من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 6
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 2
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 13
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

معرفی آخوند در کوپه دانشجویی ...

قطار

اتفاقا در کوپه ویژه خواهرانی بودم که با تعدادی  دانشجو های شلوغ همسفر شدم. سفر از تبریز به تهران زمان زیادی را می‌طلبد، آنها پنج نفر، من هم یک آدم اجتماعی، تقریبا پرحرف و بذله گو. ابتدا شروع کردم، بچه کجایید و چه رشته‌ای می‌خوانید. از همین جا وارد گود سخن شدیم و آنها از سواد من سوال کردند. وقتی از تحصیلات حوزوی و دانشگاهی و رشته من اطلاع پیدا کردند، خیلی برایشان عجیب بود که طلبه هستم! و تا آن زمان با یک خانم طلبه از نزدیک آشنایی نداشتند. برای همین از شنیده‌ها و اوهامشان در باره طلبگی می گفتند.
گفتند” طلبه ها یه لباس دراز می پوشن و برای همین پول می گیرن” آن یکی گفت: “طلبه ها دستشون اصلا پینه نزده فقط مفت می خورن” پرسیدم شما چه رشته‌ای درس می خونی؟ گفت پزشکی.، گفتم تا به حال فکر کردی که چرا هیچکس به دکتر و مهندس نمی‌گوید چرا دست هایش پینه نزده است؟ گفتم: اگر شما درس نخوانی می‌توانی بیماری ها را تشخیص بدهی؟ و به آن یکی گفتم شما که رشته مهندسی می‌خوانی اگر درس نخوانی چگونه می‌توانی وسایل ماشینی را تولید کنی و اگر دکتر و مهندس نباشد بیماران باید با زجر بمیرند و از جهت رفاه و تولید علم به عصر حجر بازگردیم. شما که می‌گویی طلبه‌ها یک لباس دراز می پوشند و پول می‌گیرند، اگر طلبه درس دین را نخواند و کارگری کند تا دست هایش پینه بزند، مردم از کجا دینشان را یاد بگیرند؟ و چه کسی مادر شما را برای پدرت حلال می‌کند تا یک فرزند حلال زاده بدنیا بیایی و حرام زاده نباشی.  این گزافه گویی‌ها برای این است که هیچ گاه برای یاد گرفتن مسائل دینی هزینه نکرده‌اید! دین را بصورت مفت مجانی بدست آورده‌ای! برای همین قدرش را نمی‌دانی! با اینکه هرگز برای آموختن دین پولی نداده‌ای به یک طلبه، ولی او را مفت خور معرفی می‌کنی! در حالیکه شما که پزشکی را انتخاب کرده‌ای چون درآمدش زیاد است و شما که مهندسی می‌خوانی، چون درآمد زیادی دارد  و هیچکدام شما حاضر نخواهید شد که رایگان معالجه یا تعمیر مهندسی کنید.
اگر طلبگی وجود نداشته باشد مردم دین را فراموش می‌کنند، اگر ما مسلمان هستیم به خاطر دروس طلبگی است که نسل به نسل در این وادی وارد شده‌اند با قرآن و حدیث مختصات دین را به مردم رسانده‌اند. گفتم شما که دانشجو هستید نباید مانند عوام الناس سخن بگویید« پیراهن دراز می‌پوشند و پول می‌گیرند» این سخن شما به این می‌ماند که یک عوام به شما که دکتر می‌شوید بگوید که یک لباس سفید می‌پوشی و برای درمان جراحی مردم پول می‌گیری؟! خلاصه این سخن افتاد و عمل کرد و در پایان سفر خیلی ابراز حوشحالی می‌کردند که با هم همسفر بودیم.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1398-03-31] [ 09:11:00 ق.ظ ]

شیطان در قطار ...

 نماز کشتی است در دریای ایمان

در کوپه چهار نفره ویژه خواهران بودم، سه نفر مسافر دیگر هم بودند. غروب شده بود، من منتظر توقف قطار بودم و به ساعتم نگاه می کردم که کی وقت نماز می شود.یک دختر جوان  که تنها بود، گفت:” من می‌ترسم برای نماز پیاده بشم، یه بار پیاده شدم و جاموندم “.همان لحظه مهماندار قطار اعلام کرد نماز، نماز. من فورا پیاده شدم، رفتم نماز خواندم و برگشتم هنوز قطار ایستاده بود. به دختر جوان گفتم ، قبله معلوم است، بیا با این بُتری وضو بگیر و روی این ملافه هم نماز را بخوان. قبل از اینکه دختر جوان حرفی بزند، آن دونفر خانم که باهم بودند، یکی شان گفت: شما به امام هفتم اعتقاد دارید؟ در پاسخ گفتم بله.ادامه داد ” من توی مجله خوندم، امام هفتم گفته یک ساعت فکر کردن مساوی هفتاد سال عبادته، چرا مجبورش می کنی که نماز بخونه اون داره فکر می کنه".

گفتم اولا: این سخن پیامبر اکرم است«تَفَكُّرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِنْ عِبادَةِ سبعینَ سَنَةً» شماهم اعتقاد داری به امام ششم ؟ گفت بله. گفتم: امام صادق علیه السلام فرموده هرکسی به نماز اهمیت ندهد ما او را شفاعت نمی کنیم.  «إِنَّهُ لَا ینَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ».

دوم: آن فکری مساوی هفتاد سال عبادت است، که در باره شناخت پروردگار و سپاس گزاری از او باشد؛ یعنی وقتی فکر کردی به عظمت خداوند پی بردی، بر ایمانت افزوده شود. ایمان به غیب، مثل خداوند، قیامت، پیامبران، ائمه هدی علیهم السلام، هر فکری ارزش عبادت ندارد، یک دزد و قاتل هم فکر می کند که چگونه دزدی کند یا فردی را به قتل برساند.

گفت: “کی گفته که ما ایمان نداریم"؟ گفتم اگر ایمان واقعی داشتی نسبت به نماز کاهلی نمی کردی، برای نماز اهمیت قائل می شدی و این دختر جوان را به نخواندن نماز تشویق نمی کردی.

نماز مانند کشتی است که باید در دریای ایمان جاری شود، کشتی بدون آب در خشکی هرگز حرکت نمی کند. نماز بسان کشتی است که باید در دریای ایمان به غیب قرار گیرد تا  حرکت کند و انسان را به ساحل نجات برساند.

خلاصه ما اندر بحث بودیم و آن دختر هم تماشا می کرد و قطار هم حرکت کرد و وقت هم گذشته بود، آن سه نفر هم نماز را بجا نیاوردند و سبب رنجش روح ما شدند و لذت سفر را بر ما تلخ کردند، اجبارا فضایی را تنفس می کردم که با بی نمازان هم نفس بودم.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-03-27] [ 05:38:00 ب.ظ ]

قلب بی درِ دختر بدحجاب ...

نگهبان قلب

نق می زد چرا سرنوشتم اینگونه شد، گفتم: قلب تو نگهبان داشت؟ با تعجب به من نگاه کرد ، نگاهش، نگاه عاقل اندر سفیه بود! گفت مثلا می خواهم مرا راهنمایی کنی! گفتم: خب به سوال من پاسخ ندادی!

اگر انسان مواظب ورودی های قلبش نباشد، بادست خودش بر اساس ورودی های قلبش سرنوشتش را رقم می زند. گفت:” ای بابا توهم می خواهی با فلسفه بافی جواب من را بدی! یک کلمه بگو بلد نیستم.” گفتم آدم عاقل تو هر وقت غذا می خوری به غذایت نگاه نمی کنی ؟ هرغذایی را با هر وضعی می خوری، مثلا غذایی که روی آن باز مانده و هر گونه حشره ای روی آن نشسته یا اینکه ته مانده غذای دیگران را می خوری؟ “گفت بسه نگو الان حالم بهم می خوره!” گفتم: تو باید برای قلبت نگهبانی می گذاشتی تا هر سخنی را نشنوی و هر تصویری یا منظره ای را نبینی و زبانت را بند می زدی تا هر سخنی را نگوید.

از امیر المومنین پرسیدند چگونه به این مقام رسیدی؟ فرمود:«کنت بَواباً علی باب قلبی» نگهبان قلبم بودم و مراقب بودم که هرچیزی وارد نشود. مگر نشنیده ای که حضرت علی می فرماید قلب مانند قُلک است، که از شکاف آن پول ها را به درون آن می ریزند. هر آنچه وارد آن شود دیگر خارج نمی شود مگر با شکسته شدن.

چشم و گوش و دهان راه های ورودی قلب است. وارداتی که به قلب انسان می‌رسد روی هویت و شخصیت انسان اثر می گذارد، اگر واردات از جنس حرام باشد، دیگر قلب تو آمادگی پذیرش حق را نخواهد داشت. در نتیجه هرچه نصیحت گر به تو بگوید که از این مسیر حرکت نکن دچار هلاکت می شوی، باور نمی کنی؛ و همین می شود؛ سرنوشتی را برای خود رقم زدی که با افسوس خوردن ترمیم نمی شود. سرمایه هایی را از دست داده ای که جبران نا پذیر است.

موضوعات: فرهنگی, داستان  لینک ثابت
 [ 02:18:00 ب.ظ ]

دختر بد حجاب و بغل امامزاده ...

زیارتگاه توسل

جاذبه زیارت
گوشه حرم امام زاده نشسته بودم، زوار را تماشا می کردم؛ که دختر جوانی آمد و سوال داشت. گفت: به نظر شما بوسیدن ضریح امام زاده فایده ای دارد؟ بهش گفتم این سؤال از کجا به ذهنت رسیده است؟حتما توی فضای مجازی دیده ای. تا حالا باآهن ربا آزمایش کرده ای؟ آهن جذب آهن ربا می شود. ولی اگر این آهن زنگ بزند و اکسیده شود و خاصیت خود را از دست بدهد، دیگر آهنربا آن را جذب نمی کند و علت آن پوسیدگی و زنگ زدگی آهن است. گناهان، مانند پرده ای بر روی قلب هستند، مثل اینکه دور سوزن را پارچه و نخ به اندازه ای بپیچید که سوزن دیگر پیدا نباشد، در این حالت، دیگه قیچی آهن ربا آن را نمی رباید، ولی اگر این پارچه ها را از روی آن برداری و عریان شد، سوزن با یک پرتاب جذب آهن ربا می شود و قیچی سوزن را می رباید. مومن نسبت به امامزاده ها مثل آهن و آهنربا، خودش را به سمت آنها پرتاب می کند و خود را به دامان آنها می اندازد، وقتی که احساس می کند در حرم است، همه چیز از یادش می رود، انس پیدا می کند و با آنها صحبت و در دل و گریه می کند و با آنها مأنوس می شود .
ضریح را از باب احترام و تبرک جستن می بوسیم و آن را دامن امام زاده تصور می کنیم که دست به دامن او می شویم و التماس می کنیم.آرزوهایمان را با امام زاده مطرح می کنیم و امامزاده را وکیل خود می کنیم به خاطر آبرویی که نزد پروردگار دارد، واسطه شود و حاجات ما را از پروردگار بخواهد، دختر زائر که به پهنای صورت اشک می ریخت گفت: با این حرفها دلم آرام شد. رفت تا ضریح را بغل کند و یا اینکه خودش را توی بغل امامزاده بیندازد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1398-03-24] [ 10:32:00 ق.ظ ]

نهی از منکر دختر نیمه عریان ...

بهار از راه رسید، بوی خوش شکوفهای درختان با بوی چمن آمیخته شده بود. مثلا خواستیم گردشی در طبیعت بکنیم. خانواده ها هم آمده بودند. پدری در کنار دخترش که لباس نیمه عریان پوشیده د اشت مشغول تاب بازی بود. نتوانستم سکوت کنم. رفتم کنار پدر و دختر ایستادم، به دختر گفتم؛ اگر شما یک جوجه داشته باشد، و گربه بخواهد جوجه را بگیرد، و یک نفر مانع شود . شما خوشحال می شوید یا ناراحت!
گفت: خوشحال می شوم. گفتم شما که بزرگ شده ای چرا با این لباس و سر برهنه بیرون آمده ای، این کار شیطان(گربه) است که شمارا با این وضع به خیابان و پارک می آورد. شما هم مثل جوجه هستی. من هم همان کس هستم که گربه فراری می دهم. شما باید از راهنمایی من خوشحال باشی. دختر بدون سخنی مرا تماشا می کرد!به پدر گفتم: شما که مرد هستید و روحیه جنس خودتان را بهتر می شناسید، چطور جرات می کنید دخترتان را با این وضع بیرون میاورید! شیطان همان گربه است که شما را فریب می دهد تا در بی حجابی همسر و دخترت که ناموس (جوجه)شما هستند بی تفاوت باشی. آن یک نفر که مانع بردن جوجه می شود ، من هستم که به شما نهی از منکر می کنم تا همسر و دخترت را شیطان(گربه) از راه نبرد. پدر با این سخن بلافاصله دختر را در میان دو دستان خود بغل کرد و با نگرانی به اطراف نگاه کرد و  تشکر کرد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 10:10:00 ق.ظ ]

خطر در کمین دختر ...

صدای لرزان دختر از تلفن کاملا مشخص بود.گفتم:آروم باش، شمرده حرف بزن تا بفهمم چی میگی؟کمی آروم شد بغضش ترکید وگریه کرد.گفتم:حالا بگو چی شده؟گفت: خانم دایی چقدر به آدم محرمه؟ گفتم: اگر جوان است شما فقط به او دست بده اما اگر پیر و سن سال دار است، پیشانی شمارا ببوسد. گفت: دایی من وقتی کنار من می نشینه بعضی از قسمت هایی از بدن مرا لمس می کنه.گفتم: به مادرت بگو. گفت: مادرم به داییم خیلی اعتماد داره و چون تحصیلکرده است، حتما من را متهم می کنه. گفتم شماره تلفن مادرت را بده من با او حرف بزنم، گفت: می فهمه که من به شما گفتم. گفتم شماره تلفن دایت را بده تا به اداره آگاهی بدیم جلویش را بگیرند. خلاصه هر راهی را گفتم قبول نکرد، مثل مکانهایی که من برای سخنرانی می رفتم، گفت مادرم اهل جلسه این جور مجالس نیست.آخر یادش افتاد که مادرش جلسه انجمن اولیا مدرسه را شرکت می کند. قرار شد من به مشاور مدرسه مشکل را مطرح کنم، او به مادران سفارش کند که مراقب دخترانشان باشند. تنها راه حلی که دختر بفکرش می رسید این بود که هروقت دایی خانه آنها بود، مادرش میرفت بیرون، دختر در حیاط را باز می گذاشت وتوی حیاط می ماند تا مادرش به خانه برگردد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 09:53:00 ق.ظ ]

آرایش در نیمه شب ...

​نیمه شب بود که همسرم حالش خراب شد، بردیمش  اورژانس. رفتم پیش سوپر وایزر بخش، دختر جوان با آرایشی خفن، که مخصوص مجالس عروسی، گفتم مریضم حالش خرابه دکتر کجاست؟ خانم سوپر وایزر آدرس اتاق دکتر را به من داد و گفت: برو دکتر را صدا کن بیاد! تعجب کردم که من باید بروم و دکتر را صدا کنم! رفتم دم اتاق دکتر، چند تا ضربه زدم خبری نشد، ناچار در را باز کردم اتاق خالی بود، دوباره رفتم سراغ مسؤل بخش، گفت: برو توی اتاق، برای بار دوم رفتم سراغ دکتر وارد اتاق شدم، داخل اتاق یک در با پرده وجود داشت، دکتر را صدا زدم، یک بار، دوبار، صدای نخراشیده ای از پشت پرده شنیدم، گفت الآن میام. خلاصه دکتر برای بار سوم، آمد. تازه فهمیدم که سوپر وایزر جوان با آرایش خفن، چرا خودش دنبال دکتر خواب آلوده نمیره! تعجب من از این بود که در آن نیمه شب برای چه کسی این همه آرایش کرده برای بیماران نیمه هوش، یا دکتری که از ترس برای بیدار کردنش حاضر نیست برود! خیلی متاسف شدم که دختران جوان کشورم دچار گمشدگی هویت شده اند، و خلا‌های شخصیتی دارند. معلوم بود که دختر جوان درونش یک پاکی و حیا دارد ولی گرفتار مد شده و ترس از اینکه به او بگویند امل، خود را چنین آراسته است!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1398-03-18] [ 06:13:00 ب.ظ ]

دختر معترض به ضریح ...

ضریح بوسیدن طلاکاری

روزجمعه بود من در موقعیت پاسخ به سؤالات و مشاوره نماز جمعه نشسته بودم، یه دختر دانشجو آمد، گفت: وقتی ما اینقدر فقیر توی کشورمون داریم، چرا برای تزئین ضریح ائمه هزینه می کنند؟

گفتم اولا مردم برای ائمه احترام قائلا و آنها را دوست دارند، با این کار دوستی خود را اعلام  می کنند، آن زمانی که ائمه به شهادت رسیدند، این مردم در آن زمان نبودند تا از آنان دفاع کنند، دوم اینکه برای طلا کاری حرم، خود مردم هزینه می کنن، همان فقیری که شما ادعا داری که به جای حرم برای او هزینه کنند، خودش نذوراتش را به حرم می فرستد.شما در این تحقیقی که می کنی از چند نفر فقیر بپرس، آیا حاضری نذوراتی که به حرم امام رضا می فرستی به فقرا بدهند، ببین چی بهت جواب میدهند.

سوم طلاکاری حرم از بودجه دولتی نیست، هزینه آن از نذورات و املاک وقفی حرم است که مردم برای امامشان وقف کرده اند.

چهارم اگر حرم ائمه بدون ضریح باشد سایر مردمی که به دین دیگری هستند شیعیان را مورد تمسخر قرار می دهند، که ببینید این مدعیان دوستی با امام شان چه مرقدی درست کرده اند. همان طور که چهار امام ما در بقیع بدون بارگاه هست! بارگاهی که وجود داشته توسط وهابیت تخریب کردند. گفتم تا به حال حرم امام رضا رفته ای؟ گفت: آری! گفتم اگر ضریح نباشد مردم چگونه از قبر امام رضا تبرک بجویند! تشکر کرد و رفت.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 02:20:00 ب.ظ ]

نافرمانی های تلخ و گزنده ...

خدایا مرا ببخش

خداجونم! می ترسم ماه رمضان دیگری را تجربه نکنم، فرصتم تمام بشه.خودت خوب می دونی که پرونده اعمالم پیچ ها و گره های زیادی داره.هرچند گناهان و نافرمانی هایم از روی علم و آگاهی نبوده است.
عصیان های تلخم به خاطر جهالتم بوده، اگر درک و فهم اندکی که اکنون دارم، آن زمان داشتم، هرگز گرفتار بی ادبی در پیشگاهت نمی شدم.

اگر با این معرفت ناچیزی که دارم به آن روز ها برگردانیم هر گز اشتباهاتم تکرار نخواهد شد.
در ضمن اولین گناهکار و آخرین گناهکار نیستم!
خدایا به حرمت پیامبرعظیم الشانت که ما را برای به ظهور رسیدن کمال انسان کامل؛ حضرت محمد صلی الله علیه و آله، آفریدی سوگند می دهیم، در این ماه مهمانی بیامرز.
طبق همان وعده ای که داده ای:
عن أبى جعفر (ع) قال: يا جابر من دخل عليه شهر رمضان فصام نهاره وقام وردا من ليلته وحفظ فرجه ولسانه، وغض بصره وكف أذاه، خرج من الذنوب كيوم ولدته امه، قال: قلت له: جعلت فداك ما أحسن هذا من حديث؟ قال: ما أشد هذا من شرط؟
امام باقر علیه السلام به جابر جعفی فرمودند:کسیکه وارد ماه مبارک رمضان شود و روزش را روزه بگیرد و مقداری از شب را به نماز بایستد و شهوت و زبانش را حفظ کند و چشمش را (از حرام )بپوشد واذیتش را(از مردم )باز دارد، از گناهان خارج(پاک )می‌شود مثل روزیکه از مادر متولد شده است.
جابر می‌گوید عرض کردم :فدایتان شوم چقدر حدیث قشنگ ونیکویی است این حدیث،امام باقر علیه السلام فرمودند:ولی شرایط سختی هم دارد.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 11:21:00 ق.ظ ]

دختر بد حجاب گریان در شبستان ...

دعا کنیم

گوشه شبستان نشسته بودم، شب احیا بود.دختر جوانی بد حجابی که خیلی مضطرب بود،کنارم نشسته بود.
من در حال فکر بودم، و شگفت زده . که خدایا این جماعت در طول یازده ماه کجا هستند ؟
یعنی همه جا هستند جز مسجد. دختر جوان سر سخن را باز کرد، گفت: یعنی دعای همه پذیرفته میشه؟ من که باورم نمیشه خدا حاجت مردم را بده! گفتم: چرا گمان می کنی که خدا دعا را مسجاب نمی کند؟

خدایی که خودش گفته وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ شما بخواهید من هم میدهم. خداوند علاوه بر همه روزها و لحظه ها که خواسته تا ما ازش بخواهیم شبها و روزها و مکان‌های خاصی را هم برای اجابت دعا و خواسته های مردم قرار داده تا از او بخواهند هرکسی که بیشتر بخواهد، بیشتر می‌دهد. ولی پاسخ گرفتن از دعا هامون شرط داره، باید در طول روز کارهای مثبتی را انجام داده باشی تا صدایت به خدا برسد.

ممکن است بعضی کارهای منفی ما مانند جِرم و فیلتری شود و مانع رسیدن صدای ما شود.

دعا مانند این است که شما می خواهید یک چک را به کسی بدهید. باید پولی در حساب بانکی داشته باشید. اگر در حساب بانکی شما پول نباشد چک شما بی اغتبار است
کارهایی که در طول هفته انجام می دهیم، مانند پولی است که به حسابمان واریز می کنیم. اگر در طول هفته کار های مثبت انجام نداده باشیم چگونه چک میدهیم؟!
اعتبار چک ما به میزان موجودی ماست. نه به میزان رقمی که روی چک می نویسیم.
مثل اینکه می گویی: « خدایا! بیماری مادرم را شفا بده» یا بگوییم«خدایا همسر خوب، خانه یا شغل… برایم لطف کن»این خود مانند یک چک است، پس باید عملی در حسابتان باشد تا این چکی را که کشیده اید، برگشت نخورد، خصوصا قرار است امشب که شب قدر است، سرنوشت ها رقم بخورد؛اگر بخواهیم سرنوشت خوبی برایمان مقدر شود، باید زمینه آین تقدیر را خودمان فراهم کنیم. یعنی به واجبات عمل کنیم از حرام ها دوری کنیم تا مستحق دریافت سرنوشت عالی گردیم، اعمال نیک، پشتوانه قبول شدن دعا است.

من همیطور رگباری موعظه می کردم و دختر جوان به پهنای صورتش اشک می ریخت، گفتم الآن بهترین زمان دعاست. حالا که دلت شکسته هرچه می خواهی از خدا بخواه.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-03-14] [ 03:14:00 ب.ظ ]

خدا در اتوبوس ...

سفر آخرت با چمدان خالی

با هم همسفر بودیم، خیلی ساکت بود. معلوم بود درونگرا است درست برخلاف من که برونگرا هستم. فکر کردم مسیر طولانی 18 ساعته با یک همراهی که ساکته راه چند برابر می شود. وقتی که کمی چرت زدیم و از پنجره بیرون را نگاه کردم، دیگه تحملم برای سکوت تمام شد. کمی تنقلات از کیفم درآوردم و بهش تعارف کردم تا باب سخن باز شود. اول قبول نمی کرد ولی با اصرارم پذیرفت.
پرسیدم شما هم تنها سفرمی کنید با اشاره سر پاسخ داد. القصه به حرف آوردمش. گفت: آینده را تاریک و سیاه می بینم، از همه چیز می‌ترسم.هیچ امیدی ندارم، از زندگی بیزارم.خلاصه گرم سخن شده بود، صبر کردم تا هرچیزی که او را آزار می‌دهد روی داریره بریزد. گفتم:با یک مثال، مشکلت را بررسی می کنیم.

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-03-12] [ 10:55:00 ق.ظ ]

کاش نام یعقوب اسرائیل نبود ...

مرگ بر اسرائیل

چکنیم که نام صهیونیسم های قاتل به اسرائیل معروف شده است و ما در هر نماز ذکر مرگ بر اسرائیل را از خداوند متعال درخواست می کنیم، که نام این امت ناسپاس کودک کش غاصب، همنام پیامبری چون حضرت یعقوب  علیه السلام است.

بعد از هر رمضان بندگی از خداوند عیدی می خواهیم که مرگ بر اسرائیل است.

کاش حضرت یعقوب فرزندان حسودش را با نفرین سنگ می کرد.همانهایی که باعث رنج چهل ساله این پیامبر شدند.

همانهایی که یوسف را به قعر چاه انداختند، اکنون سالهاست که ظلمی که یوسف شد را با گوشت و پوست خود حس می کنیم.

کاش حضرت یوسف برادران گنهکارش را نمی بخشید و در قحطی و فقر به مرگشان می سپرد.

کاش حضرت موسی برای نجات امت ناسپاس، از ظلم فرعون قیام نمی کرد.

کاش آنها در دریا همچون فرعون به غرق می سپرد.

کاش حضرت یعقوب، حضرت یوسف، حضرت موسی علیهم السلام بیایند و ستمگری فرزندان ناخلف و پیمان شکن و عنود و غاصب را به تماشا بنشینند.

کاش بیایند و تماشا کنند که این ناسپاسان غاصب و قاتلان پیامبران، چگونه چشم فرعون ها و سامری ها را روشن کرده اند .

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1398-03-10] [ 01:43:00 ب.ظ ]

یهودیان آتش به اختیار!!! ...

#آتش_به_اختیار

از برجسته‏ ترین مولفه‏ هاى نظام فكرى حضرت امام خمینى(ره) را مى ‏توان مبارزه با نظام سلطه و استكبارجهانى و دفاع از مظلومین و مستضعفین در تمامى نقاط جهان به‏ خصوص ملت‏هاى مسلمان عنوان نمود؛ دیدگاهى كه اصول و مبانى متعالى آن، ریشه در اندیشه ‏هاى ناب اسلامى دارد.

بر مبناى این تفكر، آن رهبر فرزانه و دوراندیش كه خط سیر سیاست‏ها و نقشه‏ هاى دشمنان اسلام و اهداف اسلام ‏ستیزانه آنان را در تشكیل رژیم صهیونیستى با استفاده از حربه استعمار در۱۹۴۸به‏ خوبى شناخته بود، با ابتكارى سیاسى و با بهره ‏گیرى از پشتوانه اعتقادى جهان اسلام، در پیامى تاریخى درسال ۱۳۵۸، آخرین جمعه مبارك رمضان را «روز قدس» نامید تا مسلمین جهان را با اتكا به اعتقادات اسلامى و نه با اتكا به دولت‏ها و سران خود، علیه این رژیم اشغالگر بسیج نماید و آرمان رهایى فلسطین را به آرمانى همگانى و اعتقادى - سیاسى تبدیل كند.

پ ن
روزی که امام راحل آن مرد بزرگ روز قدس را انتخاب کرد هیچ کس اهمیت این موضوع را نمی‌دانست !!

اهمیت روز قدس از مرز ها گذر کرد و در تمام دنیا به عنوان مهمترین تفکرسیاسی الغا شد حتی یهودیان غیر صهیونیست هم در این روز به فرمان امام خمینی (ره )آتش به اختیار هستند!!!
روز قدس همه جهانیان را برای مبارزه با اسرائیل تا ظهور امام عصر عج پای کار نگه می دارد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-03-09] [ 08:43:00 ب.ظ ]

رمضان کودکیم ...


خاطره اولین روزیکه روزه گرفتم
وقتی که بعد از ظهر شد،خورشید رو دنبال می کردم که کی غروب می کنه؟
از یه طرف.بوی دود سماور ذغالی از طرف دیگه بوی سنگگ تازه توی فضا پرشده بود ،فکر چایی شیرین با نون داغ گرسنگی مو بیشتر می کرد مادرم وقتی بی طاقتیمو دید برام یه استکان چایی ریخت گفت چایی رو هم بزن تا شکرش حل بشه اما یه وقت نخوری کفاره به گردنت بیاد.صدای قاشق چایخوری هم برام قشنگ شده بود، که صدای اذان از بلندگوهای مناره های حرم بلند شد،از ته دل خوشحال شدم.
بعضی روزها که آب حوض خونه تازه پر شده بود، برای رفع تشنگی همه صورتم را توی آب زلال می کردم و با چشم های باز و دهان باز شناکردن ماهی هارو تماشا می کردم ولی می دوسنتم که نباید آب و قورت بدهم اون زمان آب لوله کشی نبود؛ باید از چاهی که هفته ای یه بار تو جوی کوچه جاری می شد از راه آب که   بهش گنگ می گفتن، حوض را پر می کردیم. برای همین فقط همون یه لحظه می شد باچشم و دهان بازصورت توآب فرو کنم .
سحری هم شیرینی خودشو داشت، وقتی می خوابیدم اگر سرمو زیر لحاف کرسی می کردم بوی پلوی دم کرده ایرانی با روغن حیوانی که مادرم برا گرم موندن زیرکرسی گذاشته بود ذائقه مو حساس می کرد وقتی لحاف رو کنار می بردم بوی قرمه سبزیی که رو سه پایه ای که روی چراغ گرد سوز بود و غلغل می کرد برا سحری خوردن خوشحال می شدم.
صدای طبل مش باقر خدا بیامرزرا هم خیلی دوست داشتم، وقت سحر با صدای طبلش محله را بیدار می کرد.
مادر خدا بیامرزم توی نور چراغ گرد سوز آهسته قرآن می خواند خلاصه همه اینها برای من خاطره شد .در حالیکه قبل از رمضان بعضی آن اتفاقات بود ولی برام مهم نبود.مثل صدای اذان، چایی شیرین، بوی سنگگ، بوی سماور ذغالی، بوی پلو و قرمه سبزی، صورت توی آب حوض فرو کردن … ولی باروزه گرفتن همه اونها برام معنا پیدا کرد!

_______________________________________________

 

حالا وقتی بچه های این زمان را می بینم،  متوجه می شم چقدر شادی هامون ساده و بی آلایش بوده.!!!!

 

موضوعات: فرهنگی, خاطرات  لینک ثابت
 [ 11:54:00 ق.ظ ]

عید فطر، پاداش بندگی ...

 

ماه رمضان، ویژگی های مهمی دارد که ریشه برکات بزرگ این ماه و پایه نعمت های بی شمار هستند. شکوه ، عظمت و برکات مادی و معنوی ای که از این ماه، نصیب اهل ایمان می شود، از نگاه احادیث اسلامی، قابل توصیف نیستند و اگر مسلمانان شناخت درستی از برکات این ماه بافضیلت داشتند و مواهب و دستاوردهای بزرگ آن را می دانستند، آرزو می کردند که سراسر سال ، رمضان باشد.

حدیث پیامبر خدا در این مورد ،چنین است: لو یعلم العباد فی رمضان، لتمنت آن یکون رمضان سنه؛ اگر بندگان بدانند که در رمضان، چه نعمت ها و آثاری هست، آرزو می کنند که رمضان، یک سال باشد.

1-آغاز سال

آغاز سال در بین ایرانیان باستان اولین روز فروردین است،و در بین اعراب اولین روز ماه محرم است و مسیحیان هم روز میلاد حضرت مسیح علیه السلام آغاز سال می دانندt اما برخی از متون دینی تاکید دارند که ماه رمضان،آغاز سال است؛ برخی از آنها« شب قدر» را آغاز سال می داسته اند؛ و برخی نیز عید فطر را اول سال تعیین کرده اند.

همچنین که آغاز فروردین، شروع سال طبیعی است(چون زمین جامه نو می پوشد و درختان سبز می شوند)، ماه رمضان هم آغاز سال انسانیت از نگاه اسلام است ،چرا که در این ماه عزیز، حیات معنوی اهل سیر و سلوک، تجدید می شود.

2- ویژگی میهمانی خدا

این چه میهمانی است پرهیز از خوردن و نوشیدن و لذت بردن نخستین شرط آن است؟

پاسخ این سوال: انسان ترکیبی از جسم و جان است همان گونه که جسم نیاز به غذای مادی دارد هویت و حقیقت انسانی او نیز به غذاهای معنوی نیاز دارد.

منبع : مراقبات ماه رمضان: ری شهری ص 12-16

موضوعات: فرهنگی, آموزنده  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-03-07] [ 10:41:00 ق.ظ ]

حضرت علی علیه السلام برتر از انبیا ...

 

سوال و جواب صعصعه بن صوحان با علی علیه السلام در علت افضل بودن علی علیه السلام برانبیا  هنگامیکه در بستر شهادت بود.

صعصعه عرض کرد :«مرا خبر دهید ،شما افضل هستید یا آدم علیهاالسلام ؟»

حضرت فرمودند:«قبیح است که مرد خودرا تعریف و تزکیه بنماید ولکن از باب نعمتهای خداداده خود را بازگوکن می گویم من از آدم افضل هستم».

صعصعه عرض کرد :«به چه دلیل افضل از آدم علیه السلام هستی؟»

حضرت فرمودند:«برای آدم علیه السلام همه قسم وسایل رحمت در بهشت فراهم بود،فقط از یک شجره گندم منع گردید ولی او از آن شجره منهیه خورد واز بهشت وجوار رحمت حق خارج شد. ولی خداوند مرا از خوردن گندم منع ننمود ،من به میل واراده خودم  چون دنیارا قابل توجه نمی دانستم از گندم نخوردم.

صعصعه عرض کرد :«شما افضل هستید یا نوح علیه السلام ؟»

صعصعه عرض کرد : «به چه دلیل؟»

حضرت فرمودند:«نوح علیه السلام قوم خود را دعوت کرد ولی آنها اطاعت نکردند وبه او آزار رساندن تا درباره آنان نفرین کرد؛ اما من بعد از خاتم الانبیاصلی الله علیه وآله با آن همه صدمات واذیتهای بسیار فراون که از این امت دیدم، ابدا در باره آنها نفرین نکردم وصبر نمودم.

صعصعه عرض کرد : «شما افضل هستید یا ابراهیم علیهاالسلام ؟»

حضرت فرمودند:«من از ابراهیم افضل هستم».

صعصعه عرض کرد :« به چه دلیل؟» حضرت فرمودند:«ابراهیم علیه السلام عرض کرد«خدایا به من نشان بده که چگونه مرده را زنده می کنی تا قلبم اطمینان پیداکند

ولی ایمان من به جایی رسید گفتم اگر پرده بالا رود وکشف حجب گردد، یقین من زیاد نخواد شد».

صعصعه عرض کرد : «شما افضل هستید یا موسی علیهاالسلام ؟»

حضرت فرمودند:«من از ابراهیم افضل هستم».
    صعصعه عرض کرد : «به چه دلیل؟» حضرت فرمودند:وقتی خداوند اورا مامور کرد تا برای دعوت فرعون به مصر برود،عرض کرد: من یک نفر را کشته ام  می ترسم یک نفر را با من همراه کن،اما وقتی رسول اکرم از جانب  خدا مامورم کرد بروم در مکه بالای بام کعبه وآیات سوره برائت را بر کفار قریش قرائت کنم ،باآنکه کمتر کسی بود که پدر یا برادر و عم و خال او بدست من کشته نشده باشد، ولی نترسیدم و اطاعت کردم و ماموریت را انجام دادم.

 صعصعه عرض کرد :    «شما افضل هستید یا عیسی علیه السلام ؟

حضرت فرمودند:«من ازعیسی علیه السلام افضل هستم».

صعصعه عرض کرد : «به چه دلیل؟» حضرت فرمودند: پس ازآنکه مریم«سلام الله علیها» بواسطه دمیدن جبرییل  و به قدرت  خدا حامله شد ، همین که زمان وضع حمل رسیدبه او وحی شد که بیت المقدس محل عبادت است نه خانه ولادت اما من وقتی مادرم را درد زاییدن گرفت در حالتی که وسط مسجد الحرام  بود،به مستجار کعبه متمسک گردید وعرض کرد :الهی به حق این خانه و آن کسی که این خانه را بنا کرده، این درد زاییدن را برمن آسان گردان؛ همان ساعت دیوار شکافته شد، مادرم را با ندای غیبی به داخل خانه دعوت نمودند ومادرم وارد شد ومن در همان خانه کعبه به دنیا آمدم.

منبع: اللمعة البیضاءص۲۲۰

موضوعات: فرهنگی, تاریخ  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-03-06] [ 10:56:00 ق.ظ ]

یهودیان مشتاق امیرالمومنین علیه السلام ...

عبدالله بن خالدبن سعید بن عاص نقل کرده:در محضر امیرالمومنین علیه السلام بودم که از کوفه خارج شد و به نخیله رسید و دو فرسخ از کوفه جدا شد.

آن وقت پنجاه نفر از یهود محضر او آمده و گفتند:تو امام علی بن ابی طالب هستی؟فرمود: من او هستم، گفتند ما سنگی داریم که نام شش نفر از انبیا در آن نوشته شده است واین را در کتابهای خود خوانده ایم،ما آن صخره را گم کرده ایم، اگر امام هستی آن را برای ما پیدا کن.

حضرت فرمود:پشت سر من بیایید.آنها با امام رفتند،به وسط بیابانی رسید، و در آن تل بزرگ شن بود،امام باد را فرمود: ای باد به حق اسم اعظم خدا، این خاک را از روی صخره زایل کن،دیری نپایید تا باد همه خاک ها را از صخره پراکنده کرد، وسنگ ظاهر شد فرمود: این سنگ شماست که می خواستید.

گفتند: در آن نوشته ونامی نمی بینیم،فرمود:نام ها در آن طرف سنگ اند که به زمین چسبیده است، آن را برگردانید،خواستند سنگ را برگردانند نتوانستند، تا هزار نفر در آنجا جمع شد و نتوانستند، امام فرمود: کنار بروید،آنگاه دست به سوی سنگ دراز کرد و آن را برگردانید، دیدند نام شش نفر از انبیای صاحب شریعت در آن نوشته شده:آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد علیهم الصلاه و السلام.

آن پنجاه نفر از یهود گفتند:«نشهد ان لا اله الا الله و محمدا رسول الله و انک امیرالمونین وسید الوصیین و حجه الله فی ارضه»

هرکه تو را شناخت خوشبخت شد ونجات یافت و هر که تو را مخالفت کرد گمراه شد و بیراهه رفت و به جهنم افتاد.

بحار ج 41 ص256

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 10:54:00 ق.ظ ]

دستگیری خدا در مهمانی ...

قالَ عليه السلام: يَابْنَ آدَمٍ، لَمْ تَزَلْ في هَدْمِ عُمْرِکَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ اُمِّکَ، فَخُذْ مِمّا في يَدَيْکَ لِما بَيْنَ يَدَيْکَ .فرمود: اي فرزند آدم از موقعي که به دنيا آمده اي در حال گذراندن عمرت هستي، پس از آنچه داري براي آينده ات (قبر و قيامت) ذخيره نما. [کلمه الامام حسن ج۷ص۳۵]

امام حسن علیه السلام :پیشبینی مهمی را به انسان یاد آور می شود.برای روزهای پیش رو هرچه می توانی ذخیره کن، برای روزهای نداری! روز هایی که امام علی علیه السلام از کمی زاد و توشه به درگاه پروردگار می نالد.

مانند کفار نباشیم که همه چیز را در دنیا مصرف می کنند برای آخرت ذخیره ای ندارند.

بهره های فیزیکی و معنوی شاکله انسان را می سازد.
تزودوا خیر الزاد التقوی،، زاد و توشه برگیرید که بهترین توشه تقوی است .بقره 

تعجب می کنم از کسی که برای خوردنی هایش فکر می کند، اما در معقولاتش فکر نمی کند، در سلامت جسم فکر می کند در سلامت فکر و شخصیت خود فکر نمی کند. مراقب ورودیهای فکریش نیست؛ گوش و چشم در نشست های خانوادگی و دوستان مثل دروازه باز است.نگران دین و خانواده نیست؛ درحالیکه در یک نشست با دوستان ناجور یک سطل زباله به روح و شخصیت او ریخته می شود
باید برای وردی هایش برنامه ریزی شخصیتی داشته باشد.

اصل هدف ماه رمضان  و مهمانی خداوند ذخیره تقوی و برنامه ریزی برای تقرب است.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-02-31] [ 12:20:00 ب.ظ ]

خاطرات شیرین افطاری ...

ستاره ها آسمان بهشت

یاد روز های خوش رمضان طعم نان داغ دارد. یاد شبهایی که روی بام می خوابیدیم و ستاره ها را شماره می کردیم.
مادر می گفت زود بخوابید که سحر نزدیک است، باید بیدار شوید.
 از مادرم می پرسیدم، مادر خدا کجای آسمان است؟ بهشت توی آسمان است؟ جهنم کجاست؟ حتما روی زمین است. چون آسمان خیلی زیباست نمی تواند جای جهنم باشد. منتظر جواب مادر نمی شدم. سوالاتم پشت هم ردیف می شد. خدا برای چی مارا آفریده؟ حتما خدا می خواهد ما را خوب کند! نه حتما می خواهد که ما کار بد نکنیم.

صدای خر و پف مادر را می شنیدم، تازه می فهمیدم که برای خودم حرف می زدم. اکنون که به پرسش هایم فکر می کنم، دنبال پاسخ هایش می گردم.

خلاصه کدام درست است، خدا مارا آفرید تا خوب شویم یا اینکه خطا نکنیم؟

بعضی وقتها با افرادی روبرو می شویم که همه چیز دارند، همه آن چیز هایی که برای شادی و نشاط زندگی مادی کفایت می کند.پول و مقام و زیبایی، خانواده ولی افسرده است.
چرا چنین شده است؟ مگر چی کم دارد؟ وقتی به عمق اندوه او توجه می کنیم متوجه می شویم، مهمترین گزینه را در زندگی ندارد.
 وقتی از معنای عاشقی دور می شود به هر گناهی رو می آورد تا شاد شود .
آن آغوش پروردگار است که باید عبد خداوند باشد تا این حس خوب و عاشقانه را بچشد. انسان فطرتا با خدا رضایت از زندگی را احساس می کند، زندگیش معنا پیدا می کند.مثل نشاط افطار کردن! همه افراد پولدار و بی پول زمان افطار شاد می شوند.

وقتی طواف می کند لذت می برد با اینکه خسته می شود ،عرق میریزد ولی باز حریص است که دوباره طواف کند. مزه آغوش خدا اینگونه است. نتیجه این که ما آفریده شده ایم که عبد او باشیم این نهایت کمال انسان است.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-02-29] [ 07:20:00 ب.ظ ]

منفعت طلبی شهیدان ...

با پوزش از شهیدان خودخواه

جواب کسانی که دل مادران شهید را با گفتن سخنانی چون «چقدر پول گرفتید و پسرتان را به قتلگاه داعشی ها فرستادید» زخم می زنند، باید چگونه باشد؟

جواب:
من و پسرم حیفمان آمد که با بهایی اندک و زود گذر معامله کنیم؛ چون از اول کودکی او را منفعت طلب بار آورده بودیم.طوری که به کمتر از بهشت و رضایت پروردگار راضی نباشد.
بنابراین به کم راضی نمی شدیم. می خواستیم که بیشترین سود را با جان پسرم بدست آوریم.پسری که باشیره جانم او را پروراندم و پدرش با نان حلال و عرق جبین مخارج خانواده را تهیه می کرد.
وقتی که خواستیم در این تجارت پر سود وارد شویم، قرار شد به بنگاه تجاری الهی سری بزنیم و مشاوره بگیریم که نرخ و تورم چه اندازه است.
وقتی با وضو رو به قبله نشستیم و با التماس با خدا حرف زدیم که اولا به ما اجازه می دهی در چنین معامله ای سهام دار شویم.با کمال شگفتی جواب داد.
ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم وامولهم بان لهم الجنة یقـتلون فی سبیل الله فیقتلون ویقتلون وعدا علیه حقا فی التوریة والانجیل والقرءان ومن اوفی بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به…(خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده، که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد؛ (به این گونه که: ) در راه خدا پیکار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند؛ این وعده حقی است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده؛ و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کرده‌اید؛ و این است آن پیروزی بزرگ! )

دیدیم عجب مشاوره ای!قیمت این جان بهشت است و سندش هم در کتب آسمانی تورات و انجیل و قرآن قرار داده است. شاهدان هم حضرت موسی و عیسی علیهم السلام و پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله است. علاوه بر اینها خود خداوند در معامله به عهدش وفادار است و این مجاهده را پیروزی بزرگی می داند. بنا بر این نتوانستیم از این تجارت کنار بکشیم.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1398-02-28] [ 07:24:00 ب.ظ ]

خارهای تلخ خاطرات ...

معنای زندگی منفعت های بهشتی

وقتی به آن روز ها باز می گردم و از کوچه پس کوچه هایش عبور می کنم، خارهای تلخ و گزنده خاطرت، روحم را می خراشد.
بسیار احساس خسران می کنم و در زیر شلاق نفس ملامت گر عرق شرم وجودم را می سوزاند، و این نغمه پرودگار، «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ، كه واقعا انسان دستخوش زيان است »در ذهنم موعظه می کند.
چرا که روزهایی را باید از لحظه به لحظه آن برای خودخواهی های شیرین خودم تلاش می کردم که بارها در قرآن از زبان خدایم شنیده بودم، «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ،
مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حق سفارش و به شكيبايى توصيه كرده‏ اند » غفلت کردم و برای منفعت طلبی های دیگران وقت گذاشتم؛ عمر گرانمایه را زکف دادم.

همچون حشره ای در تار عنکبوت منافع جهنمی دوستان گرفتار شدم این غفلت مرا به بی معنایی کشاند.
بارها خودم را سرزنش می کنم که تورا چه شد، که برای خنک شدن دل کینه توز آنان آب سردی شدی در توهین کردن به بندگان خدا و چماقی شدی برای خودخواهی های شیطانی آنها.
خلاصه این بی معنا شدنم در برهه ای مرا به شدت آزار می دهد و رنجورم ساخته است. من همه آن فرصت های طلایی را که می توانستم در ارضای عمل صالح خود گام بردارم و خویشتن را به بهشت نزدیک کنم، با بی معنا شدن و ارضای خود خواهی های خود به جهنم نزدیک گشتم.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 08:31:00 ق.ظ ]

شرک خفی در لایک هایم ...

اخلاص رهای از شرک

آفتی که به هر بنی بشری رخنه کرده است، تا او را نکشد رهایش نمی کند. بیشتر مشکلات مدیران ارشد نظام از این جا ناشی می شود، گرفتار این درد مسری هستند. تا زمانی که مردم برایشان کف و سوت می‌کشند، به مردم خدمت می کنند.
یا فراتر از آن، در دام شرک بین المللی می‌افتند؛ دوست دارند هم خدا را راضی کنند هم آمریکا را!

نمی دانم عبدالناسم یا عبدالله! نگرانم مبادا مسلمان مشرک باشم! و این شرک خفی مرا به کفر بکشاند.
خوش خیال باشم که نماز می‌خوانم، روزه می گیرم، حتی حج می روم اما غفلتی شیرین مرا مشغول کند!
وقتی مدیر هستم از احترام طلابم لذت ببرم، وقتی سخنرانی می‌کنم از تشویق مخاطبانم احساس خوبی در درونم جاری می شود. وقتی پستی می گذارم از انبوه لایکش خوشحال می‌شوم.

در خوفم از این که یک پایم در پله سعود ایمان باشد و پای دیگرم در پله سقوط شرک! ترسانم از این که تار و پود سطور پست هایم از دیده شدن تنیده شده باشد! می ترسم کلامم در سخنرانی‌ها با سنجاق تحسین مخاطبان تزیین شده باشد!
چکنم که گرفتار شرک خفی نشوم؟
نیازمند یک جو اخلاصم، ولی این یک جو بسیار نایاب است، و یافتن آن بسیار سخت است.

بارها یافته‌ام اما جایگاه مناسبی برای حفاظتش  نداشتم، با یک وزش نفرین شده خود نمایی و دیده شدن از دست داده‌ام!

گاه از این وضع خسته می‌شوم، تصمیم می‌گیرم که از هر چیزی یا کاری که رشحه‌ای از شرک دارد دوری کنم، فکر می‌کنم که حتما این هم از نتایج گامهای شیطان است؛ زیرا شیطان همیشه کارش در مایوس کردن انسان است.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1398-02-27] [ 10:46:00 ق.ظ ]

زنان برجسته نامشان جاودانه شد ...

بانوان برجسته جهان که جاودانه تاریخ بشر هستند از هر گروه و دین( کمونیست ، مسیحی ، یهودی ، مسلمان )چرا برجسته شدند؟؟؟؟
آیا کسی از قد و اندام و رنگ و لعاب لطافطشان، جسم ظاهریشان خبردارد؟یا خبرداده است؟
بلکه ارزش وجودیشان و شخصیت ممتازشان است که در تاریخ ماندگار شدند.امتیازاتی همچون خداجویی ، دینداری، دانش و علم، مبارزه و جهاد است که آنها را مانند خورشید و ستاره کرده است.

بانوانی همچون :
حضرت فاطمه سلام الله علیها
حضرت زینب سلام الله علیها
حضرت مریم سلام الله علیها

حضرت آسیه
حضرت خدیجه سلام الله علیها
مادام کوری، رابعه عدویه، ژاندارک، جمیله بو پاشا…
بیایید با رشد ارزش های خدادادی همچون علم و حیا…
راه جاودانگان را بپوییم.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-02-26] [ 07:11:00 ب.ظ ]

خانه وحی در تحریم ...

                                            

قلبش از شادی لبریز بود، خصوصا که که کودکی هم در وجودش جوانه زده بود؛ دوست داشت دیگران را هم در این شادی شریک کند، به زنان قبیله اش، قریش پیغام فرستاد تا در جشنی که به شکرانه این نعمت آماده کرده شرکت کنند!

ولی پاسخی که خدیجه شنید غیر از این بود!

گفتند: چون تو با یتیم فقیر عبدالمطلب ازدواج کردی دیگر ما را نخواهی دید.{زنان کافر قریش حضرت خدیجه را تحریم کردندو می خواستند با منزوی کردن او وادارش کنند تا از محمد جدا شود  }

قلب پر از شادی اش شکست، اندوهگین شد، در این لحظات کودک برای تسلای مادر با او سخن می گفت! خدیجه سلام الله علیها با شگفتی به اطراف خود نگریست ولی صدا از درون شکم او بود.و هنگام بدنیا آمدن کودک چهار زن خوشبوی بهشتی بر گردش حلقه زدند که یکی خود را ساره سلام الله علیها و آن دیگری خود را آسیه نامید و سومی گفت من مریم سلام الله علیها مادر عیسی علیه السلام هستم و چهارمی خود را خواهر موسی نبی علیه السلام معرفی کرد.{دست خدا اورا از انزوا در آورد وبا زنان بهشتی یاریش کرد} وبدینسان فاطمه سلام الله علیها بدنیا آمد.

مجلسی جلاءالعیون

موضوعات: باز آفرینی محتوای دینی  لینک ثابت
 [ 07:07:00 ب.ظ ]

دوست داشتنی ترین همسر ...

سلام خداوند به حضرت خدیجه

آنچه باید درباره ام_المومنین خدیجه کبری سلام الله علیها بدانیم:
۱-به خاطر شدت پاکی وعفت در دوران جاهلیت، به ایشان طاهره و سیده قریش می گفتند.

(السیره الحلبیه ج۱ ص۲۲۴)


۲-خواستگاران بسیار ازبزرگان قریش داشت که با هیچکدام ازدواج نکرد و برای ازدواج،خود،رسول خدا را انتخاب کرد.(همان)
۳-ازدواج ایشان درحالی بودکه هم پیامبر وهم حضرت خدیجه هردو در سن۲۵بودند.

(دلائل النبوه ج۲ ص۷۱ و المستدرک ج۳ ص۱۸۲)
۴-همچنین نه پیامبر و نه حضرت_خدیجه تا آن زمان هرگز ازدواج نکرده بودند.

(مناقب آل ابی طالب ج۱ ص۱۳۸)

و اقوالی که پیرامون ازدواج قبلی حضرت است حداقل دارای۱۴تناقض آشکار و غیرقابل قبول است.


۵-مهریه ازدواجشان معادل۵۰۰درهم بود که همان را هم خود حضرت خدیجه به عهده گرفت.

(عوالی اللئالی ج۳ ص۲۹۹)
۶-ایشان،اولین بانوی #مسلمان است که بلافاصله در همان شب آغاز رسالت اظهار اسلام کرد و پیش از آن نیز هرگز کافر نبود بلکه به دین حنیف معتقد بود.

(السنن الکبری ج۶ ص۳۶۷)
۷-در شهادتین اسلام، پیامبر، اقرار به #ولایت #امیرالمومنین علیه السلام و ابراز #برائت از تیم و عدی(اولی و دومی)را شرط کردند که ایشان بدان اقرار کرد و هم زمان با اسلام دو رکن ولایت و برائت را پذیرفت.

(بحار الأنوار ج۱۸ ص۲۳۳)
۸-حضرت خدیجه نه تنها با مال خود که حتی با به خطر انداختن جان و سلامتی خود همواره و در طول حیات، از پیامبر اکرم دفاع نمود.
۹- در اثر حصر در شعب ابی طالب تمام اموالش صرف تهیه آذوقه برای مسلمانان محصور شد و خود نیز در اثر رنج فراوان آن سه سال و بنابر تحلیلی در اثر سم دشمنان از دنیا رفت.


۱۰-حضرت خدیجه در میان زنان پیامبر صاحب امتیازاتی منحصر به فرد است:
ا. ایشان تنها همسر دوشیزه و جوان رسول خداست. سایر زنان پیامبر قبل از ایشان ازدواج کرده(مثل عایشه)و یا در سنین بالا همسر ایشان شدند.(مثل ام سلمه)
ب. تنها همسر پیامبر که از ابتدا به آیین یکتاپرستی بود ایشان است.
ج. شدت علاقه پیامبر به ایشان به حدی بود که تا سالها بعد از وفات ایشان همواره یاد و حرمت وی را پاس میداشت.
د. تنها همسر پیامبر است صاحب فرزند شد و سایر زنان پیامبر یا در سن فرزندآوری نبودند ( مثل ام سلمه ) یا عقیم و نازا بودند ( مثل #عایشه ).
ه. تنها همسر پیامبر است که در آیات قرآن همواره مورد مدح و تمجید بوده و هرگز هیچ آیه ای در مذمت وی نازل نشده است. نه آیات خانه نشینی ، نه آیات نهی از فحشا نه آیه افک.
و. تنها همسر پیامبر است که در قیامت هم ردیف پیامبر و #معصومین علیهم السلام بر پل صراط مجوز ورود به بهشت می دهد.
###
صلوات الله وملائکته وانبیائه ورسله وجمیع اولیائه علیها وعلی بنتها وبعلها الرسول الاعظم ص

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 06:59:00 ب.ظ ]

شامه پر از بوی تعفن گناه ...

چرا نهی از منکر نمی کنیم؟

چون خودمان هم مرتکب منکر می‌شویم. بنا براین متوجه منکرات نمی شویم. مثل کسی که لباسش نفتی شده با شد او از بوی نفت لباس دیگران رنج نمی برد. چون احساس بوی نفت نمی کند. شامه اش پر از بوی نفت است.گناه هم بو دارد، منکرات بوی خاص خود را دارد. وقتی ادراک ما پر از منکرات باشد دیگر قوه تشخیص گناه را از دست می دهیم و متوجه آن نمی شویم.

ممکن است گناه و منکری که من مرتکب می شوم با گناه افراد دیگر متفاوت باشد، مثلا گمان کنم که گناهی که من مرتکب می شوم گناه صغیره است و آن دیگری کبیره است. خلاصه در اصل منکر و گناه بودن، مشترک اند . اشتراکشان هم در نافرمانی پروردگار است.  

این همان چیزی است که مانع می شود تا بوی گند گناه را در اطرافمان احساس نکنیم و نسبت به آن بی تفاوت باشیم، غیرت دینی مان نجوشد و در معالجه افراد تلاش نکنیم.

تنها کسانی که سالم هستند و آلوده نیستند بوی تعفن گناه را حس می کنند و اقدام می کنند، چون یک دست صدا ندارد، مورد تعرض گنهکاران واقع می شوند  که یا به شهادت می رسند یا مجروح می گردند.

پ ن

متاسفانه اکثر کسانی که در مسئولیت های فرهنگی هستند، گرفتار همین منکرات ریز و درشت هستند لذا بعد از چهل سال از انقلابی که مبنای آن رسیدن به جامعه توحیدی بود، در بیشتر جهات رشد داشتیم به غیر از فرهنگ و سبک زندگی توحیدی، بنابراین هنوز اندر خم یک کوچه ایم.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 11:06:00 ق.ظ ]

کمک به رونق ملی یعنی پیروزی ...

وظایف مردم در راستاى مقابله با طرح آمریكا 

رهبر معظم انقلاب در فرمایشات به مسئولین، در قالب مواردى مانند؛

۱- خرید محصولات داخلى و استمرار حمایت از كالاى ایرانى

۲- پرهیز از اسراف

‏۳- توجه نكردن به شایعات در فضاى مجازى

۴- زیاده ‏روى نكردن در خرید

۵- كمك به رونق تولید مورد اشاره قرار دادند

پ ن

آثار تربیتی رنجها و مصیبت ها
حنظل:
ناکامی ها، شکست ها، مصیبت ها، صبر و ناامنی و ضربه، همه اینها حنظل هایی است که برای جنبه نفسانی انسان دارو و مداواست. هم برای فرد حنظل لازم است و هم برای جامعه، جنگ حنظل است.

امّا حنظل لازم است. شکست حنظل است. امّا شکست لازم است. ضربه خوردن یک جامعه و آسیب دیدنش لازم است. این حنظلی است که مداوا می کند. جامعه ای را که به غرور افتاده ضربه ی جنگ او را از غرور خارج می کند. جامعه ای که به غفلت افتاده ضربه جنگ بیدارش می کند. جامعه ای که گرفتار تفرقه شده، ضربه جنگ او را متحد می کند. چرا؟ چون تفرقه نتیجه خفتگی و نتیجه توجه به مسایل جزئی است، نتیجه درگیری در مسائلی است که زیاد جای توجه نیست. اینها همه اش نتیجه مدهوش بودن، خواب رفتن و از هوش رفتن است. وقتی که می خواهی کسی را که از هوش رفته؛مثلاٌ بچّه ات را که از هوش رفته بیدار کنی، او را می بوسی یا نیشگون می گیری؟

آتش سیگار بر پشت لبش می گذاری، یا او را نوازش می کنی؟
زلزله حنظل است. اما وقتی شما می خواهی کسی را بیدار کنی با او چه می کنی؟ زلزله به جانش می اندازی، متزلزلش می کنی. و اگر نکنی به هوش نمی آید. خدا وقتی می خواهد مرا که در نعمت امنیت از هوش رفته ام، به هوش بیاورد، چه می کند؟ اگر تو به جای او بودی، چه می کردی؟ جامعه از هوش رفته را با چه چیزی می توان به هوش آورد؟ شما چرا برای زلزله نماز آیات می خوانید؟ این معنایش این است که این آیه ای است که از حکیمی صادر شده برای بیداری من و توجه من صادر شده ، برای التفات من، برای این است که بگویی آنجا که زلزله آمد، نشان می داد این زمینی که اینقدر آرام و رام است، در حرکت سریعی است که یک ضربه او، می تواند تمام ویرانی ها را به بار بیاورد. یعنی این زمین که تا این حد آرامش دارد، اگر یک لحظه این آرامش را از او بگیرند، چنین ویرانی به بار می آورد. پس این نعمت و این سکون را فراموش نکن! لحظاتی را که در اضطراب نیستی، در غفلت مباش. این برای این است که بیدار باشی، این حنظل است. اما این حنظل کاری می کند که صد کوزه نبات نمی کند.
زلزله گاهی به انسان درسی می دهد که رشد اقتصادی نمی دهد. اگر جایی بارانش خوب بارید و از نظر رشد اقتصادی کاملاً تأمین شد اینها همه اش شکر و کوزه های نبات است. اما آیا این کوزه های نبات می تواند یک غافلی را بیدار کند؟ و یا مدهوشی را به هوش بیاورد؟
ولی می بینیم ضربات یک سیلیِ زلزله که بر جامعه انسان ها می نوازد، جامعه را به هوش می آورد. و اگر آن چنان بنا بود انسان باشیم و همه خودمان را از یک پیکر بدانیم، وقتی سیلی بر جای دیگر می خورد ما درد را حس می کردیم.
شما می گویید من غفلت می کنم، به او سیلی می زنند؟ از نظر آن کسی که مربی همه انسان هاست، همه شما از یک پیکرید. بنی آدم را اعضاء یک پیکر می داند. از این جهت به یک جا می زند تا جای دیگر درد بگیرد. شما وقتی بچّه ات را تنبیه می کنی، به همان دستی می زنی که با آن خطا کرده یا هر جا را که رسید می زنی؟ یا اینکه با دستش خطا کرده به کف پایش می زنی. با زبانش بد گفته، اما پشت دستش می زنی. چون متحد است و یکی است. فرقی نمی کند. درد را همگان احساس می کنند.
ما توجه نداریم که یک پیکر باشیم که وقتی به او سیلی می زند، من درد را احساس کنم و بفهمم به من هم می زند و فقط به او نیست. پس صدماتی که در عالم بر انسان وارد می شود، همان حنظل است که این حنظل برای نفسانیّت انسان مداواست، داروی شفابخش است.
من اگر غرق در نفسانیّت باشم، زلزله می تواند مرا بیدار کند. ضربه و جنگ و آتشفشان و مصیبت می تواند مرا بیدار کند. مَرَض ها و طاعون ها می توانند مرا بیدار کنند. دوای جنبه ی نفسانیِ انسان صدمات، ضررها و رنجهاست. پس این جنبه ای است که رنج، او را بیدار می کند و به هوش می آورد.

منبع:کتاب تمثیلات آیت الله حائری

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 10:35:00 ق.ظ ]

سلام های بودار ...

?✨?✨

☘سلام هایت بوی نفت می‌داد☘

?خدا می فرمايد که رنگ خدايی بگيريد . رنگ خدا بی رنگی است . رنگ خدا خلوص و پاکی است .

?انسان وقتی کاری را انجام مي‌دهد برای خدا انجام بدهد او خودش مهر خلوص را می زند .
?خدا بايد اين جوری رنگ آميزی بکند . يکی از علما مي‌گفت که حرف‌های يک نفت فروش من را خيلی تکان داد . اوايل که در تهران گاز کشی شده بود ولی هنوز نفت هم بود .
?نفت فروش محله با چرخش گالن های نفت را می برد ، به من سلامی کرد و من جوابش را دادم و داشتم   می رفتم توی خانه. گفت : حاجی آقا بيست روز است که سلام و علیک شما با ما عوض شده است .

? بيست روزی است که فرق کرده ای، بالاخره محله گاز کشی شده و خانه ی شما هم گاز کشی شده ، شما قبل از گازکشی ها ، وقتي به من سلام می کردی با لبخند همراه بود.

?حتی احوال خانواده را هم از من می پرسيدی ولی از وقتی گاز به خانه ات آمده ، ما را تحويل نمی گيری. حاج آقا می دانی که سلام هايت بوی نفت می داد .

? شايد آن موقع هم که به قصابی و نانوايی می رفتی، سلام هايت بوي نان و گوشت می داد .

?بنده خدا گفت : تکانی خوردم و ياد اين آيه صبغة الله … افتادم به خودم گفتم : وای اگر از پس امروز بود فردايی و در آخرت به من بگويند که عبادات و اعمالت بوي طمع می داد ، بوی خدا نمی داد .

? کارهايت رنگ خدايی نداشت و تاييد خدا روی آن نداشت چه چيزی بايد بگويم ⁉ و اين ارتباط مستقيم با نيت ما دارد .
وقتی این مطلب را خواندم، متوجه رفتار بعضی از اساتید و کادر افتادم، که سلام هاشون و شرکت خود و اقوامشون در نماز جمعه، در طی سالیان متمادی بوی تدریس و کار در حوزه می‌داده است.

علامه حسن زاده آملی می فرماید: انسان می تواند، از باطن خود باخبر شود.باطن های پنجگانه.

باطن بهیمی، باطن سبعی، باطن شیطانی، باطن ملکی، باطن انسانی. وقتی به بعضی از بواطن توجه می کنم، احساس خطر می کنم.
افسوس خوردم برای یک جو اخلاص!

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-02-24] [ 08:45:00 ب.ظ ]

می خواست هدایت کند ...

 
بارها بهش هشدار دادم، وقتی با او همنشینی می کنی باید مراقب نفَس و بزاق دهانش باشی. بیماری او مسری است. اگر مراقب نباشی خودت هم گرفتار می شوی. مقاومت می کرد و اصرار داشت برای من مشکلی ایجاد نخواهد شد. من واکسن زده‌ام، ماسک دارم، بعد از دست دادن با او دستهایم را می شویم.

ولی با همه این پیش گیری‌ها سرانجام بیمار شد!
درست عین، دوستی با افراد نااهل، بهش گفتم دوستی با او، دست آخر کار به دستت میده.
می‌گفت: می خواهم هدایتش کنم. بهش گفتم: یه وقتایی ما علاوه بر اینکه نمی‌تونیم طرف مقابل رو هدایت کنیم خودمون هم توی دامش می افتیم.
خیلی بهش اعتماد داشت فکر می کرد، او هم می خواهد هدایت شود.برای همین هرچی طرف می گفت باور می کرد، کم کم یادش رفته بود؛ که قرار بوده او را هدایت کنه. یعنی کسی که مشکلات روحی روانی دارد، نباید مثل یک آدم سالم به او باور داشته باشد. او یک مریض روحی بود، هرچه دلش خواست، به سخن چینی ادامه داد در نهایت دوستش را از جایگاهی(مسئولیت فرهنگی) که داشت ساقط کرد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 04:39:00 ب.ظ ]

بسم الله نگفت رفت ...

کار بدون بسم الله ناقص می ماند

آماده شده بود، خیلی عالی، مدتها بود که در هیچ مهمانی حضور نداشت. همه می دانستن که علت نبودنش برای آمادگی در امتحانات است.
خیلی دوست داشت که پزشک شود، اما پزشکی پولدار!
از معلمی انصراف داد، و خلاصه پزشکی دانشگاه آزاد را با تمام هزینه هاش تکمیل کرد.
وقتی می خواست برود مطب، یادش انداخت بسم الله یادت نرود، گفت بابا مارا کشتی با این بسم الله، گواهی رانندگی دارم و امتیازم هم بیست شده است و چندسال رانندگی می کنم،و حالا قراره توی شهر رانندگی کنم!
ده دقیقه نشده بود که از بیمارستان زنگ زدند بیا، وقتی رفتم تموم شده انگار که سالها است از این دنیا رفته است.

«شنیده بودم کار بدون بسم الله ناقص می ماند.روزی یکی از دوستان امام علی علیه السلام آمد به حضور حضرت و نشست روی چهار پایه و چهار پایه کج شد و افتاد زمین و مهمان سرش زخمی شد. حضرت به او فرمود بسم الله نگفتی، کسی که بسم الله نگوید زیان می بیند تا بیدار شود، و این زیان خطای او را از نامه اعمالش پاک می کند.»
همه چیز در یک لحظه در ذهنم ورق خورد، معلم بود که همسرش شدم، راضی بودم به حقوق معلمی، ولی هی نق میزد با این حقوق که نمی‌شود زندگی کرد. دنبال حقوق و پول زیاد بود برای همین معلمی را رها کرد رفت دنبال پزشکی که پول دار بشود ، از نردبان بیماری مردم بالا برود!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 04:12:00 ب.ظ ]

طلبه با مقضیات زمان چکند ...

 حلال بودن حلال پیامبر (ص) تا روز قیامت اشاره به ابدی بودن شریعت پیامبر است و اینکه آن حضرت آخرین پیامبر است و پس از آن حضرت دیگر پیامبری مبعوث نخواهد شد و ارتباطی با نسخ یک حکم توسط خود آن حضرت وقرآن ندارد این مطلب به صراحت در برخی روایات مربوط به حلال محمد حلال الی یوم القیامه آمده است به روایت ذیل دقت کنید :عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً نَبِیّاً فَلَا نَبِیَّ بَعْدَهُ أَنْزَلَ عَلَیْهِ الْکِتَابَ فَخَتَمَ بِهِ الْکُتُبَ فَلَا کِتَابَ بَعْدَهُ أَحَلَّ فِیهِ حَلَالَهُ وَ حَرَّمَ فِیهِ حَرَامَهُ فَحَلَالُهُ حَلَالٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرامٌ قرار نیست چون ابزار زندگی پیشرفت کرده است احکام شرعی هم تغییرکند.

برخلاف تصور یک عده بی بصیرت، زن همیشه یک زن است و باید هویت زنانگی خود را حفظ کند و قوانین اسلامی شامل یک طلبه خانم هم می شود، بلکه عمیق تر باید باشد.یعنی وقتی در اجتماع است از نظر انسانی به او توجه شود نه هویت جنسی. وقتی امام عصر ظهور می کند 50 نفر زن از یاران مهم ایشان هستند. این مطلب نشان دهنده حضور زنان در تحولات جهانی، همراه حضرت هستند.

با تمامی شرایط و مقتضیات زمان و استفاده از همه امکانات و ابزار بروز با حفظ هویت زن مسلمان نقش بسزایی در جامعه مهدوی خواهند داشت.

همانطور که در زمان حضرت علی زنان در کنار ایشان او را یاری می کردند. امام علی(ع) برای حفظ حرمت عایشه دستور داد چهل زن از قبیله قیس لباس مردانه بپوشند تا بتوانند به عنوان همراهان عایشه از بصره او را به مدینه جایگاه قبلی خودش برسانند. وقتی به مدینه رسیدند، عایشه جلوی مردم گفت که ببینید علی چگونه مرا مفتضح کرده است، مرا همراه با چهل مرد فرستاده است؛ در این هنگام زن ها به ناچار لباس مردانه خود را کنار زدند و معلوم شد که حضرت علی(ع) چه سیاستی را به خرج داده است.حضرت علی(ع) در حقیقت برای حفاظفت عایشه، به ظاهر لباس مردانگی به همراهان عایشه پوشانده بود. این رفتار علی نشان می دهد که حضرت سخن خود را که فرموده بودند حرمت عایشه را نگه خواهیم داشت، عملی کردند. ما به عنوان زن مسلمان الگو داریم، آن بخش زندگی که به اصول و فروع دین مربوط است؛ و همیشه ثابت است؛ از حضرت زهرا پیروی می کنیم. و به این شبهه پاسخ می دهیم:سبک زندگی ایشان مربوط به هزار چهار صدواندی سال پیش بوده است، با زندگی کنونی ما سنخیتی ندارد؟!

پاسخ: اولا در شیوه و سبک زندگی موضوعاتی ثابت وجود دارند که در گذر زمان تغییر نمی کنند.

دوم: موضوعاتی در زندگی بشر وجود دارد که با گذر زمان تغییر می کند. بخش مهم الگوگیری از سبک زندگی زهرائی، همان بخشی است که ثابت است. با مثال بخش ثابت سبک زندگی را توضیح می دهیم، از گذشته‌های دور، مردم به سفر می رفته‌اند، هنوز هم سفر رفتن ادامه دارد، منتها ابزار سفر تغییر کرده است که زمانی پیاده  می رفتن و بعد ها باسب اسب و شتر و اکنون ماشین و هواپیما و…. از موثرترین مقتضیات زمان بر زنان تحصیل خانم های طلبه بیشترین تاثیر مثبت و منفی را در زندگی خواهد داشت.

اگر به آنچه که می آموزد با اعتقاد و برنامه ریزی عمل کند یک نتیجه دارد و اگر فقط برای استفاده ابزاری باشد جز ضرر چیزی نخواهد داشت. همسر داری، پخت و پز یادگار ماندن طعم و بوی خوش غذا در خانواده تربیت کودک مدیریت خانواده شوهر مدیریت اخلاق در محیط اجتماع، غرور مدرک داشتن: ناسپاسی نسبت به کسانی که در این راستا کمک کارشان بوده رفتار مناسب دراجتماع.

مقتضیات زمان نباید بر اصول ثابت زندگی طلبه تاثیر بگذارد اشتباه بزرگ ما، به زندگی زهرای مرضیه در قبل از 1400سال پیش نگاه می کنیم. در حالیکه مهدی آل محمد(عج) برای نجات بشریت، می فرماید: آنچه برای مردم ارمغان می آورم الگویی از مادرم زهرای مرضیه )س( است.

بایدبه خود ببالید که در پیشرفته ترین جامعه‌ای که -آرزوی همه ادیان و ملل است-، خواهید دید، زهرا(س)) الگو است.

از مصادیق تاثیر مقتضیات زمان، خوانندگی زنان در مجالس روضه یا مولودی اگر صدای زنان در کوجه و خیابان پخش شود موجب تحریک مردان باشد. با فرض اینکه موجب مفسده است جایز نیست. (حضرت ایت الله خامنه ای)

خریدن انگشتر طلا برای مردان حرام است.

نشستن زنان در کنار نامحرم، مثل تاکسی اگر باعث تماس بدنی باشد وتولید مفسد با شد حرام است.

بلند کردن ناخن بیش از حد که تشبه به کفار می شود جایز نیست.

نظر به نامحرم به گردی صورت و دست ها با ریبه جایز نیست و پوشاندن پاها لازم است.

گذاشتن مانکن زنان در مغازه ها ترویج منکرات است و اشکال دارد.

تشکیل کلاسهای مختلط در دانشگاه ها جایز نیست.

بکار گیری آلات لهوی و نوازندگی مطرب در مجالس چه عروسی چه مولودی خوانی که متناسب با مجالس عیش و نوش است حرام است.

گریم کردن مردان زنان را حرام است.

نوشتن مقاله و پایان نامه توسط دیگران .

ورزش  زنان در انظار نامحرمان.

حضور خانم با همکار نامحرم در یک اتاق ساعتها.

صحبت کردن غیر ضروری با نامحرم.

 

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 04:09:00 ب.ظ ]

همسر مصنوعی ...

توران خانم از پسرش گله می کرد: «حاج خانم دیگه خسته شدم از دستش، خونم رو کرده توی شیشه، زن می خواد، بهش گفتم: پسر تو نه خدمت رفتی نه سرمایه داری، بابات هم یه گارگره؛ از کجا بیاره برات زن بگیره؟ توی دنیای وانفسا»

من هم که فقط پنج سال داشتم از حرفهاش سر در نمی آوردم، مدتها ذهنم درگیر بود که چه جوری خون توران خانم را توی شیشه می کرد؟ . سال 1339 بود، اوج بیکاری و فساد، گرانی، بی فرهنگی زمان شاه، مردم برای یک لقمه نان به هر دری میزدند.

توران خانم برای یک لقمه نان توی عروسیها دایر و دنبک میزد، با ادا اطوار چند ریالی در میاورد.

می گفت:« پسرم میگه حالا که نمی تونی برام زن بگیری و زن خرج داره، نون می خواد، خونه می خواد؛ زن مصنوعی برام بگیر»

القصه که باید گفت الغصه شنیده ها حاکی است از این که زن چینی وارد بازار شده است و پشت مرز ها منتظر ورود است!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 04:08:00 ب.ظ ]

بیچاره شوهران گرفتار ...

مقصر کیست؟

من طلبه، تو یا مسئولین فرهنگی کشور؟

زن و شوهری که با هم اختلاف داشتند، زن بینوا که از بهم خوردن زندگیش نگران شده است؛ دست به دامن فالگیر و رمال می شود.

اوهم درمان را نشانش می دهد و هم دارو تجویز می کند.

دارویش هم خیلی ارزان و دم دست است نه دفترچه بیمه نیاز دارد نه مجبور است به خیابان ناصرخسرو برود و به قیمت گزاف بخرد!

نحوه ساخت دارو را مقداری نوشابه سیاه و مدفوع خودش معرفی کرده بود که باید به شوهر بدبخت می خوراند!

تنها چیزی که خانم را از انجام این کار باز داشته بود و به تردید افتاده بود؛ گناه بودن این کار بود.

به همین خاطر از دوستانش پرسیده بود اوهم از بنده پرسید.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 04:07:00 ب.ظ ]

رفتم دنبال شوهر... ...

غفلت در دنیا
 
بعد از کلی زحمت و هزینه تونستیم بریم جزیره کیش. تعریف غواصی رو هم شنیده بودیم، گفتیم حالا که این هم خرج کردیم، غواصی رو هم تجربه کنیم و دلی از عزا در بیاریم.
مسؤل آموزش غواصی توضیح داد: اول باید این سنگ را توی جیب غواصیت بزاری تا سنگین شوی بری ته دریا و این طناب راهم به کمرت گره بزن، رسیدی ته دریا سریعا مروارید ها را جمع کن وقتی که طناب را تکان دادیم سنگ رو بینداز بیا بالا. رفتیم پائین یکی دوتا مروارید برداشتم که عروس دریایی از کنارم رد شد، وسوسه شدم ببینم دامادش کجاست؟! دنبالش شناکنان رفتم، که یه سفره ماهی دیدم، اشتهایم باز شد، گفتم حتما از غذا هم خبری هست، که ستاره دریایی را دیدم. همینطور غفلت زده می رفتم که طناب تکان خورد؛فهمیدم که اکسیژنم به آخر رسیده است. سنگ را از جیبم درآوردم و انداختم کف دریا، شنا کنان رو به بالا آمدم.
مسؤل گفت چند تا مروارید پیدا کردی؟ تازه یادم افتاد که برای مروارید رفته بودم، مشتم را که باز کردم فقط دو تا بود!
آقای مسؤل گفت: وقتت را هدر دادی و فرصت سوزی کردی، درست عین رفتار انسانها در دنیا، دنیا مزرعه آخرت است و مروارید ها کارهای نیک و واجب است. سنگ جسم تو بود که باید رهایش می کردی و طناب عزرائیل بود. عروس و ستاره دریایی و سفره ماهی لذت های زود گذر دنیا بود که باعث غفلت تو شد!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-02-17] [ 06:36:00 ب.ظ ]

نابودی فرزندان ...

پدر انقلابی، همیشه در بِدر و ساواک دنبالش بود. حتی یکبار که نیمه شب ساواک ریخته بود توی خانه و همه وسایلشون را زیررو کرده بود. من هم همراه مادرم رفتیم تا از احوالش جویا بشویم. بنده خدا بار دار بود از ترس فرزندش سقط شد.

تعداد فرزندان ده تا بود، سه تا پسر و هفت تا دختر. متاسفانه مادر علاقمند به مجاهدین خلق شد، نمی دانم مادر فرزندان را مرید مجاهدین کرد یا پسران مادر را.

مادر پنهانی نشریه مجاهدین را توسط همسایه تهیه می کرد، تا جاییکه دخترانش در ابتدای انقلاب در راهپیمایی ها مامور پخش نشریه مجاهدین بودند .چندین بار مردم وسط راهپیمایی به آنها کتک زده بودند.

پدر پست مهمی در قوه قضاییه داشت.یک روز شنیدیم که پدر خود دستور اعدام مهدی و موسی را داده است.

پسر اول یعنی مجید در تصادف فوت کرد.  

بعد از فوت پدر در زندگی نامه اش خواندم که پسران هنگام فرار از مرز توسط مرزبانان کشته شدند.

پ ن

تربیت فرزند بیشتر توسط مادر اتفاق می افتد چون بیشترین حضور فرزند با مادر است. البته سهم پدر خیلی مهم است. اما قبل از انقلاب پدر به خاطر ساواک بیشتر فراری بود و نتوانست نقش پدری را ایفا کند .

مادر هم که از خلقیلاتش غرور و فخر فروشی بود سرنوشت فرزندان را نابود کرد.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1398-02-14] [ 12:43:00 ب.ظ ]

مظلومیت مطهر ...


مظلومیت هم حدی داره
معمولا وقتی بزرگی از دنیا می‌رود، در سالروز درگذشتش، نوار سیاهی به کنار صفحه نمایش تلوزیون اضافه می‌شود یا در برخی موارد آرم شبکه به رنگ مشکی در میاد یا آهنگهای شاد استفاده نمی‌کنند.
اما یک نفر هست؛ باینکه حاصل عمر امام خمینی قدس سره بود. ولی هیچ شبکه‌ی تلویزیونی آرمش را آن روز سیاه نمی‌کند. با اینکه تنها غیر معصومیه که امام در عزایش گریه کرد؛ لکن هیچ آهنگ غمی از رسانه‌ها پخش نشد. حتی هیچ روزنامه‌ای نوار سیاه رنگ به گوشه یکی از صفحاتش حتی اضافه نکرد.
تا اینجای قضیه که خیلی خوبه اگر به همین اندازه باشه. کاش در همین حد بود. خیلی‌ها تو این روز خوشحال هم هستند. (پناه بر خدا) حتما می‌پرسید چه کسانی؟ معلمها. آره چون روز آنهاست و ازگرفتن هدیه خوشحال می‌شوند. این را می‌شود از برق شادی درون چشمهاشان دید. یا از سکوتی که می‌کنند. و موقع تشویقشون اصلا به دانش‌آموزاشون یادآور نمی‌شوند که به جای تشویق آنها باید معلمی را تشویق کرد که به خاطر علم‌اموزیش، خونش را به ناحق ریختند.
حیف و صد حیف، در این بین دانش‌اموزان هم خوشحال هستند. هر کدام یک هدیه گرفتند. مستضعفهاشون به دسته گل اکتفا کردند. اما سراغ دارم هدیه‌هایی که یک دست بشقاب آرکوپال و یک پلاک طلا. سراغ دارم معلمی را که گفته بود شما چرا گل آوردید؟!.
گروه نمایش مدرسه هم در پی تدارک اجرای یک نمایش طنز برای شاد کردن معلمین و دانش‌اموزان در این روز هستند. بابا! سراغ دارم مدرسه‌ای را که برای روز معلم، دانش‌اموز آمد جلو و با تعریف کردن لطیفه‌ای (جک) که در آن لطیفه لباس مقدس روحانی به تمسخر گرفته شده بود. روز معلمی که جنش گرفتی بابت ریخته شدن خون یک روحانی بوده. و بدتر از همه سکوت سنگین آن معلمی که وقتی این را می‌شنود هیچ نمی‌گوید و می‌خندند.
بله برادر من، خواهر من، استاد من، معلم من، اگر روز معلمی هست به خاطر زحمات او بود. او که مطهر بود و مطهر رفت. از کجای مظلومیت بگم شاید به همین خاطر بود که امام خمینی قدس سره الشریف فقط در عزای او گریه کرد. امام خمینی قدس سره در عزای هیچیک از آشناهاش حتی پسرش حاج آقا مصطفی گریه نکرد. اما روز شهادت معلم شهید علامه مرتضی مطهری گریه کرد.

همه مدارس و معلم‌ها و دانشگاه ها و اساتید اینگونه نیستند. اما با اطمینان می‌گویم که وضعیت غالب اینچنین است.

برای شادی روحش فاتحة مع الصلوات
#روز_معلم
#مرتضی_مطهری
#مظلومیت

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-02-12] [ 10:59:00 ق.ظ ]

نسبت همسایگی ...

قدیما کوچه ها افقی بود، و همه همسایه ها با هم رفت و آمد داشتند. یعنی زندگی دوبخش داشت، یکی خانوادگی و دومی زندگی همسایگی.

اگر یکی سفره نذری داشت همه باهم توی پخت پز سفره کمک می کردند، برای جهیزیه دوختن و زایمان های پشت سرهم ، حتی تعمیرات جزئی خانه به هم کمک می کردند. مثلا یکی موزائیک کردن بلد بود و کار اندک بود نمی‌شد برای اون بنا آورد، میآمد یک روزه کف تاقچه را موزائیک می کرد.تا جایئکه اگر نوزاد یه همسایه فوت می کرد و پدر نوزاد در تبلیغ یا ماموریت بود، مرد همسایه کفن و دفن نوزاد را به عهده می گرفت.

تقریبا یک نسبتی به بقیه نسبت ها اضافه شده بود و مشهور به نسبت همسایگی بود.

خبر بدی بود،مثل بمب توی محل پیچید. همه نگران شدند، چرا این اتفاق افتاد. همین هفته قبل بود که براشون صحبت کرده بود. همسایه ها بیقرار رفتن تا به مادر بینوا تسلیت بگویند. دیدند در خانه بسته است نه از پرچم سیاه خبری هست و نه اطلاعیه برای ختم.

یکی از همسایه ها که از جهت مالی هم وضعش روبراه بود، چهار تا پسر داشت؛ و سه تا دختر.

اسم پسر ها محمد و کاظم ومیثم و نبی بود.پدر بعد از یه دوره ابتدایی بهشون گفت: برید خودتون کار کار کنید خرج خودتون رو در بیارید.

محمد رفت شاگرد خیاط شد و بعد ها خودش خیاطی باز کرد.

کاظم ومیثم هم رفتند شاگرد نانوایی شدند.

کاظم از شاگردی نانوایی به تجارت فرش مشغول شد، با اینکه وضع مالی پر و پیمونی داشت، طمع کر دستش داد و گرفتارقاچاق فرش و کتاب خطی شد.

سرانجام لو رفت و دستگیر شد، یک روز که برای مرخصی به خانه رفته بود، باخوردن قرص خودش را از دست خودش راحت کرد.

میثم که اهل درس و بحث و دانشجو بود، او هم مرگ خود را جلو انداخت؛ بیچاره پدر، حتی حاضر نشد براشون مجلس ترحیم بگیرد.

شایع شد که مسئله عشقی داشته است.

پ ن

فرزندان رها شده، بدون تربیت نتیحه اش میشود نسل سوخته و ابتر.

 

 

 

موضوعات: فرهنگی, خاطرات  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-02-11] [ 08:10:00 ب.ظ ]

زنان زلیخا صفت ...

همسایه کوچه های خاطرات

زکیه خانم زن مومنی بود، همیشه تسبیح به دست در حال ذکر گفتن بود. شوهرش هم مرد متدینی بود. پنج تا فرزند داشتند، سه تا پسر و دوتا دختر.
سوژه مورد نظر قیافه اروپایی داشت و مجرد بود به نام عاصف که توی دام چند تا زن شیطون افتاد.
عاصف با یک زن شوهر دار به نام منیژه رابطه دوستی برقرار می کند، به دلایلی نامعلوم ارتباطشون قطع می شود.
یک روز منیژه با چند تا از زنهای هم تیپ خودش گعده داشتند، از زنها می پرسه که چه کسی حاضره با یک مرد دوست باشه؟
زلیخا از این پیشنهاد استقبال می کند.
عاصف هم هر وقت شوهر زلیخا میرفت ماموریت، مهمون زلیخا بود.
تا اینکه یک روز شوهر زلیخا فهمید که او خیانت کرده است.
فورا زلیخا را طلاق داد و پسر و دخترش را برداشت از آن شهر کوچ کرد و رفت.
پدر عاصف وقتی فهمید پسرش با زن شوهر دار ارتباط داشته است هرچه به او گفت این زن برای تو حرام ابد شده است؛ بگوش عاصف نرفت که نرفت.
عاصف با زلیخا ازدواج کرد و فرزند معلولی حاصل ازدواجشان بود.
زلیخا عادت کرده بود که هر از چند سالی مرد عوض کند؛ این بار با مرد صاحبخانه ارتباط داشت!
پ ن
اشتباه پدران و مادران، وقتی فرزندشان بزرگ می شود؛ به سن بلوغ می رسد، به فکر ازدواج فرزندشان نیستند.
اگر پدر مادر عاصف به موقع برای او همسر انتخاب می کردند، او هرگز گرفتار زنهای شیطان صفت نمی شد.

 

موضوعات: فرهنگی, خاطرات  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-02-10] [ 08:23:00 ب.ظ ]

نسل سوخته ...

همسایه های کوچه

وقتی به روز های گذشته فکر می کنم، گاهی خیلی غصه می خورم؛ بخش اعظم خاطراتم به زمان قبل از انقلاب بر می‌گرده.

بنده خدا زن همسایه زمیله خانم هر دوسال یه پسر به دنیا میاورد، دل زنهای همسایه غنج می زد که بازهم بچه پسره، و بعضیها هم حسادتشون تحریک می شد.

زمیله خانم ویار یخ جویدن داشت، برای همین تمام دندانهاش ریخته بود. خلاصه سر جمع هشت تا پسر و چهار تا دختر از مجموع زایمانهایش به ثمر نشست.

عباس در سن سیزده سالگی مریض شد و بدنش کهیر زد و دکتر ها نتوانستند تشخیص بِدن که چه بیماریی داره و به گفته زمیله خانم بینوا عباسش را کشتند.

حسن و حسین و سجاد و مقداد هم به بهانه مبارزه با طاغوت عضو مجاهدین خلق (منافقین )شدند که به تدریج تبدیل شدن به طاغوتی جدید، حسن و حسین و سجاد تو ی خانه های تیمی کشته شدند.

مقداد هم  که با دختر عمویش ازدواج کرده بود، فرار کرد رفت اروپا و نماینده منافقین در یکی از کشور های اروپایی شد، دوری از خانواده باعث افسردگی  او شد.

احمد و مرتضی و جواد هم که توفیق عضویت در گروه منافقین را نداشتند،آدم های بی هویتی شدند.جواد هم بر اثر تصادف از نعمت فرزند معیوب شد.دختران  این خانواده هم از نظر فکری نیم بند بودند .

 

خلاصه تنها فرزندی که احتمالا از فساد و بی هویتی نجات یافت و پرونده اش سفید ماندعباس بودکه با بیماری از دنیا رفت.

خدا مادرشان را رحمت کنه.

پ ن

خدا طاغوت و منافقین را لعنت کند که نسلی از جوانان را گمراه کرد و شدن نسل سوخته. بچه دارشدن تنها بدنیا آوردن نیست بلکه تربیت دینی و دعا برای خوش عاقبتی از مهمترین نکته هاست که باید هواسمون بهش باشه.

 

 

 

موضوعات: فرهنگی, خاطرات  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-02-09] [ 03:47:00 ب.ظ ]

من، تو و او ... ...

من در اتوبوس به کودکی که گریه می کند شکلات می دهم

تو با اخم و تندی می گویی: این بچه مادر ندارد؟!

او اجازه نمی دهد نوزادی را که در آغوشش ادرار کرد، دعوا کنند…

 

من زیر بازوی پیرمرد را می گیرم و آرام از خیابان رد می کنم؛ پیرمرد دعا می کند که خدا موسی مرا عوض دهد

تو غیرخودت را نمی بینی

او جویای حال همسایه یهودی اش می شود، همسایه ای که هر روز مایه ی آزارش می شد…

 

من در قنوت وتر نیمه شبم احساس می کنم به خدا بسیار نزدیک شدم

تو «ترن یو» را بر «ترن هوایی» ترجیح می دهی

او شبی به معراج رفت…

 

من مراقبم آدرس را گم نکنم

تو فقط به لذت راه می اندیشی

او راه درست را به من و تو نشان داد…

 

من آه می کشم و بغضم را برای چندمین بار فرو می دهم

تو از سطح پایین فیلم خنده ات می گیرد

او نگران من و توست…

 

من یک مسلمانم

تو شاید به خدا هم اعتقادی نداشته باشی

او برگزیده خدا در آسمانها و زمین است…

                                                           مهجده انتظاری

 

 

موضوعات: فرهنگی, متن ادبی  لینک ثابت
[شنبه 1398-02-07] [ 08:29:00 ب.ظ ]

منتظر ان عملی ظهور ...

انتظار سبز با خون سرخ

ضرورت تحقق عینى و عملى فرهنگ انتظار در جامعه اسلامى و در عصر غیبت‏
فرهنگ «انتظار» اگرچه فرهنگى ارزش آفرین و تعالى بخش است، اما تحقق ارزش‏هاى این فرهنگ متعالى مستلزم تعامل و مشاركت همگانى براى عمل به آموزه‏هاى مهدوى و تحقق عینى ارزش‏هاى دینى و الهى در جامعه اسلامى است، و هیچگاه به‏ معناى نشستن و در انتظار ماندن نخواهد بود. به‏ همین‏ دلیل فرهنگى را شكل مى‏‌دهد كه عامل تغییر و تحول ارزشمند و صحیح است. مقام معظم رهبرى در مورد معنا و مفهوم «انتظار» مى‌‏فرمایند: «انتظار حركت است؛ انتظار سكون نیست؛ انتظار رها كردن و نشستن براى این‏كه كار به خودى خود صورت بگیرد، نیست. انتظار حركت است. انتظار آمادگى است. این آمادگى را باید در وجود خودمان، در محیط پیرامون خودمان حفظ كنیم. و خداى متعال نعمت داده است به مردم عزیز ما، به ملت ایران، كه توانسته‏‌اند این قدم بزرگ را بردارند و فضاى انتظار را آماده كنند. این معناى انتظار فرج است. انتظار فرج یعنى كمر بسته بودن، آماده بودن، خود را از همه جهت براى آن هدفى كه امام زمان(ع) براى آن هدف قیام خواهد كرد، آماده كردن. آن انقلاب بزرگ تاریخى براى آن هدف انجام خواهد گرفت. و او عبارت است از ایجاد عدل و داد، زندگى انسانى، زندگى الهى، عبودیت خدا؛ این معناى انتظار فرج است.»
بنابراین لازم است كه علاوه بر ترویج بزرگداشت عید بزرگ نیمه شعبان كه جایگاه بسیار والایى در اندیشه شیعى دارد، با برنامه ‏ریزى‏‌هاى درست و هدفمند در جهت عملى نمودن فرهنگ انتظار گام برداریم و اقداماتى انجام گیرد كه از یكسو بصیرت و آگاهى همگانى نسبت به شرایط حاكم بر جهان و مظلومیت ملت‏هاى مختلف صورت پذیرد و از سوى دیگر، با ایجاد وحدت همگانى میان ملت‏هاى مسلمان و عمل به تعالیم الهى، زمینه‏سازى مبارزه با طاغوت‏هاى زمان با هدف عدالتگسترى و ظلم ستیزى فراهم گردد.
با توجه به این معنا و مفهوم از انتظار است كه در روایات اسلامى براى شیعیان در دوران غیبت وظایف و انتظاراتى توصیف شده است تا با رفتار و كردار دینى و اجتماعى خود جامعه‏‌اى مهدوى را سامان دهند و زمینه ظهور آن حضرت را فراهم نمایند. در ادامه به برخى از این ویژگى‏ها اشاره مى‌‏نماییم:
۱- ذكر بیان خصوصیات و ویژگى‏هاى امام دوازدهم و ارزش و بركات وجودى آن حضرت كه در روایات اسلامى از آن تعبیر به «خورشید در پس ابر» شده است و گرامى داشتن كرامات و فضائل آن حضرت در نزد محبان و منتظران.
۲- توجه به جایگاه والاى معنوى و انسان ‏ساز «نیمه شعبان» در میان شیعیان و ترویج اعمال خاص این مناسب در شب و روز آن همانند احیاى نیمه شعبان و خواندن ادعیه خاص این ماه همچون مناجات شعبانیه؛
چنان‏كه در سیره اولیاى الهى و در توصیه‏‌هاى آنان به این روز و ماه مبارك توجه خاص شده است. حضرت امام(ره) در سیر و سلوك معنوى خود به این ماه مبارك و ادعیه‏ هاى معرفت بخش آن توجه ویژه داشتند و در این ‏رابطه‏ فرمودند: «ماه رمضان، ماه نبوت است و ماه شعبان، ماه امامت. ماه رمضان، لیله‏القدر دارد و ماه شعبان، شب نیمه شعبان دارد كه تالى لیله ‏القدر است. ماه رمضان مبارك است براى این‏كه لیله ‏القدر دارد و ماه شعبان مبارك است براى این‏كه نیمه شعبان دارد. ماه رمضان، مبارك است كه قرآن بر او وارد شده است و ماه شعبان مبارك است كه ادعیه ائمه(ع) در او وارد شده است. ماه مبارك رمضان كه قرآن‏را وارد كرده است، قرآن مشتمل بر تمام معارف و تمام مایحتاج بشر است و ماه شعبان كه ماه امامان است، ادامه همان حقیقت است و همان معانى در تمام دوره ‏ها.» (صحیفه نور، ج‏۲۰، ص‏۸۲)
۳- ترویج فرهنگ معنوى انتظار با اشعار به جایگاه دعا براى تعجیل در فرج حضرت مهدى(ع) به‏ عنوان راهكارى براى ایجاد مطالبه و خواست عمیق عمومى جامعه اسلامى براى آمدن آخرین عدالت گستر حقیقى بشر؛
باتوجه به این هدف است كه در روایات منقول از ائمه هدى(ع) و نیز خود آن حضرت(ع)، عمده‏ترین وظیفه عصر غیبت «دعا براى تعجیل فرج» عنوان شده است؛ در توقیع «اسحاق بن یعقوب» كه محمدبن عثمان آن‏را دریافت كرده است، حضرت مهدى(عج) فرموده اند: «وَ أَكثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعجِیلِ الفَرَجِ، فَإِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم؛ براى تعجیل در گشایش، زیاد دعا كنید زیرا این، گشایش و آسایش شما خواهد بود.»
۴- آگاهى‏ بخشى نسبت به حقایق رخ داده در عالم با هدف ایجاد انقطاع و ناامیدى بشر از حكومت‏ها و اقدامات بشرى؛
چنان‏كه مشخص است دنیاى امروز در چنبره رسانه‏اى حكومت‏هاى مستكبر جهان قرار داشته و آنان به هر وسیله‏ جوامع مختلف را از حقیقت اقدامات خود دور نگه مى‏دارند تا موانع سد راه سیاست‏هاى ظالمانه خود را محو كنند. به‏ همین‏ دلیل از مهم‏ترین اقدامات براى زمینه‏ سازى ظهور حضرت حجت(ع)، اطلاع ‏رسانى همگانى و ارتقاء دانشى و معرفت بخشى عمومى است تا ملت‏هاى مظلوم جهان از حقیقت امر آگاه شده و با ناامیدى از شیوه مدیریت حاكمان خود، به شكل واقعى امیدوار به ظهور مصلح حقیقى شوند. باتوجه به این موضوع است كه امام صادق(ع) از عوامل زمینه ساز ظهور حضرت را اینچنین بیان مى‏فرمایند: «إِنَّ هذَا الأَمرِ لا یَأتیكُم إِلاّ بَعدَ أَیاسٍ؛ این امر [ظهور ]محقّق نخواهد شد، مگر بعد از مأیوس شدن [مردم‏].» هم‏چنین امام رضا(ع) فرمود: «فَإِنَّهُ إِنَّما یَجى‏ءُ الفَرَجُ عَلَى الیَأسِ وَ قَد كانَ الَّذینَ مِن قَبلِكُم أَصبَرَ مِنكُم؛ به درستى كه گشایش، بعد از یأس و ناامیدى خواهد بود و كسانى هم كه قبل از شما بوده‏اند بیش از شما صبر پیشه كرده بودند.»
5- ارتقاى فكرى و فرهنگى جامعه با اقدامات عملى و تحقق عینى عدالت؛ ازجمله عوامل زمینه ساز ظهور، اقدامات عملى فردفرد جامعه اسلامى در جهت تحقق عینى ارزش‏ها و مبانى اسلامى در جامعه است تا با سامان دادن جامعه‏اى مهدوى و ارزش‏هاى آن، زمینه ظهور فراهم شود و جامعه‏ اى الگو براى جوامع دیگر كه مبتنى بر اندیشه‏ هاى سكولار و لیبرال هستند، شكل گیرد. چنان‏كه در دعاى عهد مى‏ خوانیم: اَللهُمَّ إِنّى أُجَدِّدُ فِى صَبیحَةِ یَومِى هذا وَ ما عِشتُ فِیهِ مِن أَیّامِ حَیاتِى عَهداً و عَقداً وَ بَیعَةً لَهُ فِى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً؛ پروردگارا من در صبحگاه امروز عهد و پیمانى كه برگردنم است، تجدید مى‏كنم كه هرگز آن‏را از گردنم برندارم و از آن جدا نشوم. اگر آمادگى، شرط حضور و ظهور باشد و از سوى دیگر، این امر به دست انسان صورت گیرد، طبیعى است كه او مى‏ تواند در تعجیلِ ظهور ایفاگر نقش مهمّى باشد.

• مسأله انتظار فرج حضرت مهدى(ع)، تا به امروز امید را در دل مظلومان و مستضعفان جهان زنده نگه داشته و علاوه بر آن، بهترین ‏انگیزه براى قیام و مبارزه حق طلبانه علیه مستكبران جهان بوده و هست. مهم‏ترین تحول شكل ‏گرفته برمبناى این فرهنگ تعالى بخش، انقلاب اسلامى ملت مسلمان ایران است كه با اتكا به این آموزه امید بخش انجام شد و به پیروزى رسید.


 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-01-29] [ 01:20:00 ب.ظ ]

ظهورت به تماشا بنشینیم ...

فرهنگ انتظار؛ زمینه ساز مبارزات مردمى و انقلابى جهان با الگوپذیرى انقلاب اسلامى‏
با امید به وعده حقیقى الهى یعنى برپایى حكومت عدالت گستر مهدوى در جهان، تمامى دل‏هاى امیدوار و مظلومین جهان در تمامى اعصار و دوران‏ها نه تنها از تلاش براى اقامه احكام الهى و شریعت اسلام از پاى ننشسته، بلكه همواره با امید به ظهور حضرت، با هر وسیله و طریق ممكن به‏ دنبال زمینه‏ سازى براى برپایى حكومت عدل و عدالت آن منجى رهایى بخش اقدام نموده‏ اند. بنابراین مسأله انتظار فرج حضرت مهدى(ع)، تا به امروز امید را در دل مظلومان و مستضعفان جهان زنده نگه داشته و علاوه بر آن، بهترین‏ انگیزه براى قیام و مبارزه حق طلبانه علیه مستكبران جهان بوده و هست. مهم‏ترین تحول شكل‏ گرفته برمبناى این فرهنگ تعالى بخش، انقلاب اسلامى ملت مسلمان ایران است كه با اتكا به این آموزه امید بخش انجام شد و به پیروزى رسید و نه تنها رهایى ملت مسلمان ایران از چنگال طاغوتیان زمان را تحقق بخشید بلكه الگوى بسیارى از جریان‏هاى انقلابى و مبارزاتى علیه حكومت‏هاى ظلم و جور خویش گردید و جوانان مومن منطقه و جهان اسلام با دیدن رشادت‏ها و مجاهدت‏هاى جوانان مسلمان و غیور ایرانى در عرصه‏ هاى مختلف جنگ تحمیلى و سال‏هاى پس از آن تا به امروز كه دستاوردهاى مختلفى در عرصه‏ هاى گوناگون به همراه داشته است، امیدى تازه یافته و حركت‏هاى جهادى خود را سامان داده‏اند و حماسه‏ هاى‏بى ‏بدیلى خلق كرده ‏اند كه مثال بارز آن در شكست داعش در عراق با همكارى و مجاهدت نیروى بسیج مردمى عراق و نیز مقاومت شجاعانه و در عین حال مظلومانه ملت مسلمان یمن در مقابل حملات اعتلاف عبرى -عربى مى‏باشد كه به حق باید گفت بهترین تجلى فرهنگ مهدویت و مبارزه با طاغوت با الگوگیرى از انقلاب اسلامى ایران است و امید است كه به پیروزى نهایى منجر گردد.
مقام معظم رهبرى این حركت عظیم را حاصل حركت پیروزى بخش انقلاب اسلامى مى‏دانند كه بر مبناى فرهنگ انتظار شكل گرفت: «تشكیل نظام جمهورى اسلامى یكى از مقدمات این حركت عظیم تاریخى است. هر اقدامى در جهت استقرار عدالت، یك قدم به سمت آن هدف والاست. انتظار معنایش این است.»
بنابراین وظیفه ما ملت منتظر ایران این است كه در این زمانه كه انقلاب اسلامى و حركت عظیم مردم ایران با جان نثارى و ایثار و شهادت و مبتنى بر فرهنگ انتظار شكل‏گرفته، همگى مجدانه و ایثارگونه در راستاى تحقق عدالت و ارزش‏هاى اسلامى تلاش كنیم و این انقلاب را به دست صاحب اصلى آن حضرت ولى عصر(ع) برسانیم. انقلابى كه مستضعفین عالم كه گرفتار شر و ظلم ظالمان زمان در نقاط مختلف عالم شده‏اند، بدان چشم امید دوخته‏اند و منتظرند تا با ظهور حضرت به رهایى و آزادى دست یابندو عدالت اجتماعى عینى و واقعى را تجربه كنند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 01:14:00 ب.ظ ]

من کجای منظومه ظهور ...

وظیفه ما در منظومه ظهور

نیمه شعبان؛ ولادت حضرت قائم(ع) و روز جهانى مستضعفان،‏ امید مستضعفان جهان به حكومت عدل آخرین منجى بشریت است‏
•هدف از بعثت انبیاء الهى از حضرت آدم تا حضرت خاتم(ص) طبق بیان قرآن كریم، عبادت خداوند و تحقق عدالت و قسط در عالم و مبارزه با ظلم و هواپرستى و دنیاطلبى و هدایت بشر به صراط مستقیم سعادت و رستگارى عنوان شده است. آیه ۳۶ سوره نحل در این ‏رابطه مى‏فرماید: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِى كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ؛ همانا در بین هر امتى، رسولى فرستادیم كه خدا را عبادت كنید و از طاغوت بپرهیزید.» آیه ۲۵ سوره حدید نیز مى‏‌فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ؛ همانا فرستادگانمان را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان كتاب و میزان را فرو فرستادیم تا زندگى مردم بر پایه قسط استوار گردد.» و نیز آیه ۱۵ سوره شورى كه مى‏فرماید: «وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللهُ مِن كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَكُمُ؛ بگو: به آنچه خدا فرستاده از كتب الهى ایمان دارم و به من امر شده است كه عدل را در میان شما برپا دارم.»
تحقق این اهداف متعالى مستلزم برپایى حكومتى است كه در آن اصول فرامین الهى در قالب كاملترین نسخه هدایت بشر به سعادت اخروى و دنیوى یعنى دین اسلام به نحو كامل اجرا گردد و با تحقق آن ‏جامعه‌‏اى سراسر دینى شكل گیرد كه بستر و زمینه سعادت بشر را فراهم سازد و نیز با اجراى عدالت و قسط در جامعه و سركوب نمودن ظالمان، حق مظلومان عالم را به آنان اعطا نماید.
اما این جبهه حق طلبانه و هدایت گرانه در جدال و تقابل همیشگى با دنیاپرستان و هواخواهان و به‏ اصطلاح قرآن، طاغوتیان زمان بوده و این دشمنان، پیامبران و اولیاى الهى و دعوت حق طلبانه آنان را سد راه خواسته ‏ها و تمایلات خود قلمداد نموده و درصدد حذف آنان به هر شكل ممكن بوده‏اند. آنگونه كه شاهد شهادت مظلومانه امامان معصوم (ع) شیعه به‏ عنوان جانشینان برحق پیامبر خاتم و تنها والیان آخرین دین الهى در طى سال‏هاى پس از رحلت حضرت رسول(ص) بوده ایم.
باتوجه به این موضوع، تقدیر الهى بر آن مقدر گردید كه آخرین ذخیره الهى و چراغ هدایت بشر یعنى امام دوازدهم، حضرت مهدى(ع) بعد از شهادت پدر بزرگوار خویش، در سایه غیبت قرار گرفته و هدایت پیروان خویش را به دور از دیدگان عموم عهده دار شوند. مولودى كه از سال‏ها قبل از ولادت آن حضرت در نیمه شعبان سال ۲۵۵یا ۲۵۶ ه. ق، وجود مقدس حضرت رسول(ص) و ائمه اطهار(ع) بر آن خبر داده بودند تا شیعیان آمادگى پذیرش آن‏را داشته و امید و انتظار خود براى حكومت آخرین عدالت گستر الهى را از دست ندهند و با متابعت حقیقى از دستورات ائمه اطهار(ع) و عمل به شریعت اسلام و مبارزه با ظالمان عالم، زمینه ساز ظهورش گردند. فرزندى كه رسالت نهایى و ناتمام انبیا و امامان را به انجام خواهد رساند كه همانا برپایى حكومت عدل و قسط و برچیدن بساط ظالمان و ستمگران عالم خواهد بود؛ وعده‏اى كه نور و امید را در دل مظلمومان عالم از همان آغاز تا كنون زنده نگه داشته و به انتظارش نشسته‏اند. پیش بینى‏اى كه در بین شیعیان قبل از ولادت آن حضرت، از حضرت رسول(ص) تا پدر بزرگوار ایشان نسل به نسل منتقل و تكرار شد و قلب شیعیان را امیدوارتر كرده و مى‏كند. چنان‏كه در روایتى این‏گونه وعده داده شده است كه: «از امام حسن عسكرى(ع) فرزندى تولد خواهد یافت كه تخت و كاخ جباران و ستمگران را واژگون خواهد كرد و عدل و داد را جانشین ظلم و ستم ستمگران خواهد نمود.»
با توجه به این هدف نهایى غیبت است كه حضرت امام خمینى(ره) در بیانات خود مى‏ فرمودند: «قضیه غیبت حضرت صاحب، قضیه مهمى است كه به ما مسائلى (را) مى‏ فهماند، مِن‏ جمله این‏كه براى یك همچو كار بزرگى كه در تمام دنیا، عدالت به‏معناى واقعى اجرا بشود. در تمام بشر نبوده كسى الا مهدى موعود كه خداى تبارك و تعالى او را ذخیره كرده است براى بشر. هر یك از انبیا كه آمدند، براى اجراى عدالت آمدند و مقصدشان هم این بود كه عدالت را در همه عالم اجرا بكنند، لكن موفق نشدند، حتى رسول(ص) كه براى اصلاح بشر آمده بود و براى اجراى عدالت آمده بود و براى تربیت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به این معنا و آن كسى‏كه به این معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنیا اجرا خواهد كرد، نه آن هم این عدالتى كه مردم عادى مى‏ فهمند كه فقط قضیه عدالت در زمین، براى رفاه مردم باشد، بلكه عدالت در تمام مراتب انسانیت، فقط براى حضرت مهدى موعود است كه عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد.» (صحیفه نور، ج‏۱۲، ص‏۲۰۷)
مقام معظم رهبرى نیز به همین موضوع اشاره كرده و ویژگى بارز نیمه شعبان را «امید بشریت» عنوان نموده و می‏فرمایند: «روز نیمه شعبان روز امید است. این امید، مخصوص مجموعه شیعیان یا حتّى مخصوص امت مسلمان هم نیست. اصلِ امید به یك آینده روشن براى بشریت و ظهور یك موعود، یك منجى، یك دست عدالت‏ گستر در سرتاسر جهان، تقریباً مورد اتفاق همه ادیانى است كه در عالم سراغ داریم. غیر از حالا دین اسلام و مسیحیت و یهودیت، حتّى ادیان هند، بودایى و ادیانى كه نامى از آن‏ها هم در ذهن اكثر مردم دنیا نیست، در تعلیمات خود یك چنین آینده‏اى را بشارت داده‏اند. این در واقع امید بخشیدن به همه انسان‏ها در طول تاریخ است و پاسخگوئى به نیاز انسان‏ها به این امید، كه حقیقتى هم با آن بیان شده است.»

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 01:11:00 ب.ظ ]

آماده این شرایط هستی ...

آمام عصر ارواحنا فداه، بعد از ظهور به313 یاران چنین شرط می کند:

«هیچ برنامه روشنی برای شما ارائه نمی دهم، مگر این که با من هم پیمان شوید که سی خصلت را همواره مراعات کنید و هرگز هیچ یک از آنها را تغییر ندهید و رها نکنید، در برابر پیمانی که شما با من می بندید، من هم با شما پیمان می بندم، هشت خصلت را همواره مدنظر داشته باشم.»
آنان عرض می کنند: ما گوش به فرمان و مطیع هستیم، ای پسر پیامبر خدا! هر شرطی که می خواهی مطرح فرما، پس از آن که یاران اعلان آمادگی کردند، حضرت صاحب الزمان(عج)، به طرف کوه صفا حرکت می کند و آنان نیز همراه آن حضرت حرکت می کنند، در آنجا امام زمان(عج) خطاب به آنان می فرماید: «اما آن سی نکته ای که باید منشور هم پیمانی شما با من باشد، مواردی است که در ذیل می آید:
1- هرگز از اطاعت من سرپیچی نکنید و از هیچ یک از اصول توافقات عقب نشینی نکنید.
2- هرگز دست به دزدی نزنید.
3- هرگز به زناکاری آلوده نگردید.
4-هرگز فعل حرام انجام ندهید.
5- هرگز به فحشا و فساد گرایش نداشته باشید.
6- به ناحق هیچ کس را نزنید.
7- به زراندوزی و جمع کردن طلا مبادرت نکنید.
8- به جمع کردن نقره مشغول نشوید.
9- گندم را احتکار نکنید.
10- هرگز جو را احتکار نکنید.
11- هیچ مسجدی را خراب نکنید.
12- هرگز شهادت باطل ندهید.
13- هرگز از مؤمنین بدگویی نکنید.
14- هرگز ربا نخورید.
15- در سختی ها بردبار باشید.
16- بر هیچ خداپرستی لعنت نفرستید.
17- هرگز شراب نخورید.
18- هرگز لباس زربافت (بافته شده از تار و پود طلا) نپوشید.
19- هرگز پارچه ابریشمی را به روی خود نیندازند.
20- لباسی که از دیباج «پارچه ابریشمی رنگ شده» دوخته شده است را نپوشید.
21- دشمن شکست خورده در حال فرار را تعقیب نکنید و نکشید.
22- هیچ خون ناحقی را نریزید.
23- با هیچ مسلمانی به حیله و نیرنگ برخورد نکنید.
24- حتی بر کفار هم تجاوز و ستم نکنید.
25- با منافقان به تجاوز و ستم برخورد نکنید.
26- هرگز لباس دوخته شده از ابریشم بر تن نکنید.
27- در زندگی ساده زیست باشید و خاک، فرش زندگی شما باشد.
28- از فساد و فحشا همواره بیزاری بجویید.
29- امر به معروف را سرلوحه زندگی خویش قرار دهید.
30- همواره نهی از منکر کنید.
هرگاه شما نسبت به این 30مورد ذکر شده با من پیمان بستید، این حق را خواهید داشت که من هم در مورد هشت چیز با شما پیمان بسپارم:
1- متعهد می شوم، شما دوستان خاص من باشید و دیگران را بر شما ترجیح ندهم.
2- لباس هایی را که می پوشم، مانند لباس های شما باشد.
3- غذا و خوراکم مانند غذای شما باشد.
4- مرکب سواری من همتراز مرکب شما باشد.
5- در همه حال و هر زمان با شما باشم.
6- همواره همراه با شما حرکت کنم.
7- در زندگی به مقدار کم راضی باشم.
8- زمین پر از ظلم و جور شده را پر از عدل و داد کنم.
پس همگان، خدا را آن گونه که شایسته است، عبادت می کنیم، من به عهدم با شما وفا می کنم و شما هم به عهدتان با من وفادار بمانید.»

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-01-28] [ 03:34:00 ب.ظ ]

توهم انتظار ...

انتظار واقعی

به ما میگن توهم انتظار داشتن، ما منتنظر خیالی هستیم.
چون درد انتظار ما درد خصوصی است.
اگر منتنظر هستیم چون می خواهیم مشکلات خودمان حل شود. چون شنیده ایم که اگر ظهور اتفاق بیفتد دیگر گرسنه ای…. یافت نمی شود. هرچند این سخن درست است اما اینگونه نیست که من فقط برای حل مشکلات خود بخواهم که در ظهور تعجیل شود.
بلکه باید« برای ایجاد انتظار فرج، باید اعتراض را در دل احیا کرد؛ …کسانی که وضع موجود خود، بدون حضور حضرت راضی هستند… قطعا منتظر موعود محسوب نمی شوند. این ها نه تنها به اینکه دیگر انسان ها خدا را نمی شناسند و یاتحت ستم طاغوتیان به سر می برند، هیچ اعتراضی ندارند، بلکه حتی به محرومیت خویش از مواهب بی حد عالم هم معترض نیستند.» انتظار عامیانه عالمانه عارفانه .پناهیان

وقتی ذکر مرگ بر آمریکا می‌شنویم، دلمان می گیرد که چه کار دارید تحریکش می کنید میآید با ما می جنگد. امام زمان خودش میآید او را از بین می برد!

وقتی حرف از کمک به مردم فلسطین می شود، می گوییم مگر ما ضامن دیگران هستیم.

بله امام زمان زمانی می آید تا مردمی باشند که احساس همدردی و حل مشکلات دیگران از مهمترین کارهایشان باشد.علاوه بر این که اعتراضی به ظلم و فساد فراگیر جهانی نداریم ، آگاهی از نعمات ظهور هم نداریم و اضافه بر این دو، اعتقاد درستی هم به عدل گسترده جهانی پس از ظهور نداریم.
همین طوری و ذوقی مدعی انتظار هستیم. در حالیکه بارها و بارها خوانده ایم و شنیده ایم که دو سوم شیعیان غربال خواهند شد و اصلا در خیالمان هم خطور نمی کند شاید یکی از غربال شده ها من باشم.
نشانه‌ی آن آسان است که خودمان را محک بزنیم، وقتی به ما می گویند شما صلاحیت تدریس، معلمی، معاونت، نمایندگی و ریاست جمهوری را نداری با همه چیز و همه کس قهر می کنیم.

یکی با ولایت فقیه قهر می کند و آن دیگری با امام جمعه قهر می کند خب وقتی امام زمان هم ظهور کند با او قهر می کند و هدایت او را نمی پذیرد!

مگر قرار نیست امام با ظهورش عدالت را در جامعه گسترش دهد؟ خیلی ساده، کسی که صلاحیت گرفتن پست مدیریتی، یا فرهنگی و غیره را ندارد ، و در آن پست ماندنش یعنی ظلم و برکناریش یعنی عدل.

ما معنای عدالت را نمی فهمیم، از عدالت آنچه به سودمان است تحلیل می کنیم؛ هی لاف انتظار فرج می زنیم.

این بهترین نشانه برای غربال شدنمان است.در زمانه ظهور کسانی که توانایی نقد شدن را دارند می توانند در منظومه ظهور رشد و پرواز کنند. در غیر این صورت اگر هزار سال هم شیعه اینگونه انتظار بکشد اتفاقی در عالم نخواهد افتاد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-01-26] [ 10:42:00 ق.ظ ]

من خودم شیطانم ...

من خودم شیطانم

خدا نیاره روزی که ما رهبر شیطان شویم.

خیلی خطرناکه که انسان بعد از سالها عبادت و تحصیل علم چنان سقوط کند که شیطان افتخار کند که پیرو اوست. این حرف من نیست این سخن خداوند است که هشدار می دهد . وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ و بخوان بر این مردم (بر قوم یهود) حکایت آن کس (بَلْعَم باعور) را که ما آیات خود را به او عطا کردیم، و او از آن آیات بیرون رفت و شیطان او را (تبعیت )کرد تا از گمراهان عالم گردید.اعراف 175

چرا ما فکر می کنیم که از ما بهتران هستیم و به خودمان مطمئن هستیم که هرگز چنین اتفاقی برای ما پیش نخواهد آمد.

چه کسی چنین تضمینی به ما داده است، و خون مان را رنگین تراز دیگران می بینیم.

خوبه در این دوران معاصر شاهد سقوط افراد بزرگی بودیم که صاحب ادعا بودند؛ لازم نیست در تاریخ غور کنیم و دنبال مصداق بگردیم.

خدایا در این ماه شعبان و اعیاد مبارکش قسمت می دهیم و مقدسین این ماه مارا از مکر شیطان حفظ کن.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1398-01-23] [ 07:18:00 ب.ظ ]

فرزندی عباس گونه تربیت کرد ...

مادر شهید ام البنین

گفت : مادر چرا گریه می کنی ؟

گفتم: نمی خواستم تو را از دست بدهم.

گفت : من دوست داشتم در این راه باشم وشهادت آرزوی من بود،

وقتی تو گریه می کنی من غصه دار می شوم. از آن وقت هیچ وقت گریه نکردم.


گفت: برای اینکه تعطیلات تابستان به  کوچه خیابان نروند و اوقات فراغت شون پر باشه ، براشون دارقالی زده بودم، و هر روز برای بافتن فرش بهشون مزد می دادم و گفته بودم که فرش هم مال خودتون باشه. .


از روحیات پسر شهیدش می گفت: به جای اینکه من مادرش بودم مواظبش باشم اون مواظب من بود. شبها اگر لحافم کنار میرفت میرفت می کشید روی من مبادا سرما بخورم.

از قد وبالاش می گفت که چقدر رعنا بود.

از ایثار …..

شهید امینی روحش شاد

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-01-20] [ 09:22:00 ب.ظ ]

مادران عباس تربیت کنند! ...

عباس وفاداری به ولایت
برای جرعه‌ای آب

به خــط زده بود؛

تا شیــــرخواره‌ای را، از دوزخی که تــو ساخته بودی، رها کند….

کمین کردی،

دست راستش را انداختی؛

از پـــــا نیفتاد!

دست چپش را انداختی؛

نایســـــتاد!

آب مشکش را گرفتی،

آبــــــــــرویش ریخت…..

با عمــــود آهنیــــن،

دشت را محــــــــــراب کـــوفه ساختی؛

با ســـــــر از اسب فـــرود آمد؛

(راستی بدون دست چگونه سجده کرد از روی اسب؟!

انگار

او هم مثل پــــدر

در نمـــــــاز بود، که فرقش شکافت!)

باشد،

اصلا تــو راست می‌گویی؛

جـــنگ بــوده!

اما؛

به چشـــــــــــم‌هایش چـــرا تیـــــــــــر زدی؟!

نکند

تو هم فهمیدی

“عبـــــــــــاس”

شرم دارد به چشم‌های

“حســــــــــــــــــــــــــین”

نگاه کند….!

زهرا

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
 [ 09:19:00 ب.ظ ]

در ماه شعبان بهشتی شویم ...

شعبانم آرزوست

ماه شعبان؛ ماهى كه بهشت بر بندگانش واجب مى‏‌شود. ماه شعبان از چند منظر از اهمیت بسزایى برخوردار است؛

اولاً؛ شخصیت‌‏هاى بزرگ و ارزشمندى از ستارگان آسمان ولایت و امامت در ماه شعبان دیده به جهان گشودند. ولادت با سعادت حضرت اباعبداللّه الحسین(ع) در روز سوم ماه شعبان اتفاق افتاده، ولادت با سعادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) در روز چهارم این ماه، ولادت حضرت امام سجاد(ع) در روز پنجم شعبان و ولادت پر بركت قطب عالم امكان حضرت ولى اللّه الأعظم مهدى موعود(عج) در پانزدهم ماه شعبان اتفاق افتاده است.

ثانثاً؛ ماه شعبان منسوب به پیامبر اكرم(ص) است.

ثالثا؛ ماه شعبان مقدمه ورود به ماه پر فیض رمضان است.
 مولاى متقیان امام على(ع) درباره این ماه پر فضیلت مى‌‏فرمایند: «از آن روز كه پیام پیامبر(ص) را درباره شعبان شنیده‏‌ام هرگز روزه آن ماه را از دست نداده‌‏ام و اگر خدا بخواهد هرگز نیز آن‏را از دست نخواهم داد.»

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1398-01-16] [ 11:36:00 ق.ظ ]

درمیان اولین و آخرین ...

مبعث یعنی فرودآمدن جبرئیل درحرا. یعنی بازگشایی راه های آسمان به حریم بسته ی انسانیت.
اشرف مخلوق رب العالمین
آن چهل ساله نگارِنازنین
درمیان اولین وآخرین
یافت اورا حق تعالی اینچنین
قلب اورابهترینِ قلب ها
عاشق وخاشعترینِ قلب ها
دل مطیع واَوسع اندر ظرفیت
من شَرِح آن سینه ی باعافیت
روزمبعث طالعِ رب الفلق
دیده اش رانور دیگرداده حق.
عیدمبعث یعنی آغاز راه رستگاری وطلوع تابنده ی مهرهدایت وعدالت.

مبعث یعنی اقرأبسم ربک الذی خلق.
سلام برمبعث پیام خیزش انسان ازخاک تاافلاک.

سلام برمبعث انفجارنور وظهور همه ی ارزش ها درصحنه ی حیات بشر.
گرفکر رهایی ز غم وراه نجاتی
بایدکه به کوری دوچشمان حسود
براحمد وآلش بفرستی صلوات

زهرا محمدی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-01-13] [ 05:29:00 ب.ظ ]