتند.

    پس از مدتی به گونه ای شدند که باوجود اینکه ظاهرا به نام اسلام و جهاد در راه خدا می جنگیدند.

    ولی در واقع طمع به غنایم هنگفت و به دست آوردن زنان و فرزندان مردم مناطق فتح شده بود.

    که به آنها انگیزه می داد. این فتوحات بدون دردسر، از آنها افراد خون ریز و بی عاطفه ساخته بود.

موضوعات: تاریخ  لینک ثابت
[چهارشنبه 1403-05-10] [ 10:43:00 ق.ظ ]

تضاد روحی کوفیان ...

و از همین جا خمیرمایه نا رضایتی آنحضرت بسته شد. شیعانی  که در یاری  آن حضرت کوتهای نموده بودند پشیمان شدند و به عنوان توابین قیام کردند و تا آخرین نفرشان هم کشته شدند تا روز قیامت نزد پیامبر روسیاه نباشند.امیرالمومنین علی قبل از اینکه به کوفه بیاید مردم کوفه را ارج مینهاد و آن را دوست داشت میداشت  با اینکه آن وجود مقدس در مدینه به خلافت رسیده بود و کوفه را که صدها فرسنگ از مدینه فاصله داشت تا آن زمان ندیده بود به کوفه و مردم آن دل بسته بود.

امیرالمومنین حتی در اواخر حکومت خود و اندکی قبل از شهادتش با اینکه از کوفیان دل آزرده بود و آن ها از فرمانش سرپیچی می کردند. در عین حال آنان را از همه مسلمانان برتر و برگزیده تر می خواند. وجود و حضور صحابه و تابعین برجسته و شخصیت های بزرگ عالم اسلام در کوفه مانند قاریان و فقها و در هدایت مردم کوفه  به راه حق و پیروی از افراد صالح  و یا به منظور برقراری حق و عدالت تاثیر به سزایی داشت و این ویژگی منحصر به فرد در اتحاد میان کوفیان می توانست معادلات قدرت  سیاسی و فرهنگی را  در صدر اسلام به سود جریان حق که جلوه در اهل بیت داشت برهم زند.

گذشته از این مردم شهر با درک حکومت کوتاه حضرت و با مشاهده روحیات و تصمیم گیری های محکم و مدبرانه آن حضرت درسهای بسیاری آموحته بودند.

موضوعات: تاریخ  لینک ثابت
[پنجشنبه 1403-04-28] [ 06:43:00 ب.ظ ]

کوفه و تضادهایش ...

 

مردم شناسی کوفه

شهر کوفه از شهرهای خیلی عجیب تاریخ است.ما از کوفه چند جور خاطره به یاد داریم. کوفه آنجایی است که امیرالمومنین علیه‌السلام در میان همه کشورهای اسلامی و شهرهای وابسته به مملکت اسلامی، آنجا را برای خلافت خودش انتخاب می‌کند.

این یک امتیاز مثبت است. باز خاطرتان هست که اهل کوفه همراه امیرالمومنین علیه‌السلام در جنگ‌ها شرکت کردند. جنگ جمل را اینها به پایان رساندند. جنگ نهروان را اینها تمام کردند.در جنگ صفین هم قبایل اطراف کوفه و بعضی از قبایل دیگر بودند و همین مردان جنگی آن شهر بودندکه آن جنگ را به پایان رساندند.

باز همین‌ها بودند که بزرگانشان نامه نوشتند و رفتند خدمت امام حسن مجتبی علیه‌السلام که آقا بیا این شهر را در بست می‌دهیم در اختیار شما تشریف بیاورید. باز همین‌ها بودند که بزرگانشان نامه نوشتند به امام حسین علیه‌السلام که انه لیس علینا امام، امامی نداریم، پیشوایی نداریم، خدا این طاغیه را برما مسلط کرده و شما بیا.

باز همین‌ها بودندکه بعد از اندکی ماجرای توابین را رقم زدندکه از نمونه‌های نادر پر شکوه تاریخ اسلام است.باز همین‌ها بودند که می‌بینید سستی‌ها و تنبلی‌ و ضعف‌های روحی و فکری در آن‌ها در بعضی از قضایا به چشم می‌خورد.

باز یک جای دیگر خاطرتان هست که همین مردم کوفه بودند که امیرالمومنین علیه‌السلام از دست این‌ها گله و شکایت می‌کند که چرا وقتی می‌گویم بیایید جنگ نمی‌آیید.و باز همین ها بودند در یک جنگ نابرابر و نا متعادلی در مقابل حسین بن علی علیه‌السلام صف کشیدند و آن فاجعه انجام دادند.

این چیست این آدم‌ها دو جور، دو روحیه دو رو داشتند؟ مسئله کوفه یک مسئله‌ای است به نظر می‌رسد مطالعه روی مردم کوفه بحث جالبی باشد. متخصصین و جامعه شناس‌ها و روانشاس‌ها بنشینند راجع به کوفه صحبت کنند فکر کنند بحث کنند ببینند این چه موجود عجیبی است یک جا آن همه شگفتی از لحاظ جلوه‌های عظیم انسانی نشان داده‌اند یک جا این همه سستی و تنبلی و بی عرضگی چیست؟ مگر دو طبقه‌اند کوفی‌ها؟ دو جنبه و دو جامعه کوفی دارد؟

کوفه یک منطقه‌ای است که زیر فرمان کلمات متین امیرالمومنین علیه‌السلام آن‌چنان ساخته و آب دیده شده که هر چه می‌پرورد یک نهال قابل تربیت است. اصلا زمینه و آب و هوا انسان ساز است. مردان حماسه آفرین تاریخ ساز از همه جا بیشتر در کوفه‌اند.بر اثر تعلیمات و تلقینات آن حضرت در مدت همان چهار سال، کوفه شد یک مهد تشیع.

زادگاه اصالت‌ها و فضیلت‌ها است.لازم نیست که همه کسانی که در آنجا هستند افراد اصیل و با فضیلت  و ایده‌الی باشند.یک طبقه مردم همیشه در یک جامعه نمایشگر شور و خروش آن جامعه هستند. درک کوفه هم یک رگه‌ای از مردم این جور بودند.

اما چون آن گروه اندک در کوفه مایه رعب و هراس حکومت‌های زمان بودند؛ همیشه بدترین عناصر و رذل‌ترین فرمانداران را می‌گماشتند برسر آن شهر و کاری با مردم شهر می‌کردند، چه از لحاظ عمل و اختناق‌، چه از لحاظ تبلیغات مسموم، چه از لحاظ ترویج فقر و بیچارگی میان آن‌ها، که توده مردم ناخودآگاه کشش بیشتری به فساد و انحطاط پیدا کنند.

مردم کوفه در زمان ورود امیرالمومنین علیه‌السلام و اقامت در آن شهر شیعه و طرفدار آن حضرت نبودند.از زمان خلیفه دوم تا آن زمان تقریبا25 سال بود که مجاهدان اسلام از کوفه به جهاد می‌رفتند. در باز گشت با غنایم فراوان زندگی می‌کردند.

ولی شخصیت حضرت و عدالت او با آنها سازگار نبود. طمع زایدالوصف آن‌ها انتظار داشتند از اولین جنگ جمل مانند زمان خلفای گذشته با کوله باری از غنایم و اسیران باز گردند.امام  علیه‌السلام به آن‌ها فرمود: دفاع در جنگ شورشیان جمل که همه از مسلمانان هستند به غیر از آنچه در میدان باقی مانده نمی‌توانید غنیمت بگیرید بر شما حلال نیست.اسیران کفار برای هدایت گرفته می‌شدند این‌ها مسلمانند.

#منبع :کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلام

#ادامه_دارد

موضوعات: تاریخ  لینک ثابت
[شنبه 1403-04-23] [ 11:26:00 ق.ظ ]

جشن تولد با آژِیر ...

وقتی به گوشی جواب داد بی‌اختیار جیغ کشید و دور خودش می‌چرخید و دست‌ می‌زد.از ته دل داد زد «خدایا شکرت . هم بچه‌دار شد هم سالم به دنیا اومد.»همین‌طورکه می‌خندید گوشی را برداشت، به تک تک فامیل زنگ زد. «دیدید دعاهاتون قبول شد.

زری و بچه سالمند. همتون مهمون من.»قرار بود برای تولد خواهر زاده‌اش جشن بگیرد. از شادی در پوستش نمی‌گنجید.سال‌ها پیش نذر کرده بود.حالا بعد از دهسال خدا هردو حاجتش را روا کرده بود. شروع کرد به آماده کردن وسایل کیک، بی‌اختیار با خودش حرف می‌زد.

گاهی می‌خندید، گاهی بغض می‌کرد و ‘گاهی شکر. زنگ زد به دوستش « فوری بیا که خیلی کار دارم، باید کمکم کنی. » صدای زنگ آیفن را شنید پرواز کرد تا در را باز کند. پروین بود. از شدت خوشحالی بغلش کرد فشارش داد نزدیک بود بیچاره استخوان‌هایش له شود. پروین گفت :«من باید چکار کنم؟» گفت « پذیرایی رو تزیین کن تا من برم بازار کادو بخرم.

به حسن آقا هم سفارش میوه و شیرینی و کیک می‌دم. وقت کیک پختن ندارم» باعجله رفت تا خریدهاش را بگیرد. هوا خیلی سرد بود. حواسش نبود که لباس گرم بپوشد.اصلا مهم نبود از شدت خوشحالی و هیجان چند درجه دمای بدنش بالا رفته بود. حق داشت با تمام سلول‌های وجودش شادی کند.

خواهرش خیلی زخم زبان شنیده بود. «اجاقش کوره باید برای پسرم زن بگیرم. من نوه می‌خام» بارها این حرف‌ها را مادرشوهر زری گفته بود. همه فامیل شنیده بودند. تازه بعد از حامله شدن قضیه غربالگری و ناقص بودن بچه توی فامیل شوهرش پیچیده بود. «بچه اول باید پسر باشه. پسر که نیست منگول هم هست. باید سقطش کنه.» زری زیر بار نرفت. «بچه ناقصم باشه می‌خوامش. نفس کشیدنش و بوش رو که حس می‌کنم.نفس و بوی بچه سالم با ناقص فرقی نداره، داره؟»

_«نداره خب بچه ست دیگه» بغض توی گلویم می‌پیچید می‌رفتم توی حیاط تا نبیند. غرق افکار بود که رسید دم لوستر فروشی. راننده گفت:« خانم این فروشگاه رو خواستی.»ب ب بله. رفت سراغ آباژوری که قولش را داده بود.

خرید گذاشت صندوق عقب تاکسی دربست.با راننده گفت برویم فروشگاه حسن آقا. رسید دم فروشگاه شاگردش وسایل را آورد گذاشت صندلی عقب. از سرما نتوانست پیاده بشود.خیس عرق بود.ترسید عرق خشک شود. همانجا پول خرید را شمرد داد به شاگرد.

رفت و برگشتش را نفهمید . غرق در افکار گذشته و تلخی‌هاش بود. رسید خانه.  خانه مثل حمام شده بود. عرق از روی صورتش می‌ریخت رفت تا پنجره‌ها را باز کند.

پروین گفت:« به پنجره چکار داری، برای چی وازشون می‌کنی؟ خونه سرد می‌شه!»

_«از گرما دارم خفه می‌شم شایدم تب کردم»

_« به صورتت آب بزن تا هرمت به خوابه»

_«راست میگی اصلن تو حال خودم نیستم. بهتره یه دوش بگیرم»

 عصر همه چیز آماده بود. دوست و فامیل جمع شده بودند. میز وسط پذیرایی از کادوهای تولد پر بود. میز کنارپذیرایی هم با کیک و میوجات چشمک می‌زد. بادکنکها بالای تخت زری توی هوا معلق بودند. ریسه‌های رنگارنگ پشت هم شکل عوض می‌کردند.

خواهرش با پسرنازش روی تخت دراز کشیده بود. نی‌‌نی خیلی قشنگ و تپل بود. توی بغل فامیل دست به دست می‌شد.رسید به عمه‌اش« به به چقد خوشکله به باباش رفته» از آن‌طرف پذیرایی خاله نرگس داد زد« نخیرم به مامانش رفته» همه سر اینکه به کی شباهت داره دعوا داشتند. حالا می فهمیدم که زری چقدر مقاومت کرد . سرزنش ها را تحمل کرد. بچه را نگه داشت.دورغ غربالگری و سونوگرافی را باور نکرد.

نوبت کادوها رسید. مریم شروع کرد« باز شود دیده شود بلکه پسندیده شود؛ چه کادوی قشنگی خاله جونش گرفته» تلوزیون هم توی اتاق بغلی روشن مانده بود. گاهی در میان شلوغی صداهایی ازش میامد توی پذیرایی. ناگهان صدای مجری آمد:« توجه توجه. علامتی که هم اکنون می‌شنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمزاست حمله هوایی انجام خواهد شد.محل کار خود را ترک کرده به پناهگاه بروید.» کادو از دست مریم افتاد با صدای گرومبی شیشه‌ها هزار تکه شد . شیشه‌های درخشان روی فرش مثل ستاره پخش شد.کادوی خاله حسنیه بود. هروقت از دم لوسترفروشی رد می‌شدند به زری نشان می‌داد« بچه‌ت که بدنیا اومد برا تولدش اینو می‌گیرم.» آباژور اتاق خواب کودک بود. مادر شوهر زری از روی مبل بلند شد با جیغ خورد زمین. هر کسی به یک طرفی می‌دوید. زن عمو فاطمه شوکه شده بود، گوشه چادرش را گذاشته بود روی سرش کشان کشان رفت توی حیاط. زری روی تخت از حال رفت. کسی یادش نبود به غش کرده‌ها آب قندی چیزی بدهد. توی این هیرو بیری بچه شروع کرد به گریه .وا ویلایی شده بود. مریم از هولش دوید طرف آشپزخانه که داد زد «آخ پام پاره شد.» پا گذاشته بود روی شیشه‌های خورد شده.مهمان‌ها هر کدام دنبال شال و مانتو می‌گشتند. چهل نفری توی پذیرای به هم می‌خوردند. اشتباهی شال و روسری هم دیگر برمی‌داشتند. حسنیه طبق عادت زمان جنگ، از ترس بی‌اختیار رفته بود زیر میز.از آنجا تماشا می‌کرد.

این بار صدای مجری ‌آمد:« توجه توجه علامتی که می‌شنوید اعلام وضعیت سفید است یعنی حمله هوایی تمام شده است.» حسنیه که از ترس نفسش بند آمده بود. رنگش مثل گچ سفید شده بود از زیر میز غذا خوری بیرون خزید. نفس عمیقی کشید زیر لب گفت« خدا صدام رو لعنت کنه، کابوس جنگ بعد از یکسال توی روحمون نشت کرده» رفت تا آب قند بیاورد. به پروین گفت «برو به مادر شوهر زری برس» خودش رفت سراغ زری سرش را گذاشت روی پایش شانه‌اش را مالش داد. استکان را به لبش نزدیک کرد.«عزیزم بخور تموم شد. چرا ترسیدی آژیر فیلم سینمایی بود. جنگ که تموم شده!.غصه نخور لنگه همون آباژور را برات می‌گیرم.»

موضوعات: داستانک  لینک ثابت
[پنجشنبه 1403-03-10] [ 07:04:00 ب.ظ ]

زن خوشتیپ ...

 

زن درسخون

یک سال بعد از اینکه زن همسایه باغمان، خوشتیپ شده بود. باز برای چایی خوردن آمد به اتاقک باغمان. دیگر ازش بدم نمی‌آمد. چون دیگر بوی بد نمی‌داد. همیشه خوشبو بود. بوی حنا می‌داد. اما گریه می‌کردگوش ایستادم ببینم چه خبر است.

« خاله قبلا دستم آنقدر زمخت بود که کارد تیز هم بهش خراش نمی‌داد. اما از وقتی که معجون تو را خوردم. دستهایم از پنیه لطیفتر شده است که کاغذ نامه خواهرم دستم را بریده است.» مادرم دلداریش داد که باید بیشتر مراقبت کند. چون قبلا دست تو صورت و دست دیگران راخراش می‌داد.مگر سواد داری که نامه خواهرت را بخونی؟! «از روزی که بهم معجون دادی میرم کلاس نهضت درس می‌خونم. خواهرمبرای اینکه تقویتم کنه هر روز برام یه نامه می‌نویسه تا خوندم خوب بشه.» آفرین به تو چه قدر باهوشی! ادامه همین جوری.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1403-02-09] [ 11:05:00 ق.ظ ]

خواهرم به تو می‌نویسم ...

چهره و اندام فروشی

به تو می‌نویسم. به تو که دوستت دارم.چون از چند جهت ما با هم نسبت داریم. ما همه از فرزندان حضرت آدم و حوا هستیم. از جهت انسانی خواهریم. از جهت دینی خواهر هستیم. از جهت جغرافیا هم وطن هستیم. این‌ها همه باعث می‌شود که من نگران آینده دنیوی و اخروی تو باشم.

همیشه برایت دعا می‌کنم. دعا می‌کنم چون دوستت دارم. نمی‌خواهم ابزار دست دشمنان باشی. می‌خواهم که مقتدر و با شجاعت در کوچه خیابان تردد کنی.  دوست دارم از جهت علمی بدرخشی و من به تو افتخار کنم.افتخاری که همیشه با تو خواهد ماند و نام تو را جاودانه می‌کند. اما جلوه گری صورت و اندام مدت محدودی همراه تو است. باور نمی‌کنی به چهره فرتوت مادر بزرگت نگاه کن. حتی تو هم که او را دوست داری رغبتی به تماشایش نداری.پس به گونه ای در اجتماع ظاهر شو، بدون اینکه از تو استفاده ابزاری شود.

تو را دوست دارم چون امام زمانم تو را دوست دارد. برایت دعا می‌کند. پس چند بار نامه ام را بخوان. دوستت دارم و آرزوی سعادتمندی برایت می‌کنم.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1403-02-07] [ 03:52:00 ب.ظ ]

دلتنگ خدا هستم ...

دلم تنگ خدا شده

دلم برای خوبی‌ها، منشاخوبی‌ها تنگ شده است.

 دلم برای شهدا تنگ شده است.

دلم برای شهید تهرانی مقدم که این روزها با موشک‌های او به وعده صادق عمل شد.

 دلم برای حاج قاسم تنگ شده است که پایان داعش را اعلام کرد.

دلم برای دلتنگی‌های مادران و همسران و فرزندان شهدا تنگ شده است.

دلم برای فرمانده شهدا تنگ شده است.

دلم برای دلتنگی امام زمان تنگ شده است.

 دلم برای خدای امام زمان تنگ شده است.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1403-02-06] [ 11:39:00 ق.ظ ]

مردی که گاو شد ...

فیلم مردی که گاو شد

خیلی اهل تماشای فیلم نیستم. یعنی چون وقت ندارم که تماشا کنم. بیشتر وقتم صرف نوشتن و خواندن کتاب می‌شود. موقع تماشای فیلم وسوسه می‌شوم که اگر فیلم به درد دنیا و آخرتت نخورد چه جوابی برایش داری؟

اما بعضی از فیلم‌هایی که تاریخی یا قصه‌های قرآنی باشد دوست دارم. فیلم سیاسی اجتماعی را هم مشتاقم که تماشا کنم. تنها فیلمی که آرزوی دیدنش به دلم مانده است فیلم گاو است.

فیلم گاو که سال 1359 پخش شده است و من ندیدم. در باره این فیلم شنیدم که حضرت امام هم تعریف کرده بود. «ما بحمداللَّه گویندگان و نویسندگان خوب داریم. ما همه چیز داریم. غالباً فیلم‌هایی که خود ایرانی‏ها درست می‏ کنند به نظرم بهتر از دیگران است مثلاً فیلم گاو آموزنده بود، اما حالا این فیلم‌ها باید حتماً از امریکا و یا از اروپا بیاید با یک بى‏ بندوبارى، تا روشنفکران غربزده شاد شوند. فیلمهایى که از خارج به ایران مى‏‌آید اکثراً استعمارى است؛ لذا فیلم‌هاى خارجى استعمارى را حذف کنید مگر صددرصد صحیح باشد. در هر صورت این به عهده شما و مسئولین آنجاست».

ماجرای فیلم قصه مرد کشاورزی است که در زمان شاه ملعون امنیه پاسگاه روستای آن‌ها از مرد کشاورز به زور و کلک می‌گیرد.گاو تنها ممر روزی او بوده است. به خاطر این ظلم مرد دیوانه می‌شود. در طویله زندگی می‌کند و مثل گاو  نعره می‌کشد.چون فیلم را ندیدم از وقعیت آن بی‌خبرم.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1403-02-05] [ 11:32:00 ق.ظ ]

مرغ ترش با سنگدون تمیز نشده ...

مرغ ترش با سنگدون تمیز نشده

 

همیشه می‌گفت: «هروقت مامانتون بره قم برای امتحاناش، یه خورش مرغ ترشی براتون می‌پزم که انگشتاتون را هم باهاش بخورید.» مامان رفت قم ده روزی طول می‌کشید تا برگردد. قرار بود این ده روز بابا برایمان غذا بپزد. مامان غیر حضوری درس‌هایش را می‌خواند. هر سال برای دو ترم می‌رفت.ماهاهم همه بچه مدرسه‌ای بودیم. ظهر شده است همه گرسنه‌ایم. روده بزرگمان داره روده کوچیکمان را می‌خورد. بابا صدا زد «بیایید کمک، تا سفره بندازیم. براتون یک غذایی پختم که اگر بخورید، به مامانتون می‌گید همونجا قم بمونه»من که مثلا بچه بزرگه بودم؛ رفتم سفره را آماده کردم. همه چیز آماده بود. بوی مرغ ترش توی هال و آشپزخانه را پرکرده بود. بابا بشقاب‌ها را می‌گرفت برای همه برنج و خورش می‌کشید می‌داد دست ما. اولا تقسیم غذا را بلد نبود.به بچه کوچیک تر ران مرغ داده بود به خواهرم دیگرم سینه مرغ را داد.من که بچه بزرگتر بودم. سنگدون مرغ را گذاشته بود روی برنج. وقتی سنگدون را این ور و آن ورش کردم دیدم؛ دیدم مثل توپ گرد هست. وای خدای من سنگدون را تمیز نکرده پخته بود.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1403-02-04] [ 08:41:00 ب.ظ ]

معجون معجزه گر ...

معجون معجزه گر

 

روز بعد از مجسمه شدن زن همسایه رفتیم باغ.مادرم چای هیزمی درست کرد.می‌دانستم سر و کله  همسایه پیدا می‌شود. اتفاقا آمد. مادرم برایش یک معجونی درست کرده بود. وقتی مشغول گپ و گفت بودند. بهش گفت: «برات یه چیزی درست کردم بهت می دم که از این رو به اون رو می شی.» زیر لب یک وردی خواند به معجون دمید. داد بهش تا بخورد. همینکه خورد.

یک دفعه بلند شد بدون خداحافظی دوید به طرف باغشان .مادرم هاج واج مانده بود. بعد ازظهر همسایه دوباره آمد اصلا نشناختمش . خوب که دقت کردم دیدم همسایه است. آنقدر عوض شده بود. رنگش باز شده بود.لپش گل انداخته بود. موهای سرش را شانه زده بود. آمده بود تا مادرم موهایش را ببافد.

خوشحال شدم پیش خودم می‌گفتم کاش مادرم از اول بهش معجون با ورد می‌داد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1403-02-03] [ 10:36:00 ب.ظ ]

آرزوی دیده شدن ...

چالش نوشتن

 

صبح زود با سر و صدای مادرم بیدار شدم. سفره‌ی نان و کوزه آب آماده بود. مادرم همه را توی خورجین الاغ گذاشت. من را هم سوار حیوان کرد.

وقتی رسیدیم به میدان ده از شلوغی جمعیت تعجب کردیم. من از روی حیوان چیز عجیبی دیدم. موهای شاخ شاخ همسایه باغمان بود.

مادرم می‌خواست الاغ را هی کند تا برویم.لب زدم« صبرکن ببینم چه خبر شده» مادرم شگفت زده گفت چی شده پسرم!؟ « همسایه باغ که من ازش بدم می‌اومد، رفته روی چهار پایه وسط میدون همه نگاهش می‌کنند.» مادرم رفت تا از نزدیک او را ببیند. حرفم را باور نمی‌کرد. مادرم پرسید: این چکاریه که کردی؟

گفت« چرا خیال می‌کنید باید همه خودشون رو خوشکل کنند تا مردم تماشاشون کنند. با اینکه خودم روخوشکل نکردم، این همه جمعیت اومده برای تماشا.پس به این زنها بگید بیخودی اینقدر زحمت نکشند مردم دوست دارن چیزهای عجیب غریب ببینن»مادرم غرغر کنان آمد الاغ را هی کرد و ما رفتیم.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1403-02-02] [ 01:24:00 ب.ظ ]

دعوای عروس مادرشوهر ...

عروس ژولیده

دوباره سر کله زن همسایه باغمان پیدایش شده بود. ازچایی هیزمی هم خبری نبود. کنجکاو شدم که برای چه کاری آمده است. رفتم پیش مادرم نشستم.باز موهای شاخ شاخ شده‌اش را دیدم حالم بد شد. علاوه بر موهای سرش، بوی عرقش حالم بدتر می‌کرد. بوی عرقی که از شتر همسایه خانه‌مان حس می‌کردم؛ از این زن هم می‌آمد. داشت گریه می‌کرد.با هق هقش می‌گفت « رفتم خونه مادر شوهرم، داشتم بهش توی سبزی پاک کردن کمک می‌کردم؛ »گفت: «لازم نکرده تو کمک کنی با اون موهای ژولیدت حالمون به هم می‌خوره» مادرم بهش گفت« موهات را شونه کن حمام برو تا بهت گیر ندن» باز با گریه و هق هق گفت« من از بچگی از حمام می‌ترسم، مادرم با آب داغ من را می‌شسته، موهای سرم را  شونه میزد می‌کشید دردم می‌گرفت برای همین ترس توی جونم مونده» مادرم نصیحتش کرد. خودت شانه کنی دردت نمی‌گیرد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1403-02-01] [ 02:33:00 ب.ظ ]

موهایی مثل شاخ ...

شلخته

موهایش

از آن زن متنفر بود. با اینکه برایش آزاری نداشت. برای همین کلید خانه‌اش را که روی زمین گذاشته بود برداشت. او مشغول چایی خوردن بود. چایی هیزمی که مادرش در باغ درست کرده بود. آن زن که همسایه باغشان بود. همینکه دود هیزم به مشامش می‌رسید می‌دانست که چایی مادرم آماده است. به سرعت برق خودش را می‌رساند.

کلید را برداشتم رفتم توی باغ زیردرخت گلابی چاله کوچکی را در زمین کندم و کلید را زیر خاک مخفی کردم.

برگشتم به اتاقک. گپ و گفت شان تمام شده بود. همسایه باغ دنبال کلیدش می‌گشت. « همین‌جا گذاشته بودم» مادرم برایش می‌گشت.اتاقک دو در دومتری که با یک تشکچه مفروش بود . جایی برای مخفی شدن کلید نداشت. مادرم به من مشکوک شد. دستم را گرفت آورد پشت اتاقک دقیق در چشمانم خیره شد. «راستش را بگو کلیدش را تو برداشتی؟» با آن سن کمی که داشتم هیچوقت دروغ نمی‌گفتم« آره من برداشتم» مادرم با تعجب به من خیره شد. چرا؟ « چون ازش بدم میاد. چرا میاد توی باغمون».مادرم لب زد، چرا بدت می‌آد؟ « از موهای ژولیده‌اش بدم می‌آد. مثل شاخ است. حالم خراب می‌شه وقتی می‌بینم.» باشه حالا کلید را بده بهش می‌گویم سرش را شانه بزند. « نه با شانه درست نمی‌شه باید موهایش را با قیچی ببره» جای کلید رابه مادرم گفتم .کلید را به او داد.

 

اتاق خواب

اگر به اتاقی که در آن زندگی می کرد سری می‌زدیم. معلوم می‌شد که در هیچ کاری نظافت و تمیزی نداشت.رختخوابش همیشه ولوبود، هیچوقت جمع نمی‌کرد. شاید اگر زیر تشکش را نگاه می‌کردی لانه موجودات شده بود. آنجا با فراغ بال زندگی می‌کردند. همه چیز دور تشک وجود داشت. استکان چایی که تفاله آن خشکیده بود انگار که چایی خشک در آن ریخته‌ای.  کنار سفره نانش صف مورچه‌ها را که خورده‌های نان را می‌بردند. لباس‌های کهنه‌ای که روی بندی که در اتاق بسته بود روی هم تلنبار شده بود. خیلی شلخته بود

دوم

وقتی می‌خندید صدای خندهایش تا سر کوچه می‌رسید .من بارها موقع خندیدنش ته حلقش را می‌دیدم. با دقت زبان کوچکش را نگاه می‌کردم. حتی دندان‌های سالم و خرابش را بارها شمرده بودم.  و چند دقیقه ای طول می‌کشید تا خنده‌اش تمام شود. از شدت خنده اشک چشمانش هم جاری می‌شد.اگر کسی صدای خنده‌اش را نمی‌شنید گمان می‌کرد که گریه کرده است.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1403-01-31] [ 01:32:00 ب.ظ ]

ولایت مداری در گریز از دجال ...

ولایت مداری کودکان از پیروی دجال حفظ می کند
#جلسه_پانزدهم
#درسهای_آخرالزمانی

 

ولایت مداری
فرزندانتان را براساس محبت من و محبت اهل‌بیت‌ و بر محور قرآن تربیت نمایید.
هرکه دوست دارد خداوند را در حالی ملاقات کند که ایماتش کامل و اسلامش نزکو باشد، باید ولایت حجت صاحب الزمان را بپذیرد.

آنان یعنی یاران امام زمان با تمام توانایی‌شان را در میان گیرند، جان خویش را در نبردها سپر برای او سازند، و هرچه را اراده کند با جان و دل انجام دهند….ایشان در مقابل او از کنیز نسبت به اربابش مطیع تز و فرمانبردار ترند.


شناخت و اعتقاد مهدی یاوران، نسبت به امام خویش در ژرفای وجودشان ریشه دوانیده و سراسر وجودشان را فراگرفته است.این شناختی فراتر از دانستن نام و نشان و نسب امام است.


که همان معرفت به حق ولایت امام و جایگاه بلند او در نظام هستی است.
این همان معرفتی است که آنها را از محبت او سرشار کرده و مطیع ووش به فرمان او قرار داده است؛ زیرا که می دانند سخن امام، سخن خدا واطاعت از او اطاعت از خداست.

چناچه پیامبر اکرم ص در وصف آنان فرموده است: آنان مجاهدینی تلاشگر در فرمانبرداری خداوند و فرمانبرداری امام خویش هستند.


بدین سان یکی از محور های اصلی، در فرآیند 《 مهدی گرایی》و《دجال ستیزی》، ولایت و امام سالاری است. در طول تمام دوره های تربیتی، برانگیختن محبت، و ولایت پذیری نسبت به امام زمان روحی فداه از مهم ترین محور ها و بنیان‌های تربیتی است.

روح و حقیت خانواده باید به احرام در آید و همواره دور کعبه ولایت و امامت طواف نماید: چرا که وجود امام، چونان کعبه است که مردم باید به گردش طواف نمایند، به گرد مردم.

تلاوت قرآن در هر خانه باعث فراری شدن شیاطین از حریم آن خانه می گردد؛ واین است رمز فاصله گرفتن خانه و اهل آن از دجال و شیاطین او؛ چرا که مهمترین نشانه خانه های پیروان دجال، لبریز و سرشاری آن خانه ها از حضور شیاطین است: بیوتهم مملوه شیاطین و خانه های پیروان دجال از شیاطین لبریز است.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1403-01-27] [ 05:15:00 ب.ظ ]

دجال گریزی با قرآن ...

دجال بزرگ
#جلسه_چهاردهم
#دروس_آخرالزمانی

دجال ستیزی در پرتو قرآن محوری
در میان سورهای قرانی، این فرجامین نسخه شفابخش آسمانی، تلاوت سوره های قارعه و کهف و عمل به پیام‌های تربیتی آن برای 《دجال ستیزی 》و 《دجال گریزی》 فراوان موردتاکید واقع شده است.

۱. انس با سوره کهف
پیامبر اعظم، برای ایمن ماندن از فتنه و فساد دجال و جلوه گری‌های رنگارنگ آن، بر تلاوت مداوم سوره کهف به ویژه در شب و روز جمعه و بر اندیشیدن در معانی عالی و بر عمل کردن به معارف نورانی آن تاکید ویژه کرده است.

هرکسی سوره کهف را در شب یا روز جمعه تلاوت کند، از فتنه دجال در امان باشد.

هرکسی سوره کهف را بر طبق آن حقیقتی که نازل شده است، قرائت نماید، دجال هرگز بر او مسلط نخواهد شد و برای نفوذ در او راهی نخواهد داشت.


نکته مهم و حیاتی در این مقام این است که حقیقت هر قرائت و تلاوتی، اندیشه ورزی و عمل گرایی است.

به دیگر سخن، قرائتی ما را به حقیقت آیات رهنمون می‌شود که همراه با تامل و تدبر باشد و در رفتار و گفتار ما جلوه‌گر شود.

رسیدن به فضیلت و آثار حقیقی آیات به طور کامل، در گرو تلاوت همراه با تفکر و عمل است. از این رو برای ای ماندن از فتنه دجال و رسیدن به مقام 《 دجال ستیزی 》، تلاوت همراه با تدبر سوره کهف. عمل کردن به پیام‌های تربیتی و هدایتی آن لازم است.

در این سوره، سخن از جوانمردان الهی است که با نور فطرت خویش، به تمام جلوه های رنگارنگ و مظاهر فریبنده دنیایی پشت کردند و از فتنه و فساد طاغوت زمانه به سوی پرودگار خویش گریختند

و دل غاری تنگ و تاریک را بر ظلمت‌های شیطانی وِ لذت جویی های زود گذر حیوانی ترجیح دادند و سرانجام به سعادت و جاودانگی در دنیا و آخرت رسیدند.

۲. انس با سوره قارعه
امام محمد باقر می‌فرماید:
هرکه سوره قارعه را بسیار تلاوت کند، خداوند او را از فتنه دجال و ایمان آوردن به او حفظ می‌کند.

پروردگار در سوره قارعه بیش از هر چیز بر معاد باوری و عملگرایی به عنوان رمز رسیدن به زندگانی سعادتمند آنه در دنیا و آخرت تاکید کرده است.

پس عمل هرکس در میزان حق با ارزش و گراسنگ باشد، او را در بهشت به زندگانی آسوده، خشنود خواهد بود.

و عمل هرکس بی‌قدر و سبک وزن باشد، جایگاهش در قعر هاویه ( همان آتش بسیار سوزنده و گدازنده) است.

براین اساس، با 《 معاد باوری اندیشمندانه》 و عمل گرایی خالصانه می‌توان از فتنه‌ها فساد انگیزی‌های دجال. و دجال صفتان جهان رهید و به سوی خداوند و جانشین او در روی زمین هدایت شد و اردوی خداباوران و مهدی یاوران جهان رسید.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1403-01-20] [ 02:47:00 ب.ظ ]

قرآن و فرودگاه فرشتگان ...

خانه قرآنی فرودگاه فرشتگان


#جلسه_سیزدهم
#دروس_آخرالزمانی
قرآن محوری


فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ آن مقدار که می‌توانید از قرآن تلاوت کنید.
خانه‌هایتان را با تلاوت قرآن نورانی کنید
خدا را خدارا در باره قرآن، مبادا دیگران در عمل بر شما پیشی بگیرند


دجال اصلی ترین دشمن امام زمان و قرآن در پایان زمان است
قرآن و امام زمان، هردو یک حقیقت واحد و دارای رسالت و آرمان‌های مشترکند و دجال، دشمن این دو حقیقت واحد است و با تمام آرمان‌های قرآنی ک مهدوی سر ستیز دارد.

از این رو یکی از مهمترین راهکارهای عملی دجال ستیزی رویکرد حقیقی و عملی به قرآن و در یک کلام قرآن محوری است.

بذر فطرت با آب ادب و حکمت جوانه می‌زند و با دوام جرعه نوشی از چشمه سار معرفت و معنویت به بار می‌نشیند.

و این در حالی است که سرچشمه معرفت و معنویت و منبع ادب و حکمت قرآن است.

بدانی که این اندرز دهنده‌ای است که در اندرز آن فریب نیست و راه نمایی است که گمراه نمی‌کند، سخنگویی است که دروغ نمی‌گوید .

هرکس با قرآن همنشینی کند، چون برخیزد، چیزی بر او افزوده شده و چیزی از او کاسته است. به هدایتش افزوده و از کوردلی‌اش کاسته است.


این در حالی است که دجال ،اصلی ترین دشمن قرآن و امام زمان ، هزار رنگ وهزار چهره ای فریبکار ؛ و گمراه کننده است.دروغگوی کذاب است

هرکسی از دجال پیروی کند با دجال صفتان نشست و برخاست کند، بر ظلمت و گمراهی و کوردلی‌اش افزوده شود و از هدایت و فضیلتش کاسته شود.


احساس زیبای رها شدند از فتنه زمینیان و پر گشودن به سوی آسمان و هم پروازی با فرشتگان، از آرزوهای فرادنیایی هر انسان برای داشتن یک زندگی نورانی و خدایی است.

فرار از جلوه فروشی‌های هزار رنگ دجال و گشودن راهی به سوی هدایت های ویژه مهدوی، هنر رادمردان برگزیده الهی است

که در پرتو انس با معارف قرآن و عملی ساختن دستور العمل‌های الهی آن تحقق می‌یابد.


از سعادتمندی‌های مردان و زنان بزرگ ، استفاده چند منظوره از محیط خانه و خانواده است.از بهترین بهره برداری‌ها از یک مسکن خاکی، تبدیل آن به خانه افلاکی‌، فرودگاهی نورانی و خروج گاه‌ربانی است.

 


که این همه تنها از انس خانه و خانواده با قرآن رقم می‌خورد.
خانه‌ای که در آن قرآن خوانده می‌شود و از خداوند در آن یاد می گردد، برکتش بسیار می‌شود، فرشتگان در آن حضور می‌یابند .

 شیاطین آنجا را ترک می‌کنند ، و آن خانه برای آسمان نشینان چنان می‌درخشد که ستاره برای زمینیان ؛

و خانه‌ای که در آن قرآن خوانده نمی‌شود و نامی از خدا در آن برده نمی.شود کم برکت می.شود و شیاطین در آن حاضر می‌شوند.

بر همین اساس تلاوت قرآن در هر خانه باعث فراری شدن شیاطین از حریم آن خانه می‌گردد و این است رمز فاصله گرفتن خانه و اهلش از دجال و شیاطین او

بیوتهم مملوه شیاطین و خانه.های پیروان دجال از شیاطین لبریز می‌گردد

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1402-12-29] [ 12:02:00 ب.ظ ]

موسیقی ابزار شیطان پرستی ...

موسیقی جاز
#جلسه_دوازدهم
#درس_های_آخرالزمانی

جلوه‌های آخرالزمانی دجال: آیین دروغین شیطان پرستی
۷. نماد شهوت: این نماد به انگلیسی《A nkh》انشا می‌شود و سمبل شهوت رانی و با وری زنان است. این نماد به معنای روح شهوت زنان نیز تعبیر می‌شود.

 

امروزه نماد 《فمینیسم》 و《زن‌پرستی 》نیز در واقع نمادی برداشت شده از سمبل‌های شیطانی است.
از مهمترین ویژگی‌های دجال، ترویج شهوت پرستی، فساد جنسی و سوءاستفاده از جذابیت‌های زنان است.


۸. نماد پرچم رژیم صهیونیستی: رژیم صهیونیستی علاوه بر حمایت‌های آشکار و پنهان، حتی از قرارگرفتن نماد رسمی کشور نامشروعش در کانون علائم شیطان گرایان نیز پرهیز ندارد.
بیشتر پیروان و حمایت کنندگان دجال در آخر الزمان یهودیانند.


۹.نماد ضد عدالت(Anti Justice): با توجه به این که تبر رو به بالا، در روم باستان نماد عدالت به شمار می‌آمده، شیطان پرستان تبر رو به پایین با عنوان نماد ضد عدالت در راه پیمودن مسیر تاریک، انتخاب کرده‌اند.

 

۱۰. نماد چشم شیطان (Eye Of Satan): این نماد نیز به معنای چشم شیطان و نظارت و اقتدار است و کمتر شناخته شده است.
دجال، دارای تک چشم جادویی، افسون گر و شیطانی است که خیره شوندگان خود را تحت اقتدار و سیطره کامل خویش می‌گیرد.


اسرائیل و ترویج شیطان پرستی
رژیم اشغالگر قدس که سلامت اخلاقی، روحی و روانی انسان‌ها را همواره به منزله تهدیدی جدی برای منافع می‌بیند، در اقداماتی گوناگون و پیاپی مبادرت به ساخت جریان‌های مسموم فرهنگی کرده است.


این جریانات مسموم را به رگ‌های حیاتی جوامع- از طریق جاذبه‌های مجازی- تزریق می‌کند. در نگاهی جامع، ارتباط رژیم صهیونیستی و نقش آن در سازماندهی گروه‌های شیطان پرست در محورهای زیر قابل اشاره است.

الف) این گروه‌ها به لحاظ پیوند با آموزه‌های یهودیت انحرافی (صهیونیسم)، ارتباط ریشه‌دار و گسترده‌ای با این رژیم داشته و خواهد داشت.


ب) فرقه‌های مختلف شیطان پرستی از سوی دو سازمان مهم جاسوسی، یعنی CIA و موساد، هدایت و تغذیه می‌شوند؛


ج) بودجه نظارت و پشتیبانی شیطان پرستان فعال در جمهوری اسلامی ایران، به صورت مستقیم از سوی سازمان موساد تامین شده و این سلسله اقدامات با اهداف امنیتی دنبال می‌شود.


د) رژیم صهیونیستی از اعضای این گروه‌ها برای مقاصد شوم سیاسی و جاسوسی بهره می‌برد، به گونه‌ای که انجام خشونت بارترین اعمال به این گروه‌ها واگذار می‌شود.

موسیقی و شیطان پرستی شیطان پرستان با استفاده از موسیقی توانسته‌اند به نفوذ خود در اقصا نقاط جهان بی‌افزایند. بیشتر این اقدامات در فضای تاسیس گروه متالیکا دنبال شده است.


متالیکا در حقیقت ضد ارزش‌هایی را ارئه می‌کند که شامل بازگشت به تاریکی، بی‌رحمی و تجاوزات جنسی، فحاشی، هجوم و حمله به جامعه و فرهنگ عمومی آن است.


خوانندگان گروه متالیکا روی صحنه و در کروه‌های خیابانی دست به خوردن و آشامیدن میوه‌های فاسد، ادرار، و مدفوع، خون و مردار می‌زنند و از کثیف‌ترین گروه‌های موسیقی جهان هستند.


متالیکا از رفتار قوم لوط نیز دفاع می‌کنند آلبومی را در سالمرگ «کوئین» هم  سمبل قوم لوط آمریکایی، منتشر کرد. برخی آمارها حکایت ازاین امر دارد که تا کنون بیش از 10 میلیون و 200 هزار کپی از آلبوم‌های این گروه موسیقی شیطانی به فروش رسیده است.


دلایل استفاده شیطان پرستان از موسیقی
الف) جاذبه‌های مجازی و حاشیه‌ای موسیقی متالیکا، مانند ایجاد روابط و فضا آزاد برای دختران و پسران؛

ب)ارزان بودن و قابلیت دسترسی موسیقی با توجه به ارتقای تجهیزات فنی تکثیر و توزیع

ج) کاهش سطح حساسیت افراد به مبانی انحرافی شیطان پرستی از طریق نفوذ موسیقی به خانواده‌ها، شرکت‌ها، اتومبیل‌های شخصی، رایانه‌های شخصی و در نهایت گوشی‌های تلفن همراه

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1402-12-14] [ 09:52:00 ق.ظ ]

کودکان و شوکرانی که می نوشند ...

شوکرانی که کودکانمان مینوشند

 

جلسه یازدهم
#درس_های_اخرالزمانی_دجال
زنان رایانه‌ای، اهداف جنسی

صاحبان سرمایه با ترویج فساد اخلاقی، آزاد سازی روابط جنسی ونفی ارزش‌های دینی و انسانی، بستر و زمینه‌های استثمار زنان را فراهم ساخته‌اند.

بازی‌های رایانه‌ای از سویی تهی ساختن زن از عواطف سرشار، او را در اوج کینه جویی و تخاصم تصویر می‌کنند و از سویی دیگر با نادیده گرفتن ارزش‌های انسانی و به نمایش گذاشتن جذابیت جنسی، به وی هویت کالایی می‌بخشند و در اصل او را دچار شخصیت منفی می‌کنند.

این بازی‌ها نوعی ابزار مدرن برای زدودن قبح اعمالی چون جنایت، قتل، سرقت، قمار، اعمال منافی عفت، استعمال مواد مخدر و غیره هستند

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1402-11-07] [ 11:12:00 ق.ظ ]

خانه لوک خوش شانس ...

خانه لوک خوشانس کجاست
#جلسه_دهم
#درس_های_اخرالزمانی_دجال

 انیمیشن 《 دامبو، فیل پرنده》 در زمره این گروه از آثار است.مادر دامبو بر خلاف سایر فیل‌ها که کلاهی زنگوله‌دار به سر دارند، کلاه عرقچین مانند، مخصوص یهودیان را به سر دارد و به جرم دفاع از فرزندش در اسارت به سر می‌برد.
دامبو نیز طی عملیاتی، پرچمی را در سیرک به اهتزاز در می‌آورد که بی شباهت به پرچم رژیم اشغالگر قدس نیست!
عبارت رفتن به سمت خورشید در تورات بیان شده و در بین یهودیان این گونه رایج است که منظور از آن بازگشت به سرزمین موعود است.

در کارتون 《لوک خوش شانس 》خانه لوک کجاست؟ چرا او همیشه با اسبش به سوی خورشید در حال غروب، آرام و خسته حرکت می‌کند؟

چرا همیشه این ترانه را زیر لب زمزمه می‌کند: 《من گاو چرانی تنها هستم که از خانه‌ام دور افتاده‌ام؟》

شخصیت لوک، تداعی گر یهودی مظلوم و دور مانده از سر زمین مادری خویش است. داستان 《هاچ زنبور عسل 》، 《بنر》 و غیره به کودک یهودی می‌فهماند که باید به دنبال مادر زیبا و نورانی خود باشد.

و غیر یهودیان موجوداتی ترسناک، بدجنس و حتی بدبو هستند که می خواهند او را از بین ببرند. در کارتون شیر شاه، شیر نماد سلطه جهانی یهود است. در تورات آمده است: 《 یعقوب، در میان امت ها و قوم‌های بسیار، مثل شیر در میان جانوران جنگل و مانند شیر درنده در میان گله‌های گوسفند خواهد بود.

که هنگام عبور پایمال می‌کند و می‌درد و کسی نمی‌تواند مانع او شود.قوم اسرائیل در برابر دشمنانش خواهد ایستاد و آن هارا نابود خواهد کرد.

 بازیهای رایانه‌ای و پیامدهای منفی آن
مقام معظم رهبری:《 بازی‌های رایانه‌ای به شوالیه‌های مجازی قدرتمند و جذاب ناتوی فرهنگی و جنگ صلیبی غرب تبدیل شده‌اند که در حال تخریب و تغییر تدریجی ارزش‌ها و هنجارهای انقلاب اسلامی و جهان هستند》.

این شوالیه‌های رایانه‌ای در جنگ‌های صلیبی قرن جدید بدون هیچ گونه حساسیتی تا عمق خانه‌هایمان نفوذ کرده‌اند و ما در بی خبری با آغوش باز به استقبال آنها رفته‌ایم و حتی در حال پرداخت هزینه مالی حضورشان هستیم!

برخی بازی‌های رایانه‌ای با محتوای صهیونیستی و آمریکایی طراحی شده و اسلام ستیزی در شکل، فرم و محتوای آنها موج می‌زند. کودکان درگیر و دار خشونت بازیها، شلیک خود را به سربندهایی با نام مقدس برای مسلمانان متوجه کرده و به مراحل بالاتر صعود می‌کنند

تکرار و گاهی حتی آشنایی با چنین بازی‌هایی کافی است تا فرهنگی غنی شده از اسطوره‌های یهودی و صهیونیستی را به روان کودک تزریق کند.

در این میان، مادرانی که در دنیای فمینیست روانه بازار کار شده، کودک را با چاقویی خطرناک تنها می‌گذارند.

آسیب‌های بازی‌های رایانه‌ای
۱.خشونت‌زایی
۲.وابستگی و اعتیاد
۳.الگوهای خیالی
۴‌.تبلیغ فرهنگ برهنگی و نمایش صحنه‌های غیر مجاز اخلاقی
۵.اصرار بر انجام خطا و گناه و از بین بردن قبح آن، به گونه‌ای که این بازی‌ها نیز نوعی ابزار مدرن برای قبح‌شکنی هستند؛
۶.اریه نمادهای غیر اخلاقی یا ضد اخلاقی اسوه‌سازی از شخصیت‌های غیر اخلاقی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1402-10-19] [ 06:26:00 ب.ظ ]

باربی آموزگار ابتذال ...

باربی معلم ابتذال
#جلسه_نهم
#درس_های_اخرالزمانی_دجال

باربی، آموزگار ابتذال
رهبر معظم انقلاب در جمله ای تامل برانگیز می فرماید: اگر یک انقلاب تحت فشار اقتصادی، سیاسی وتبلیغی قرار گیرد، قابل ملامت نیست؛ ولی اگر این انقلاب نتواند فرزندانش را تربیت کند قابل ملامت و سرزنش است .

شکست تدریجی مسلمانان با استفاده از اهرم زنان و دختران، تجربه تلخ تاریخی در آندلس بود.

که به خارج شدن اسپانیا از جهان اسلام پس از ۸۰۰ سال حاکمیت اسلام شد.

برنامه ریزان آمریکایی واروپایی که به نقش بی‌بدیل زنان و دختران در ترویج فرهنگ برهنگی پی برده اند، عروسک باربی را برای رسیدن به هدف خود طراحی کردند.

عروسکی که برای لحظه لحظه زندگی مردم برنامه دارد
لباس‌های ظریف، خوش رنگ و خوش دوخت باربی محصول هنر و تفکر بزرگ ترین طراحان لباس دنیاست که در کمپانی متل، گرد آمده‌اند.

هیچ عروسکی تا کنون به اندازه باربی لباس متنوع، زیبا و اشرافی به تن نکرده و این خوش پوشی، به دختری اختصاص دارد که نماینده فرهنگ غربی و نمایشگر یک زن تمام عیار آمریکایی است.

عریان گرایی، اشراف گرایی مصرف گرایی سه مولفه اصلی لباس‌های باربی محسوب می‌شود.

یکی دیگر از کارکردهای باربی، پر رنگ نمودن غرایز جنسی در ذهن دختران است.
به تعبیر برخی فعالان ضد باربی، این عروسک آموزگار فساد و ابتذال است، در حالی که توان عشق آفرینی ندارد.

عروسک برتز را نسل جدید باربی نامیده‌اند. برتز همراه خود یک جهیزیه کامل دارد، انواع و اقسام لوازم و وسایل جانبی تنوع چشم گیر

تولد دارا و سارا، برادر و خواهر نجیب و مسلمان ایرانی، خبری تکان‌دهنده بود که پس از نیم قرن پادشاهی، پرنس باربی را به لرزه درآورد. باز تابی گسترده در عرصه جهانی داشت.

برخی رسانه‌های جمعی بیگانه القاب گوناگونی به دارا و سارا داده‌اند: باربی ایرانی، عروسک ضد باربی، جنگ فرهنگی، عروسک‌های دوقلوی اسلامی، عروسک‌ها و …پس از دارا و سارا، فولا و لیلا عروسک‌های محجبه عرب و رزانه، باربی مسلمان، میان کودکان مسلمان خاورمیانه و آمریکا و کانادا طرفداران بسیاری یافت.

کودکان بردگان خردسال رسانه
به چشم‌هایش نگاه کنید. چطور پای تلویزیون میخکوب شده، چگونه به تک چشم جادویی خیره شده و نگاهش به راست و چپ می‌چرخد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1402-10-10] [ 08:26:00 ب.ظ ]

هووهای مجازی ...

هووهای مجازی
#جلسه_هشتم
#درسهای_آخرالزمانی

هوو های مجازی
وبلاگ
وبلاگ یکی از همان موجودات ناشناخته مجازی است که دایره جذابیتش روز به روز گسترش می‌یابد.تا آنجا که امروز بیش از ۷۵ هزار وبلاگ در هر دقیقه به روز می‌شود.

سرعت رشد این پدیده به اندازه‌ای است که صاحب نظران آن را به تبی تند تشبیه می‌کنند که سرانجام به عرق سرد مرگ خواهد نشست.

وبلاگ‌ها امروزه به مهم ترین منابع انتشار شایعات و اخبار بی‌اساس و اطلاعات بی‌ارزش تبدیل شده‌اند که ذهن مخاطبان را بمباران اطلاعاتی و جان آن.ها را منفعل و درمانده نماید.


ارتباطات سیار، به دو میلیارد مشترک در سال ۲۰۰۶ رسیده است. می‌توان گفت که در هر ۶ ماه، فضای وب در جهان دو برابر می‌شود.

هر وبلاگ در ایران یک رسانه است و هر رسانه سعی می‌کند یک پیام مشخص را از مبدا به مقصد برساند

اینترنت دیگر از مرزهای شخصی روابط آدم‌ها گذشته است .باید به حال خود و فرزندانمان فکری کنیم

پیام کوتاه
افزایش چشمگیر مشترکان تلفن همراه و آمار میلیونی ارسال پیام کوتاه توسط کاربران سبب تبدیل پیام کوتاه به نوعی رسانه نوشتاری دیجیتال شده است.

این پیام‌های میلیونی پیرامون چهار محور اصلی مناسبت‌ها، طنز، عاشقانه و غیر اخلاقی قرار دارند.


تمسخر و تضعیف شخصیت‌ها وقومیت‌های گوناگون ونسبت دادن اتهام‌های ناروا و خلاف شان به اقوام مختلف اساس پیامک‌های طنز را تشکیل می‌دهند.

این روند در دراز مدت به تخریب شخصیت‌ها و قومیت‌ها انجامیده، نوعی تفرقه افکنی در میان اقوام فارس، ترک، بلوچ، و غیره که دارای مذهب و ملیت مشترک هستند پدید می‌آورد.

در حالی که از طریق این ابزار پیام رسانی، می‌توان جدیدترین اخبار جهان به ویژه جهان اسلام پیام رسانی، پیام‌های دینی، نکات اخلاقی و غیره را به دیگران برسانند. ابزاری است بین حق و باطل. برای همین فریبنده و فتنه ساز است.

اینترنت دومین رسانه مورد توجه جوانان ایرانی پس از رسانه ملی با گشودن روزانه بیش از ۱۵ میلیون پنجره به دنیای اینترنت از ایران است.

اینترنت راهی خطرناک به سوی ابتذال، شهوتگرایی، شیطان‌پرستی و غربزدگی. اینترنت وابستگی روحی و اعتیاد روانی به تک چشم جادویی و درهم ریختن بنیان‌های تربیت مهدوی

وبلاگ‌ها امروزه به مهم‌ترین منابع انتشار شایعات و اخبار بی‌اساس و همچنین اطلاعات بی‌ارزش تبدیل شده‌اند.
امام رضا می‌فرماید: فتنه انگیزی عده‌ای از کسانی که مودت ما اهل بیت را یدک می‌کشند، برای شیعیان ما از فتنه دجال شدیدتر و خطر خیزتر است، چرا که آنان با دشمنان ما دوستی و با دوستان ما دشمنی می‌کنند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1402-09-25] [ 09:19:00 ب.ظ ]

سجده بر پای محراب شیشه‌ای ...

 رسانه رحمانی یا رسانه شیطانی

#جلسه_هفتم
#درسهای_آخرالزمانی

سجده بر پای محراب شیشه‌ای
عصری که ما در آن زندگی می کنیم، نامش “عصر هویت رسانه‌ای” است.
انسان‌ها مانند یک قایق کوچک و شکسته هستیم در اقیانوس بزرگ رسانه که گرفتار موج های سنگین شده ایم که امواج به هرطرف می کشاند.

هر لحظه موجی با ضربه‌ای شکننده قایق ما را به اطراف پرتاب می‌کند و به صخره‌ها می‌زند.این روال ادامه دارد تا از صحنه زندگی محو کند.در چنین شرایطی که همه عوامل دست به دست هم داده‌اند تا قایق هویت ما را نابود سازند.

برما لازم است تا با بازگشت به خود دست به دامان خداوند و جانشین او در زمین شویم و انسانیت را از هلاکت و غرق شدن در دریای پرتلاطم رسانه نجات دهیم

رسانه ابزار تهاجم فرهنگی
رسانه جاده صاف کن فرهنگ‌ها به ویژه فرهنگ سلطه است که شکل دهنده و مدیر خیمه شب بازی آن به شمار می‌آید.نظام سلطه بیشترین کمک را از رسانه می‌گیرد.

دیگر پیام‌ها فقط از راه گفتار و نوشتار به مخاطب منتقل نمی‌شود بلکه تصاویر، نمادها، ایموجی‌ها و نشانه‌ها مخاطب را به قول پاولف به پیامی شرطی می‌سازند. یا پیام را برایش تداعی می‌کند.
“زیگفرید کراکور” نویسنده آلمانی، واژه بمباران تصاویر را برای سیاست‌های نظام‌های غرب به کار می‌برد.

که آنان قبل از هر احساس خطری، برای کسب منافع بیشتر، پیش از جنگ نظامی و فیزیکی‌، عالم را با تصاویر بمباران می‌کنند.


نگاهی به فیلم‌ها، بازی‌ها و آثار دیگر، گستره از تخریب‌ها و تحریف‌های آخرالزمان خشن و پادشاه وحشت نشان دادن مسلمانان و موعود الهی جهان اسلام را حکایت می‌کند.

بندگان رسانه
امروز کمتر انسانی را پیدا می‌کنیم که در روز چندین ساعت خود را صرف مطالعه کتاب‌ها، مجلات، روزنامه‌ها و یا مشاهده تلوزیون، ماهواره و نکند و دیده‌ها و شنیده‌ها و در نتیجه افکار و افعالش تحت تاثیر غول رسانه قرار نگیرد.

اگر کسی به طور مستقیم هم با رسانه‌ها ارتباط نداشته باشد، به سبب ضرورت تعاملات اجتماعی در روز با مردمانی سر و کار دارد که آن‌ها تحت سلطه مستقیم رسانه هستند.

پس چه بخواهیم و چه نخواهیم تقریبا تمامی ما تحت تاثیر رسانه هستیم و این رسانه است که به زندگی فردی و اجتماعی ما جهت می‌دهد. از مد لباس و آرایش سر و صورت گرفته تا نحوه نگرش به خدا و قیمت همه و همه را ابر قدرت رسانه برای ما می‌سازد.

رسانه و بحران هویت
انسانی که مخاطب فیلم‌ها، رمان‌ها، مجلات و شبکه‌هایی باشد که به دنبال ترویج خشونت، لاابالی گری، شیطان پرستی، انسان پرستی، زن پرستی و غیره هستند. به ناچار شخصیتی مانند آنان پیدا می‌کنند.

امروز به دنبال شهوت جنسی است و فردا به دنبال شهوت شکم، یک روز مشغول خوردن مشروبات الکلی است و روز دیگر به دنبال مواد مخدر، یک روز در مسجد است و روز دیگر برده غرب و اسرائیل می شود.

چنین انسانی تعادل شخصیتی ندارد و هنر پیشه ای است که در سکانس های مختلف زندگی نقش‌های متعدد بازی می کند. د خانه یک نقش، در دانشگاه یک نقش و در مسجد و حسینیه نقشی دیگر را اجرا می کند.

اصول حاکم بر رسانه
اصول حاکم بر رسانه های غربی در راستای رسیدن به اهداف شیطانی عبارتند از:
۱. لذت پرستی( آن چه که بنیان خانواده را در غرب ویران ساخته لذت و تمتع است)
۲. دنیا پرستی
۳. اومانیسم و خود پرستی
۴. فمینیسم زن پرستی
۵. سود پرستی اقتصادی یا ثروت پرستی
۶. ترویج بی بند وباری، اباحه گری یا شهوت پرستی

سخنی از پیامبر رحمت
همانا ویژگی‌های دجال را برایتان بیان کردم تا در آن اندیشه کنید و به حقیقت آن راه یابید و آن گاه بر ضد دجال عمل نمایید.آیندگان خویش را از فتنه دجال باخبر سازید و باید هرکدام از شما، دیگری را به این خطر آگاه سازد. همانا که فتنه دجال سخت‌ترین و شدیدترین آزمایش‌هاست

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1402-07-25] [ 10:51:00 ق.ظ ]

رسانه بی در و پیکر یعنی دجال ...

رسانه بی در و پیکر یعنی دجال
#جلسه_ششم
#درس_های_آخرالزمانی

رسانه نسل‌ها را پر از آسیب می‌کند.
در عصر پر ترافیک تکنولوژی و موج‌های الکترونیکی، چه کسی صلاحیت بیشتری برای تربیت و رشد فرزندان ما دارد، اعضای با مهر و محبت خانواده یا مهره‌های بی‌جان و رنگارنگ گوشی که فرمان دجال است.


ورود به اتاق فکر جادویی دجال، کارت ورود نمی‌خواهد.هر چند نفر باشید، آماده پذیرایی از افراد است.فرقی هم ندارد که کجایی باشید، شهری روستایی، ایرانی، خارجی با چه پوششی باشی . تنها بهایی که از افراد می‌گیرد توجه و تمرکز به تشعشعات و امواج صفحه گوشی یا تبلت یا مانیتور است.می‌گوید فقط ببین و بشنو. هویت خود را فراموش کن و بی‌درنگ پیروی کن.

داعیه خدایی دجال
اوج تکامل و باروری ارتباطات با ورود اینترنت و اتصال به شبکه‌های اطلاعاتی و همگرایی ماهواره و فیبر نوری محقق شد.در این میان، فنآوری با نفی اختیار و ارده بشر بر او لگام می‌زند و با فریب و نیرنگ، وی را خدا می‌نامد.

فیلم.ها از طریق بازاریابی نظام ستاره _ ظهور ستاره‌های سینمایی و ورزشی _ رگ‌خواب توده‌ها را به دست گرفتند.

حباب سرگردان فن آوری، زمانی کره خاکی را در برگرفت که اطلاعات به کالایی ارزشمند تبدیل شد. انقلاب علمی_ فنی در زمینه فن آوری اطلاعات را《 میکروچی‌ها》 به وجود آوردند.

به کارگیری میکروچی‌ها در ساختمان موبایل، انعطاف پذیری چشمگیری را بدنبال داشت.
تولید موبایل‌هایی که می‌توانند به اینترنت ماهواره وصل شوند، فاصله‌ها را بی‌معنا کرد؛ چرا که تمام دنیا را می‌شود در یک صفحه کوچک مانیتور جای داد.


غافل از این که فن آوری برتر به بهانه کارایی و اثر بخشی بیشتر راه اندازی سامانه‌ای کارمندانش را از طریق تلفن‌های همراهشان ردیابی می‌کند.خدایان فن‌آوری و سرمایه با استفاده از این صنعت، سنجش از راه دور و ماهواره‌ای، به بسیاری از اطلاعات اقتصادی و نظامی کشورهای دیگر دسترسی دارند .


امروزه ماهواره ها به طور مستقیم یک سوم سطح زمین را زیر پوشش خود دارند. وجود پنج هزار ماهواره در فضای اطراف زمین، سرویس‌های مخابراتی و تلوزیونی بین قاره‌ای را در تمام ساعت‌های شبانه روز تامین می‌کند. اکنون سرعت بی‌سابقه اطلاعات، انسان‌ها را در خود غرق کرده است.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1402-07-16] [ 11:25:00 ق.ظ ]

ابزار دجال برای نسل رسانه ...

آخرالزمان و ابزارهای دجال
#جلسه_پنجم
#درس_های_آخرالزمانی
تک چشم جادویی دجال
دجال آخرالزمان که نمونه‌های فیزیکی آن‌ها را در این روزگار تماشا می‌کنیم. شیاطین انس و جنی که مدیریت می‌کنند آن‌ها را جام جهان نمای رسانه است.

جام جهان نمایی که هر ثانیه، با هزار رنگ و طرح و صدا، سر آدمی را گرم می‌کند.
بچه‌ها، با صدای آن از خواب بیدار می‌شوند و پای حرف‌هایش می‌خوابند. مادران، موقع دیدن فیلم محبوبشان ، حوصله بچه و سر و صدایش را ندارند.

مردها با فوتبال‌هایش، قرار از کف می‌دهند و هیچ کسی را نمی‌شناسند.رسانه، تیشه‌ای شده بردرخت رابطه آن‌ها؛ تیشه‌ای نامرئی، که ریشه‌های عواطف را یکی یکی قطع می‌کند. این چه ورزشی است که هیچ یک از گزینه‌های سلامتی و اتحاد را ندارد.درپایان ورزش چند نفری کشته و مجروح می‌شوند. این همه هزینه می‌گیرد.

شاید همان دجال آخرالزمان از هم اکنون زمینه سازی خروج خود را با ادمین‌های فعالش در حال عضوگیری است. دجال یک چشم با موهای بسیار که از هرمویش آهنگ‌هایی تولید می‌کند.ابزاری که برای گسترش بندگان شیطان و دور کردن مردم از آسمان و انواع لذایذ فریبنده دنیوی فراهم کرده است.

نسل رسانه
نسل جدید، ارتباط تنگاتنگی با رسانه‌های جدید دارد که حجم استفاده از اینترنت، بازی های رایانه‌ای، سی‌دی و فیلم‌ها، گیم نت‌ها، موبایل و ماهواره دلیلی برای این مدعا است تا جایی که امروزه معضلی به نام گوشی همراه در مدارس ابتدایی شده است.

رسانه جدید عاملی برای غفلت زایی و سرگرمی‌اند، به گونه‌ای شگفت انگیز از طرح مسائل جدی، ایجاد سوالات اساسی و جستجو در جوانان جلو گیری می‌کند.

خصوصا جوانان در این سن که دچار تغییرات روحی طبیعی و شکل گیری شخصیتی هستند.فصایی سرشار از آلودگی و تحریکات جنسی و تنهایی را برای او جایگزین می‌کند.
این همان روش دجال است که با رسانه که ابزارش گوشی هست استفاده می‌کند.

#گوشی

#تبلت

#بازی‌های رایانه‌ای

#سینما

#تلویزیون

#رمان_های_مبتذل

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1402-07-08] [ 12:23:00 ب.ظ ]

حجت های الهی ضد دجال ...

حجت های الهی ضد دجال


#جلسه_چهارم
#درس_های_اخرالزمانی_دجال

حجت‌های الهی بر ضد دجال
پروردگار هستی، برای اتمام حجت بر مردم جهان رسولان را بر می‌انگیزاند تا در هر زمان و هر مکان، کذب و دروغگویی دجال را در ادعای خدای‌اش برملا سازند و مردم را از فساد و فتنه انگیزی او هشدار دهند. رسولان برانگیخته شده برای تکذیب دجال عبارتند از:

۱.حضرت یَسع، پیامبر الهی که همه جا به دنبال دجال می‌رود و مردم را از او برحذر می‌کند و می‌گوید: این فرد میسح دروغگوست. از او دوری کنید، لعنت خدا بر او باد!!

۲. زنی که پیش از ورود دجال به هرنقطه جهان به آن جا می‌رود و مردم را از حیله‌ها، دروغ‌ها، فتنه‌ها، سحرها و فساد انگیزی‌های او هشدار می‌دهد.

۳. رسول ویژه الهی برای رسوا سازی دجال که نذیر نامیده می‌شود و با سفر به تمام نقاط جهان همگان را به ظهور دجال و فتنه‌گری و فساد‌انگیزی او خبر می‌دهد.


همان کسی است که خروج دجال و لشکریان او را به سپاهیان حضرت مهدی روحی فداه در بیت المقدس می‌رساند.آنان به نذیر الهی اعلام می‌کنند که به طور کامل برای جهاد و قتال با لشکریان دجال آماده.اند و از او می‌خواهند که نزد آنان بماند.

او رسالت خویش را آگاه سازی مردم جهان از فتنه دجال معرفی می‌کند و از نزد ایشان باز می‌گردد.

به هنگام بازگشت از بیت المقدس، نیروهای دجال نذیر را شناسایی و دستگیر می‌کنند و به نزد دجال می‌برند. دجال می گوید: 《این مرد می‌پندارد که من از غلبه بر او ناتوانم. اینک او را با بدترین و دردناک ترین نوع مرگ به قتل برسانید.!!》 پس از صدور این فرمان، جلادان دجال نذیر را با اره قطعه قطعه می کنند.


آن گاه دجال رو به لشکریان و پیروان خود می.کند و می‌گوید: 《اینک اگر او را زنده سازم، آیا یقین می‌کنید که من پروردگار شمایم؟》آنان می‌گویند: ماباور داریم که تو پرودگار مایی و دوست داریم که بر یقین ما افزوده شود 》.


نذیر با اشاره دجال، اما به اذن و رخصت الهی، از جا بر می‌خیزد، در حالی که خداوند چنین اجازه‌ای را برای زنده کردن احدی به دجال نمی‌دهد.در آن هنگام دجال خطاب به نذیر می‌گوید:《 آیا من نبودم که تو را می‌راندم و زنده ساختم؟! اینک دریافتی من پروردگار توام !》 او می‌گوید: 《اینک یقینم به پروردگار یکتای خویش بیشتر شد . من همانم که رسول خدا من را بشارت داد که به دست تو به قتل می‌رسم و آن گاه به اذن پرودگار زنده می‌شوم. خداوند احدی دیگر را به جز من برای تو زنده نخواهد ساخت》.


پس از آن خداوند پوششی کامل و نامرئی از سرب برای نذیر قرار می‌دهد؛ به گونه‌ای که شمشیر و خنجر و سنگ و هیچ سلاحی بر او اثر نمی‌کند و هیچ آسیبی به او نمی‌رسد.

دجال دستور می‌دهد او را در کوهی از آتش گداخته می‌افکنند، اما خداوند کوه آتش را برای او به بهشتی خرم و سر سبز تبدیل می‌کند. و این جاست که مردم در صداقت و حقانیت دجال شک و تردید می‌کنند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1402-07-01] [ 05:51:00 ب.ظ ]

ادعای خدایی دجال ...

دجال و شیاطین و اجنه آخرالزمان
#جلسه_سوم
#درس_های_اخرالزمانی_دجال

دجال و استخدام جنیان و شیاطین
از جمله نعمت هایی که پروردگار هستی در اختیار حضرت سلیمان گذاشت، قدرت تسخیر جنیان و به خدمت گرفتن ایشان در راستای اهداف ورسالا های الهی اش بود:

و من الشیاطین من یغوصوت له و یعلمون عملا دون ذالک؛ وبرخی از جنیان را مسخره سلیمان کردیم تا برای او به دریا غواصی کنند و یا به کارهای دیگری در دستگاه تو بپردازند.
در فرهنگ قرآنی و روایی از جنیان با عنوان شیاطین یاد می‌شود.
پس از خروج دجال، انبوهی از جنیان و شیاطین جهان با او بیعت می‌کنند و در خدمت او قرار می‌گیرند و با تمام وجود وی را در تحقق اهداف شیطانی‌اش یاری می‌رسانند.

آنان با تمثل یافتن به صورت انسان‌هایی که دجال اراده می‌کند، او را در اثبات ادعای خدایی اش کمک می‌کنند.
دجال خطاب به مردی اعرابی می‌گوید: ” اگر اینک با چشمان خود بینی که پدر و مادرت زنده می‌کنم، آیا شهادت می.دهی پروردگار توام".


او قبول می‌کند و آنگاه دوشیطان به دستور دجال، در چهره پدر و مادر وی تمثل می‌یابند و در مقابلش ظاهر می‌شوند و خطاب به او می‌گویند: ” ای فرزند از او پیروی کن که همو پروردگار توست!!”

آن گاه به مردی دیگر که پدر و برادرش مرده اند، می‌گویند: ” اگر بنگری پدر و برادرت را برایت زنده می‌گردانم، آیا یقین خواهی یافت که من پروردگار توام؟!” می‌گوید” بله". پس شیطانی هم چهره پدرش و شیطانی همانند برادرش و شیطانی همانند برادرش در مقابل او تمثل می‌یابند تا او به ربوبیت دجال اقرار نماید.

شیاطین، به دستور دجال، حتی به صورت حیوانات نیز تمثل می‌یابند؛ چنانچه دجال از مردی بادیه نشین برای اقرار به ربوبیت خویش در مقابل زنده سازی شترش اقرار می‌گیرد و آن گاه از شیطانی می‌خواهد تا به صورت شتر آن اعرابی ظاهر گردد.

آن شیطان همانند شتر آن مرد صحرانشین ، بلکه چاقتر و شیرده تر، تمثل می‌یابد و همین باعث گمراهی او و اقرار به خدایی دجال می‌شود. در این میان زنی شتابان به سوی دجال می‌آید و عرضه می‌دارد:"ای پروردگار من ، فرزندم وهمسرش را زنده گردان!!”


بی درنگ شیطانی به صورت همسرش ظاهر می‌شود… آن زن، شیطان تمثل یافته را به جای همسرش باور می‌کند… تا جایی که آن زن با شیطانی هم آغوش می‌شود و با شیطانی دیگر همبستر می‌شود. این گونه خانه‌های بندگان دجال از شیاطین پر و سرشار می‌گردد.

جنییانی که با دجال بیعت کرده و در خدمت او قرار گرفته‌اند ، گنج‌های زمین را برای او استخراج می‌کنند و حتی در قتل عام مردم به دستور او شرکت می‌کنند.

تصویر سازی با حیله و دروغ
از دیگر فتنه‌های دجال که در روایات فراوان با آن تاکید شده است، ” تصویر سازی‌های دروغین” و بهره گیری‌های شیطانی و ضد الهی از این تصاویر است:

…و همراه دجال تصاویری از بهشت‌های سر سبز است که در آن نهرها جاری است و تصاویری از آتش سیاه که لهیب و دودش شعله می‌کشد. اساس تصویرسازی های دجال، براساس حیله و نیرنگ و فریب استوار است.

در واقع دجال با تصویرپردازی‌های دروغین خویش جهنم را بهشت را جهنم جلوه می‌دهد ؛ باطل را لباس حق و حق را لباس باطل میپوشاند؛ او زشتی‌های آتشین را زیبایی‌های بهشتی و زیبایی‌های بهشتی را زشتی‌های آتشین می‌نمایاند:

همانا دجال به همراه تصویری به مثال بهشت و آتشین آید، اما حقیقت آنچه را که بهشت میخواند، آتش است.
بدیسان آنچه را که دجال بهشت و آسایش وخیمی جلوه میدهد، دارای چنان هویت حرام و گناه آلودی است که فرجامی جز آتش جهنم و عذاب دردناک الهی نیست.

از سوی دیگر ، آنچه را که دجال به عنوان جهنم و عذاب ناراحتی نمایش می‌دهد، دارای هویتی الهی و ضد شیطانی است که حقیقتش جز بهشت و آسایش و خرمی است:
…وهمراه دجال چیزی همانند بهشت و چیزی همانند آتش است؛ در حالی که بهشت او جهنمی اط دود سیاه است و آتش او بهشتی سرسبز است.

شاید بتوان ” تصویر سازی‌های دروغین دجال” را بر ” فیلم‌سازی‌های غیر الهی و شیطانی ” در جهان معاصر تطبیق داد.

در بخش‌های در بخش های بعدی از حجت‌های الهی بر ضد دجال خواهیم گفت.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1402-06-13] [ 12:31:00 ب.ظ ]

ظهور دجال ...

دجال آخرالزمانی

#جلسه_دوم

#درس_های_اخرالزمانی_دجال

دجال و ادعای ربوبیت

داعیه خدایی و پندار ربوبیت، از اصلی ترین ویژگی‌های دجال است. دجال در ابتدا داعیه‌دار نبوت و پیامبری می‌گردد و آن گاه به تدریج ادعای خدایی می‌کند؛ تا جایی که با بالاترین اوج صدایش در میان تمام مردم جهان ندای ” انا ربکم الاعلی ” سر می‌دهد

دوستان و اولیای من، به سویم بشتابید! همانا من برترین و والاترین پروردگار شمایم که شما را آفرید و تناسب بخشید و تقدیر کرد و هدایت کرد.

دجال با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارد، این ندای فراگیر را به گوش تمام جنیان و انسان و تمام شیاطین در شرق و غرب عالم، می‌رساند تا هریک از آنان به زبان دجال با استفاده از سحر و شعبده  و جادو  و با تصرف در چشم مردمان کارهای شگفت انگیزی انجام دهند.

و با تکیه و استناد بدان کارها خود را پروردگار جهان معرفی می‌کند. او به ظاهر در حرکت خورشید تصرف می‌کند و به ظاهر آن را به حرکت یا سکون وا می‌دارد و ندا می‌دهد: “ من پروردگار جهانیان، این خورشید به اجازه  و رخصت من حرکت می‌کند. آیا مایلید آن را از حرکت باز دارم؟”

آنگاه خورشید را به ظاهر آن چنان  از حرکت باز می‌دارد که یک روز مانند یک ماه جلوه می‌کند. سپس در مقامی دیگر، دجال بر شخصی تسلط می‌یابد، به ظاهر او را می‌کشد و زنده می‌کند.

آن گاه می‌گوید:” آیا من پروردگارتان نیستم که زنده می‌کنم و می‌میرانم؟!".

در این میان، آنان که ادعای خدایی و ربوبیت دجال را می‌پذیرند، در دریای فساد و تباهی و فتنه غرق می‌گردند و آنان که از وی روی بر می‌تابند و به یکتایی و وحدانیت پروردگار هستی اقرار می‌کنند، از فتنه و فساد دجال محفوظ می‌مانند.

زنی پس از باور خدایی دجال نزد او  می‌آید  و از او می‌خواهد همسرش  را زنده کند. دجال شیطانی را فرا می‌خواند تا به چهره همسر آن زن ظاهر شود. آن زن شیطان ممثل شده را به جای همسر خویش باور می‌کند…تا جایی که با او زندگی می‌کند.

غافل از اینکه با شیطان هم آغوش و هم بستر گشته است…. و بدین سان پیروان دجال و اقرار کنندگان به خدایی او، با شیطان قرین و همنشین می‌شوند  و خانه‌هایشان از حضور شیاطین پر و لبریز می‌شود.

خدا می‌فرماید: هرکسی از یاد خدای رحمان دوری کند، شیطانی را برای او می‌گماریم تا همواره قرین و همنشین او باشد. مردان عرب پس از اقرار به ربوبیت دجال از او تمنا می‌کنند شتران و گوسفندان شان را که در طول دوران قحطی و خشکسالی تلف شده‌اند‌، زنده کند و به آن‌ها بازگرداند. دجال گروهی از شیاطین را که به چهره شتران و گوسفندان شان در آمده‌اند، به آن‌ها می‌بخشد و آنان با شادی  و سرور می‌گویند: ” اگر خدای ما نبود، شتران و گوسفندان مرده مارا زنده نمی‌کرد.".

 

موضوعات: آموزشی  لینک ثابت
[جمعه 1402-06-03] [ 03:41:00 ب.ظ ]

حمله اجنه ...

حمله اجنه و شیاطین به مردم
#جلسه_اول
#درس_های_آخرالزمانی

بنیان‌های فتنه دجال
فتنه دجال بزرک ترین و خطر خیز ترین فتنه‌ای خواهد بود که جهان آفرینش و نسل آدمی به خود دیده است.


به عبارتی بهتر، فتنه دجال،  تکامل یافته تمام فتنه‌ها در طول تاریخ بشر و پیشرفته ترین و گمراه کننده ترین فتنه‌هاست؛ تا جایی که می‌توان گفت : تمام فتنه‌های پیشین در طول تاریخ بشری، هرکدام قطعه‌ای برای ساختن و تکمیل “پازل فتنه دجال” بوده است:
هیچ فتنه کوچک و بزرگی در دنیا به وجود نیامده است، مگر برای شکل گیری فتنه دجال.

قتل عام ملت‌ها، چپاول  ثروت‌ها، لجام گسیختن از شهوت‌ها
بنیان‌های فتنه دجال بر قتل عام و خونریزی، چپاول و غارت  اموال، شهوت پرستی  و فساد جنسی است استوار گشته است.


 رسول خدا می‌فرماید:چهار فتنه در پیش رو دارید: در فتنه اول خونریزی حلال شمرده می‌شود؛ در فتنه دوم علاوه بر خونریزی و چپاول اموال، در فتنه سوم تجاوز به عُنف و ناموس حلال شمرده می‌شود؛  و آن گاه فتنه چهارم، فتنه دجال خواهد بود.


درحقیقت، قتل عام ملت‌ها، چپاول ثروت‌ها و لجام گسیختگی  شهوت‌ها، قطعه‌های اصلی در شکل گیری ” پازل دجال” همان عظیم ترین فتنه جهان، خواهد بود.

زن پرستی، عقل ستیزی، ثروت طلبی
امام علی در حدیثی هشدار بخش، بنیان فتنه‌هایی را که دجال از عظیم ترین آن‌هاست، در سه امر معرفی فرموده‌اند:
بنیان فتنه‌ها سه چیز است: شهوت پرستی زنان که آن شمشیر شیطان است؛ شراب خواری که آن دام شیطان است؛ و ثروت دوستی که آن نیزه شیطان است.

زن بارگی گرایش افراطی به زنان و جذابیت زنان است که در دوره معاصر با گرایش به فمینیسم؛ زن گرایی و زن سالاری در نظام مادی گری و با گرایش افراطی زن پرستی  و  لذت جویی در آیین شیطان پرستی مطابقت دارد؛ شرب الخمر به معنای گرایش به سوی عقل ستیزی با استفاده از مست کننده‌ها می‌باشد که می‌تواند تمام مشروبات الکلی مست کننده، و تمام گونه‌های مواد مخدر و روان گردان را در برمی گیرد.

حب الدرهم و دینار
به معنای محبت افراطی به ثروت طلبی است که مهمترین مصداق آن را می‌توان نظام مادی گرایی محض که بر مردم جهان سیطره یافته است، برشمر

بنیان‌های اصلی فتنه دجال را تا بدین جا می‌توان چنین برشمرد:
  ۱. خونریزی عمومی و قتل عام ملت‌ها؛
۲. ثروت طلبی و چپاول و ثروت‌ها؛
۳. لذت جویی و لجام گسیختگی شهوت‌ها؛
۴. عقل ستیزی با استفاده از مشروبات مست کننده ، مواد تخدیر کننده و روان گردان‌ها
فتنه عظیم دجال دارای بنیان‌ها و محور‌های مهم دیگری است که در ادامه بطور تفصیلی خواهیم پرداخت.
مثل:
۵.ادعای خدایی و ربوبیت؛
۶.استخدام جنیان  و شیاطین ؛
۷.استفاده گسترده از سحر  و شعبده  و جادو؛
۸.ترویج شکم پرستی و سو استفاده از عنصر غذا؛
۹.بهره گیری از تصویر سازی‌های دروغ دجال که با آن‌ها زشت را زیبا  و زیبا را زشت، بهشت را جهنم  و جهنم را بهشت  در یک کلام حق را باطل و باطل را حق جلوه می‌دهد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1402-05-30] [ 05:33:00 ب.ظ ]

قارونیسم یا وجیه المله شدن ...

سبک زدنگی قارونیسم ویران کننده تمدن اسلامی

مشکل اقتصادی اکثریت جامعه امروز ما سبک زندگی قارونیسم است.افسردگی‌های خانواده‌ها و ماجرای طلاق و تاخیر در ازدواج دختران و پیر شدن نسل همه ریشه در یک موضوع وارداتی دارد.

از روزی که دولت آقای سازندگی تصمیم گرفت ملت ایران را وجیه‌المله کند.دقیقا از همان ایام تلویزیون شب و روزش تزریق این تفکر قارونیسم به اندیشه و ذهن‌ها بود.هزینه سنگین و یرانگری را برای ملت ایران به ارمغان آورد.

وقتی خواستند یک جنسی را برند کنند، مثلا یخچال یا گاز یا سایر وسایل منزل را؛ همه ریز و درشت زندگی را به قاب تلوزیون آوردند. بعد از مدت کوتاهی منازل مانند یک فروشگاه شد. حتی چینش وسایل خانه فریاد  از توی چشم بودن داشت! با زبان بی‌زبانی به همه اهالی اعلام می‌کرد که من همه چیز دارم و بهترینش را دارم. برای نشان دادن قارونی شدن و تحقیر فامیل، هندسه معماری ساختمان‌ها هم تغییر کرد. آشپزخانه که در سنت ایرانی از دید مهمان مخفی بود، آمد جلوی چشم‌ها و مانور تجملی داد. ظروف و وسایل برقی و سرویس قابلمه‌ها و بقیه وسایل لوکس بجای اینکه درون کابینت‌ها باشد مثل فروشگاه‌ها که برای تبلیغ به مشتری در منظر مخاطبین گذاشته شد.

بعد بدون اینکه حواسمان باشد معماری ساختمان از سنت ایرانی فاصله گرفت. نمای ساختمان‌ها به مرحله‌ای رسید که گمان می‌کنی در خیابان‌های رم قدم می‌زنی. مجسمه الهه‌های رومی بالای ساختمان‌ها خاطرات بت‌پرستی اقوام گذشته را زنده می‌کنند.

نام برند‌ها و غذا خوری‌ها و هتل‎ها هم از رویکرد قارونیسم پیروی کرد. هتل دربار، مبلمان اشرافی، فرش وزرا…همه این نام‌های تجملی تیشه به ریشه تمدن اسلامی زد.

طبق روایت امام صادق علیه‌السلام، که به عمربن یزید، وقتی پرسید من خوب لباس می‌پوشم، عطر خوش می‌زنم، غذای خوب می‌خورم. مرکب خوب راهوار سوار می‌شوم، غلامانی هم همراه خود دارم. آیا چیزی از تجبر و خودنمایی در من هست؟ امام صادق فرمودند جبار ملعونی که ما می‌گوییم کسی است که قمس‌الناس کند و حق را نشناسد. راوی می‌پرسد قمس‌الناس چیست؟ حضرت فرمودند کسی که جوری مصرف می‌کند که در ذات آن مصرف کردن تحقیر دیگران است و در جایی دیگر فرمودند قمس‌الناس به معنای حرکتی است که موجب ضایع کردن حقوق برادر مومن شود.

این حالت نیاز به قصد ندارد. اگر حتی بدون قصد کاری که موجب تحقیر دیگران شود شامل این قمس‌الناس و تحقیر دیگران است.

طبق فرمایش پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله تمام اتفاقاتی که برای قوم موسی افتاد ، طابقا نعل به نعل برای امت رسول خدا هم پیش می‌آید. یعنی همه ما در مواجهه با جریاناتی شبیه قارون و مانور تجملانه هستیم. قارونیسم دو لبه دارد. یک لبه آن جمع آوری مال و لبه دوم آن مصرف متظاهرانه است. در اسلام اجازه نداریم اموالمان را هرجور که دوست داریم استفاده کنیم. زیرا این نوع مصرف تجملاتی باعث شورش و بغی علیه امام می‌شود.

همانطور که قارون، علیه ولی خدا ، حضرت موسی شورش کرد و برای شکست حضرت موسی دست به فتنه زد.وقتی حضرت موسی به قارون که از بنی اسرائیل بود از مومنان به دین بود دستور داد زکات واجب مالت را بپرداز، خود داری کرد. قارونی که حتی پالان الاغش هم از طلا بود و در چشم بنی اسرئیل فخر فروشی می‌کرد؛ گمراه شد و مستوجب نفرین حضرت موسی شد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1402-05-12] [ 12:14:00 ب.ظ ]

عزاداری ابراهیم نبی ...

ابراهیم با درس از عاشورا قدرت بت شکنی گرفتخوشا دردی که درمانش تو باشی                    خوشا راهی که پایانش تو باشی

خوشا چشمی که رخسارش تو بیند                  خوشاملکی که سلطانش تو باشی

ما برای شما به سینه می‌زنیم و اشک می‌ریزیم و از مردن در راه آزادگی، از فدای مسیر شما شدن، نمی‌ترسیم! یا اباعبدالله(ع) شما عین حیات و خرمی و بقا و مرهمی! این شما بودی که تمام رنج دنیا را به جان خریدی تا هیچ یک از ما از مسیر نجات جا نمانیم! ممنونیم!

حالا قرعه به نام ما افتاده! تا روایتی که شما کشتی نجات آنی به گوش همه برسانیم!از ازل تا ابد! یا حسین!

رسیده‌ایم به بابل!شهری که بتها در آن خدایی می‌کنند و نمرود طغیان! جوانی غرق در توحید و ایمان به مبارزه‌ی کفر و طاغوت می‌رود؛ اما این کار ساده نیست! خدا مددی می‌رساند که جسمش را دردمند و روحش را قدرتمند می‌کند!

ابراهیم به پیشگاه خدای احد و واحد می‌رود!

او با فطرتش بزرگ شده و حق را به خوبی می‌شناسد و حالا به پیشگاه حق تعالی دعا می‌کند تا خداوند راه و قدرتی برای برملاکردن حقیقت به او نشان‌دهد! او مردم را دوست دارد و دلسوز آن‌ها است!

پیک پروردگار با دست پر می‌آید!

جبرئیل بر ایشان نازل می‌شود و مجلسی به پا می‌کند که روح ابراهیم (ع) وسعت و قدرت یابد، تا توان مبارزه با این تمدن عظیم را بیابد! مجلس ذکر مصیبت سیدالشهدا است! اگر ابراهیم (ع) تاب بیاورد، راه نجات را می‌یابد!

تن ابراهیم بیمار می‌شود!

 او آنقدر به پای روضه‌ی شهید کربلا اشک می‌ریزد که دیگر توانی در بدنش نمی‌ماند و بیمار می‌شود؛ اما اشک و توسل به او نور و قدرتی به روح او می‌دهد که پایه‌های تمدن بابل را به لرزه می‌اندازد! او خدایان مردم بابل را می‌شکند!

ای کشتی نجات! ما درونمان بت خانه داریم و جز مهر پروردگار، حرص و طمع و شوق به غیرها وجودمان را پرکرده! ما هم قدرت بت‌شکنی می‌خواهیم؛ اشک‌های ما را بخر و روحمان را قدرت لا اله الله بده!  آمین…

 

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1402-05-05] [ 04:58:00 ب.ظ ]

فرشته روضه خوان ...

فرشته روضه خوان

نوح پیغمبر باید برای اباعبدلله(ع) گریه کند▪️

مپندارید که تنها عاشورائیان را به بلا آزموده‌اند و لاغیر؛ صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است و کار با یک یالیتننی کنت معکم ختم نمی‌شود» سید شهیدان اهل قلم بی‌راه نگفته !در قسمت اول، داستان توسل آدم به اهلبیت را خواندیم و شروع روضه بر سید الشهدا را فهمیدیم؛ اما این تنها موقعیتی نبوده که پیامبران بزرگ الهی به نور اهل بیت خصوصا ابا عبدالله(ع)  متوسل می‌شوند.

در این قسمت هم، سفری به زمان داریم و همراه حضرت نوح(ع) می‌شوی! شاهد زمانه‌ای هستیم که عذابی سخت و مهلک در راه است و کلید نجات دست پیامبر خدا است!

 🔳 برای نجات هیچ راهی جز توسل به اهل بیت(ع) وجود ندارد…

 🔳 حتی کشتی نجاتِ حضرت نوح هم، در طوفان سهمگین نیاز به توسل به اباعبدلله دارد…

طوفانی سخت در راه است! طوفانی که هیچ جانداری از آن جان سالم به در نمیبرد! حتی ابلیس هم برای نجات به معجزه خدا نیاز دارد!

خداوند به حضرت نوح (ع) دستور به ساخت کشتی می‌دهد! یک کشتی که در برابر موج‌هایی به ارتفاع کوه‌ها باید مقاوم باشد و برای انواع حیوانات جا داشته باشد!

فرشته وحی جعبه‌ای از میخ‌هایی که با آموزش مستقیم او و به نام پنج نور اهل بیت به کشتی کوبیده می‌شود!

نوح (ع) هنگامی که می‌خواست نخستین میخ از این میخ‌هارا به کشتی بکوبد، نوری عظیم به آسمان رفت او متحیر شد و میخ به صدا در آمد؛ من به نام بهترین مخلوق خدا، محمد هستم. همینطور تا میخ چهارم؛ یکی به نام مقدس امیرالمومنین علی (ع)، یکی به نام مقدس فاطمه (س) و چهارمی به نام مقدس حسن (ع)، میخ پنجم رطوبتی داشت که جبرئیل (ع) ماجرایش را برای نوح روایت کرد. این رطوبت خون  سید الشهدا بود. و نوح نبی پای روضه کربلا اشک ریخت تا کشتی با توسل به او دوام یابد! هرکه نجات خواست و نجات یافت با نام و یاد وصل به تو بود! ای حقیقی ترین کشتی نجات!

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
 [ 10:55:00 ق.ظ ]

عزاداری آدم و حوا ...

کلید بهشت در دست حسین

همه چیز تازه داشت شروع می‌شد! پدر و مادر تمام بشر در بهشت آرمیده بودند که آتش حسادت مخلوقی عابد که خود را برترین می‌دانست، به خرمن آدم افتاد! آن آرامش و خرمن و قرب پروردگار به بی‌قراری و التهاب و دوری، هبوط پیدا کرد. غمی عظیم بر سینه‌ی نخستین آدمیان سنگینی می‌کرد و این من بودم که باید این شرم را از جان آن دو می‌زدودم و پاکی می‌بخشیدم… شروع می‌کنم!

به فرمان و اراده پرودگار، زمین را پس از مردنش زنده می‌کنم و زمینیان به آغوش من شهر می‌سازند و می‌نوشند و می‌تازند! الف و باء! این منم قطره‌ای از آب!

تقدیر من نه چون قطره‌های دیگر به دل زمین یا به چشم آسمان که به رسم امانت به سپیدی روشنای جسم بنی‌آدم سپرده شد. گاه به تندی کلمه‌ای که شیشه‌ی دل را شکست، به زخم آدمیزاد مرهم نهادم و گاهی به شوقی که جان را زنده کرد، به خاک تن طراوتی تازه دادم!

پروردگارم اما مرا برای فنا نیافریده بود وآدمیان ادای این امانت نمی‌دانستند! آن دو می‌گریستند و راهی برای بازگشت طلب می‌نمودند. او آمد! همانکه درساق عرش سکنا دارد، باابهت و نورخیره کننده‌ی همیشگی‌اش!

می‌دانستم که مثل همیشه خبری از نور آسمان‌ها و زمین با خود دارد! آدم و حوا توبه می‌خواستند و او کلید بهشت را با خود آورده بود!

«یا حَمیدُ بِحقِ مُحمد؛ یا عالی بِحقِ عَلی؛یا فاطِر ُبِحقِ فاطمه؛ یا محسن بحق الحسن؛ یا قدیم الاحسان بحق الحسین»من در چشمان آدم بودم که هر آنچه در آن صحرا بر حسین (ع) گذشت، دید و ناگهان نوری از آسمان مرا در نوردید و دیگرآب نبودم!«فَتلقی آدم مِن رَبه کلماتٍ» آن‌ها بخشوده شدند و گوهری از قلب وجود من به آغوش پروردگار شتافت تا برای همیشه به نام حسین (ع) جاودانه باشد!

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
 [ 10:13:00 ق.ظ ]

عموره وصی پیامبر ...

مدیترانه یا سرزمین قوم نوح
#روایت_انسان
#روایت_جلسه_سیزدهم
#فصل_آدم_تا_ابراهیم
جلسه سیزدهم: مهمانی اندرونی خانه نوح باشیم
یک بار کسی می گفت بعصی از آدم‌ها، آدم‌های خوب قلابی هستند . نشانه این آدم‌ها این است که اگر نزدیک لایه‌های پنهانی زندگی شان بشویم، حالمان بد می‌شود، دورنگی شان پیدا می‌شود، واقعیت زشتشان رو می‌شود و نفاقشان بیرون می‌زند.

 اما آدم‌های خوب واقعی بر عکس هستند، هر قدر نزدیک تر به زندگیشان بشویم و هر قدر لایه‌های خصوصی زندگی‌شان را ببینیم ، برای‌مان عزیزتر، دوست داشتنی‌تر می‌شوند، و دلمان به حرف‌ها و آرمان‌هایشان محکمتر می‌شود .بیایید این جلسه برویم سراغ بخشی از زندگی خانوادگی نوح نبی.
این جلسه قرار است ما 《مهمان اندرونی خانه نوح باشیم》.

 

رسالت نوح
حضرت نوح در ایام جوانی از قومش که غرق در بت پرستی بودند جدا می‌شد و به تنهایی در کوه عبادت خدا می‌پرداخت. در یکی از این عبادت‌ها جبرئیل به صورت فرد ناشناسی نزد نوح آمد و از او پرسید : چرا از قومت فاصله گرفته‌ای ؟


حضرت نوح پاسخ داد: چون قومم خدا را نمی‌شناسند و فضای زندگی آن‌ها کفرآمیز است.
جبرئیل به نوح گفت: چرا با آن‌ها جهاد نمی‌کنی و برای هدایت آن‌ها تلاش نمی‌کنی ؟ ( در این جا جها به معنای جهاد تبینی و تلاش است.)

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[یکشنبه 1402-04-25] [ 12:29:00 ب.ظ ]

رنج مقدس ...

 

پیامبری یک رنج مقدس

روایت انسان بخش دوازدهم

راستش را بخواهید «پیامبری» یک شغل برای بردن «پیامی» از جایی به جای دیگر نیست. اصلا پیامبری یک شغل نیست. بعید می‌دانم کسی حاضر باشد با بهترین حقوق و مزایا و بیمه، شغلش را پیامبری انتخاب کند.
یعنی فقط کافی است یک بار سابقه کاری پیامبران پیش از خودش را در تاریخ مرور کند تا «پیام» را بگذارد روی میز و از همان راه آمده برگردد. حتما برای همین است که هیچ کس در دنیا شغلش «پیامبری» نبوده.
به نظرم توی شرح وظایف «پیامبران» یک بند هست و آن هم این‌که «پیام» بردن کافی نیست، پیام را باید به مردم «برسانند». همین یک بند کار را برای پیامبران سخت کرده و رنج‌شان را فراوان.
گفتم رنج، از من اگر بپرسید «پیامبری» «یک رنج مقدس» است.
رساندن «پیام» خدا به مردم مثل رساندن نامه به دست‌شان نیست. این «رساندن» از جنس «حالی کردن»یا «فهماندن» است، برای همین کار سخت می‌شود
پست‌چی کاری ندارد شما نامه‌تان را باز می‌کنید یا نه، می‌خوانید یا نه، اصلا درست متوجه حرف در نامه می‌شوید یا نه، پستچی نامه را که به دست شما بدهد، کارش تمام است. پیامبرها اما کنار «پیام‌شان» می‌مانند تا ما بشنویم و بعد بفهمیمش. سعی می‌کنند حالی‌مان کنند معنا و مفهوم پیام چیست. برای همین است که «پیام‌ رساندن‌شان» گاهی خیلی طول می‌کشد، خیلی، گاهی نه‌صد و پنجاه سال طول می‌کشد تا مطمئن شوند همه پیام را گرفته‌اند، فهمیده‌اند و حالا یا پذیرفته‌اند یا نپذیرفته‌اند.

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1402-04-21] [ 11:35:00 ق.ظ ]

سلبریتی های قوم نوح ...

 سلبریتی های قوم نوح

 

                                                                                                

پیامبرها آدم‌های بزرگی هستند، آدم‌هایی که دل‌شان برای مردم می‌تپد و صبرشان در مسیر گفتگو با آدم‌ها مثال زدنی است. ولی گاهی جامعه طوری با این پیامبرها رفتار می‌کند که در گفتگو بسته می‌شود و بن‌بست‌های معرفتی به وجود می‌آید. در زمانه نوح هم انگار کاری که شهر با نوح کرد چیزی شبیه همین بوده. گفتگو را به بن‌بست کشانده و آن قدر جنگ روانی راه انداخته که دیگر حرف زدن بی‌معنا بوده. بیایید با هم کمی بیشتر زمانه حضرت نوح را ببینیم، زمانه‌ای که دیگر «گفتگو و مذاکر راه به جایی نمی‌برد»

#روایت_انسان

#روایت_جلسه_یازدهم

ملآ در مقابل نبی خدا

خداوند متعال می‌فرماید: ما نوح را به سوی قومش فرستادیم تا پیش از آمدن عذاب دردناک آن‌ها را بیم دهد.

پس از آنکه نوح نبی انذارهای خودش را انجام داد به مردم فرمود: که ای مردم از من اطاعت کنید.

 پس از آن که حضرت نوح این سخن را گفت عده‌ای نسبت به آن حضرت بدبین شدند و گفتند که تمام تلاش‌های نوح از ابتدا تا کنون برای آن بوده که می‌خواسته برما حکومت کند و انگیزه قدرت طلبی داشته است.

 


گروه ملآ از  این فضای بدبینی مردم سوء استفاده کردند و گفتند : این مرد(نوح)بشری همانند خود شما است که می‌خواهد بر شما حکومت کند؛ اگر خداوند می‌خواست پیامبری را برای ما بفرستد قطعا ملائکه‌ا‌‌‌ی را از آسمان برایمان می‌فرستاد  یا فردی را می‌فرستاد  که نشانه‌های خارق العاده‌ای داشته باشد.

 


در حالیکه معجزه نوح نبی این امر بود که هرچه او را ضرب و شتم می کردند بعد سه روز مردن دوباره زنده می‌شد.

 


ملآ به مردم گفتند که تمام دعوت هایی که نوح در قالب خداپرستی و عبادت و … انجام می‌داد همگی مقدمه‌ای بود تا بتواند بر شما حکومت کند.

 


این حرف مثل این می‌ماند که یک نفر که خیال دارد کاندید نمایندگی یا ریاست جمهوری شود، قبل از رای گیری بیاید برای مردم یک سری حرف‌هایی از پیشرفت و راه چاره آن بگوید . این قوم فهم شناخت مقام و وظیفه پیامبری را نداشتند که او وظیفه‌اش را برای دریافت مادیات انجام نمی‌دهد.

 

در فضای دنیا پرستی قوم نوح قطعا شایعه پراکندن ملآ بر ضد نوح جواب می‌دهد و باعث می‌شود که مردم به او بدبین شوند و دیگر برای شنیدن حرف‌های مستدل نوح و دعوت‌های او هیچ رغبتی نداشته باشند.

ملآ به گونه‌ای سخن می‌گفتند که انگار انسان‌های پاک و پیامبران حق حکومت کردن بر جامعه را نداشتند و اصلا آن‌ها باید در گوشه‌ای فقط مردم را به پاکی و خوبی دعوت کنند. آین در حالی است که اگر پیامبری بخواهد شریعتی بیاورد خودش هم باید ولی وسرپرست جامعه باشد و جامعه را اداره کند.

 

ملآ تمام استدلال‌ها و انذارهای نوح را با تمسخر و فریب دادن مردم خراب می‌کردند و پس از آن گفتند ای نوح ! تو با سخنانت ما را خسته کردی پس اگر تو و خدایت راست می‌گوید پس آن عذابی را که وعده دادی برای ما بیاور.

 

با گفتن این جمله (عذاب وعده‌ داده شده را بیاور) معروف می‌شود که آن‌ها ابتدا تمام سخنان و انذارهای نوح را بی‌اعتبار کرده‌اند و‌ این همان نقطه‌ای‌ است که دیگر امکان هدایت پیامبر در جامعه بسته شده است و هیچ راهی برای هدایت باقی نگذاشته‌اند.

ملآ پس از آن که به نوح نبی گفتند عذابت را برای ما بیاور رو به مردم کردند و گفتند این مرد دیوانه است و حرف‌هایش هیچ اعتباری ندارد.

 

ریشه تکذیب شدن نوح

یکی از علت‌هایی که قوم نوح اینقدر پیامبرشان را تکذیب می‌کردند آن است که آنها مردمی به شدت حس گرا بودند و عقل‌شان در چشم‌شان قرار داشت و فقط چیزهایی را که می‌دیدند می‌فهمیدند ودرک می کردند؛سطح فهم آن ها در حد احساسات مادی محدود شده بود.

 

 

حضرت نوح تلاش می‌کرد تا آنها را از حد فهم مادی و حس‌گرهایی عبور دهد و سطح فهم آن را در حد چیزهای نا دیدنی بالا بیاورد ولی آنها در مقابل تلاش‌های نوح برای ارتقاء سطح فهم‌شان مقاومت می‌کردند.  شاهد حس‌گرایی قوم نوح سخنانی است که در پاسخ به دعوت‌های نوح می‌دادند  که به او می‌گفتند:ما تو را بشری همانند خودمان می‌بینیم و افرادی که از تو پیروی می‌کنند را مردمی اراذل و کوته نظر می‌بینیم .

همانطور که از گفتار آنان برمی‌اید آنان همه چیز را با دیدن معنا می‌کنند. چشم این مردم فقط زمین و مادیات را می‌بیند و نمی تواند به بالاتر نگاه کند.

 

علت دیگر تکذیب شدن نوح در ابن جامعه آن است که پاسخ دهندگان به نوح نبی صرفا ملآ و مترفین هستند.

ساخت طبقاتی اجتماعی این جامعه به گونه‌ای است که تمام مردم از ملآ تبعیت می‌کنند  و ملآ نیز از همان ابتدا تصمیم گرفته بودند که نوح را تکذیب کنند و سخنانش را بی‌اعتبار کنند.

 

 

در این جامعه فقط رسانه ملآ موثر است و بر روی طبقات مختلف جامعه اثر می‌گذارد. در چنین فرضی جامعه در  نقطه‌ای قرار می‌گیرد که هیچ راهی برای هدایت پیش روی نبی قراردارد و ملآ راه هدایت را به روی جامعه بسته‌اند.

 

عملیات ملآ علیه نوح نبی

پس از آن که ملآ هدایت را بروی مردم بستند دست به عملیات مهم برضد نوح نبی زدند:

عملیات نرم:ملآ به مردم سفارش کردند و گفتند الهه بزرگ خودتان را رها نکنید و الهه‌های وُد، یعوق، یغوث و نسر را رها نکنید و دست از آن‌ها بر ندارید!

ملآ در این عملیات به مردم اعلام کردند که مراقب بت‌هایشان باشند و نگذارند نوح آسیبی با بت‌ها‌یشان برساند.

 

 

این خبر در سرتاسر جامعه نوح منتشر شد و از مردم می خواست تا قدرت بت‌هایی که سال هاست به آن‌ها نعمت می‌دهد را بدانند.

 

الهه بزرگ همان بت مرکزی شهر و الهه های دیگر بت‌هایی بودند که در تمدن قوم نوح وجود داشته‌اند.

الهه بزرگ همان بت بعل است که در مرکز تمدن نوح بود و ریشه بت‌پرستی شیطان پرستی از آغاز تا به امروز به همین بت بعل باز  می‌گردد.

 

عملیات‌ سخت:در ادامه ملا به نوح گفتند که اگر دست از سخنانت و دعوت هایت بر نداری محکوم به سنگسار خواهی شد.

در برخی از روایات آمده است که حضرت نوح بارها در اثر آزار قومش غش می‌کرد و سه شبانه روز در کما بود در حالی که از گوشش خون خارج می‌شد.

این گزارش ها نشانگر آن است که تهدیدهای ملآ واقعی بوده است و پس از مدتی آن را عملی می‌کردند.

شدت طغیان و انحراف قوم نوح به حدی رسیده بود که قرآن کریم آن هارا به عنوان بدترین و طغیان‌گرترین اقوام اولیه معرفی می کند.(وقوم نوح من قبل آنهم کانوا هم اظلم و اطغی)

 

این بدان معنا است که تمام تلاش‌های ابلیس برای انحراف این قوم کاملا موفق بوده است و در طول تاریخ هیچ پروژه‌ای از پروژه های ابلیس همانند قوم نوح موفق نبوده است.

پس ابلیس تمام تلاش خودش را می‌کند تا انحراف سایر اقوام را به مرحله طغیان قوم نوح برساند و آن همان جایی است که دیگر  امکان هدایت در جامعه وجود نداشته باشد  و جامعه به صورت کفر محض در آمده باشد.

 

 

در مقابل تلاش ابلیس برای بازگشت به مرحله قوم نوح، انبیا نیز تلاش می‌کنند که نگذارند سطح انحراف و طغیان اقوام بعدی به حد انحراف و طغیان قوم نوح برسد .

 

بسته تربیتی حضرت نوح به مدت ۹۵۰ سال در بین نسل‌های مختلف جامعه ادامه یافت. حضرت نوح برای تمام نسل‌ها سخنان مستدل و انذارها و ترساندن مردم از عذاب دردناک را تکرار می‌کرد  و آن‌ها را به پرستش خدای یگانه و دوری جستن از  پرستش الهه‌های متعدد دعوت می‌کرد.

 

در این مدت طولانی بجز عده‌ای اندک به نوح ایمان نیاوردند و بقیه مردم نوح را تکذیب می‌کردند.نام اصلی حضرت نوح، عبدالغفار یا سَکن بود اما در طول این ۹۵۰ سال آنقدر برای هدایت قومش نوحه و زاری کرد که نوح نامیده شد.

حضرت نوح با این تلاش و شرح صدر فوق العاده از ابزارهای تبلیغی بسیاری بهره جست و از هر طریقی برای هدایت قومش استفاده کرد.

 

حالا حضرت نوح پس از ۹۵۰ سال تلاش برای هدایت قومش تصمیم دارد تا گزارش ماجراهای این ۹۵۰ سال را برای خداوند بازگو کند و از اتاق فرماندهی برای ادامه کار کسب تکلیف کند. در جلسه آینده از طوفان وحشتناک سخن خواهیم گفت .

ادامه دارد…

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[یکشنبه 1402-04-11] [ 06:07:00 ب.ظ ]

شهر زیر آب قوم نوح ...

شهری که با مردمش در ته دریای مدیترانه ماند

اهل فیلم دیدن هستید، فیلم‌های هالیوودی. هیچ وقت فیلمی دیده‌اید از مردم شهری که شهرشان زیر آب است؟

شهری که برای خودش تمدنی دارد، شهروندانی دارد، حاکم و ملکه‌ای دارد و نگهبانانی که از شهر در برابر جهان بیرون حفاظت می‌کنند. شهری که اتفاقا قدرتمند هم هست.
حالا چشم‌هایتان را ببندید و توی تاریخ زندگی انسان دنبال شهری بگردید که زیر آب رفته باشد. شهری که تمدنی کهن داشته باشد.
این ویژگی‌ها شما را یاد نوح نمی‌اندازد و شهری که نفرین شد و زیر آب رفت؟
این خط و ربط‌ها گوشه ذهن‌مان باشد یادمان بماند، آن شهر افسانه‌ای که معمولا به نیمی هم از آن یاد می‌شود و گاهی رنگ و بوی شهر آرمانی می‌گیرد، همان شهری است که از سمت خدا گرفتار عذاب شد.
اصلا برای همین، بیایید اسم این جلسه را بگذاریم: «شهری که غرق شد.»



#روایت_انسان
#روایت_جلسه_دهم

#قوم_طغیانگر

انسان‌های زمان نوح در دوره‌ای زندگی می‌کردند که به کتاب قانون نیاز داشتند تا زندگی آنان را تنظیم کند و اجتماعات انسانی را اداره کند.به مجموعه‌ای از قوانین که ناظر به ساحت‌های مختلف حیات انسان است شریعت می‌گوییم .

صفحات: 1 · 2

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1402-04-07] [ 11:06:00 ق.ظ ]

ویروس انحرافی ابلیس ...

 

ویروس انحرافی ابلیس

آن قبل‌ترها، وقتی یک‌بار زمین بد جور پر بوده از ظلم و جور، خدا کسی را فرستاده که منجی اهل ایمان باشد.
آن سال‌ها هم مومنین حتما نسل پشت نسل منتظر بوده‌اند و به هم وعده ظهور می‌دادند. وعده آمدن کسی که قرار بوده بساط بدکاران را بر هم بزند.
نوح، همان وعده خدا بوده. اولین پیامبری که کتاب آسمانی داشته و قرار بوده به یاد مردم بیاورد که راه‌شان چقدر هم‌سو با معیارهای زندگی الهی هست یا نیست.
اسم این جلسه را هم به همین خاطر این‌طور گذاشته‌ایم: «خدا گفته بود منجی می‌آید، خدا راست گفته بود.»

 

الان در حال روایت کردن ماجرای انسانی هستیم که تقریبا ۷۵۰۰ سال از عمر او گذشته است.

به مرور زمان جمعیت انسان‌ها در بکه رو به افزایش گذاشت و این سرزمین ظرفیت گنجایش این حجم از جمعیت را در خود نداشت. به همین دلیل به مرور زمان مهاجرت‌ها از بکه به سوی سرزمین‌های  دیگر آغاز شد.

دو خط مهاجرت از بکه شکل گرفته است که یکی بسوی شمال شرق، یعنی بین‌النهرین(میانرودان)  و دیگری به سوی شمال یعنی منطقه دریای مدیترانه بود.

سرزمین‌های شمالی به لحاظ موقعیت و امکانات زندگی بسیار مستعد بود چرا که دارای زمین‌های حاصلخیز و آب و هوایی بسیار مناسب بود. اولین مهاجران که به این منطقه رسیدند در همان جا اتراق کرده و اولین شهرها را در این منطقه بنا کردند.

در این منطقه کشاورزی و دامداری رونق بسیاری پیدا کرد و بخاطر وجود آب و غذای کافی برای دام‌ها برخی از زحمت‌ها و مشقت‌های کشاورزی و دامداری برداشته شد و مردم وقت بیشتری برای رسیدگی به زندگی‌‌ی خود پیدا کردند. لباس‌های فاخر و خانه‌های خشتی‌گلی برای اولین بار در این منطقه ساخته شد و حالا انسان‌ها برای اولین بار از زندگی دنیایی خود بیش از پیش لذت می‌بردند.

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[دوشنبه 1402-03-29] [ 01:17:00 ب.ظ ]

نسخه بدل‌های شیطان ...

نسخه بدل شیطان

شیطان استاد ساختن نسخه ‌بدل است. راه بالا رفتن آدم‌ها را که می‌بیند، نسخه‌ای برای سقوط‌شان طراحی می‌کند. نگاه کنید به دور و بر خودمان. همیشه هر کار خوب، یک نسخه بدل هم دارد که بد جور حال و حس معنوی را می‌تواند از بین ببرد.

این جلسه «نمایی از نسخه‌بدل‌های شیطان» را با هم می‌بینیم.

قسمت هفتم روایت انسان

اداره کنندگان جامعه

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1402-03-10] [ 07:14:00 ب.ظ ]

ملاقات دو آقازاده ...

شیطان پرستی آقازاده

 

بخش ششم روایت انسان
فکر کنید اگر در یک توافق بلند مدت، بین پیامبران و سیاست‌مداران، حکم‌رانی و کشورگردانی به دست اهل سیاست می‌افتاد و معنویت و عرفان به دست پیامبران، چه گلستانی می‌شد. سیاست‌مداران از قدرت‌شان برای رشد و‌توسعه کار انبیاء بهره می‌بردند و پیامبران هم پادشاهان را توصیه به عدل و مردم‌داری می‌کردند، چه نزدیک می‌شد به آن آرمان‌شهرهای رویایی
نمی‌شد، هیچ وقت نمی‌شد.
نمی‌شد چون آن وقت پیامبران دیگر پیام‌آورانی از جانب خدا نمی‌شدند بلکه تبدیل می‌شدند به سوپاپ اطمینانی برای رفتار طبقه حاکم نمی‌شد چون پیام الهی پیامبران سرشار بود از دستورات اجتماعی، فرمان‌های سیاسی، باید و نبایدهای اقتصادی، نه فقط آموزه‌های اخلاقی و دستورالعمل‌های عرفانی.
آن ایده، آن چشم‌انداز، اصلا آن پروژه خلیفه اللهی، که قرار بود در زمین رقم بخورد، جز با رعایت دستورالعمل‌هایی همه جانبه از سوی خدا اتفاق نمی‌افتاد. اصلا شاید برای همین خدا پیامبرانش را هم پیامبر خواسته و هم حاکم.
بیایید این جلسه کمی درباره «پروژه خدا» با هم گفتگو کنیم. پروژه‌ای که مجریانش پیامبران هستند.

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[سه شنبه 1402-02-19] [ 12:46:00 ب.ظ ]

افسردگی و بازتاب انرژی منفی چشم ...

افسردگی بازتاب نگاه نامحرم به بیحجاب

انرژی منفی زنان بدحجاب به دختران گفتم: تا حالا شده به ساز و کار چشم فکر کنید؟

تصاویری که چشم از اشیا می‌گیرد بازتاب می‌کند.اگر تصاویر منفی ببیند همان را بازتاب می‌کند.و برعکسش هم درست همانگونه است.

بار تحریک کنندگی زنان بد پوش83 % است .با نگاه مردان نامحرم به او و بازتابش به آن زن باعث دریافت انرژی منفی می‌شود.این انرژی منفی زن دیده شده را افسرده می‌کند.برای همین باید در تمام زندگیش اتاق‌های مشاوران و درمانگران را دور بزند!متوجه نیست که خودش تولید انرژی منفی می‌کند و گرفتار بما کسبت ایدیهم شده است. زن برهنه بعد از سه بار دیده شدن تنفر آور می‌شود. تحریک کنندگی لباس چسبنده با رنگ‌های جیغ و جذاب بیشترین اثر را روی مردان دارد.برای همین چند تار مو و حتی ریشه مو‌های زنان تحریک کننده است.حالا باید متوجه شویم وقتی حضرت آدم و حوا فریب شیطان را خوردند و به درخت ممنوعه نزدیک شدند بلافاصله لباس از تنشان کنده شد، با آنکه بجز آن دو زوج کسی وجود نداشت؛ فورا با برگ درختان خود را پوشاندند.
از این رو است که معصوم علیه السلام فرموده است: النظرة سهم من سهام ابلیس، نگاه تیری از تیرهای مسموم ابلیس است.چون در زمان معصومین علیهم السلام درک مردم پائین بود؛ بناچار از گناه به عنوان شیطان نام می بردند.

هرچند که در نگاه به زنان نامحرم شیطان ماموریت مستقیم دارد. برای همین هم بافریب آدم و حوا را عریان کرد؛ چون با عریان کردن زنان و مردان می تواند بر آنها تسلط داشته باشد.بودائیان که به خدا اعتقاد ندارند به قانونی معتقدند به نام کارما. طبق این قانون هر انرژی در هستی بعد از مدتی نسیب خود انسان می‌شود. احتمالا این پیام را از قرآن دریافت کرده‌اند. و من یعمل مثقال ذرة خیرا یره فمن یعمل مثقال ذرة شرا یره، یعنی هر کار خیری را دریافت خواهی کرد و هرکار شری را هم دریافت خواهی کرد.
بانویی که با بدپوشی، برجستگی اندامش را در چشم مردان به تماشا می‌گذارد، به هر تعداد مردانی که می‌بینند و در انتخاب همسر یا همسری که دارند ذهنشان در گیر می‌شود در این راستا گرفتار آشفتگی خانوادگی می‌شوند، باید پاسخ بدهد. چون توان پاسخ دهی ندارد لذا بازتاب انرژی منفی که دریافت کرده است بعد از مدتی زندگی خودش متلاشی می‌شود. می‌پرسد چرا مردان حجاب ندارند؟ حجاب مردان %83 در گویششان هست. برای همین رسول گرامی اسلام سفارش کرده است که مردان به زنانشان زیاد بگویند دوستت دارم و این سخن هرگز از ذهن همسرش پاک نخواهد شد. فقط %17 شکل مردان تحریک کننده است. وقتی به سیره رفتاری امیرالمومنین دقت می‌کنیم، ایشان هرگز به زنان جوان سلام نمی‌کرد.دین اسلام بر اساس روان بشر نازل شده است و قرآن کتاب روانشناسی انسان است.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1402-02-12] [ 01:16:00 ب.ظ ]

زن زندگی بردگی اجباری ...

زن زندگی بردگی اجباری به سبک غربی
زن بردگی اجباری
در پروازی که از تهران به تبریز داشتم، همسفرم خانمی ایرانی بود که از غرب برای دیدن خانواده‌اش آمده بود.از مشکلاتش می‌نالید.از اینکه در غرب همه چیز اجباری است. اقتصاد متکی به دلار، فرهنگ بی‌حیایی هالیوودی، تحصیل بی‌فایده خصوصا زنان، چون در نهایت باید از جنسیت‌شان سود ببرند، رسانه پوچ گرایی، در یک کلام در استضعاف اجباری تحت سلطه استکبار جهانی باید عمر گرانمایه را هزینه کنند.
تعجب می‌کرد از اینکه در ایران عده‌ای، شعار زن، زندگی، آزادی را تکرار می‌کنند
در حالیکه خواستار کنیزی و بردگی اجباری هستند نه زندگی رها از قید قلاده و زیست حیوانی. کسانی که به اجبار زیست غربی را پسندیده‌اند چاره‌ای غیر از این گونه زیست ندارند. وقتی که در غرب باشی باید فرزندت را به مدرسه بفرستی چون تحصیل اجباری است، باید به استخر مختلط بفرستی چون مجبور هستی؛ چرا که در غیر این صورت گواهی نخواهند داد. باید از جنسیت و زنانگی در رشد اقتصاد و استفاده ابزاری از وجودت برای شرکت‌ها سود رسانی کنی. اساس و بنیاد زیست فرعونی اینگونه است. فرعون به دستیارانش گفت :یَسْتَحْیُونَ نِسَاءكُمْ» خداوند حيا ستيزی در جامعه را اقدامی استكباری می‌داند.
برای جلوگیری از رشد روش توحیدی حضرت موسی، پسرانشان را می‌کشیم ولی زنانشان را برای استفاده ابزاری نگه می‌داریم . مرحوم علامه «طباطبايی» می‌فرمايد: اين آيه را می‌توان اين‌طور تفسير كرد كه پسران را سر می‌بريدند و حيا را از زنان می‌گرفتند. زن‌ها را به بی‌حيايی، بی‌عفتی و به كارهايی كه شرم را از جامعه برمی‌داشت عادت می‌دادند. در حقيقت يك حذف فيزيكی و قتل پسران و يك انحراف اخلاقی و فرهنگی در جامعه با بی‌حيايی زنان ايجاد می‌كردند. اين آيه در قرآن دو جا ذكر شده. اوايل سوره «ابراهيم» و سوره «بقره»

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1402-02-10] [ 09:56:00 ق.ظ ]

آقازاده حضرت آدم ...

حسادت قابیل


روایت پنجم
فریدون مشیری در شروع یکی از شعرهایش که من خیلی دوست می‌دارم نوشته است: «از همان روزی که دست حضرت قابیل / گشت آلوده به خون حضرت هابیل / از همان روزی که فرزندان آدم / زهر تلخ دشمنی در خون‌شان جوشید /آدمیت مرده بود / گرچه آدم زنده بود»
شاید ما در این دوره دنبال رد آدمیت باشیم، شاید به تعبیر مشیری نگران باشیم از آدم‌هایی که زنده‌اند اما آدمیتی ندارند.
مشیری شعرش را این‌طور ادامه می‌دهد: «بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب / گشت و گشت / قرن‌ها از مرگ آدم هم گذشت / ای دریغ! / آدمیت بر نگشت»
چطور است نام این جلسه را بگذاریم: «زهر تلخ دشمنی»، بعد با هم فکر کنیم چه شد؟ این زهر از کجا آمد و با جان آدم‌ها چه کرد؟

 

بخش پنجم روایت انسان
ما در باره حضرت آدم و خلقتش و هبوطش و توبه او سخن گفتیم. و تلاش آدم برای زندگی روی زمین آغاز شد. در شهر خودش بکه مناسک توحیدی را ترویج می‌کرد. یکی از مناسک قربانی بود. این قربانی سرآغازی شد برای یک رقابت بین فرزندان آدم حالا باید ببینیم این رقابت چگونه شروع شد و به کجا انجامید.

مسئله دعوا درگیری فرزندان آدم مسئله جدی در ادیان هست هم که اختلافات و گزارش‌های متعددی وجود داره هم در فرقه‌های شیطان پرستی و ابلیسی وجود دارد. بصورت خاص عده‌ای که اهل عرفان کابالا هستند ریشه این مناسک یهودی را برمی‌گردانند به قابیل که قابالا و ق را به ک تبدیل شده به کابالا. شده است. و عرفان‌های فرماسونری هم از این کابالا پیروی می‌کند.

اصولا این شخصیت یعنی کابالا که اولین پیرو حزب ابلیسی هست توسط ادیان تکذیب و توسط فرقه‌های شیطان پرستی تایید می‌شود.
مهمترین و بهترین گزارشی که می‌تواند این مطلب را برای ما روشن کند گزارشی است که قرآن برای ما داده است. جالبه قرآن بنای بر کلی‌گویی و اجمال داره و تفصیل حوادث را بهش نمی‌پردازه اما چون این مطلب اثر تمدنی ویژه‌ای در لحظه‌های شروع تمدن‌های انسانی دارد
اتفاقا بصورت تفصیلی قرآن به آن پرداخته

بدون هیچ مقدمه ای اول سعی می‌کنم گزارش کاملی از آن ماجرا را عرض می‌کنم.قران کریم می فرماید: ﴿۲۷﴾وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ
و داستان دو پسر آدم را به درستى بر ايشان بخوان هنگامى كه [هر يك از آن دو] قربانيى پيش داشتند پس از يكى از آن دو پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد [قابيل] گفت‏ حتما تو را خواهم كشت [هابيل] گفت‏ خدا فقط از تقواپيشگان مى ‌پذيرد (۲۷)

به پیامبر می‌گوید: داستان حقیقی ماجرای دو فرزند آدم را به یهودی.ها بگو. جالبه اینجا جایی هست که پیامبر با یهودی‌ها حرف می‌زند.این آیه نشان می‌دهد که یک گزارش غلطی نزد بنی‌اسرائیل از ماجرای دو فرزند آدم وجود داره اصلا هم دنبال این نیست که اسامی این دو را بگوید.

که هابیل بود یا قابیل بود.قراره لُب درگیری و حقیقت را گزارش کند.امکان اینکه این گزارش در کتب آسمانی ادیان قبلی تحریف شده
و از بین رفته باشه. اما گزارش شفاف در دست رسول الله است، می‌خواهد برای بنی‌اسرائیل زمان خودش بیان کند. اذ قربا قربانا فتقبل احد هما ولن تقبل من الاخر این روایت را پیامر از کجا نقل کن از وسط ماجرا یعنی نقطه کلیدی که گره ماجرا است. قرار شد دو قربانی برای خدا آورده شود توسط فرزندان آدم انتخاب شود تا معلوم شود که کدام یک بعد آدم جانشین او خواهد بود.

این قربانی‌ها توسط خدای متعال از یکی قبول شد و از دیگری قبول نشد.
چه اتفاقی افتاد؟ بلافاصله آن که باخته بود از آنکه برده بود کینه و حسادت زیادی بدل گرفت. به همین دلیل رو کرد به نفر برنده و گفت قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ ۖحتما تورا میکشم!
فرایندی رخ می‌دهد که جوانه حسادت تبدیل به کینه می‌شود و این کینه تبدیل به درختی می‌شود که برادر را با برادر تا حدی دشمن می‌کند که حاضر است او را به‌ قتل برساند.

این‌ها سوالات بجایی است که باید در آینده نزدیکی به پاسخ آن‌ها بپردازیم.اما جواب آن طرفی که قرار است به او حمله شود کیست؟ می‌گوید: من ابتدا دست به قتل تو نمی‌زنم من شمشیری بروی تو نمی‌کشم . چون تو هنوز مرتکب جنایت نشدی، دفاع می‌کنم اگر حمله کنی .دفاع یک امر عقلایی است. ولی پیش دستی نمی‌کنم چون قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ قربانی از پرهیز گاران قبول می‌شود.

تو نمی‌توانی با از گود بیرون‌کردن من، تنها فردی شوی که قربانی تو قبول شود.خدا دستش بسته نیست وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ یعنی چون فقط یک گزینه وجود دارد مجبور به انتخاب شود. ملاک پذیرش قربانی، تقوی و اخلاص است. تو با کشتن من از دایره دین خارج می‌شوی.

شروع می‌کند به نصیحت کردن برادر. نصیحت هابیل به قابیل اثری ندارد . چه اتفاقی می‌افته. فقتله و اصبح من النادمین. با حسادت علاوه بر قبول نشدن قربانی مُهری بر پیشانی قابیل که از خاسرین است تا ابد می‌ماند. این گزارش را رسول‌الله از قرآن برای بنی اسرائیل بیان می‌کند.

حالا باید برویم ببینیم تفصیل ماجرا و اتفاقات مهمی که منجر به این رقابت عجیب و خونین شده چه زمینه‌های در شهر وجود داشته که به اینجا انجامیده که برادری برادر دیگر را بکشد. اولین برادرکشی . حضرت آدم از سوی خداوند مامور شد که وصی خود را برای بعد از خودش انتخاب کند. انتخاب وصی پیامبر .

پیامبری به معنای این است که با مردم صحبت بکند وحی را به آن‌ها برساند.هم ریاست است هم ولایت و سرپرستی است.هم قدرت معنوی است. محل جمع مردم است. همه چیز در پیامبری جمع است. بنابراین منصب خواستنی است. بسیاری از انسان‌ها دندان تیز کرده‌اند تا به این مقام برسند. در تمام روایت انسان یکی از مهمترین منصب‌هایی دعوایی است که جنگ روی آن هست، وصایت یک پیامبر است.

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[جمعه 1402-02-08] [ 04:59:00 ب.ظ ]

بسته نبودن دست خدا ...

دهکده آدم وحوا

اولین دهکده توسط آدم و همسرش حوا در سرزمین مکه ایجاد شد و از خانواده آدم، فرزندان ایشان متولد شدند. انسان هیچ‌گاه به صورت انفرادی زندگی نکرده و از همان اول بنیاد مهمی به نام خانواده ادامه زندگی را می‌داده است.آدم و فرزندانش در این دهکده برای خود خانه‌های ساختند.بر اساس علمی که خداوند به او آموخته بود، آدم طریقه کاشت گندم و پختن نان را یاد گرفت.از آن جایی که یکی از لوازم مهم زندگی اجتماعی، زبان و قدرت تفهیم و تفاهم با انسان‌های دیگربود، خداوند زبان که ابزارمهم برطرف کردن این نیاز بود،به انسان هدیه داد.بنابراین، مطالبی که در تاریخ تمدن‌های غربی در باره‌ی پیشرفت مرحله‌ای انسان و کشف اتفاقی برخی پدیده‌ها مثل آتش، زراعت و … گفته می‌شود کاملا اشتباه و زاییده تحلیل‌های تخیلی بشراست؛ چرا که ادبیات و حیانی، در باره مهمترین پایه‌های تمدن اولیه‌ی انسان‌ها گزارش‌های متقن و خلل ناپذیری به ما داده شده و دیگر نیازی به تخیل و یا جستجو بر روی دیواره‌های غارها و سنگ نگاره‌های قدیمی نداریم.
اینک حیات مادی اجتماعی بر روی زمین آغاز شده بود و آدم و حوا صاحب فرزندان دختر پسری شده بودند.

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1402-02-07] [ 11:37:00 ب.ظ ]

اولین دهکده آدم و حوا ...

اولین دهکده آدم و حوا

مقدمه بخش چهارم روایت انسان
اولین دهکده توسط آدم و همسرش حوا در سرزمین مکه ایجاد شد و از خانواده آدم، فرزندان ایشان متولد شدند. انسان هیچ گاه به صورت انفرادی زندگی نکرده و از همان اول بنیاد مهمی به نام خانواده زندگی را ادامه می‌داده است.آدم و فرزندانش در این دهکده برای خود خانه‌های ساختند.بر اساس علمی که خداوند به او آموخته بود، آدم طریقه کاشت گندم و پختن نان را یاد گرفت.از آن جایی که یکی از لوازم مهم زندگی اجتماعی، زبان و قدرت تفهیم و تفاهم با انسان‌های دیگربود، خداوند زبان که ابزار مهم برطرف کردن این نیاز بود، به انسان هدیه داد.بنابراین، مطالبی که در تاریخ تمدن‌های غربی در باره‌ی پیشرفت مرحله‌ای انسان و کشف اتفاقی برخی پدیده‌ها مثل آتش، زراعت و … گفته می‌شود کاملا اشتباه و زاییده تحلیل‌های تخیلی بشر است؛ چرا که ادبیات و حیانی، در باره مهمترین پایه‌های تمدن اولیه‌ی انسان‌ها گزارش‌های متقن و خلل ناپذیری به ما داده شده و دیگر نیازی به تخیل و یا جستجو بر روی دیواره‌های غارها و سنگ نگاره‌های قدیمی نداریم.
اینک حیات مادی اجتماعی بر روی زمین آغاز شده بود و آدم و حوا صاحب فرزندان دختر پسری شده بودند.

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[دوشنبه 1402-01-28] [ 03:36:00 ب.ظ ]

آدم، چه خوب شد در بهشت نماندی ...

هبوط مقامی بود نه مکانی

 

بقیه بحث کاش آدم در بهشت می‌ماند!

این را همه ما حداقل یک بار با خودمان گفته‌ایم. کاش پدر ما آدم در همان‌جا که بود می‌ماند و بعدش ما هم متولدین بهشت می‌شدیم و از رنج زمین دور می‌ماندیم.
ماجرا اما شاید طور دیگری باشد، شاید آمدن آدم به زمین یک لطف بزرگ از جانب خدا باشد، شاید چیزهایی در این میان هست که ما از آن‌ها بی‌خبریم.
این جلسه سوم ماست و در این جلسه درباره هبوط آدم به زمین صحبت می‌کنیم، عنوان این جلسه را هم می‌گذاریم: «چه خوب شد در بهشت نماندی، آدم»

حضرت آدم خودش در آسمان بود ولی جسمش در زمین بود.
اینجا متوجه می‌شویم که حقیقت اصلی تشکیل دهنده وجود آدمی روح اوست.
که بعد از دمیده شدن روح در عالم مثال در بها الهی است
و جسم او در زمین که خداوند فرمود انی جاعل فی الارض خلیفه، و روح او در مکان خوبی که بهشت است. آدم آنجا است.در این باره
چند تا قول وجود دارد.
#بهشت آدم جزیره‌ای دور افتاده در زمین بوده است.
#سیاره دیگری بوده .
#یا بهشت اخروی بوده است.
از سه بهشت ذکر شده در بالا هیچ کدام نبوده است.

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[دوشنبه 1402-01-21] [ 12:02:00 ب.ظ ]

اهدنا صراط المستقیم ...

صراطی باریکتر از تار مو و تیز تر از شمیشر

هنوزم که هنوزه در این فکر هستم که وقتی هر روز ده بار در نمازهای روزانه از خداوند می‌خواهم اهدنا الصراط المستقیم. صراطی که به نازکی مو و تیزی شمشیر است. این صراط از همین دنیا شروع شده است و امتداد آن تا قیامت ادامه دارد. اندیشمندان و مفسران قرآن می‌فرمایند: صراطی که مانند تار مو است، انگار که این تار مو را در یک پهنه وسیع گم کرده باشی پیدا کردن آن چقدر غیر ممکن است؛ و همین صراط به تیزی شمشیر برنده‌ای است که باید روی آن حرکت کنم به این معنا است که در حرکت روی صراط، یعنی باید وظیفه‌مان را تشخیص دهیم. آیا در موقعیتی که من قرار دارم وظیفه‌ام را درست انجام می‌دهم! آیا من که یک همسر، یا مادر، و یک دختر هستم، درست عمل کرده‌ام اصلا وظیفه یک زن مسلمان در این صراط چیست و چگونه باید عمل کند.

در خانه چگونه باشد؟

در اجتماع چگونه باشد؟

برای تربیت فرزندانش آموزش دیده است؟

وقتی سرکار هست با همکار مرد چگونه برخورد می کند؟ آیا احکام رفت و آمد با همسایه ها را آموخته است. در نهایت مهارت سبک زندگی اسلامی را آموخته است یا هرچه را در فضای مجازی می بیند آن را وحی منزل می‌داند!برای همین هنوزم که هنوز است نگران حرکتی که در روی پل صراطم دارم هستم و این یک دغدغه روزانه‌ام هست و دایم به گذشته‌ای که در گذر عمر طی کردم می‌اندیشم که و بارها از این صراط در حفره‌های گمراهی سقوط کردم با استغفار بسیار و توسل به اولیاء معصومت خودم را به خط کشیدم . از لحظه‌هایی در خط مستقیم بودم خدا را سپاسگزارم و یاد لحظه‌هایی که در سقوط بودم مرا اندوهگین می‌کند.

بار خدایا در این ماهی که میزبان بندگان خوبت هستی به حرمت محمد آل محمد در حرکت روی این صراط از مو باریکتر و از شمشیر تیز تر یاریمان فرما.

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[جمعه 1402-01-18] [ 11:34:00 ق.ظ ]

کاش آدم در بهشت می‌ماند ...

روایت انسان بخش دوم

در جلسه دوم، سراغ یک قصه آشنا می‌رویم: قصه سجده فرشته‌ها به آدم و سرکشی شیطان.
این قصه را همه ما شنیده‌ایم اما احتمالا چیزهایی هست که تا به حال به آن‌ها دقت نکرده‌ایم یا متوجه‌شان نشده‌ایم.
ماجرای روز اول ما در جهان، روز خلقت، بر خلاف انتظار نه در آرامش و امنیت بلکه در بستری از تنش و تهدید شروع می‌شود.
این جلسه دوم ماست: «ما خلیفه شدیم، او رانده شد

۱-عالم دانشگاه تربیت خلیفه الله

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1402-01-16] [ 06:05:00 ب.ظ ]

کسی بود ولی هنوز آدم نبود ...

کسی بود ولی هنوز آدم نبود

به نام خداوندی که آدم و آدمیت را آفرید
بحث جدید در باره روایت انسان هست.

این محتوا، بحث غریبی است. انگار وقتی ماجرا را می‌شنوید، داستان پریان برای‌تان زنده می‌شود، ماجرایی که پر است از موجودات غیر انسانی و جهانی که متفاوت است با جهان تجربه شده ما.این حس شما، حس درستی است، حق دارید.
شاید یکی از دلایلش این باشد که این‌جا با حرف‌های تازه و جدیدی رو به رو هستیم و این طبیعی است که حرف تازه همیشه کمی غریب به نظر می‌آید.
شاید هم دلایلش این باشد که در این بحث تلاش می‌کنیم با واژه‌هایی انسانی، جهانی فرا انسان را روایت کنیم.
این جور وقت‌ها مرز خیال و واقعیت خیلی به هم نزدیک می‌شود. این جور وقت‌ها کلمه‌ها و تصویرها و جمله‌ها همان‌قدر که می‌توانند واقعی باشند، خیالی به ذهن می‌آیند.
 این جلسه اول ما است: «کسی بود اما هنوز آدمی نبود.»
#روایت_انسان_بخش_اول

۱-تاریخ یا روایت؟
-قبل از اینکه وارد اتفاقات خلقت و آفرینش انسان بشویم باید بررسی کنیم که اولا این اتفاقات در کجا افتاده و دوم زمینه‌های تحقق آن را هم بررسی کنیم.باید عوالمی که قرار است آدم در آن ها آفریده شود بررسی کنیم.
بحث ما تاریخ نیست چون تاریخ یعنی اینکه عده‌ای وقایعی را تجربه کرده باشند و سپس آن را برای ما نقل کنند. اما می‌دانیم هنوز آدمی خلق نشده است. از طرف دیگر دست‌رسی به موجوداتی که در آن زمان بوده‌اند نداریم.
نتیجه:ناگریزیم که به سراغ منابع وحیانی برویم.

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[یکشنبه 1402-01-13] [ 10:37:00 ق.ظ ]


 
 

 
 
مداحی های محرم